پارت ۱۶۸ ........ نماز مغرب و عشا رو هم در جوار حرم خوندیم و راهی سفره خونه حضرت شدیم ....... وقتی میخواستیم بریم داخل عده ی زیادی از مردم کناردرب ایستاده بودن و دوست داشتن بیان داخل ولی چون دعوت نامه نداشتن نمی تونستن بیان داخل . با ارین تصمیم گرفتم یه غذا رو دست نزنیم بدیم به اولین کسی که توی راه برگشت به هتل سر راهمون قرار گرفت . خدا رو شکر غذای سفره خونه انقدر با برکت بود که با یه پرس غذا هر دو نفرمون سیر شدیم و از اونجا اومدیم بیرون . هنوز از حیاط باب الجواد خارج نشده بودیم که دختری گریه کنان مادرش رو صدا می زد و اطراف رو نگاه می کرد . انقدر معصومیت از چهره اش می بارید که ارین هم توجه اش جلب شد و زودتر از من رفت جلو دخترک رو بغل کرد .‌ اسمت چیه عمو جون ؟..... مامان جونت رو گم کردی ؟ دختر بچه که انگار احساس صمیمت کرده بود با ارین دست انداخته بود دور گردن ارین داشت گریه میکرد و با لحن با نمکی با گریه جواب داد : اسمم لیحانه هس ..... مامانمو گم کلدم ......‌ انقدری قشنگ با ارین داشت حرف میزد که محو تماشایشان بودم ...... فکر اینکه ارین روزی فرزند خودمون رو اینطور در اغوش بگیره شور و شوق زیادی را روانه وجودم می کرد . چند گام مانده را برداشتم و خودم رو رسوندم به ارین که بهم گفت : این خانوم کوچولوی ریزه میزه ..... مامان خانومش رو گم کرده . بعد دوباره کمی دختر بچه رو از خودش جدا کرد : دختر عمو میشی با عمو بیای خونمون ؟ دخترک که انگاری گریه اش تبدیل به هق هق شده بود : نه ...... من مامان صدیقم رو میخوام ..... گلسنمه ..... غذا پلویی میخوام . تازه یاد اون یه پرس غذا افتادم و رو کردم سمت ارین : این غذا سهم این کوچوله ...... بیا همین جا رو این سکو بشینیم بهش غذا بدیم ...... از سر و وضعش پیداست از خانواده خوبیه ...... حتمن دارن دنبالش می گردن ...... میان همین ورا بالاخره پیداش می کنن . با ارین رفتیم روی یه سکو نشستیم و دخترک رو نشوند روی پاهای خودش و منم ظرف غذا رو باز کردم و قاشق قاشق غذا گذاشتم دهانش که با ولع داشت میخورد و ارین غرق در تماشا بود . غذا رو که خورد و سیر شد نگاهی اشکبار به ما کرد : پس چلا مامان صدیقم نیومد ؟ املوز گفته بود شیطونی کنم منو ول میکنه میله . ارین از شنیدن این حرف خنده از لبش محو شد : عجب ادمایی پیدا میشن کیانا ....... اخه ادم سالم یه همچین حرفی به بچه اش میزنه ..... الان این حرف در ضمیر ناخداگاه این بچه تا عمر داره ثبت میشه . در همین حین صدای بلند فریاد وار زنی رو شنیدیم که با شوهرش داشتن دور و بر و نگاه می کردن و صدا میزدن : ریحانه ........ ریحانه . دختر بچه که تا اسمش رو از دهان مادر و پدرش شنید از بغل ارین پرید پایین و رفت سمتشون .... ارین نگاهی بهم انداخت و باهام رفتیم سمت مادر و پدر بچه که ارین اضافه ظرف غذا رو داد به پدر بچه : بچتون صحیح و سالم تحویلتون ..... گریه میکرد و گرسنه اش بود ما بهش غذای حرم دادیم . پدرش که حالا خنده روی لبش اومده بود با ارین دست داد : دستتون درد نکنه ..... خیلی نگران بودیم .... نکنه بلایی سر بچمون اومده باشه . خانومش هم در حالی که دخترش رو بغل کرده بود اومد جلو : خدا خیرتون بده ..... دلم داشت می ترکید ...... ارین لبخندی زد : کاری نکردیم من و خانومم ..... دخترتون خیلی ناز و معصوم هست ..... فقط دیگه بهش نگید ولت می کنیم ..... ته دله این بچه خالی شده بود که مبادا ولش کرده باشین . هر دو نفرشون سرشون رو از خجالت انداختن پایین بازم ازمون تشکر کردن و دوطرف دست دخترشون رو گرفتن و رفتن . ریحانه هم که حالا خوشحال بود موقع رفتن هی از پشت بر می گشت و برای منو و ارین می خندید . این قشنگ ترین صحنه ی زیبای سفرمون بود . اونشب ارین فقط در مورد دختر دار شدن حرف می زد و انگاری دخترک بدجور به دلش نشسته بود . همش می گفت فردا صبح رفتم حرم میخوام از خدا بخوام اولین بچمون دختر باشه ...... من می میرم برا دختر بچه های با نمک ...... چقدر با مزه بود ...... خیلی دلنشین حرف میزد .

♥️ سـلام 🌷صبح قشنگ بهاریتون بخیر ♥️تنتون سالم 🌷دلتون خوش ♥️لحظه هاتون سرشار از آرامش 🌷خدای مهربون یارتون ♥️همیشه همراهتون 🌷چهارشنبه خوبی داشته باشید #صبحتون_زیبا

#زن_امروزی #روابط_زناشویی قابل توجه زن و شوهر ها 🔑از کلیدهای ارتباطی استفاده کنید نه از قفل ها🔒! به این مثال توجه کنید:👇 🔒قفل ها: تو نسبت به من بی توجه شدی! تو دیگر مرا دوست نداری! تو بلد نیستی با یک خانم چه طور رفتار کنی! 🔑کلید ها: 👌من به توجه تو نیاز داشتم و احساس کردم به من توجه نداری! 👌من به محبت بیشتر تو نیاز دارم! 👌من به این که به من بگویی دوستم داری نیاز دارم! دلم می خواهد با من این طوری صحبت کنی! 👌من دوست دارم با من این طوری رفتار کنی! ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

خوشا آنان که یار باوفا دارند... 😍 #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

شما باید راه های صحیح بحث کردن با همسرتان را یاد بگیرید. زوجین باید یاد بگیرند که راجع به مسائل و مشکلاتی که دارند، به شیوه ای درست با هم گفتگو کنند. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌#آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

از همسر خود انتظار نداشته باشید که با تمامی طرح‌ها و ایده‌ها و افکار شما موافق باشد و آنها را تحسین کند. واقع بین باشید و به او اجازه دهید که نظرش را هر چند که برخلاف میل شما باشد، بیان نمایید. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

‍ زیبایی یک زن درلباس‌هایی که می‌پوشد نیست درچهره یا درنحوه‌ی آرایش موهایش هم نیست، زیبایی یک زن در چشمانش است، چشم هایش راهِ ورودیِ قلبش هستند، مکانی که عشق درآن جای دارد... ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

شما باید راه های صحیح بحث کردن با همسرتان را یاد بگیرید. زوجین باید یاد بگیرند که راجع به مسائل و مشکلاتی که دارند، به شیوه ای درست با هم گفتگو کنند. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

نوازش‌کردن همسر شاید یک عمل ساده و در نگاه اول کودکانه به‌نظر برسد، اما برطرف‌کننده بسیاری از نیازهای روحی زوجین است. ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

مردبه زن گفت چرازنهادرهرکاری کمترازمردهاموفق میشوند؟ زن جواب داد برای اینکه خانمهاخودشان زن ندارندتادرکارها کمکشان کند. #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#زوج_درمانی♡ تدابیر گفتاری را بیاموزیم ... ۱.هرگز در زمان بحث اتفاقات گذشته رو یادآوری نکنیم ۲.هرگز در زمان بحث گریه نکنیم ۳.هرگز در زمان بحث با پرخاش و بی ادبی سخن نگوییم ... با آموختن و با به کارگیری تدابیر گفتاری مشکلات سخت را حل کنید #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

*⚘﷽⚘ #مردان_بدانند خواسته های زنان چیزهای کوچکی‌اند اما مهم‌اند.👌 💟 بعضی مردها فکر می‌کنند اگر یکبار همسرشان را سورپرایز کنند، دیگر برای باقی عمرشان بس است... اما نه اشتباه نکنید. ✅ میتونید در راه برگشت به خانه شیرینی موردعلاقه‌ خانمتون رو واسش بخرید. یا کتاب جدیدی که در موردش صحبت می‌کرده رو واسش بگیرید 🌺 و مطمئن باشید که کارهای کوچیک خیلی خانمتون رو خوشحال میکنه... #زندگی_مشترک ‌‌‎‎‎‎ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi