eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت اخر ماهتیسا _خیلی خب باشه اونم حلال میکنم. گفتم ننه کلثوم را حلال میکنم، اما دل لامذهب راضی به حلال کردنش نمیشد. وسط راه، دریک سفره خانه سنتی توقف کردیم. ندیم خوابید و در آغوش نازلی گذاشتمش. مهرزاد،افراسیاب و آقاجان دراز کشیدن و محمد با نازلی و وارش هم صحبت ‌شد. قرار شد بعد از استراحتی کوتاه، راه بیفتیم. به هوای قدم زدن ازروی تخت بلند شدم ومتوجه شدم آهیل درپشت سرم راه افتاد. هوشمندانه طوری که انگار متوجهش نیستم. پشت سر خود راهی اش کردم تا وسطای یک. چمنزار بلند. بالبخندی سمتش برگشتم. اهیل _خب ماهتیسا خانم، حالت خوبه؟ _خوبم، البته به لطف شما. آهیل _اما انگارهنوزم خوب نیستی با من حرف بزن. من باجون ودل به حرفات گوش میدم. توراه همش توفکر بودی، به چی فکر میکردی. _میدونی آهیل، داشتم به این فکر میکردم که قلب یک زن همه داراییشه،اگه قلبش بشکنه درواقع روحش مرده وزمانی روحش بمیره دیگه زندگی نمیکنه نفس میکشه اما نه فقط نفس نمیکشه وبلکه به کُل یادش میره زندگی کنه . کاش همه زن ها آزاد بودندو مردهایی رو کنارشون داشتند که عاشقشون بود. تو فوق العاده ترین مردی هستی که تو تمام عمرم دیدم. با وجود تو فهمیدم که زیادم بدشانس نیستم. چون تو بهم زندگی، آزادی بخشیدی. درکم کردی، توسخت ترین شرایط کنارم موندی،درسته من زن بدشانسی ام چون بعد از سالها برگشتم وطنم و بجای این که برم دستای مادرمو بگیرم وببوسم، رفتم سر قبرش واشک ریختم. به جای این که آقاجانم با دیدنم از خوشحالی بال دربیاره دچار فراموشی شده و دنبال ماهتیسای ١٢ ساله میگرده وتازه یادش افتاده که از شر علی حفظش کنه. اما باهمه این ها امروز اعتراف میکنم، باهمه بدشانسی هایی که دارم. اما اونقدرام خوش شانس بودم که حضور یک. مرد واقعی رو تو زندگیم احساس کنم وطعم خوشبختی رو بچشم. دنیا به من بد کرد اما درعوضش تورو داد، با وجود تو بود که فهمیدم زن بودن یعنی چی، زن بودن کارسختی نیست اگه یه مرد واقعی رو کنارت داشته باشی. آهیل _بی بی آمنه رو یادته؟ . _آره. خدابیامرزتش، چی شدیهو یاد اون. افتادی؟ _همیشه برام. دعا می‌کرد که بچه خدا آخرو عاقبت به خیرت کنه.همیشه وقتی کاری براش انجام. میدادم واین دعا رو برام میکرد، تو دلم میگفتم کاش بی بی‌جای این دعای همیشگی، یبارم میگفت کاش پولدارشی، یا مثلا دکترشی، یا کاش دعا می‌کرد همیشه تنم سالم باشه اما یه مدته هرروز صبح که چشمامو باز میکنم وصورت قرص ماهه تورو بغلِ گوشم میبینم، میفهمم تازه رسیدم به دعای خیر ننه آمنه، تو همون دعای خیر ننه آمنه ای برای من، همین تو. درسته اول زندگیمون خوب نبود، خاطرات خوبی از محل زندگیمون نداریم وبا درد از اونجا فرار کردیم اما آخرو عاقبتمون خیرشد. ایشالله ازاین آخرو عاقبت به خیر تر شیم خانوم. همه مردم. دنیا آخر وعاقبت به خیر شن. هم این دنیا هم اون دنیا. لبخندی ژرف وعمیق روی لبم. نشست. از ته دل خندیدم. آهیل با چشم هایش عاشقانه نگاهم کردوگفت : _بخند بخدا وقتی تو این جوری میخندی من. انگار دوباره متولد میشم ماهتیسا خانم. نزار‌ دنیا خنده رو از رو لبات بدزده بخندی دنیام. به روت میخنده. تو التیامِ تمام عشق‌های مایوس و نیمه کاره‌ای، آغاز صبحِ خوش یُمن منی، شفقی، شروع دوباره‌ای... واین گونه داستان زندگی من به پایان رسید وتمام باقیمانده عمرم به خوبی وخوشی گذشت. داستان من واهیل تلخ بود، اما تلخ تمام نشد. خداراشکر زیر سایه اش، با وجود گذشته پراز دردم، زندگی شیرینی را تجربه کردم وبه همه آرزوهایم رسیدم. ماهتیسا
❤️‍🩹بیش از اندازه قهـر نکنـید 💘قهر كردن هاى بيخودى يا دائمى فقط باعث ميشه بعد از يه مدت قهرتون ديگه تاثيرى نداشته باشه و حتى اگر واقعا حق با شما باشه و خداى نكرده قهر كنيد ديگه همــسرتون براى آشتى كردن يا ناز كشيدن پيش قدم نشه! 💘يه خانوم با سياست بايد با توجـــه به شناختى كه از همسرش داره بروز ناراحتيش رو درجه بندى كنه. اگر هر دفعه همون مدلى هميشگى باشيد خب معلومه ديگه براتون تره هم خرد نميكنند. 💘براى هر ناراحتى يک راهكار براى آشتى جلوى پاى همسرتون بذاريد و بهش فرصت آشتى بدید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
چه خوب است آدم یک نفر را هر روز دوست داشته باشد... نه هر روز یک نفر را...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک وقت‌هایی فقط باید به خودت استراحت بدی و از همه چیز دور بشی ، این زمانیه که بیشتر از همیشه نیاز به توجه و حمایت داری تا بتونی دوباره به آرامش برسی و روحِ خودت رو لمس کنی. پس با خودت خلوت کن و اون نوازش‌هایی که لازم داری رو به روانِ خودت تقدیم کن! تو بهترین کسی هستی که میتونی انرژی‌های از دست رفته رو دوباره به درونت برگردونی، پس به خودت فرصت بده....👌🏽 @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾
👩🏻‍🏫 گفتن این جملات بین زوجین ممنوع! انتخاب تو اشتباه بود... خانواده ام با ازدواج ما مخالف بودن... خواستگارهای خوبی داشتم.... فرهنگ ما با شما فرق داره... با افراد بدی رفت و آمد می کنی... تو قبلا هم این اشتباه را کرده ای... انقدر بی احســاس نباش... هر چه ازخوبی مادرم بگویم کم است.. فرهنگتون پایینه.. من فوق العــاده ام... من همینم که هستــم... مادرت واقعا مشکل داره... اگه دوستم داری این کار را بکن... من مشکل ندارم خودت مشکل داری... یا من یا خانوادت!!! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوام بیاور حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید ، حتی اگر از زمین و زمانه بریدی ، حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن کم آوردی . در ذهنت مرور کن ؛ تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ، زیرِ دست و پایِ روزمرگیت جولان میدهند ، تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمیشود ، اما شد . تمامِ آن لحظه هایی که فکر میکردی پایانِ راه است ، اما نبود . می‌بینی خدا حواسش به همه چیز هست ؛ دوام بیاور 👤نرگس صرافیان طوفان‌ 🕯شبتون پراز آرامش ، دلتون گرم عشق🕯 🔥
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
22.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی { سیاحت غرب } ( قسمت یازدهم ) قسمت آخر من اصلا راضی نیستم که او همراهم باشد! چرا که به شدت از او می ترسم... گفتم: اگر به دوراهی برسیم،راه منزل را میدانی؟ گفت:نمی دانم !! گفتم: من تشنه ام،در این نزدیکی ها آب هست؟ گفت:نمی دانم!! گفتم:پس چه میدانی که همراه من شده ای؟؟!! گفت:همینقدر میدانم که چون سایه ی تو از اول عمرت همراهت بوده ام و از تو جدایی ندارم!...مگر خدا کمکت کند که از دست من خلاص شوی !!... گیر عجب دشمن آشکاری افتادم؟؟! !... صداپیشگان: مسعود عباسی - علی حاجی پور - مسعود صفری - کامران شریفی - امیر مهدی اقبال - امیر حسن مومنی نژاد - احسان فرامرزی - سجاد بلوکات بازنویسی و کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای یک شنبه،سه شنبه وپنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
پارت ۱۶۸ ........ نماز مغرب و عشا رو هم در جوار حرم خوندیم و راهی سفره خونه حضرت شدیم ....... وقتی
پارت ۱۶۹ ....... فردا صبح اول بعد از زیارت راهی بازار شدیم و ارین دوست داشت خرید کنیم ..... منم موافق بودم و راهی بازار بزرگ رضا شدیم . نگاهی به چادر های قشنگ انداختم که ارین دستم رو کشید و وارد اولین مغازه شدیم که دم گوشش گفتم : من که چادر دارم ...... پرید وسط حرفم ...... این یکی رو خودم برات میخرم ...... چه جنسی دوست داری برات بخرم ؟ نگاهی به چادر ها انداختم که اکثرا نگین دار یا مدل دار بودن دوست داشتم یه چادر ساده برام بخره . فروشنده یکی از بهترین جنس ها رو برام اورد : ابجی سرت کن ...... خیلی خوبه و پارچه اش سبکه . به درخواست ارین چادر رو سرم کردم و چرخی زدم که دم گوشم پچ زد : خیلی بهت میاد فدات شم ..... اصلا خانوم بودی ..... عسلتر شدی . از حرفی که زد با اینکه فقط خودم شنیدم غرق در خجالت شدم و چادرم رو در اوردم و تا فروشنده بسته بندیش کنه . از پارچه فروشی های اطراف برا مامان ها مون پارچه مجلسی خریدیم و برا بابا ها سجاده و مهر و تسبیح . نخود و کشمش و نبات و زعفران و هل و ادویه هم به اندازه برا سوغاتی خرید کردیم . مشهد دنیای رنگ ها بود که امام رضا و حرم با صفایش زیبا ترین رنگ را داشت . ارین برای برگشت هرچه کرد نتوانست بلیط پرواز جور کند و مجبورا بلیط وی ای پی گرفتیم تا پس فردا برگردیم . خبر خوش گرفتن مراسم عروسی درست در شب تولدم در پنجم تیرماه خبر زاید الوصفی بود که هر دو نفرمان رو خوشحال کرده بود . پس فردای اون روز با حالی گریان از امام رضا خدا حافظی کردیم و به امید دیدار مجدد زیارتش راهی پایانه مسافر بری شدیم . حالم به قدری دگرگون و ناراحت بود که ارین هم سعی نمیکرد این حس و حال رو بهم بزند . از طرفی فکر مراسم ازدواج و رفتن به خونه ارین برای یک عمر زندگی مشترک شوق برگشتنم رو زیاد کرده بود . سوار وی ای پی که شدیم جاهامون ردیف دوم بود و خیلی راحت بودیم ..... ارین چمدون ها رو توی بار بری جا به جا کرد و با کلی خوراکی و میوه ای که برای توی راه خریده بودیم اومد کنارم نشست . با اینکه همه چیز خوب بود اما احساس زیاد خوبی نداشتم ...... حسی شبیه دلهره وجودم رو می خراشید . به پیشنهاد ارین سرم رو روی شانه اش گذاشتم تا مدتی رو بخوابم تا این حس از سرم بپره . انگار خستگی سفر در جانم بود که وقتی چشم بر هم گذاشتم خوابیدم ....... صداهایی می امد وای ........ خدا به مسافرا رحم کرده باشه ... فکر نکنم هیچکس سالم باشه ..... یا خدا ماشین مچاله شده ...... چقدر خون ریخته ..... با صدای همهمه و جیغ های خفیف و صدای درون ..... وی ای پی هول خورده چشم باز کردم و خواستم از پنجره وی ای پی بیرون رو نگاه کنم که ارین دستش رو گذاشت روی چشمم و منو به خودش چسبوند و زیر گوشم اروم گفت : نبینی بهتره ...... اروم باش ...... خدا خودش بهشون رحم کنه . ‌انگاری تصادف شدیدی رخ داده بود و مدت زیادی بود که در راه بودیم ولی مسافت زیادی طی نشده بود . با رد شدن از اون صحنه دل خراش ارین دستش رو از چشمم بر داشت و شاگرد راننده همگی مسافرین رو دعوت به ارامش و نشستن سر جاهاشون کرد . صحنه دلخراشی بود که امکان داشت برای ما پیش بیاد . ارین درب یکی از خوراکی ها رو باز کرد و گرفت سمتم : بیا خانومی ..... یکم بخور ...... ناهار هم چیز درست و حسابی نخوردی . غذا رو ازش گرفتم و اروم اروم مشغول خوردن شدم..... ارین داشت حین خوردن با گوشیش کارهای شرکت رو راست و ریست می کرد . حسابی گرسنه بودم ..... چون تا ته غذام رو خوردم . ارین از برنامه هاش برا بعد عروسیمون گفت و منم گوش می کردم . انگاری یه جوری برخورد میکرد که زمان برامون بگذره . راننده برا استراحت و نماز مغرب نگه داشت و به سرعت راهی سرویس شدم و وضو گرفتم و نمازم رو خوندم . بیرون درب نماز خونه بین راهی ایستادم تا ارین هم نمازش رو بخونه و بیاد که اونم زیاد معطل نکرد . https://eitaa.com/1472435/35030 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh 🌿 ادامه دارد.... دوست عزیز : نشر و کپی برداری از این رمان به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🌸 بسم الله النور ✨شروع هفته را 🌸با نام زیبایت آغاز میکنیم ✨ خـدایـا 🌸امـروز و این هفته ✨به زندگیمان بیش از پیش 🌸نور رحمت بی انتهایت را بتابان ✨الهی آمین 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
💑 در هنگام مراقب کلمات باشید 🔸عصبانيت را هم می‌شود محترمانه منتقل كرد اگر به جای «تو» از «من» استفاده كنيم. ▪️تو نمی‌فهمی! ▪️درکم نمی‌کنی! ▪️تو عذابم می‌دهی! ▪️تو همه چیز رو تحمیل می‌کنی! ▪️تو اعصاب من رو داغون می‌کنی و ... ▫️من عصبانی هستم! ▫️حالــــم خوب نیست! ▫️من نمی‌تونم این تصمیم رو قبول کنم! ▫️برام سختـــه با این مســـاله کنار بیام! 🔸در این صورت آتش را شعله‌ور نکرده‌اید و بدون تخریب و سرزنش طرف مقابل، حرف خودتان و حتی حرف آخر را زده‌اید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🔴 از نقاط ضعف و حساسیت های شریکتان محافظت کنید. ⚜️هر آدمی حساسیت هایی دارد به جا یا نابجا. با دلیل یا بدون دلیل یکی از دماغش خوشش نمیاید، یکی از حرف زدن در مورد خانواده اش را دوست ندارد، یکی از تحصیلات پایینش خجالت زده است، یکی رو وزنش حساس است و دیگری ترجیح می دهد بحث مادی نکند ⚜️ وظیفه ماست که مواظب حساسیت های شریکمان باشیم، و نه تنها بحث در مورد آنها را پیش نکشیم که حتی اگر در مهمانیها و بین دوستان و آشنایان حرفی در این مورد زده می شود، جریان بحث کنیم.... ⚜️ سر این حساسیت ها هیچ شوخی با هم نداریم. حق نداریم به بهانه "دارم شوخی می کنم" دست بگذاریم روی حساسیت های شریکمان ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🍂 آقایان بدانند : "زن از مرد صداقت می‌خواهد!" اگر همسر شما در لباسی که به تازگی خریده کمی چاق به نظر می‌رسد لازم نیست به او بگویید: «عزیزم چقدر در این لباس زیبایی!» 👈 چون زن‌ها درک بسیار دقیقی از اندام و کاستی‌های خود دارند. بهتر است خیلی محترمانه به او بگویید: «عزیزم کمی اضافه وزن داری ولی هنوز هم مثل همیشه دوست داشتنی هستی» ✅ به همسر خود ثابت کنید که وجودش بیشتر از هر چیزی برایتان اهمیت دارد. حتی بهتر است که با هم شروع به ورزش کردن کنید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi