eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
✅یه وقتایی خانوما از این ناراحت میشن که چرا همسرشون وقتی بیرونه یه مدت طولانی بهشون زنگ نزده... و وقتی زنگ زد؛ تا گوشی رو جواب دادن کلی غر و طعنه میزنن و بدون سلام و احوال پرسی یه دفعه میگن: 😡چه عجب یادت افتاد یه زن و بچه ای هم داری یا 😡معلوم هست تو کجایی؟! 😡نباید با خودت بگی من مردم یا زنده؟ 😡از اون موقع تا حالا دنبال خوش گذرونیت بودی چه عجب یه زنگ زدی... و... ⛔️⛔️⛔️ میدونی به جاش تا گوشی رو جواب دادی چی بگی؟ که تاثیرش هم خییییلی بیشتر از این همه غر و دعواست... تا گوشی رو جواب دادی بگو: وای عزیزم خیلی خوشحال شدم که زنگ زدی؛ حالت چطوره؟ 🔹🔸در حالت اول فقط شوهرتو بیشتر از خودت دور میکنی آیا دفعه ی بعد رغبت داره که بهت زنگ بزنه؟وقتی این همه جیغ و داد رو پشت گوشی میشنوه؟ 🔸🔹ولی در حالت دوم شوهرت خودش اونقدر شرمنده میشه که توضیح برات میده و سعی میکنه جبران کنه... ✅حالا دیگه خودت انتخاب کن... ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🌹 🔹 هیچ موقع زمان دعواهای زناشویی حرف‌هایی نزنید که راه برگشت خود را ببندید. آدم‌ها را در این مواقع می‌توان بهتر شناخت. 🔸 همیشه موقع بحث و جدل جانب احتیاط را رعایت کنید. به این فکر کنید که ممکن است حرف‌هایتان آن‌قدر آثار مخربی به بار آورد که تا سالیان سال از ذهن همسرتان پاک نشود. پس با درایت و خردمندانه رفتار کنید. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🔴 💠 کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. شبی از شب‌ها روباهی وارد گندم‌زار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينه‌ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرد و به دم روباه بست و آتش زد. 💠 روباهِ شعله‌ور در مزرعه به اين‌طرف و آن‌طرف می‌دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش می‌دوید تا اینکه گندم‌زار او به خاکستر تبديل شد. 💠 وقتی کينه‌ی همسر یا اطرافیان را به دل گرفته و به دنبال انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! پس بهتر است با اخلاق زیبای گذشت، او را ببخشیم و بگذریم تا از عطر خوشبوی مهربانی و خوش‌رویی، فضای زندگی‌مان معطر شود. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🔴 آیت الله حائری شیرازی 💠اول خانُمَت! توصیه می‌کنم اینطور نباشد که مرد برود و خانم نرود! او از شما است. بسیاری را من دیده‌ام که خودشان [تفریح و استخر و ...] می‌روند اما برای خانواده‌شان فکر نمی‌کنند!! اول مال آنها را درست کنید. چرا؟ مگر این را نداریم که وقتی چیزی می آوردید در خانه اول به خانم‌ها و خواهرها بدهید؟ پسر داری، دختر داری، اول به دختر بده. یعنی اگر خواستی استخر بروی، اول آنها را بفرست بعد اگر خودت خواستی برو . ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حواسمون به این یه لحظه‌های زندگی‌مون باشه! 🎤استاد عالی ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🔹چه شب زيبایی خواهـد بود ✨وقتی برای 🔹دوستان و عزیزانمان ✨آرامش موفقيت و سلامتی 🔹بخواهيـم ✨با آرزوی شبی آرام برای شما 🔹شبتون بخیر ✨فـرداتون زیبا و پراز موفقیت ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
پارت ۱۸۲......... ته دلم نقل و نبات پخش می کردم از این همه توجه ارین نسبت به خودم .... نامه رو با ار
پارت ۱۸۳........ همین که کلید انداختم و رفتم داخل خونه یکی از پشت گردنم منو گرفت و محکم هولم داد چسبوند به دیوار اشپزخونه .... هر چی تقلا کردم گردنم و از دستش بکشم بیرون نمیشد ..... خیلی از من زورش بیشتر بود .... چندتا وسیله دم دستم رسید که خواستم بکوبونم تو سرش تا ولم کنم اونا رو هم ازم دور کرد . چرت و پرت زیاد می گفت و انگاری حالت عادی نداشت .... دست برد دکمه مانتوم رو باز کنه که یکدفعه دسته کتری ابجوش که همیشه سیمش به برق بود ...... رسید دستم به ضرب ریختم روش . که اونم یکی زد تو صورتم ...... شروع کرد فحش دادن .... هر چی تقلا کرد دستش بهم برسه ولی نتونست و منم خودمو از خونه پرت کردم بیرون و بقیه هم که خودتون دیدین . ارین سری به نشونه تاسف تکون داد : خب شما که وقتی فهمیدی یکی توی خونه هست دیگه نباید می رفتی داخل .... باید بر می گشتی خونه کیانا اینا . مریم که حالا مثل کودکی که منتظر شکفتن بغض بسته شده در گلویش بود و به زور خودش رو نگه داشته بود : من فقط احساس کردم یکی تو خونه هست ..... اگر مطمئن بودم هرگز نمی رفتم داخل . کتایون که دست ازاد مریم رو ماساژ می داد : حالا به نظرت اشنا نبود قیافه اش ...... جایی ندیده بودیش این بی غیرت رو ؟ رنگ مریم از صورتش پرید و نگاهی به من انداخت که متوجه شدم این مرد همان راننده شاسی بلندی بود که چند وقت قبل به بهانه های مختلف برای مریم چراغ می زد و داخل خیابون ما دور میزد ..... و البته به گفته مازیار ..... رفیقش بود . هر چه بود فردا همه چیز مشخص می شد و احتمالا پای مازیار هم به این ماجرا باز میشد .... و من دلم می خواست بفهمم که توجیهی برای کار کثیفش دارد . بعد از اتمام سرم مریم و حساب کردن پذیرش درمونگاه همگی با تنی خسته راهی خونه شدیم ... دلم یه خواب سنگین می خواست که ارام بخش وجود همه بشه . احتمالا صبح زود اقاجونم راهی کلانتری محل میشد تا قضیه درگیری امشب رو پیگیری کنه ..... و بیشتر از همه نگران حال در هم مریم بودم . ارین به ارومی شب بخیری نثارم کرد و چند بار روی قلبش کوبید و اروم وارد اتاق کامران شد تا فرصت باقی مانده تا صبح رو چشمی بر هم بذاره و استراحت کنه . من و مریم هم راهی اتاق خودمون شدیم .... مریم که سرش به بالش نرسیده به خاطر ارامبخشی که داخل سرم بهش تزریق شده بود خوابید . کنارش به ارومی دراز کشیدم و دستش رو خواهرانه در دستم فشار دادم .... شبی خوبی بود .... ولی اخرش سخت گذشت . با صدای الارام گوشی که صدای موذن زاده اردبیلی برای اذان صبح بود از خواب بیدار شدم و سریع رفتم سرویس ..... خوابم می اومد و خستگی و بی خوابی دیشب تو چشمام مشخص بود ولی با اب خنکی که برا وضو روی صورتم ریختم حسابی خواب از سرم پرید . سجاده ترمه ام رو گوشه ای از اتاق پهن کردم و قامت بستم .... اخی ..... احساس سبکی کردم و خدا رو به خاطر سلامتی عزیزانم شکر کردم . همین که سجاده رو جمع کردم پیامی به گوشیم اومد بازش کردم که دیدم ارین هست : عزیزم .... قبول باشه .... میشه بعد نمازت بیای بیرون . به ارومی روی مریم ملافه کشیدم و درب رو باز کردم که دیدم ارین لباس پوشیده و مرتب و اماده به نرده راه پله تکیه زده و کیفش هم توی دستش گرفته : سلام ..... صبح به این زودی میخوای بری ؟ ..... خطرناکه .... حداقل بمون برات صبحونه درست کنم . دستش رو اروم روی صورتش گرفت : هیس ..... اروم عزیزم ..... الان ساعت نزدیک شیش صبحه ...... اگر الان نرم از کارام تو شرکت عقب می مونم ..... در ثانی باید برم سراغ کارای عقب افتاده عروسی و خونه رو مرتب کنم . نگرانم نباش خانومی .... توی شرکت حتمن صبحونه میخورم . بعد از مکثی با لبخندی روی لب رو کرد سمتم : من که این سه ساعت رو خوابیدم حسابی سرحال شدم و انرژی گرفتم ولی بهتره تو بری استراحت کنی .... مشخصه خیلی خسته ای ...... نمیخوام خدایی نکرده مریض بشی ...... کاری نداری خانومی ..... من دیگه برم ؟ تا پایین درب ورودی حال بدرقه اش کردم : نه ..... فقط مراقب خودت باش .... هر وقت سرت خلوت شد برام زنگ بزن ارین . لینک قسمت اول https://eitaa.com/1472435/35030 فقط و فقط با ۴۰ تومن رمان رو همین امروز تا آخر بخونید😍😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh عشق در همین نزدیکی / فصل اول 🌿 به قلم : (میم . ر) 🌿 ادامه دارد... دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد . 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼صبحتون بخیر وشادے 🍃💛روزتون پربار 🍃🌼ولحظاتتون خاطره انگیز 🍃🌼براتون روزے آرام 🍃💛ولے پرشور و زیبا 🍃🌼و پر از نغمـہ هاے شاد 🍃💛آرزو مے ڪنم
🔴 💠 برخی همسران برای عذرخواهی می‌کشند و یا مانع عذرخواهی زبانی می‌شود. 💠 یکی از راههای این نقیصه این است که عذرخواهی خود را روی نوشته و یا انجام دهید. 💠 برای هر مشکلی فکر و ابتکار به خرج دهید و برای حل آن نمایید‌. نه اینکه بی‌خیال آن شوید. 💠 ابتکار و تمرین شما به چشم می‌آید و درکتان خواهد کرد‌. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
🔴 💠 پذیرش یکی از راهکارهای پایداری بنیان خانواده است. 💠 شما می‌توانید با گوش دادن به صحبتهای همسرتان او را کنید و با اشتباه خود و گفتن جمله ""ببخشید"" بار دیگر را به زندگیتان هدیه دهید. 💠 معنای پذیرش اشتباه این است که شما خواهان ادامه با همسرتان هستید و برای حل مشکل، فرد و بدون تعصب می‌باشید. 💠 علاوه بر اینکه پا گذاشتن روی هوای نفس و کوتاه آمدن، پرشی به سمت آسمانِ و عزّت است. ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
❤️✨❤️ خواسته خود را آرام بگویید. مطمئن باشید به نتیجه بهتری می‌رسید. تحقیقات نشان داده است ده درصد اختلاف‌ها به خاطر اختلاف عقیده هستند و نود درصد به خاطر تن صداى نامناسب...! ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi
*متأهلهابخونن* زندگی میدان جنگ و رینگ بوکس نیست ، این جمله را از همان روز شروع یک ارتباط و بعد از آن به خاطر داشته باشید ! حتی در سخت‌ترین لحظات زندگی هدف اصلی‌تان را فراموش نکنید. ازدواج راهی برای ساختن زندگی بهتر ، رشد کردن با هم، کامل‌تر و همراه با آرامش است. پس به جای نقشه کشیدن‌های هر روزه و افکار منفی ساختن ، گرفتن باج مادی یا عاطفی از همسرتان ، راه حل عاقلانه‌ای ، منطقی با گفتگو را برای حل اختلافات و مشکلات جست و جو کنید ! اختلافات را باید طرح کرد و حل کرد . کم نیستند مردان و زنایی که به خاطر سکوت و بی‌توجهی همسرشان یا درک نشدن ، توسط او ، در جای دیگری به دنبال محبت می‌گردند !