eitaa logo
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
6.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
18 فایل
𖧧••♥️بسم‌اللّھ‌الرحمـٰنِ‌الـࢪحیم⋆. مطالب #همسرداری هرآنچه برای یک #زندگی_سالم نیاز است ✌ هَر چی عاشقانه ے قشنگه اینجا جَمعِه...😍🙃 🍃🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
❣خانم وآقای خونه؛ رمز نزول برکت،در خانه شما "همدلي" شماست. 👌درهای برکت؛ بروی یک خانواده همدل غیرمومن بیشترباز است، تاخانواده مومنی،که باهم اختلاف دارند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
هادی اگر تویی که کسی گم نمی‌شود؛ ♥️ ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
✻ در زندگی باید زن و شوهر هر دو چشم خطاپوش داشته باشند. ↫ یعنی جنابعالی اگر خطا کردی، ایشان باید نادیده بگیرد؛ ↫ ایشان اگر خطا کرد، شما نادیده بگیرید، ✻ چشم خطاپوش در زندگی خیلی مؤثر است، ↫ بخصوص راجع به بچه هایتان یعنی خطا را نادیده بگیرید و به روی خودتان نیاورید. ✻ این توصیه به این معنا نیست که شما همدیگر را در زندگی نسازید ↫نه٬ هنگامی که خطا سر زد، به روی هم نیاورید، ↫ بخصوص جلوی افراد دیگر که به رو آوردن خیلی بد است، ✻ بعضی وقت ها که پیش هم نشسته اید ↫ گل می گویید و گل می شنوید، ↫ با زبانی شیرین و خوب، ↫ نه زخم زبان؛ نه زهر دار، ↫ به همدیگر تذکّر با خوشی بدهید، 【 توجه کنید چه عرض کردم! مثلاً طرف متوجه بشود که چه خطایی از او سر زده بود!】 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
‌ 💌 علیرضا پناهیان: همه دعواها بر سر محبت است. باید از اول نگذاریم دل به هر سویی برود و الا علم و عقل هم از پس آن بر نمی‌آیند •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🌸 *اگر می خواهيد "هَمسَر" خوبی باشید اول باید یاد بگيريد که "هَمصحبت" خوبی برای او باشید زن و شوهری که از صحبت کردن باهم لذت می برند هیچ گاه به بن بست نخواهند رسید. 🍃🌸 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🌸 یکی از نشانه های زن عاقل و هوشیار این است که برای همسرش، جمله «دوستت دارم😇» را بیشتر از "چقدر دوستم داری؟" به زبان میاورد.... 🍃🌸 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
پویش🌿 خانه‌هایمان را به پرچم علی ابن ابی‌طالب مزین نماییم. ♥️🏳 ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
‌ 💟 حاج آقا پناهیان 👸خانم ها اگر مهربان میخواهند؛ دنبال عبد بگردند.✌️ 👈عبد ها وقتی شوهر میشوند ظلم نمیکنند.💯 ولی آنهایی که عبد نیستند کارشان حساب و کتاب ندارد.😏 👈اگر عبد باشند دیگر دل ودماغ بد برخورد کردن ندارند.😊☺️ 👈قبلا رسش را کشیده اند ورویش راکم کرده اند(و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هونا)💯 👱آقایون این قضیه شامل خانم ها هم میشه ها . "دنبال عبـــد باشید" خانومی که عبد باشه از خیلی چیزا تو زندگی میگذره...🌹🌹 😍😍 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
🔆 ✼ دختران در رفتارشان ↫ در محیط بیرون خانه ↫ یا در محیط های معاشرتهای خانوادگی ✼ طوری نباشد که شوهرشان ↫ دچار حسادت ↫ یا سوءظن شود ✼ مردان هم چه در ↫ محیط کار، ↫ چه تحصیلی، ✼ عین همین را باید رعایت کنند ↫ مانند گرم گرفتن ها، ↫ حرف زدن ها، ↫ شوخی و خنده ها، 【کارهایی که در اسلام ممنوع شده اثرش در خانواده ظاهر می‌شود.】 •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
#برزخ_اما_بهشت100 ولی روز جمعه خانه نماند، از صبح زود بیرون رفت و تا نیمه های شب هم برنگشت و من با ز
دیگر نمی شنیدم. خاله در حیاط نزدیک پله ها بود، با صدای بلند از من پرسید: – کارت واکسن پیدا شد؟ – آره خاله. به سمت در راه افتادم. سعی می کردم سرم را بالا نگه دارم و محکم قدم بردارم. – سلام. صدایش انگار تمام تار و پود وجودم را لرزاند، اراده ام را درهم شکست، و نگاهم، بعد از این همه روز، به سمت چشم هایش پر کشید ولی فقط برای یک لحظه، لحظه ای مثل برق که از التهاب حتی نتوانستم درست چشم هایش را ببینم. سرم را پایین انداختم و دندان هایم را به هم فشردم تا بتوانم خودم را جمع و جور کنم، و تمام سعی ام را برای محکم بودن کلامم کردم: – سلام. ساک را به طرفش گرفتم و باز بدون این که نگاهش کنم، گفتم: – کارتش توی جیب ساکه. – مگه تو نمی آی؟ نمی دانم صدای او ضعیف بود یا ضربان قلبم چنان تند که احساس می کردم صدایش ضعفیف است؟ و من تنها حربه ای که برای برملا نشدن حالم داشتم، استفاده کردم، کوتاه و بریده صحبت کردن: – نه. – ماهنوش؟ … نمی خوای تمومش کنی؟ حالا دیگر مطمئن بودم هم صدای ضربه های وحشتناک قلبم را می شنود و هم لرزشی را که بدنم گرفته، می بیند. سرم را بالا گرفتم ولی نمی توانستم به چشم هایش نگاه کنم. خدایا اگر روزی آدم ها بتوانند همه آنچه در دل دارند، بدون ترس و واهمه به زبان بیاورند، آیا باز کسی بهشت را آرزو خواهد کرد؟ دلم می خواست نگاهش کنم، دوست داشتم فریاد بزنم که من اصلا نمی دانم این ماجرا چطور شروع شد که حالا بدانم چطور باید تمامش کنم. می خواستم با بلند ترین صدای ممکن به او بگویم که مجبورم تمامش کنم، چون من دیگر به خاطر کیمیا نیست که با تو همراه می شوم و ….. ولی خفه شدم، دستم را جلو بردم، زیپ کاپشن کیمیا را کشیدم و بی آن که نگاهی به او کنم، گفتم: – خداحافظ. ✍🏻نازی صفوی ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
♥️🥀🌤 از آن دمی که گرفتم تو را در آغوشم هنوز پیرهنم را نشسته می پوشم!😉 ✍🏻حسین دلجو •┈┈••✾•✾•••🎀•••✾•✾••┈┈• ☕️ 🔥 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🏡 @kashaneh_mehr💞✿✿
حس خوب زندگی 🍀کاشانه مهر
#رمان_فرشته‌ی‌من #قسمت_3 بدون اینکه نگاهش کنم همونطور که به جلو زل زده بودم گفتم: _چطور؟ چند ثا
🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 هدف اصلی ما رسیدن به خواسته های بزرگمونه.ما از خوشی ها و خواسته های سطحی و زودگذرمون می گذریم تا خیلی راحت تر به خواسته های بزرگ و عمیقمون برسیم. بعدش هم به پاداش این کنترل نفس و هوس،خدا بهشت رو بهمون هدیه میده که با سند و مدرک میگم،صددرصد وجود داره؛به هرحال ما هم عقل داریم و اگه شکی توی وجود بهشت و جهنم داشتیم الکی خودمون رو درگیرش نمیکردیم و بهش معتقد نبودیم همونطور که درحال بلند شدن بودم و موهام رو که از شالم زده بود بیرون مرتب میکردم،گفتم: _باز هم میگم.من نمیفهمم تو چی میگی.اصلا حرفهات قابل درک نیست.نمیتونم بفهمم چی میگی؛یعنی حرفهات برام مسخره است و اصلا هم نمیدونم چرا داری این ها رو به من میگی!؟ +ببخشید زیاد حرف زدم عزیزم.فقط دوست نداشتم که ذهنیت بدی درباره ما مذهبیا داشته باشی. ماهم مثل شما آدمیم.میتونیم در کنارهم خیلی خوب به کارهامون برسیم و به عقاید همدیگه احترام بزاریم. من خودمم دوست های زیادی داشتم و دارم که چادری نیستن ولی خیلی خوب با هم کنار میایم؛ولی اگه قرار باشه ما سر یه سری عقائد با هم بد باشیم و به خون هم تشنه باشیم خیلی بده و به نظرم اصلا درست نیست آهی کشیدم و گفتم: _به هر حال من نمیتونم بخاطر حرفهای تو تغییر کنم.نمیتونم هم بزارم که کل جهان رو تو دستتون بگیرید و مارو از همه خوشی ها محروم کنید. ما همیشه هر وقت خواستیم خوش بگذرونیم استرس داشتیم که امثال شماها بهمون یه پیزی بگن و حالمون رو بگیرن؛و این خیلی حالم روبد میکنه و اعصابم رو خورد میکنه؛بیخیال.فعلاخداحافظ✋ باهمون لبخند همیشگیش که حرصم رو درمیاورد گفت: +خداحافظ عزیزم.از همکلامی باهات لذت بردم. بدون اینکه نگاهش کنم رفتم سمت بچه ها. تا رسیدم پیششون کلی سوال پیچم کردند و رگباری سوال می پرسیدند: +چی می گفت؟ +چی کارت داشت؟ +شیرموز خوشمزه بود کلک؟ +نکنه میخواست با شیرموز خامت کنه؟ با بی حوصلگی تمام گفتم: _بچه ها بیخیال لطفا؛فعلا حوصله ندارم.دارم میرم خونه قیافه همشون پکر شد و با ناراحتی ازم خداحافظی کردند... ... https://eitaa.com/joinchat/2008219670Ca8c79f11fb 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸