♥️🍃 دلبر میشه با لبخند مردونت به ما بفهمونی که از داشتنمون چقد خوشحالی و ما اینو هر لحظه از بوسه هات حس کنیم❤️ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 👈 اهمیت خوش بویی 💠 زن وشوهر، عطر و ادکلنشان را باید زود به زود عوض کنند. 💠 خوب نیست برای یک مدت طولانی، از یک عطر استفاده کنید! تنوع و تازگی باعث جذب می‌شود. 💠 شاید همسرتان با عطر و ادکلن تازه‌تان ارتباط بهتری برقرار کند! ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 "چند قانون زندگی بعد‌ از ازدواج!" پشت هم باشید! با همدیگه حرف بزنید. حرف منطقی را بپذیرید. گاهی برای هم هدیه بخرید. به نظرات یکدیگر احترام بگذارید. واژهٔ «دوستت دارم» رو فراموش نکنید. در شرایط سخت یار و همدم هم باشید. تحت هیچ شرایطی صداتونو روی هم بلند نکنید. ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

🔺یارب دل ما را❤️ تو به رحمت جان ده... درد همه را❤️ به صابری درمان ده.... این بنده نداند🟡 ڪه چه می باید خواست... داننده تویی 🌈 هر آنچه خواهی آن ده...

‎‌‌‎‎‌‎‎‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‎‎‌‎‎‎‌♥️🍃 تـــ♡ـــــو خوب ترین اتفــــــاق ممکنی وقتی که اول صبــــــح در یــــــادم می‌افتی🫀🖇 #صبحت‌بخیر‌آرامشم ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi ‌ ‌‌ ‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‎‎‌‌‎‌‌‎‎‎‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‌ ‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍

❤️🍃❤️ #خانومها_بدانند شما به عنوان یک زن چقدر به همسرتون ارزش و بها میدهید ؟؟ خانوم عزیزی که موقع عصبانیت تمام خوبی های همسرت رو فراموش میکنی و حرف هایی میزنی که شاید با گفتنشون ضرر های جبران ناپذیری به قلب همسرت و زندگی مشترکت بزنی هوشیار باش 🙏 هیچوقت ❌توهین و بی احترامی نکنید حتی توی مشاجره و بحث با همسرتون یه زن حتی تو مشاجره هم لطافتش رو باید حفظ کنه 🙏 مردان زنی که داد و فریاد کنه , زن سرکش و زبان دراز رو دوست ندارن ❌❌ خانوم عزیز هیچوقت مسائل خصوصیه زندگیت رو برای کسی بازگو نکن حتی برای مادرت زندگی شخصی _ حریمه خصوصی تو و همسرته و چه بسا کسانی در اطراف شما باشند که خواهان ِ دامن زدن به اشتباهات و اختلافات زناشویی شما باشند ❌ برای حل مسائل مربوط به زندگیتون وقت بزارید با همسرتون صحبت کنید و اگر ناراحتید و نمیتونید به همسرتون بگید از راه مشاجره و بحث وارد نشید ❌ روی یه کاغذ بنویسید و بدید به همسرتون الهی که همیشه خوشبخت و خوشحال باشید ❤️ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

فصل دوم ...... پارت ۳۶۱ ....... فایده نداشت این بشر خلق شده بود امشب بشه سوهان روحم ...... برا لحظه ای یاد حلقه ی توی دستم افتادم ....‌ یاد ارین ..... تنها راه نجات از دست این ادم بود که دیگه حتی سراغم رو هم نگیره ..... با اینکه ارین فوت شده بود ولی مستقیم برگشتم تو صورتش زل زدم و انگشتای دست چپم رو گرفتم جلو صورتش با حرص به حرف اومدم : من شوهر دارم ..... اینم حلقه ام .... می فهمی نباید مزاحمم بشی ...... اینقدر فهمت می رسه ..... شعورش رو داری که مزاحم زن شوهر دار نشی ؟ برا لحظه ای یخ برش داشت .... رنگش پرید ..... حالا اون بود که حالش خراب شده بود که اروم به حرف اومد : داری دروغ میگی دیگه ؟ نخواستم جوابش رو بدم و از موقعیت استفاده کردم و از بغل دستس رد شدم که برم سمت ماشینم ..... دوباره اومد جلوم رو گرفت : دروغ گفتی دیگه ؟ ..... اره .... این حلقه هم الکی نشون دادی خب ..... محض اینکه حالم رو بگیری الان دروغ گفتی . محکم جواب دادم : من شوهر دارم جناب ادم .‌‌‌‌‌‌.... مزاحم نشو اقای محترم ....‌ بکش کنار میخوام برم خونه ..... این جفنگیاتی هم که امشب گفتی و به زور وقتم رو گرفتی ببر برای همونایی که ارزوت رو به دل دارن بگو . از کنارش رد شدم و رفتم سمت ماشین ..... خدا رو شکر سر جاش میخکوب شده بود ..... نمی دونم چرا به من گیر داده بود .... حسابی حالم خراب بود ..... نشستم پشت فرمون ماشین و سرم رو گذاشتم رو فرمون ..... جدیدا با ارین توی خیالاتم حرف میزدم : ارین کجایی ببینی چقدر خسته ام ..... واسه زنت مزاحمت ایجاد میشه .... اگر بودی گردن واسش نمی ذاشتی . خیلی حالم خراب بود .... نمیدونم چند ساعت همین طور توی ماشینم بودم .... که یکی زد به شیشه ماشینم ..... اندازه یه نیم قد پریدم ..... نگاهی به پشت شیشه کردم ..... مریم بود .... دکمه رو زدم تا شیشه بیاد بیرون که صدای عصبیش نشست تو گوشم : معلوم هست کجایی کیانا ؟ ..... کل ساختمون و باغ رو دنبالت گشتم ...... تو چته ؟ ..... چرا بکدفعه غیب میشی ...... مهوش خانوم الان دو ساعته در به در داره دنبالت می گرده ..... فکر میکنه رفتی و خیلی ناراحته . اروم به حرف اومدم : حالم خوش نبود اومدم توی ماشین .... نمی خواستم کسی چیزی بفهمه ...... الان میام بریم پیشش . مریم یه نگاه چپ چپی انداخت بهم ..... از ماشینم پیاده شدم و ریموت رو زدم و باهم رفتیم سمت خونه باغ .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

فصل دوم ..... پارت ۳۶۲ ...... هنوز بیشتر مهمونا حضور داشتن ..... همه مشغول پذیرایی از خودشون بودن ..... باهم به سمت مهوش خانوم رفتیم که با دیدنم با عجله اومد سمتم : الهی دورت بگردم دختر جون .... کجایی تو ..... کل اینجا رو گشتم .... فکر کردم رفتی . بعد نگاهی به مریم کرد و جوری که مریم متوجه نشه به حرف اومد : باید باهات خصوصی حرف بزنم .... همین حالا ..... اتفاقات امشب یه سوءتفاهم بوده که همش تقصیر منه . اونقدر سرم درد می کرد و گیج بودم که نمی فهمیدم چی داره میگه .... مچ دستم رو گرفت اروم از بین مهمونا رد شدیم و رسیدیم به همون سالن بیلیارد و رفتیم داخلش .... به زور منو نشوند روی مبل و خودش هم کنارم نشست : ببین کیانا جون ..... اتفاق امشب همش تقصیر منه .... منو ببخش .... نمی خواستم ناراحتت کنم .... من تو رو به بهروز معرفی کردم ..... بهروز هم فکر کرده مثل دخترای اون ور ابی هستی و خیلی راحت می تونه دلت رو به دست بیاره ..... بی شعوری بهروز رو به من ببخش . کلا هنگ کرده بودم ..... این کار از مهوش خانوم بعید بود .... حتمن پیش خودش فکر کرده بود اگر باب اشنایی منو و بهروز رو باهم باز کنه ..... منم دست بر قضا ازدواج مجدد داشته باشم حالم خوب میشه .... دیگه نمی دونست حال من جز با زنده شدن ارین خوب نمیشه ..... ارین توی وجود منه و هرگز فراموشش نمی کنم .... یادش .... خاطرش .... عشقش ... همیشه بامنه .‌ از تعجب کلام در دهانم خشک شده بود ..... مهوش خانوم بیچاره که دید حرف نمی زنم و با بهت دارم نگاش میکنم .... یه لیوان اب برام ریخت و اروم داد دستم : بخور عزیزم .... واقعا نمیدونم چطور ازت عذر خواهی کنم . یه قلپ از لیوان اب رو خوردم تا دهانم باز بشه : نیازی به عذر خواهی نیست .... شمام جای مادرم هستید .... ولی حق بدید اعصابم بهم بریزه .... من دارم هنوز با روح همسرم زندگی می کنم .... هنوزم تو تنهایی هام باهاش هم کلام میشم ..... من هنوزم عاشق ارینم .....حتی نمی تونم به مرد دیگه ای فکر کنم ..... زندگی با ارین شده برام یه سراب که هر طرف می رم اونو می بینم ولی وقتی بهش می رسم جاش خالیه ..... حسرت یه بار دیگه کنارش بودن به دلم مونده .... شبی نیست که اه نکشم از نبودش و خوابم ببره ..... قلبم درد می گیره حتی بخوام فکر کنم یکی جاشو بگیره ..... عشقش هنوز توی وجودمه . قطرات اشک بود که همین طور روی صورتم روان بود ..... حالم خوب نبود ‌..... ولی این گریه سبکم می کرد ..... اروم در اغوش مهوش خانوم فرو رفتم و اشک ریختم .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️

❤️🍃❤️ ✍با این قوانین دعواهاتون روکنترل کنید : 1⃣❌یک دنده نباشید و عذر خواهی همسرتون رو بپذیرید بعد ها دوباره این دعوها رو پیش نکشید 2⃣❗️جوری رفتار نکنید که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده نذارید مشکلتون مدت زیادی حل نشده بمونه ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

#بانو🌸 سعی کن طرح روی جلد نباشی تا دیگران فقط به ظاهرت بگویند:به به! سعی کن جدول کلاسیک نباشی تا دیگران برای سرگرمی به راحتی تو را حل کنند! و آنگاه خیال برشان دارد که همه چیز می دانند! سعی کن فقط سرشار از نکات ریز خانه داری نباشی که فقط به درد همسایه ات بخورد تا شیوه های نوینِ پخت غذا را بیاموزد سعی کن دانستنی های مفیدی نباشی تا به درد هر کسی بخوری به جز دردهای خودت! نه بانو!!! اینها که گفتم همه خوبند ولی کافی نیست باید همهء اینها باشی ولی به جای خود! نه همیشه!!! یک زن باید یاد بگیرد جنگنده باشد جنگ برای زندگی خودش! به جای خواندن رمانهای عاشقانه و شورانگیزی که هر هفته در مجلات دنبال میکنی سعی کن خودت روایتگر داستانی عاشقانه باشی! یک رمان بلند... که تو در آن زن باشی! یک زن تمام عیار! با تمام جنبه های زنانه ات گاه زیبا و ظریف و عشوه گر گاه سرسخت و جنگنده گاه باهوش و سازنده گاه مولد و پرورش دهنده گاه... رمانی بنویس عاشقانه! که پای قصه اش نوشته شود ادامه دارد . . . و تو تنها قهرمان زن این داستان پرشور ... ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi