🌸🌾✨ 💠 فردی که در حضور فرزندانش به همسرش ابراز علاقه می‌کند و به او احترام می‌گذارد و با اسم‌ها و صفاتی زیبا و صمیمی خطابش می‌کند، به فرزندانش عشق‌ورزی می‌آموزد. 🔻آقایون با خانمهاتون مثل ملکه رفتار کنید خانمها با همسرانتون مثل پادشاه و فرمانده خونه رفتار کنید! این خانواده موفق و کامله و فرزندان خوبی در آن تربیت می‌شوند! ‌ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 #خانمها_بدانند 🍃 وقتی به شوهرتون می‌گید: «مرد باش!» در حقیقت با دست خودتون زندگی مشترکتون رو به سمت چالش بزرگی بردید. 👈 این جمله یعنی زیر سوال بردن تمام مردانگی و غیرت مرد و وقتی همسرتون فکر کنه از دید شما چنین ویژگی رو نداره دیگه تلاشی برای زندگی مشترکتون نمیکنه. ✅ بنابراین با کلامتون تا جایی که می‌تونید این دو ویژگی رو در وجودش زنده کنید. ‌‌‌ ‌ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 یاد بگیر… :)⛈️📒 💑 در دوران نامزدی سخنان همسرتان را تا جایی که ممکن است به خانواده تان منتقل نکنید 💕 در مورد انتقادهای همسرتان به خانواده فقط شنونده باشید ، اگر شما این سخنان را انتقال دهید این آغاز دردسر برای زندگی شما خواهد بود 💕 شاید او به زودی از سخنان خود پشیمان شود و اگر شما آن سخنان را منتقل کرده باشید فقط در میان نامزد و خانواده تان تخم کینه را کاشته اید‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

❤️🍃❤️ دنیای زنها،دنیای توصیفِ جزئیات است برخلاف مردها که بدنبال حل مشکلات درسکوت هستند، زنها دوست دارند درمورد مشکلاتشان صحبت کنند واحساس همدردی دریافت کنند دنیای متفاوت یکدیگر رادرک کنید ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 آنقدر دوستت دارم که یادم نمی آید از کجا شروع شد! داستان ما نه شروع دارد و نه پایان! تو یکهو پایت را همان جایی گذاشتی که باید میگذاشتی... دیگر هم از من نپرس تا کی دوستم داری! برای دوست داشتن های من هیچ پایانی وجود ندارد 💔 ‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 #تربیت_فرزند ✨حضرت فاطمه سلام الله علیها: آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد، به خدا نزدیکتر است. 💞👌🌺 📚 بحارالانوار، ج۳، ص ۹۲ ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

فصل دوم ...... پارت ۴۶۸ ....... بدون حرف سوییچ رو گذاشتم کف دستش و نشستم داخل ماشین .... اونقدری نگران نیلوفر بیچاره بودم که حال خودم واسم مهم نبود .... خدا رو شکر اونی هم که کنارم نشسته بود و داشت رانندگی می کرد سکوت کرده بود و حرفی نمیزد . توی راه هرچی شماره مریم رو گرفتم همش مشغول بود . انگاری ادرسم رو یاد گرفته بود که بدون پرسیدن راحت رسوندم خونه ..... ماشین اقا امیر کنار درب پارک بود ..... خواستم از ماشین پیاده شم و برم داخل که به حرف اومد : رو در خواستم فکر میکنی ؟ برگشتم سمتش : اقای کاویانفر الان زمان مناسبی نیست ..... شما خودتم می دونی جوابم به در خواستتون چیه ولی نمی دونم چرا هی پا فشاری می کنی . لبخندی زد و از ماشینم پیاده شد و سوییچ رو گرفت سمتم : واسه اینکه ارزشش رو داری ..... واسه که اینکه من ادمی نیستم که برم سراغ هر کسی ..... چند سال چشمم رو نبستم که الان باز کنم و ببینم وقتی موقعیت فراهمه دوباره ازتون چشم بپوشم . حرفاش داشت به مغز و استخونم رسوخ می کرد ولی نباید وا می دادم .... این قصه نشدنی بود .... اهسته به حرف اومدم : نمی دونم چی بگم . اونم اهسته جواب داد : هیچی .... هیچی نمی خواد الان بگی .... فقط هر وقت فرصت کردی به حرفام فکر کن ..... منتظر جوابتون هستم . بعدش ادامه داد : دیگه باید برم .... فعلا . بدون هیچ حرف دیگه ای دستاش رو توی جیب شلوارش فرو کرد و قدم زنان راهی سر خیابون شد ..‌‌‌‌... محو تماشا ایستاده بودم و رفتنش رو نگاه می کردم ..... این دیگه چه مرضی بود افتاده بود به جونم ..... وقتی حرف میزد داشتم ذوب میشدم ...... خدا کنه دست سرم برداره و بره پی زندگیش . کلافه کنار درب حیاط ایستاده بودم ..... یکدفعه یادم اومد که واسه چی برگشتم خونه .... با عجله رفتم داخل ....‌ پام به پاگرد اول نرسیده بود که صدای اقا فرهاد می اومد : امیر درو باز کن ...‌‌. الان بزنی خونه رو داغون کنی چیزی درست میشه ..... بیا بریم بگردیم دنبالش . قدم تند کردم و از پله رفتم بالا ...... مریم و اقا فرهاد جلو واحد اقا امیر ایستاده بودن ..... صدای شکستن و خورد کردن وسایل از داخل خونه می اومد ..... رو کردم سمت مریم : چی شده ؟ ...... تو چرا گوشیت رو جواب نمیدی ؟ مریم با گریه به حرف اومد : نیلوفر صبح از بیمارستان رفته ..‌‌‌... هیچکس ازش خبر نداره ..... اقا امیر روانی شده افتاده به جون خونه .****با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ عشق در همین نزدیکی / فصل دوم 🌿 به قلم : (میم . ر) 🌿 ادامه دارد... دوست عزیز : نشر و کپی برداری به هر دلیلی پیگرد قانونی و الهی دارد .**** 🌿 🌼 🍃🌼 🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃

♥️🍃 #مرد_باش از زن خود تعریف کنید هیچ چیز قلب زن را سرشار از محبت و مهر شما و روح او را سرشار از رضایت نسبت به شما نمی سازد ؛مگر اینکه از او پیش دیگران تعریف کنید! خانم شما میل دارد همه بدانند که شما از داشتن چنین زنی خوشبخت هستید و دلش می خواهد که شما همواره این خوشبختی را نزد پدر و مادر و اقوام ...ابراز کنید!! ‌‌‌ ‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 حسرت عاشقی نکردن، زخمی است که نه خونریزی می‌کند و نه التیام می‌یابد. گویی دلی در قفس سینه‌ای بی‌قرار می‌تپد، اما هرگز نوای عشق را نشنیده است. تمام آن لحظه‌های گذرا، نگاه‌های نادیده و کلماتی که هرگز گفته نشدند، اکنون در تاریکی خاطرات چون شمعی نیمه‌سوخته لرزانند. چگونه میتوان زیستن را آموخت،وقتی درک طعم عشق هرگز نصیب قلبت نشده است؟ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 به تعداد آدم‌های روی کره‌ی زمین ، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد ... پس این را بپذیر : کسی که تفکرش با تو متفاوت است ، دشمنت نیست ؛ انسان دیگریست ! #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

♥️🍃 #شوهر_خوبی_باشید ✔️ شوهر خوب بودن یعنی خلق الگوهای ارتباطی بسیار خوب. گاهی این کار، سخت است. گاهی آنقدر خشمگین و عصبانی هستید که نمی‌خواهید هیچ ارتباطی برقرار کنید. 👈اما یک شوهر خوب سعی می‌کند این ارتباط را ایجاد کند. 👈 یک شوهر خوب، جستجو می‌کند تا بفهمد چرا به این نقطه از عصبانیت رسیده‌ و سپس یک راه حل پیدا می‌کند و موضوع را خاتمه یافته تلقی میکند.‌‌‌ ‌ ‌‌‌ #آشیونه‌تون‌گرم ☕️ 🔥 ✿💞ڪانال‌گـرم‌ِ حس خوب زندگے‌💞✿ @Hesszendegi

┄┄┄┅┅𑁍🧡𑁍┅┅┄┄┄ ببخشید یک شجاعت برای رهایی از تمام اون چیزهایی که زمان درازی به شکل یک زخم در وجودمون مونده تا بخاطر خودمون نبخشیم هیچ زخمی التیام پیدا نمی کنه شب تون آرام و خوش @ZendegieMan ✾࿐ᭂ༅•❥🌺❥•༅ᭂ࿐✾