eitaa logo
حس آرامش ❤️
187 دنبال‌کننده
17هزار عکس
7هزار ویدیو
29 فایل
تاریخ 1402/2/2 حس آرامش با متن های انگیزشی داستان کوتاه پندانه حدیث مهدوی تلنگر ومطالب مفید دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرصتی بی نظیر و کم نظیر جهت فرزندار شدن خانواده های بدون خرج هزینه های سنگین ✨بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: «روز ، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد.» بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 🔻عیون أخبار الرضا علیه السلام مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی الرِّضَا علیه السلام فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ؟ فَقُلْتُ لَا . فَقَالَ ع: إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا علیه السلام رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی *فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ لِزَکَرِیَّا علیه السلام* 📚بحارالانوار ج۱۴، ص۱۶۴ به نقل از عیون اخبار الرضا، و بحار ج۴۴ ص٢٨۵، و ج٩٨ ص١٠٢ به نقل از امالی صدوق و عیون اخبار الرضا؛ و ج۹۵ ص٣٣٣ به نقل من لایحضره الفقیه 🏴 امروز چهارشنبه ۲۸مرداد ١۴٠۲ ، اولین روز ماه محرم می باشد. حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️ از ناهمراهی نامردان! از بی وفایی ناعهدان ! از هزار رنگی کوفیان! گفتنی بسیار است و دستانم بسته برای نوشتن... این ها عهد شکستند و رشته ی پیمان گستتند و ب دشمنت پیوستند... چقدْر دل نگرانم برای تو اما ! نشد که نامه نویسم ب سمت کوفه نیایی.... 🤲الهی ب غربت جناب مسلم بن عقیل (سلام الله علیه) ب غربت ولیت ، با اذن ظهورش خاتمه عنایت بفرما... . حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲    
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افرادي كه انرژى مثبت دارند، مهربان و با عاطفه هستند، غصه دارند اما آن را قصه نمي كنند . خوش سيما و خوش خُلقند، مثبت اندیشند و در برابر نا ملايمات خم به ابرو نمي آورند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان زیبا و خواندنی هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاقم، میگفت: چرا اسراف؟‌ چرا هدر دادن انرژی ؟ آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه ! اطاقم که بهم ریخته بود میگفت :تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه... حتی در زمان بیماریش نیز تذکر میداد تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ چون می بایست در شرکت بزرگی برای کار‌ مصاحبه بدم با‌ خودگفتم اگر قبول شدم،این خونه کسل‌کننده و پُر از توبیخ رو، رو ترک میکنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول داد و با لبخند گفت:فرزندم! ۱_مُرَتب و منظم باش؛ ۲_ همیشه خیرخواه دیگران باش ۳_مثبت اندیش باش؛ ۴-خودت رو باور داشته باش؛ تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از‌ نصیحت دست بردار نیست واین لحظات شیرین رو زهر مارم میکنه! با سرعت به شرکت رویایی ام رفتم،به در شرکت رسیدم،با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود،فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود،دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله.. اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی از‌ جاش در اُومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: خیرخواه باش؛ دستگیره رو سر جاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم..‌ پله ها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر‌ از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه چهره و لباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن! عجیب بود؛ هرکسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون! بادخودم گفتم:اینا با این دَک و پوزشون رد شدن،مگر ممکنه من قبول بشم؟ عُمرا!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم *اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد* توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه شدم، دیدم ۳ نفر نشستن و به من نگاه میکنند یکیشون گفت:کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟ لحظه ای فکر کردم، داره مسخره م میکنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!! با تعجب گفتم: هنوز که سوالی نپرسیدین؟! گفت: با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. با دوربین مداربسته دیدیم، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. در آن لحظه همه چی از ذهنم پاک شد، کار،مصاحبه،شغل و.. هیچ چیز جز صورت پدرم را ندیدم،کسیکه ظاهرش سختگیر،اما درونش پر از محبت بود‌ و آینده نگری.. عزیز! در ماوراء نصایح و توبیخهای پدرانه، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن راخواهی فهمید... اما شاید دیگر او کنارت نباشد... 🦋
مثبت فکر کن تا زندگیت به اذن خدا به بهترین شکل جلو بره. قدردان و سپاسگزار خداوند باش و انرژی های مثبت را با اندیشه ها و احساسات زیبایت به جهان هستی ساطع کن و از مواهب الهی استفاده کن و از لحظه لحظه ی زندگی متبرکت این هدیه ی زیبای الهی لذت ببر❤️
برای مردم زندگی نکن! تباه میشوی… غمگین ترین آدم ها کسانی هستند که برداشتِ دیگران برايشان زیادی مهم است.
💗✨💗 ❣وقتی همسرتون شما را صدا میزنه، با عشق جوابشو بدین... مثلا به جای اینکه بگین "هان" یا "بله"... بگید "جان دلم"، "بله عزیزم" و ... همين نكات ساده زندگيتونو گرم مي‌كنه نحوۀ صدا کردن امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ببينيد: حضرت امیر وقتی میخواستند حضرت زهرا را صدا کنند می‌فرمودند: 🔸"نفسی لک الفدا" (جان علی به فدایت) 🔸"حبیبتی زهرا" 🔸"بنت رسول الله" 🔸و "زهراجان". و جوابی که از حضرت زهرا می‌شنیدند: 🔸"روحی لک الفدا (جانم به فدات)" 🔸"ابوتراب" 🔸"ابالحسن" 🔸و "علی جان". 🌸زیبا صدا کردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است 🤍پیامبراکرم (صلي الله عليه و آله) فرمودند: سه چیز است که محبت شخص را دربارۀ دیگری خالص میکند: یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی میپسندد.🦋 📚 اصول کافی؛ ج۲؛ ص۶۴۳
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محافظت قو از خانوادش😍😍 چه جانانه دفاع میکنه🌟
یاد آن روزی که تختی و حیاطی داشتیم قُل قُل قوری و قلیان و بساطی داشتیم عطر آویشن، ردیف استکان های بلور زندگی شیرین تر از چای نباتی داشتیم مادری فیروزه تر از آسمان مخملی سایه ی مهر پدر، ظهر صلاتی داشتیم خانه ای گرچه کلنگی خالی از اندوه و غم باخبر از حال هم شور و نشاطی داشتیم نم نم چنگ و رباب و گلنراقی و قمر هر شب جمعه که میشد سور و ساتی داشتیم نرده های غرق پیچک، پله پله اطلسی گام پاورچین و غرق احتیاطی داشتیم شرشر فواره روی رقص ماهی های حوض شور و شوق و خاطر پُر انبساطی داشتیم ساده مثل آفتاب آمده از پشت کوه بی خجالت لهجه ی اهل دهاتی داشتیم حافظ از شاخه نباتش، سعدی از سیمین تنش.. فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتی داشتیم کارگردان! آنهمه عشق و صفا یادش بخیر آخر ِ آن روزها ای کاش کاتی داشتیم عکس ما را قاب کن هرچند با گرد و غبار تا که خوشبختی بداند خاطراتی داشتیم