حمید آقا خرید کردن از بازار رو دوست نداشتن دلیلش هم بخاطر وضع حجاب بعضی از خانمها بود ....هر وقت مجبور بودیم برای خرید بریم بازار سعی میکرد سریع برگرده و عصبی میشد با اینکه بسیار سخت پسند بود ولی نهایت تلاشش رو میکرد سریع تر برگرده چون شرایط حجاب خانم ها و رفتار آقایون براش قابل تحمل نبود.
در نماز شب اش مدام گریه میکرد میگفت اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک ... از اتاق که می آمد بیرون صورت اش پر اشک بود ... ما نامزد بودیم اما همان موقع ها با خودم کنار آمدم که من او را همیشه نخواهم داشت.
از شهید حمید سیاهکلی
🌺
🌸فوق العاده زیباست این متن...🌸
وقتی ناراحتی تصمیم نگیر
وقتی دیر میشه عجله نکن
وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو بذار خودش بفهمه
وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده
وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن
وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه
وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی
و آخرش اینکه اگر خودت دلت پاکه,
فکر نکن همه مثل خودتن .
•دوست دارم اگر شهید شوم
•پیڪرے نداشتہ باشم
•از ادب بہ دور است ڪہ در
•محضر سیدالشہداعلیهالسلام
•با تن سالمڪفن پوش محشور شوم
•و اگر پیڪرم برگشتدوست دارم
•سنگقبرے برایم نگذارند
•برایم سخت است ڪہ
•سنگ مزار داشتہ باشمو
•حضرت زهراصلاللهعلیهوآله
•بـےنشانـ باشند #شهیدانه
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یڪخطروضھ 💔
+ قنفذ ! چرا ایستاده ای ؟!
دستان فاطمه را از دامان علی کوتاه کن
- اما چگونه؟
+با تازیانه ؛ با غلاف شمشیر
بزنیدش علی را بیاورید 🥀