عشق یعنی که خودت را به خریت بزنی ،
در همان لحظه دلش پیش ِ الاغی باشد . . !
- حُزنِمقدس .
*
بگیر دست مرا ، آرزوی ِ من این است ،
تو هم فقط و فقط بیقرارِ من بآشي !
چهدردیبدتر ازاینکه بخواهیونخواهد او ..
تو تا پیری کنی یادش ولی اصلا نداند او .
دست هایت ، دست هایم را نمیگیرد ولی ،
چشم هایت ، چشم هایم را هوایی میکند . . : ))
هر کجا نامِ تو آمد گریہ کردم مثلِ ابر ،
در هجومِ بغض وقتِ آبروداری نبود .
رخ زیبای تو ، این را به همه ثابت کرد . .
که خدا نمرهی نقاشیاش از بیست ، صد است : ))
تا به او گفتم از عشقم ، گونههایش سرخ شد
سیب را اینگونه خوردن ، لذّتی افزونتر است . .
من کہ جای خوردن افطار ، میبوسم تو را ؛
ماندهام فطریہام گندم بُوَد یا نیشکر..؟!
فقط یک واحد از چشمان ِ تو را هر کس بیاموزد . .
مُدرس میشود در رشتههای ِ عشق ُ شیدایی .
رضاخان هم اگر میدید با چادر چه زیبایی ؛
جهان پُر میشد از قانونِ چادرهای اجباری . .
بس كه خوردم غم ِتو روزه ی ِمن باطل شد
نرخ ِكفاره ی ِ اين خوردن ِعمدی چند است ؟
در دلم مِهر ِ کسی خانه نکردهست بیا ؛
خانه خالیست ، نگهداشتهام جای ِ تو را ..
و چگونه خواهد بود حال ِ عاشقی که معشوقش زِ ترسِ گناه از او دور شده . . !