ما را به غیر تو اشتیاقی نیست
ای مقصد تمام دعاهای ما،ییا..!♥️
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت
که از دوری برآید از دلم آهی ؛
بسوزد هفت دریا را...
#سعدی
#عشقجانمامامزمانم♥
دآدههَمیشـہلُـطفِتـومَـنرـاخِجالَتـۍ
آقـاےِڪَربَـلاچہقَـدَربامُحـبَّـتـۍ...˘◡˘!
🎻⃟🍂¦⇢ #اربابم_حسین ••
«إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا»
حواسم بهت هست و مراقبتم!🔗⏳
میدونید این حرف از ناموس شماس !؟:)🌱
سال۱۴۰۰:سلامفرمانده
سال۱۴۰۱:فرماندهسلام
سال۱۴۰۲:سلامفرماندهمهدی
یعنیمیشهسال۱۴۰۳خودمهدیجانمبغلمونکنه
بگهسلامبچهایمن؟!
#ذِکـرروزشَنـبِہ..••
«یـٰارَبالعـٰالَمیـن'🦋🗞'»
‹اۍپَروردِگـٰارجَھانیـٰان..'🔗♥️'›
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
-یِڪاِنقـلـٰابۍۅاقعۍ
هَمـٰانجـٰایۍخدمتمۍڪند
ڪہبہاواحتیـٰاجاسٺツ♥️'🪖.
عکس خودت رو با لباسای رنگی و
کلی عشوه میزاری رو پروفایل بعد ناراحتیکهمزاحمتمیشن!
خب انتظار داری با این عکسا ذکر
روزهای هفته رو بفرستن برات؟
- بهخاطربھشت
عاشقشھادتنباش!
بهخاطرقربالھی؛
"رسیدنبهخدا"
عاشقشھادتباش..( ¡🤍📷".
ھَمْ نَفَسْ :)!
#امام_زمان ❤
تاکسی رخ ننمایدزکسی دل نبرد.
دلبرمادل مابردو به مارخ ننمود
السلام علیک یا صاحب الزمان 🌺
#امام_زمان
فڪرڪنبرےگلزارشہدا،
میونقبرهاقدمبزنے،
نوشٺہهاشونوبخونے،
اشڪبریزے،
ٺااینجاهمہچیزعادیہ!
امافڪرڪنبرسےبہیہمزار،یہشہید..
روےسنگقبرروبخونے..
شہیدهمسنٺباشہ..!
اونموقعسٺڪہ،
نفسٺحبسمیشہ،
قلبٺٺندمےزنه،
اشڪاٺروونمیشہ..:)💔
هزار مرتبہ شڪرت؛
خدا؎عاشقها
ڪه در میان خلائق،
بہ ما حسین دادے ❤️
#امام_حسین
آقایامامحسین؛
یومالحسرة'فقطروزقیامتنیست ؛
کهبگیمایکاش ...
یومالحسرة'همینروزهایماهمهست
کههیدستپشتدستمیزنیمومیگیم
کاشکربلابودیم!
✍نویسنده:مائده لاویجی
#مهرانه🌱
سلام 🙋🏻♀️
با حضورتون کانال مون را زیبا تر کن 🌱
•· · • • • ✤ • • • · · 𖧷 · · • • • ✤ • • • ·
╔━═━═🌼🌱━═━═━╗
https://eitaa.com/joinchat/302318239C2bd5a32084
╚━═━═━📒🐥═━═━╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان
#فراتراز_عشق
پارت³¹
رسیدم بیرون از حرم دیدم مهدی بیرون حیرون داره دور خودش میچرخه رفتم پیشش..
من: سلام
مهدی: سلام
من: بریم؟
مهدی: آره سریعتر بریم..
آژانس گرفتیم و راه افتادیم رسیدیم بیمارستان از منشی پرسیدم مهلا کدوم اتاقه..
رفتم تو اتاق دیدم بیهوشه!
یکم اونورتر دوست مهدی ایستاده بود. دویدم سمتش..
من: سلام آقاحیدر
حیدر: سلامن خانوم حسینی حالتون خوبه؟
من: ممنون، کجا بودین چطور بودین که ماشین خورد بهش؟
حیدر: نمیدونم والا، ماشین با سرعت زیادی داشت میومد طرف یکی از دوستاتون، مهلا خانوم میخواست ماشین به دوستتون نخوره، خورد به خودشون.
به خودم گفتم آخه چه دلی داشتی تو مهلا.
گریم بیشتر شد تو این فکر بودم جواب مامانشو چی بدم؛ مامانش اونو سپرد به من..
حیدر: نیم ساعت یه ساعت دیگه میخوان عملش کنن!
یا خدا چی؟
من: چرا؟؟
حیدر: متاسفانه پاشون شکسته، مثل اینکه باید پلاتین بزارن.
من: واقعا؟!!
حالم بد شد افتادم انگار خوابم برد..
چشمامو باز کردم دیدم تو دستم سرمه...
ادامه دارد....
نویسنده: زینب بانو🍃
ھَمْ نَفَسْ :)!
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان
#فراتراز_عشق
پارت³²
دیدم بالا سرم مهدی داره قرآن میخونه..
مهدی: عه! خانومم بیدار شدی؟
من: مهلام چطوره؟
مهدی: پنجدقیقهست بردنش اتاقعمل.
با خودم گفتم خدایا خودت نگهدارش باش.
من: کی میتونم برم بیرون؟
مهدی: هروقت سرمت تموم شه!
من: آقامهدی مفاتیح ندارین؟
مفاتیح کوچکی از جیبش بیرون اورد و روبه من کرد
گفت: بفرمایید
من: تشکر
شروع کردم خوندن زیارت امینالله زیارتعاشورا و...
دو ساعت گذشته بود سرمم تموم شد و مهلا هم از اتاق عمل بیرون اومد..
از اتاق بیرون اومدم و به سمت حیدر دویدم..
من: آقاحیدر
حیدر: بله خانوم حسینی
من: مهلا حالش خوبه؟
حیدر: بله میتونید برید ببنینش
رفتم به اتاق مهلا..
من: سلام مهلا، شنیدم دهقان فداکار شدی!
مهلا: سلام نفس، فداکار؟ من؟ نهبابا فقط خواستم کمک کنم.
من: خب حالا حالت چطوره؟
مهلا: خوبم خداروشکر
من: حیدر خیلی نگرانت بودااا
مهلا: حیدر کیه؟
من: عمهی منه، خب دوست مهدی که اوردت اینجا دیگه!
مهلا: آهان، منظورت آقای احمدی هست؟
من: بله دیگه...
ادامه دارد....
نویسنده: زینب بانو🍃
ھَمْ نَفَسْ :)!
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
دردماایناستکہمیخواهیمدرراهحقمارا
نازکنندوبارکﷲبهمانبگویند...🤍
-استاصفاییحائرے🪴
بیحضورتهرچهکردیمزندگیزیبانشد🤍(:
بیاای قشنگ ترین لحظه های زندگی من!♥️
#امام_زمان
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
#شهید_محمدحسینحدادیان 🕊🌹