eitaa logo
هور (پایگاه انتشار تولیدات انقلابی)
3.6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
296 فایل
✅"هور" پایگاه انتشارتولیدات دیجیتالی هنرمندان انقلاب اسلامی 🔘 @Hoor_Art ارتباط با مدیرکانال https://eitaa.com/Hoormedia
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوباش مسلح رو اعدام نکن ولی دزد گردنبند منو محاکمه کن!! «همان با دگر کن که با خود پسندی» @Hoor1401
همه با هم نه به اعدام!!! @Hoor1401
هرگزنشود خاک وطن لانه دشمن @Hoor1401
یک دکتر هم می تواند قاتل باشد!!! قاتل شهید عجمیان ! @Hoor1401
✅آثار هنرمندان قوی و سربلند ✅هور مرکز نشر آثار هنری ...:::در هور بمانید:::... https://eitaa.com/Hoor1401
ازچنج رژیم رسیدن به ماله کشی سفارت انگلیس!!! @Hoor1401
ماله کشی انگلیسی ✅کشتار ۹میلیون ایرانی @Hoor1401
ماله کشی انگلیسی ✅اشغال ایران @Hoor1401
ماله کشی انگلیسی ✅استعمار انگلیسی در خلیج فارس @Hoor1401
ماله کشی انگلیسی ✅قرارداد دارسی و غارت نفت ایران @Hoor1401
ماله کشی انگلیسی ✅ حضور در ایران بدون اجازه دولت وقت @Hoor1401
بیدارباش برادر،که هنگام بیداری است. @Hoor1401
✳️ زن،زندگی،آزادی نسخه مدرنیته خربرفت!!! ✳️ حکایتی از مولوی يك صوفي مسافر, در راه به خانقاهي رسيد و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طويله بست. و به جمع صوفيان رفت. صوفيان فقير و گرسنه بودند. آه از فقر كه كفر و بي‌ايمان به دنبال دارد. صوفيان, پنهاني خر مسافر را فروختند و غذا و خوردني خريدند و آن شب جشن مفّصلي بر پا كردند. مسافر خسته را احترام بسيار كردند و از آن خوردني‌ها خوردند. و صاحب خر را گرامي داشتند. او نيز بسيار لذّت مي‌برد. پس از غذا, رقص و سماع آغاز كردند. صوفيان همه اهل حقيقت نيستند. از هزاران تن يكي تن صوفي‌اند باقيان در دولت او مي‌زيند. رقص آغاز شد. مُطرب آهنگِ سنگيني آغاز كرد. و مي‌خواند: « خر برفت و خر برفت و خر برفت». صوفيان با اين ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادي كردند. دست افشاندند و پاي كوبيدند. مسافر نيز به تقليد از آنها ترانة خر برفت را با شور مي‌خواند. هنگام صبح همه خداحافظي كردند و رفتند صوفي بارش را برداشت و به طويله رفت تا بار بر پشت خر بگذارد و به راه ادامه دهد. اما خر در طويله نبود با خود گفت: حتماً خادم خانقاه خر را برده تا آب بدهد. خادم آمد ولي خر نبود, صوفي پرسيد: خر من كجاست. من خرم را به تو سپردم, و از تو مي‌خواهم. خادم گفت: صوفيان گرسنه حمله كردند, من از ترس جان تسليم شدم, آنها خر را بردند و فروختند تو گوشت لذيذ را ميان گربه‌ها رها كردي. صوفي گفت: چرا به من خبر ندادي, حالا آن‌ها همه رفته اند من از چه كسي شكايت كنم؟ خرم را خورده‌اند و رفته‌اند! خادم گفت: به خدا قسم, چند بار آمدم تو را خبر كنم. ديدم تو از همه شادتر هستي و بلندتر از همه مي‌خواندي خر برفت و خر برفت, خودت خبر داشتي و مي‌دانستي, من چه بگويم؟ صوفي گفت: آن غذا لذيذ بود و آن ترانه خوش و زيبا, مرا هم خوش مي‌آمد. مرا تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر آن تقليد باد آن صوفي از طمع و حرص به تقليد گرفتار شد و حرص عقل او را كور كرد. ✅این داستان روایت امروز ماست که عده ای سرمایه ی انسانی خود را به تقلید از جامعه فرو پاشیده غرب به تاراج گذاشته اند !
اینترنشنال خروجی تفکرفاضلابی آمریکا و اسرائیل @Hoor1401
یه زمانی شاه جابجا میکرد حالا دبه رنگ!!! حق داره ناراحت باشه!!! @Hoor1401
بچه ها ... عقب بایستیم ترسوبار میاییم!!! @Hoor1401