بعضیوقتا...
توی یه سری از تجمعها..
اینقدر نورِ
اینقدررر حالِ خوبِ ؛
که اگه قسمت نشه بری،
فقط میگی خدایا...
چه توفیقی رو ازم گرفتی:)))
چه روزِ قشنگیهها...
روز روزِ میلاد صاحب الزمانه ؛
و بارونِ قشنگی که از دیشب بند نیومده((:🥲
چقدر قشنگه که صبح بلندشی و زمینِ سفید پوش رو ببینی :)))💘
خدا چه هدیه قشنگی داره به بندههاش میده . .
اوایل پارسال، خیلی جو کلاسمون بهم ریخته بود؛ کلاس که نه . . جامعه!
تبدیل شده بودم به یه دختری که نه مذهبی بود و نه غیرمذهبی...
کسی ک دلش میخواست دفاع کنه ولی حریف نمیشد، میگفت
مگه آدمی ک خودشو زده خواب
میشه بیدار کرد؟!
خیلی خیلی عقایدم مورد عنایت بقیه قرار میگرفت ؛ منم گلهمند بودم
ولی نه اینطوری...
۱مهرماه با کلی ذوق و استرس پام رو توی مدرسه گذاشتم و بعد...
دیدم که همهچیز برعکس
شده... بچهها بغلم میکردن و...
حتی چندتاشون به دختر جدید کلاس گفتن: این بهترین
دخترِ مذهبیایه ک میتونی ببینی ؛ فکربد نکن .
انگار سال آخری بیشتر داریم قدر همو میدونیم . .
دلم برای اون مخالفترینِ کلاسمونم خیلی تنگ میشه
و وقتی به سالبعدی فکر میکنم که هیچکدومشون
نیستن پیشم ؛
از اعماق وجودم ناراحت میشم ((:
#خاطره ؟
هدایت شده از ‹ وضعیتسفید ›
خدای رئوف و مهربون و قدرتمند من
همه چیو تا ته به خودت سپردیم خب؟ :)
- زولبیا بامیه ها رو هم بچین بیار
- افطاری دعوتمون کردن
- اللهم انی اسئلک
- بلندشو سحری
از رگ گردن ب شما نزدیک تر است .
#رمضان
دلم میخواد یه روز از خواب بلندشم، برم سراغ صبحونه، دو سه تا لیوان آب که خوردم؛
یادم بیاد عههه !
روزه بودم
ولی متاسفانه هیچوقت یادم نمیره/:🤌🏽
خوشا به سعادت اونایی که الان کنار شاهایرانن ؛ کنار بانوی کرامتن ؛ کنارِ امیرالمومنین و فرزندانشونن :)))