#سفرنامه_اربعین
✅قسمت شانزدهم:
واکس مجانی
🔆عن النبی الاعظم (صلی الله علیه و آله و سلم):
مَنْ زارَهُ فَقَدْ زارَنى وَ مَنْ زارَنى فَکَأَنَّما زارَاللّهَ وَ حَقٌّ عَلَى اللّهِ اَنْ لا یُعَذِّبَهُ بِالنّارِ.
🔅پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم):
هر کس او (امام حسین علیه السلام) را زیارت کند، مرا زیارت کرده است و هر که مرا دیدار کند، گویى خدا را زیارت کرده است و بر خداوند است که او را به آتش دوزخ عذاب نکند.
[وسائل الشیعه، ج 10، ص 352]
🖋نزدیک اذان مغرب بود. معمولا حدود اذان مغرب در کنار طریق کربلا، کسانی که برای منزل شخصی خود به دنبال زائر اند، می ایستند و از برخی دعوت خصوصی می کنند و با ماشین ایشان را به منزل می برند و پذیرایی ویژه ای به عمل می آورند.
استاد از من نظر خواستند که برنامه دیشب خوب بود یا امشب اگر به منزل عراقی ها دعوت شدیم برویم؟
نظر من اجابت دعوت بود و آن را ابراز کردم ولی تاکید کردم که هر چه شما بفرمائید، انجام می دهیم.
استاد استخاره کردند و فرمودند طبق استخاره، باید به روش دیشب عمل کنیم. به حرکت ادامه دادیم.
در راه گاهی کودکان چهار پنج ساله عراقی با لهجه شیرین به صف ایستاده بودند و مانند یک گروه سرود، شعار «لبیک یا حسین» سر میدادند.
در نقاطی از مسیر هم واکس و فرچه به دست، از زائران درخواست می کردند که اجازه واکس زدن کفش های خود را به آنان بدهند.
یک از آنان تا مرا دید با خوشحالی به سمت من آمد و با شور و اشتیاق خاصی کفش های قهوه ای مرا واکس مشکی زد.
من هم چیزی نگفتم و اجازه دادم تا ناراحت نشود. گویا بعد از چند دقیقه وقتی دید کفش قهوه ای دارد تغییر رنگ می دهد و مشکی می شود، خودش متوجه اشتباهش شد و ادامه نداد و با شرمساری خاصی به کنار رفت.
البته من اصلا به روی خودم نیاوردم و تشکر کردم و رفتم. بعدا که حمام رفتم، کفش هایم را هم به حمام بردم و با صابون شستم تا تمییز شود.
اذان مغرب را که گفتند، خواستم به استاد اقتدا کنم که عده ای آمدند و استاد را به جلو بردند تا نماز جماعت عمومی برگزار شود. نماز جماعت باشکوهی بود.
به امید آن که ذخیره شب اول قبر گردد...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین
✅قسمت هفدهم:
پیاده روی شبانه
🔅بی رغبتى به دنیا، بزرگ ترین آسایش است.
(امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام)
🔆اَلزُّهدُ فِى الدُّنیا الراحَةُ العُظمى.
غررالحکم و دررالکلم، ح 1316
🖋شب دوشنبه، برنامه را تغییر دادیم. تصمیم گرفتیم شب رو شویم چرا که سرمای هوا در شب قابل تحمل تر از سوزش آفتاب در روز بود.
ابتدای شب را خوابیدیم و از ساعت دوازده شب پیاده روی را آغاز کردیم. خیلی راحت تر بود.
در واقع قدم اصلی در پیاده روی را آن شب برداشتیم و تا عمود 990 پیاده روی کردیم.
در راه اکثر موکب های پذیرایی تعطیل بودند ولی همان مقدار اندکی که فعال بودند، کافی بود چرا که اکثر زائرین خواب بودند، لذا عرضه و تقاضا با هم هماهنگ بود.
بعلاوه مسیر خلوت بود و طی طریق راحت تر بود.
موکب ها در شب حلیم تازه و شب داغ توزیع می کنند. میوه هم گاهی اوقات به پذیرایی اضافه می شود. چای عراقی هم که همیشه به راه است. برخی موکب ها چای لیمو و چای نبات هم داشتند.
خلاصه در مجموع شب روی خیلی بهتر است. در راه خدمت استاد عزیز و بزرگوار عرض کردم که تا به حال بنده دائم سوال می کردم. امشب وقت زیادی داریم تا اذان صبح لذا تقاضا دارم که امشب شما مطالبی را که لازم می دانید بدانیم، بفرمائید.
استاد پس از مکث کوتاهی فرمودند:
فکر برای انسان مهم ترین عنصر موفقیت است. فکر انسان باید سالم و آرام باشد. انسان باید جلوی مشغله های فکری را بگیرد. اما مشغله های فکری از دو جهت ممکن است ایجاد شود.
جهت اول امور دنیوی است، که راه حل آن بی توجهی و بی خیالی است.
اَلزُّهدُ فِى الدُّنیا الراحَةُ العُظمى.
ایمان داشته باشیم که خداوند متعال ما را دوست دارد و دادم به فکر خیر رساندم به ما است و اصلا نیازی به ضرر زدن به ما ندارد.
در روایات دارد:
الرزق رزقان: رزق طالب و رزق مطلوب...
انسان و بلکه همه موجودات رزق مقسوم دارند. ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها. رزق مقسوم همه ما مقدار معین و مشخصی است.
این مقدار مشخص را حتما به ما می رسانند و این طور نیست که اگر حرص بزنیم و ولع بیشتر داشته باشیم و در نتیجه آسایش را از خود بگیریم، این رزق بیشتر شود، خیر، هرگز.
اگر سراغ رزق مطلوب نرویم و به طلب علم بپردازیم، رزق طالب خودش به سمت ما می آید و از رزق مقسوم ما چیزی کم و کسر نخواهد شد.
اگر حرص بزنیم و بیشتر از حد سراغ رزق مطلوب برویم، از سهم رزق طالب (رزق من حیث لا یحتسب) کم می شود و در مجموع حاصل جمع رزق طالب و رزق مطلوب، با زق مقسوم مساوی خواهد بود.
قرآن کریم می فرماید:
و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شئ قدرا.
پس انسان مومن نباید غم و اندوه رزق و روزی را داشته باشد و باید فکر را آسوده خاطر رها کنیم.
اَلزُّهدُ فِى الدُّنیا الراحَةُ العُظمى.
اگر هم فکر و خیال ما حول محور آخرت است البته بد نیست ولی باید توجه داشته باشیم که با وجود خدای ارحم الراحمین، در این بخش هم نگرانی وجود ندارد.
برخی فکر می کنند انسان مساوی با جسم است لذا شب اول قبر که انسان را داخل قبر می گذارند، روح انسان، اگر مؤمن باشد، آزاد است و داخل قبر نیست بلکه داخل روضه من ریاض الجنه می شود.
پس برای انسان مومن، شب اول قبر ابتدای خوشی و سعادت است.
پس فکر و خیال بیهوده و آزار دهنده نه نسبت به دنیا و نه نسبت به آخرت برای انسان مومن، جایز نیست.
شهید سید مرتضی آوینی:
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین
✅قسمت هیجدهم
منزل سبط آیت الله آقای میرزا سید علی مفسر
🔆عن الامام الصادق (علیه السلام):
من لم یأت قبرالحسین علیه السّلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
🔅امام صادق (علیه السلام):
هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.
(وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵)
🖋به حول و قوه الهی، غروب روز دوشنبه وارد کربلا شدیم. محل اسکان ما از سمت باب الراس حرم مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام، واقع در خیابان شهدا، در مدرسه علمیه جوادین علیهما السلام بود.
بیش از حد خسته بودم و کلافه از تاول و درد پا و کمر و کوفتگی و خستگی و... . فقط یک خواب و استراحت اساسی اوضاع مرا بهتر می کرد.
اصلا برای من قابل تصور نبود که با این شرایط وخیم، کار دیگری انجام دهم و فقط به دنبال این بودم که زودتر به محل اسکان برسیم تا استراحت کنم و نیمه شب به حرم مطهر برویم و اعمال شب اربعین را انجام دهم.
فقط نود ستون مانده بود تا محل اسکان که استاد فرمودند: سر راه به منزل سبط مرحوم آیت الله آقای میرزا سید علی مفسر (رحمه الله تعالی) برویم تا عرض ادبی خدمت علما و اسباط ایشان کرده باشیم.
با شنیدن این جمله، خستگی ام بیشتر شد. اصلا توان نشستن نداشتم و فقط دنبال یک جایی بودم که دراز بکشم تا التهاب عضلات و مفاصلم کاهش یابد، در حالی که اگر به بیت مذکور می رفتیم، حداقل باید دو سه ساعت می نشستیم.
البته به رسم ادب تبعیت از استاد، بی چون و چرا، همراهی کردم.
وقتی وارد شدیم، مجلس روضه برقرار بود و سید بزرگواری روضه ی عطش حضرت سیدالشهدا علیه السلام و اصحاب و کودکان می خواند.
آیت الله حاج علی آقا جاودان (حفظه الله تعالی) هم در آن مجلس بودند.
ایشان به همراه اولاد و اسباط و اقوام، دسته جمعی با اتوبوس به زیارت اربعین مشرف شده بودند.
بسیار از این اتحادی که بین ایشان و اقوام برقرار بود لذت بردم. اگر همه ی قوم و خویشی ها این قدر متحد و صمیمی بود، الان این قدر فساد و انحطاط زیاد نشده بود.
لذت دنیا در چنین صمیمیت هایی است. البته وجود یک عالم ربانی مانند آیت الله حاج علی آقا جاودان در بین آن ها باعث شده بود این صمیمیت و معنویت و لذت در خویشان ایشان، حکم فرما شود.
الان در اکثر فامیل ها و طایفه ها، بزرگ فامیل یا وجود ندارد و یا بزرگی نمی کند و یا مقبولیت ندارد لذا آمار طلاق این قدر بالا رفته است.
وجنات و منش اخلاقی حاج آقا جاودان دیدنی بود. در تمام دو سه ساعتی که آن جا بودیم، محو تماشای برخورد های متواضعانه و متخلقانه ایشان بودم.
ایشان شخصا بلند شد و برای حقیر و دیگران چای و پذیرایی آورد. بسیار مهربان و خون گرم با همه و از جمله بنده، برخورد می کرد.
کاملا در حال مراقبه بود و اصلا خنده بیجا و کلام بیهوده نمی فرمود. وقتی سفره شام انداختند، بسیار کم غذا میل فرمود.
آداب غذا خوردن را کامل رعایت نمود. خلاصه هر چه از فضائل دیدنی ایشان بگوییم، کم گفته ام. واقعا قابل وصف نبود، فقط باید از نزدیک دید.
بعد از سفره ی احسان روضه سیدالشهدا علیه السلام، دم نوش مخصوص ضد عفونی کننده گلو و بدن آوردند تا هر کس در مسیر پیاده روی سرما خورده است، مداوا کند.
سپس شروع کردند به خرد کردن پیاز و ... تا قیمه عربی بار بگذارند و اسباب پذیرایی مراسم ظهر اربعین زائرین را آماده کنند.
با این که در اوج خستگی وارد این بیت شریف شده بودم، ولی با دیدم این وجنات و فضائل و نشاط های معنوی، کاملا سر حال شده بودم و خستگی و کوفتگی را به طور کامل فراموش کرده بودم لذا دوست داشتم که بیشتر در آن جا باشم.
با خود گفتم: اگر هم نشینی چند ساعته در محضر علمای ربانی (که فرمودند: العلماء ورثه الانبیاء) این قدر لذت و شعف معنوی دارد، پس هم نشینی با خود انبیاء و اولیاء خصوصا سیدالشهدا علیه السلام و حضرت حجت بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چگونه خواهد بود؟
پس چه سعادتی داشته اند اصحاب سیدالشهدا علیه السلام و بی خود نیست که در روز عاشورا بذله گویی می کردند و در پوست خود نمی گنجیدند.
پس خوش به سعادت اصحاب قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
اللهم عجل لولیک الفرج و سهل مخرجه و اجعلنا اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت اول: بیداری از خواب غفلت
🔆روی عن امیرالمؤمنین الإمام علی (عليه السلام):
اتَّقُوا غُرورَ الدنيا ؛ فإنّهاتَستَرجِعُ أبدا ما خَدَعَت بهِ مِن المَحاسِنِ ، وتُزعِجُ المُطمَئنَّ إلَيها والقاطِنَ.
🔅 امیرالمؤمنین امام على (عليه السلام): از فريب دنيا بپرهيزيد؛ زيرا دنياهر خوبى و نعمتى كه فريبكارانه به انسان دهد، همواره پس مى گيرد و كسى را كه به دنيا دل بندد و در آن جا خوش كند، كوچ دهد.
(غررالحکم: 2562)
🖋صبح جمعه بود که پس از نماز صبح پیامک روزشمار اربعین به دستم رسید و با دیدن آن، گویا شوک عجیبی به من وارد شد، چرا که نوشته بود:
«29 روز تا #اربعین
✅سیدالشهدا(علیه السلام) #خانوادگی به کربلا آمدند و حضرت زینب(سلام الله علیها) خانوادگی بر تمام سختی ها و مصیبت های اسارت صبر کردند و با مجاهدت، خون سیدالشهدا را زنده نگه داشتند!
✅برای #ظهور باید ثابت کنیم #خانوادگی حاضریم تمام سختی ها را تحمل کنیم.
⛔️ مراقب #بهانه ها و #نیت ها باید بود!»
فقط 29 روز مانده در حالی که هنوز هیچ یک از مقدمات آن را انجام نداده بودم و اصلا به کلی از این موضوع، غافل بودم.
سال های قبل، از دو سه ماه قبل از اربعین، پیگیر تحصیل مقدمات آن بودم و همه چیز را به موقع آماده می کردم ولی امسال، غفلت عجیبی مرا تا امروز از این مهم، بازداشته است.
نکند این غفلت، نشانه بدی باشد و امسال، توفیق حضور در حماسه اربعین را نداشته باشم؟
نکند مرا از این کاروان عشق، خط زده باشند و مرا به حال خود وانهاده باشند؟
نکند خودم با گناهان و خطاهای سال جاری، تنها امید شب اول قبر و قیامت را از خود سلب نموده باشم؟
نکند...
باید فکری اساسی بکنم...
باید استغفار کنم و با توسل، از تسلط دوباره این غفلت بر وجودم، پیشگیری کنم...
باید به سراغ مادرم بروم و آن قدر دست و پای او را ببوسم تا اشک شوق او، مرا نیز به گریه اندازد تا او برایم دعا کند و موانع این فوز و رستگاری عظیم، از جلوی پایم برداشته شود...
باید به درب خانه مادر سیدالشهدا (علیه السلام)، سیده و سرور زنان دو عالم، صدیقه شهیده کبری، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بروم و او را واسطه قرار دهم.
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو
زان که می وجود را فضه او طلا کند...
باید خود را از این غفلت شوم نجات بدهم و گر نه در لیست جاماندگان ثبت خواهم شد...
خدایا! به من رحم کن...
من به غیر از زیارت اربعین، راه و دلخوشی دیگری برای نجات از شر بلایای آخرالزمان نمی شناسم. مرا از این زیارت نورانی، محروم نکن...
پروردگار مهربانم!
خودت کریمانه مرا با این مسیر آشنا نمودی، پس خودت این اکرام کریمانه را اتمام کن و مرا در گوشه ای از این سیل خروشان لشکر سیدالشهدا علیه السلام، جای بده تا مس وجودم طلا شود...
باید استغفار کنم...
استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم الرحمن الرحیم ذوالجلال و الاکرام و اتوب الیه...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دوم
زیارت اربعین خانوادگی
🔆عن الامام الصادق (علیه السلام):
من لم یأت قبرالحسین علیه السّلام حتى یموت کان منتقص الایمان منتقص الدین، ان ادخل الجنة کان دون المؤمنین فیها.
🔅امام صادق (علیه السلام):
هر کس به زیارت قبر امام حسین علیه السلام نرود تا بمیرد، ایمانش ناتمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم که برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود.
(وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۳۵)
🖋خیلی سعی کردم که مقدمات زیارت خانوادگی فراهم شود. ابتدا با خانواده، درباره سختی های طبیعی این مسافرت، صحبت کردم و پیشنهادات و راهکارهایی مطرح نمودم که موجب کاهش سختی ها می شد، ولی متاسفانه هیچ کدام را نپذیرفتند و اصرار داشتند که مانند بقیه، با پای پیاده، تمام طریق نجف تا کربلا را طی کنیم و از اجر و ثواب حداکثری بهره مند شویم.
این اولین مشکل بود و من به عنوان پدر خانواده با سه فرزند زیر هفت سال، نتوانستم خودم را راضی کنم.
معتقد بودم که از آن جا که اولین زیارت اربعین خانوادگی مان است، به پیاده روی حداقلی اکتفا کنیم و اکثر مسیر را با ماشین برویم ولی خانواده راضی نشدند و اصرار داشتند که پیاده روی کامل داشته باشند.
یاد خاطرات اربعین اول خودم افتادم. هیچ وقت آن را فراموش نخواهم کرد.
به همین دلیل، از جهاتی، ته دلم به ایشان حق می دادم، زیرا در زیارت اربعین سال اول، خود نیز چنین حس و حالی داشتم و با وجود کسالت و مریضی شدید و تاول های فراوان کف پا و گرفتگی عضلانی و کوفتگی بدن و عرق سوز جدی و ... حاضر نشدم حتی یک قدم هم سوار ماشین بشوم و چهار روز طول کشید تا با مشقت و عشق فراوان، خود را به کربلا برسانم.
وقتی به محل اسکان کربلا که واقع در زیر زمین حرم باب الحوائج عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام بود، رسیدم، آخرین نفر بودم و همه نگران من بودند.
بعدها این قضیه به ضرب المثلی میان دوستانم تبدیل شد و می گفتند فلانی همه اقسام مریضی ها غیر از ایدز و سرطان را گرفته بود، ولی حاضر نشد یک متر سواره بیاید.
حب الحسین علیه السلام، اکسیر اعظمی بود که اراده من خسته و تنبل را به پولاد تبدیل کرده بود و کوهی استوار از من ساخته بود که با تند باد امراض و مشقات، لرزه بر تن نمی دیدم.
به هر حال، یک راه بیشتر نداشتم و آن این بود که بلیط چارتر و ارزان هواپیما برای نجف بگیرم تا خستگی و فشار جسمی تهران تا مرز و نیز مرز تا نجف، از روی خانواده، خصوصا علی آقای شش ساله و فاطمه خانم سه ساله و زهرا خانم یک ساله، برداشته شود و همگی در ابتدای پیاده روی، تازه نفس باشیم.
رفتم سراغ اینترنت و جستجوی بلیط. غیر قابل باور بود. قیمت ها نجومی شده بود. اصلا در توانم نبود. چه طور ممکنه طی یک سال، این همه افزایش قیمت؟ خدایا خودت کمکم کن.
چند روزی در حال جستجو بودم. کم کم به بلیط های یکی دو روز مانده به اربعین هم راضی شده بودم، ولی قیمت آن ها هم نجومی بود.
خلاصه آن که متاسفانه، جستجو های خیلی مفصل و دست و پا زدن های فراوان، نتیجه نداد و امسال تنها راهی زیارت شدم.
انگار کوهی از غم تو دلم رخنه کرده بود و ول کن هم نبود. هر کار می کردم، فراموش نمی کردم. آه حسرت گلوی بغض آلودم رو فشار می داد و اندوه کربلایی نشدن زهرا کوچولو و ... جگرمو آتش می زد. در تمام مسیری که تا مرز طی نمودم، به فکر این بودم که راه چاره ای پیدا کنم و از مرز برگردم و با خانواده مشرف بشم، ولی هیچ راهی پیدا نشد.
در تمام مسیر و در جای جای زیارت، این ابیات رو میخوندم و اشک می ریختم ولی دلم آرام نمی شد:
می آد خاطراتم جلوی چشام
من اون خستگی تو راهو میخوام
می خواستم مثل اهل بیت حسین
با اهل و عیالم پیاده بیام
آه حسرت تو سینمه و می باره چشام به پای غمت
این غم کم نیست، لیاقتشو، ندارم آقا، بیام حرمت
جاده به جاده، پای پیاده، جا موندم اما، زائر زیاده
پریشونه حالم فدای سرت، فدای پریشونی خواهرت
این اشکام برای خودم نیست فقط، دلم تو خرابه است پیش دخترت
من جا موندم ولی نه مثل سه ساله ای که، غمت رو خرید
من جا موندم، شبیه کسی، که هر چی دوید، ولی نرسید
جاده به جاده ، پای پیاده، جا موندم اما، زائر زیاده...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت سوم: ندای پاکیزگی و بهشتی شدن
🔆عنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ النَّجَّارِ قَال: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: تَزُورُونَ الْحُسَيْنَ علیه السلام وَ تَرْكَبُونَ السُّفُنَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهَا إِذَا انْكَفَتْ بِكُمْ نُودِيتُمْ: أَلَا طِبْتُمْ وَ طَابَتْ لَكُمُ الْجَنَّة.
🔅عبد اللَّه بن نجّار نقل می کند حضرت صادق علیه السلام به من فرمود: آيا حسین بن علی عليه السّلام را زيارت می کنید و آیا با کشتی به زیارت آن حضرت می روید؟ عرض کردم: بله. پس فرمود: آيا می دانى هر گاه كشتى، شما را تکان می دهد، منادى ندا مى كند: آگاه باشيد! پاک شدید و بهشت بر شما گوارا باد.
📚كامل الزيارات، ص 135
🖋 مسیر های مختلفی برای رفتن به مرز مهران وجود دارد.
بیشتر مردم، از کرمانشاه و غرب کشور، به مهران می روند، و برخی دیگر از خوزستان و جنوب کشور، وارد دهلران و سپس مهران می شوند. مسیر دوم، به مسیر دهلران معروف است.
هر دو مسیر نقاط مثبت و ضعفی دارند. در انتهای مسیر کرمانشاه، سرمای سختی در فصل پاییز و زمستان وجود دارد، لذا برای فصل تابستان مناسب تر است ولی مسیر جنوب گرم تر است و برای فصول سرما، مناسب تر.
البته به دلیل آن که مسیر دهلران خلوت تر است و جاده های سالم تری دارد و در نتیجه به ماشین، کمتر آسیب وارد می شود، مسیر دهلران را انتخاب کردیم.
برای طی طریق از این مسیر، قبل از اراک، از خروجی فرمهین، از مسیر اصلی خارج شدیم و به سمت بروجرد راهی شدیم.
حدود اذان مغرب بود که پس از طی حدود پانصد کیلومتر، به خرم آباد رسیدیم.
دنبال یک مسجدی بودیم که در خیابان های فرعی باشد تا بلکه خلوت تر باشد.
پس از پرس و جو، مورد مناسبی پیدا نکردیم و به صورت اتفاقی، در همان مسیر اصلی، به موکب امام خامنه ای خرم آباد (که در آن جا معروف است) رسیدیم.
خیلی امکانات خوبی داشت. کفاشی و آرایشگری و غذای نذری و چای و میوه و ... . استراحت مختصر اما مفیدی شد.
از آن جایی که بلافاصله پس از نماز جماعت ظهر و عصر حرکت کرده بودیم، نیمه دوم مسیر، در تاریکی مطلق شب واقع شد، آن هم در جاده هایی که کوچکترین چراغی نداشت.
خیلی رانندگی سخت شده بود. جاده دو طرفه و باریک بود و ما پنج نفر بودیم که با یک سواری، طی طریق می کردیم.
اگر چه برخی دوستان نیز گواهینامه داشتند، ولی از یک سو به دلیل صعوبت و دشواری مسیر و از سوی دیگر به دلیل سابقه کم ایشان در رانندگی، تمام آن را خودم رانندگی کردم.
در طول طریق، گاهی تکانی به وسیله نقلیه ما وارد می شد. برخی دوستان، با بیاناتی آمیخته به مزاح و شوخی، ابراز نگرانی می کردند، ولی ذره ای نگرانی در دلم حس نمی کردم و تمام آن تکان ها را ندای منادی حق، مبنی بر پاکیزگی زوار الحسین علیه السلام و بشارت به بهشت می دانستم...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت چهارم: زیارت با معرفت
🔅از امام صادق (علیهالسلام) منقول است:
كسى كه از شيعيان ما بوده و حسين (علیهالسلام) را زيارت كند، از زيارت بر نمی گردد مگر آنكه:
✅تمام گناهانش آمرزيده می شود؛
✅و براى هر قدمى كه برمیدارد، و هر دستى كه بالا می برد، برایش هزار حسنه ثبت می شود؛
✅و هزار گناه محو می گردد؛
✅و هزار درجه، مرتبهاش بالا میرود.
📚 كامل الزيارات، ص۲۵۷؛ بحار الأنوار، ج۹۸، ص۲۵
🖋تقریبا دوازده ساعت طول کشید تا به شهر مهران برسیم ولی به عللی، این مسیر طولانی را چندان احساس نکردیم.
یکی از این علل این بود که در راه، برخی از همراهان که از طلاب فاضل حوزه علمیه بودند، مطالب بسیار مفیدی را درباره زیارت و ولایت و ... مطرح نمودند که بسیار فرح بخش و جذاب بود.
یکی از این نکات، در باب تفسیر احادیث فراوانی است که آثار زیارت سیدالشهدا علیه السلام را بیان می کند و یکی از این احادیث، در ابتدای این متن، آمده است.
سوال این است که آیا این آثار شگرف، بر هر زیارتی صادق است یا خیر، بلکه شروطی دارد؟
از برخی روایات استفاده می شود که این آثار، بر زیارت با معرفت صادق است.
حال سوال اصلی این است که زیارت با معرفت به چه معنا است؟
پاسخ برخی دوستان به نقل از برخی علمای ربانی به صورت خلاصه عبارت است از این که:
زیارت با معرفت آن است که زائر در طول زیارت توجه این معنا باشد که حیات معنوی او و همه انسان ها، به واسطه امام علیه السلام است و اگر ائمه اطهار علیهم السلام و مجاهدت ها و ایثار گری های ایشان نبود، هرگز دین، به دست ما نمی رسید.
تفصیل نقش ائمه در حیات معنوی انسان ها و احیای دین را علامه عسکری (رضوان الله تعالی علیه)، در کتاب «نقش ائمه در احیای دین» آورده است و خواندن این کتاب، برای تمام شیعیان، مفید، بلکه ضروری است.
اهل سنت، حیات معنوی خویش را از ائمه اطهار (علیهم السلام)، نمی دانند و اگر هم به زیارت ایشان بیایند، صرفا برای ثواب بردن و فرزند رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بودن ایشان است.
روشن است که چنین زیارت های بی معرفتی، آن آثار شگفت انگیز را نمی تواند داشته باشد ...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت پنجم:
🔆عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (عليه السلام):
عامِلْ سائرَ النّاسِ بالإنصافِ ، وعامِلِ المؤمنينَ بالإيثارِ.
🔅امیرالمؤمنین امام على عليه السلام : با ديگر مردمان به انصاف رفتار كن و با مؤمنان به ايثار.
📚 غررالحکم: 6341
🖋 نیمه های شب بود که در اوج خستگی و خواب آلودگی به شهر مهران رسیدیم.
طبق اخبار و اطلاعاتی که به ما رسیده بود، فکر فکرمی کردیم که در اثر ازدحام جمعیت، اجازه ورود به شهر را نخواهند داد؛ ولی چون از مسیر دهلران آمده بودیم، از قسمتی دیگری که ورود مجاز بود، وارد شدیم.
پارکینگ های نزدیک پایانه مرزی به دلیل تکمیل ظرفیت، پذیرش نداشتند و پارکینگ های خارج از شهر نیز اگر چه پذیرش می کردند، ولی به دلیل بعد مسافت، در اولویت اول نبود.
مقداری جستجو کردیم تا شاید یک جای خالی در نزدیکی پایانه پیدا کنیم. ناگهان یک سواری از حالت پارک در داخل یک خرابه بیرون آمد.
خوشحال شدیم و جای او پارک کردیم. قفل فرمان و پدال و سایر نکات ایمنی را رعایت کرده و کوله پشتی ها را برداشتیم و حرکت کردیم.
مقداری که دور شدیم، یک پسر بچه از دور ما را صدا زد و به سمت ما دوید و گفت: این جا پارکینگ ما است و شبی ده هزار تومان باید بدهید. سوئیچ را هم باید تحویل دهید.
خیلی تعجب کردیم. اگر از قیمت بالایی که درخواست کرده بود، می گذشتیم، از درخواست سوئیچ ماشین، نمی توانستیم بگذریم. قبض هم نداشت و سندی هم ارائه نمی داد.
درخواست کردیم که سندی که مالکیت او را اثبات کند، ارائه کند ولی امتناع کرد. چند لحظه بعد، شخص دیگری آمد که سن سال بیشتری داشت و ادعا کرد این خرابه را اجاره کرده است، ولی او نیز سندی نداشت.
برای احتیاط، از پلیس نزدیک میدان محل پرس و جو کردیم و او به هیچ وجه تایید نکرد و گفت:
«در این ایام، در این شهر، برخی فقط به دنبال پول هستند و از هیچ حربه ای دریغ نمی کنند. البته تعدادشان محدود است ولی همین ها، زحمت بقیه خادمین زوار اربعین را خدشه دار می نماید.
خرابه مذکور، برای آن ها نیست و یک مکان عمومی است و نه حق دارند پول بگیرند و نه حق گرفتن سوئیچ را دارند».
از پلیس درخواست مداخله کردیم، ولی امتناع کرد. به ناچار، به خرابه برگشتیم و خواستیم دوباره کوله ها را برداریم و برویم که ما را تهدید به پنچری و شکستن شیشه های ماشین و ... کردند.
یکی از دوستان رفت و در کوچه ی کنار خرابه، یک جای پارک پیدا کرد. ماشین را برداشتیم و در آن مکان پارک کردیم.
عجیب تر آن بود که آن ها ما را رها نکردند و به دنبال ما آمدند و گفتند: «اگر در این جا هم پارک کنید، شیشه ماشین شما را می شکنیم و چهار چرخ آن پنچر می کنیم مگر آن که به ما، پول بدهید تا از آن، نگهداری کنیم».
کم کم داشت کاسه صبرمان لبریز می شد. به پلیس 110 زنگ زدیم ولی پاسخ ندادند.
کوله ها را برداشتیم تا برویم که متوجه شدیم دارند با همسایه ها هماهنگ می کنند تا آن ها نیز ما را تهدید کنند تا بلکه پول بدهیم.
در چشم بر هم زدنی، حدود ده نفر از همسایه ها به سمت ما آمدند و شروع به تهدید کردند.
مات و مبهوت مانده بودیم. نمی دانستیم چه کنیم. نه پارکینگ ها ظرفیت داشتند و نه کوچه و خیابان ها، جای پارک. معدود جای پارک هایی هم که یافت می شود، با شرط تحویل سوئیچ و پول هنگفت و ... مواجه می شویم.
معلوم شد در تمام ایام اربعین، کار این ند نفر، به همین منوال است و با همه زوار، به همین صورت برخورد می کنند.
غیر قابل باور بود. در ذهن خود، آن ها را با خادمین موکب امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) که چند ساعت پیش در محضرشان بودیم، و نیز موکب داران عراقی، مقایسه می کردیم.
یاد آن حدیث شریف افتادم که شیعیان را امر به ایثار گری نسبت به یکدیگر می کند و دستور موکد می دهد که حتی نسبت به غیر شیعیان نیز باید انصاف را رعایت نمود.
این بندگان خدا، اگر زوار سیدالشهدا (علیه السلام) را به اندازه کفار نیز قبول داشتند، باید انصاف را در حق آنان رعایت می کردند.
در تحیر و سرگردانی مطلق بودیم که یک ماشین پلیس، سر رسید و خودش نگفته، همه چیز را فهمید و ما را پشت سر خود به نزدیک ترین نقطه به پایانه برد و ما را در یک پارکینگ رایگان و امن، بدون تحویل سوئیچ، مستقر کرد.
خداوند سبحان، محافظان و مدافعان امنیت مسلمانان را خیر دهد که جلوی راهزنی ها و خباثت ها، به خوبی ایستادگی می نمایند.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت ششم: اجرت ماشین
🌹 پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَيْهِ رِيحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِيحَهَا لَيُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام.
كسى كه مزدِ اجيرى را كم دهد ، خداوند عملش را باطل مى گرداند و بوى بهشت را كه از مسافت پانصد ساله به مشام مى رسد، بر وى حرام مى كند.
📚 من لا یحضر الفقیه ج 4 ، ص 12 ، ح 4968
🖋 الحمد لله هر سال، رسیدگی به زوار در پایانه مرزی، بهتر از قبل می شود و با این که جمعیت هر سال، رو به رشد است، ولی کیفیت بالا تر می رود.
امسال، از فاصله بسیار جلوتر، بازرسی ها آغاز شد و این ابتکار، در مدیریت جمعیت و کنترل ازدحام، بسیار موثر بود.
موکب آستان قدس رضوی نیز از همان ابتدا، خدمات رسانی داشت.
به خصوص برای ما که نیمه شب به پایانه رسیده بودیم، اصلا احساس سختی نکردیم و بدون هیچ معطلی، وارد خاک عراق شدیم.
به محض ورود به عراق، گرد و خاک عجیبی احساس کردیم. ماسک ها را در آوردیم و استفاده کردیم.
یکی از دوستان که خبره تر بود، قیمت ها را برسی کرد و بر اساس میانگین آن، با یک ماشین قرار قطعی گذاشت.
مدتی که گذشت، معلوم شد که میانگین قیمت، خیلی پایین تر از مبلغ قرارداد ما است، و به همین دلیل، برخی پیشنهاد دادند که با ماشین دیگری برویم، ولی از آن جایی که فسخ قرارداد، خلاف مروت و جوانمردی بود و کم دادن اجرت هم جایز نبود، سوار همان ماشین شدیم.
با راننده رفیق شدیم و احوال پرسی کردیم و حسابی گرم گرفتیم.
او هم با ما راه آمد و اجازه داد در محل استراحت مخصوص خویش در قسمت زیرین اتوبوس، استراحت کنم تا التهاب دوازده ساعت رانندگی، از بدنم خارج شود.
نماز صبح را در یک موکب بین راهی نگهداشت و پس از نماز جماعت، حلیم عراقی خوشمزه ای صرف کردیم.
راننده اهل حالی بود. دو ساعت بعد، دوباره در یک موکب دیگر، توقف کرد و نان مخصوص عراقی و پنیر، به ما تعارف کرد.
حدود اذان ظهر بود وارد نجف اشرف شدیم. شوق زیارت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، لحظه به لحظه بیشتر می شد.
برای زیارت ایشان، بهتر بود غسل کنیم، لذا پس از پیاده روی طولانی از گاراژ تا محل اسکان، در تدارک غسل کردن شدیم.
زیارت اول، معمولا حال و هوای دیگری دارد.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت هفتم: مراقبه و محاسبه و مشارطه دائم
🔆عن الامام الصادق (علیه السلام):
من زار جدی عارفا بحقه کتب الله له بکل خطوة حجة مقبولة و عمرة مبرورة، و الله یا ابن مارد ما تطعم النار قدما تغبرت فی زیارة امیرالمؤمنین ماشیا کان او راکبا، یا ابن مارد! اکتب هذا الحدیث بماء الذهب.
🔅 امام صادق (علیه السلام):
هر کس جدم (امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام) را از روی معرفت به حق او زیارت کند، خداوند در برابر هرگام، برایش پاداش یک حج و عمره مقبول می نویسد. به خدا قسم ای پسر مارد! هرگز آتش، قدمی را که در راه زیارت امیرالمؤمنین سواره یا پیاده غبار آلود شود، نمی سوزاند. ای پسر مارد! این حدیث را با آب طلا بنویس!
📚 وسائل الشیعة، ج 10، ص 294
🖋 در سال های گذشته، در گفته ها و عملکرد برخی زائرین، دیده می شد که از روی بی اطلاعی، اهمیت زیارت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را کمتر از زیارت سیدالشهدا (علیه السلام) می دانستند.
گاهی دیده می شد که برخی به جهت کمبود وقت یا برای کاهش هزینه های سفر یا ... برنامه می ریزند که از مرز، مستقیم به زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) بروند و از همان جا به مرز برگردند.
الحمدلله سال به سال، معرفت و شناخت زوار، بیشتر می شود و در حال حاضر، معمول زائرین، مقیدند که حتما به نجف اشرف بروند.
پس از اندکی استراحت، روانه زیارت شدیم. در ذهن سوالاتی داشتم و با خود گفتم که چگونه می توان بیشتر در این اماکن مقدسه، فیض و بهره بیشتری برد؟
✅چگونه می توان در معنویات، رشد بیشتری داشت؟
✅چگونه تقرب الی الله تعالی، و مقامات عالیه روحی و اصلاح قلب صورت می گیرد؟
✅ چرا احساس می کنم پیشرفت محسوسی ندارم و در حال در جا زدن هستم و چه کنم که از این حالت، خارج شوم؟
و...
با خود گفتم، جواب این سوالات را باید در این زیارت بگیرم. عزم خویش را جزم کردم و روانه حرم شدم.
آداب زیارت اعم از حضور قلب، قدم های کوتاه، اذن دخول، زیارت نامه و ... را به جا آوردم، ولی خبری از پاسخ سوالاتم نشد.
رفتم داخل صحن، در قسمت منتهی به باب القبله نشستم. صدای مادحین و ذاکرین اهل بیت علیهم السلام، که در همان مکان، در حال عزاداری و نوحه خوانی و سینه زنی بودند، به گوش می رسید.
مقداری با آن ها همراهی کردم و سپس شروع به قرائت قرآن نمودم و چند سوره به پدر و مادر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز پدر و مادر امیرالمؤمنین (علیهم السلام) و نیز حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) هدیه نمودم. ولی باز هم خبری از پاسخ سوالاتم نشد.
خلاصه هر کاری می دانستم و می توانستم، انجام دادم، ولی خبری از پاسخ سوالاتم نشد. خیلی دل شکسته و ناراحت شدم.
کم کم داشتم خودم را آماده می کردم که با دل شکسته و محزون، از حرم خارج شوم.
در همین حال و هوا بودم، که از دور، یکی از اساتید اخلاق والامقام و معروف حوزه علمیه قم را دیدم.
باورم نمی شد. اندکی دقت کردم تا نکند اشتباه کرده باشم. ولی گویا درست می دیدم. برخی از شاگردان او نیز پشت سر وی، همراه او بودند.
به سرعت به او نزدیک شدم و پس از سلام و احوال پرسی، سوالاتم را پرسیدم. خلاصه پاسخ های حکیمانه استاد، این چنین است:
«باید بیش از پیش رو به سوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) شویم؛ اابته قلب را می گویم نه جسم را. ایشان متوجه ما هستند ولی ما خیلی کم، متوجه ایشان هستیم.
باید مانند ورزشکاری که خود را برای مسابقات قهرمانی المپیک آماده می کند و شب و روز ندارد، شبانه روزی به مراقبه و محاسبه و مشارطه بپردازیم.
با یک روز و دو روز هم نمی شود به نتیجه رسید. انتظار نداشته باشید که زود به نتیجه ای برسید. باید صبر داشته باشید و نا امید و خسته نشوید و ادامه دهید.
ارتباط خویش را با یک استاد اخلاق کار بلدی که خودش تمام مسیر را طی کرده باشد، بیشتر کنید و مستمر از او، کمک بگیرید.
اگر هر مقدار که می دانید را به خوبی عمل کنید، بقیه راه را به شما نشان خواهند داد، ولی اگر به معلومات خویش عمل نکنید، متوقف خواهید شد.
همین نکات را عمل کنید و هر وقت عمل کردید، دوباره در قم تشریف بیاورید تا نکات بعدی را عرض کنم».
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت هشتم:
توسل به حضرت عبدالمطلب، حضرت عبدالله، حضرت ابوطالب، حضرت آمنه و حضرت فاطمه بنت اسد صلوات الله علیهم
💐 أَخْبَرَنِي اَلشَّيْخُ اَلْفَقِيهُ أَبُواَلْفَضْلِ شَاذَانُ بْنُ جَبْرَئِيلَ رَحِمَهُ اَللَّهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى اَلشَّيْخِ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ اَلْقُمِّي يَرْفَعُهُ إِلَى دَاوُدَ اَلرَّقِّيِّ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ لِي عَلَى رَجُلٍ دَيْنٌ وَ قَدْ خِفْتُ تَوَاهُ فَشَكَوْتُ ذَلِكَ إِلَيْهِ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلاَم:
ُإِذَا مَرَرْتَ بِمَكَّةَ فَطُفْ عَنْ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ أَبِي طَالِبٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهُ رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ آمِنَةَ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ وَ طُفْ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ طَوَافاً وَ صَلِّ عَنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ اُدْعُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْكَ مَالَك.
َقَالَ فَفَعَلْتُ ذَلِكَ ثُمَّ خَرَجْتُ مِنْ بَابِ اَلصَّفَا فَإِذَا غَرِيمِي وَاقِفٌ يَقُولُ يَا دَاوُدُ جِئْنِي هُنَاكَ فَاقْبِضْ حَقَّكَ.
🌸 شیخ صدوق از داود رقی روایت می کند كه گفت:
داخل شدم به خدمت حضرت امام جعفر صادق صلوات اللّٰه عليه که مدتی بود مالى از شخصى طلب داشتم و خوف ضایع شدن و نپرداختن آن را داشتم، شكايت به آن حضرت كردم.
حضرت فرمودند: كه چون به مكه معظمه مشرف شدی يک طواف کامل كه هفت شوط باشد بهمراه نماز طواف به نيابت از حضرت عبدالمطّلب، حضرت عبدالله و آمنه، پدر و مادر رسول معظم اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت ابوطالب و فاطمه بنت اسد پدر و مادر مولا امیرالمومنین سلام الله علیه به نیابت از هرکدام بجای آور و دعا کن مشکلت حل می شود.
داود مىگويد آنچه که حضرت فرموده بود را به جا آوردم (یعنی پنج طواف کامل و پنج نماز) و از مسجد الحرام بيرون آمدم از درى كه محاذى صفاست ديدم كه آن شخص بدهکار ايستاده است و مىگويد كه اى داود مرا حبس کرده ای، بيا و مالت را بگير.
📚 بحار الانوار، جلد 35، حدیث 45
🖋 گاهی مسیرهای کوتاه تری برای رسیدن به مطلوب وجود دارد که به آن در اصطلاح، «میان بر» می گویند.
چه بسا غفلت از این میان بر ها، باعث می شود که انسان با توجه به کوتاهی عمر انسان ها در آخر الزمان، هرگز به اهداف خویش نرسد. و بر عکس، گاهی استفاده از این میان بر ها، باعث شود که ره صد ساله، یک شبه طی گردد.
یکی از همین میان بر ها، در روایت ابتدای این متن، آمده است. خصوصا در زیارت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، این دستورالعمل، به منزله کبریت احمر و اکسیر اعظم است.
بعید نمی دانم اگر کسی به ارواح طیبه این پنج نور پاک، متوسل شود و قبل از زیارت یا در در حین زیارت امیرالمؤمنین علیه محمد، به ایشان، اعمال خویش را هدیه کند، ایشان این هدیه را بی پاسخ بگذارند.
به خصوص با توجه به این که قرآن کریم دستور می دهد:
🔆وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَسِيبًا.
🔅ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩ ﮔﻮﻳﻨﺪ ، ﺷﻤﺎ ﺩﺭﻭﺩﻱ ﻧﻴﻜﻮﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﻳﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﻴﺪ، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺣﺴﺎﺑﺮﺱ ﺍﺳﺖ .
(آیه ٨٦ سوره مبارکه نساء)
یک لحظه تصور کنید که چه ها خواهد شد و چه نور ها خواهد تابید و چه برکت ها خواهد بارید، اگر پدر یا مادر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، در پاسخ به این هدیه، توجه به زائری را از پسر خویش درخواست نمایند.
به ذره گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت نهم:
🔆عن النبی رسول اللّه (صلى الله عليه وآله):
مَن أرادَ أن يَنظُرَ إلى آدمَ في علمِهِ، وإلى نوحٍ في فَهمِهِ، وإلى إبراهيمَ في حِلمِهِ، وإلى يحيى بنِ زكريّا في زُهدِهِ، وإلى موسى بنِ عِمرانَ في بَطْشِهِ، فَليَنْظُرْ إلى عليِّ بنِ أبِي طالبٍ.
🔅از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) روایت شده است:
هر كه مى خواهد دانش آدم را ببيند و بينش نوح و بردبارى ابراهيم و زهد يحيى بن زكريا و قدرت موسى بن عمران را، به على بن ابى طالب بنگرد.
📚 تاریخ دمشق، 42/313/8862.
🖋 هر بار که به زیارت مولای متقیان و سرور جهانیان می رفتم، ناخودآگاه در راه، فضائل بی کران ایشان، در ذهنم مرور می شد.
گاهی فکر می کردم که در عالم رؤیا هستم. من کجا و بارگاه ملکوتی امیرمؤمنان کجا.
از دور که چشمانم به گنبد با عظمت حرم مطهر می افتاد، نا خواسته، اشعار عاشقانه و عارفانه شهریار بر لبم جاری می شد:
🔅علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
🔅که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
🔅دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
🔅به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
🔅به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
🔅چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
وقتی وارد صحن می شدم و چشمانم به مناره های با عظمت و بارگاه باشکوه آن می افتاد، احساس می کردم در بهترین نقطه عالم هستی قرار دارم و خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم.
نمی دانم چه اسراری در ایوان نجف نهفته است که از دیگر مشاهد مشرفه، در نگاهم، با ابهت تر و با شکوه تر و زیبا تر و دلربا تر و اسرار آمیز تر است و اگر چه ساختمان آن اندکی قدیمی تر است، ولی ذره ای از جلال و عظمت آن، نمی کاهد.
قبل از ورود به ساختمان، وقتی اذن دخول می خواندم، اندکی مکث می کردم تا شاید پاسخ امیرمؤمنان را در جواب جمله «أ أدخل یا حجت الله؟»، بشنوم.
ولی افسوس که شنیدن کلام امیر، گوش دگری می خواهد.
وارد ساختمان که می شدم و ضریح مطهر را می دیدم، دنبال دیدن جمال نورانی مولا می گشتم ولی هر چه می گشتم، چهره دلربایش را نمی یافتم. افسوس که دیدن جمال امیر نیز، چشم دگری می خواهد.
وقتی به پایین پای مبارک حضرت می رفتم، ناخودآگاه، چشمانم به شمشیر زینتی بالای دیواره حرم می افتاد و یاد فضائل و رشادت ها و مجاهدت های امیر دل ها، در فراوان بدر و احد و خندق و ... می افتادم. فضائلی که فقط بخشی از آن ها، در ذیل خواهد آمد:
✅1. حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت. (1)
✅2. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود:
«عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا:
علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.» (2)
✅3 .حریف را فقط با یک بار زدن می کشت و در حدیث است که:
«کانت ضرباتة وترا: ضربت شمشیر او همیشه تک ضرب بود.»(3)
✅4. پیامبر اسلام می فرمود: «علی سیفُ اللّه عَلی اَعْدائِهِ:
علی، شمشیر خدا است که بر روی دشمنان خدا کشیده می شود.»(4)
✅5. حضرت اميرالمومنين علی علیه السلام بیشتر پیاده می جنگید و اگر هم سوار اسبی می شد، چندان برایش مهم نبود.
به حضرتش عرض شد که چرا سوار اسب نمی شود؟
پاسخ داد: اسب یا برای تعقیب حریفی است که از میدان بگریزد و یا برای این است که کسی بخواهد خود بگریزد و من نه کسی هستم که پشت به دشمن کنم و بگریزم و نه کسی هستم که اگر کسی گریخت تعقیبش کنم. پس اسب را برای چه می خواهم؟(5)
✅6. زره امیرمؤمنان، تنها سینه مبارک ایشان را می پوشاند و هرگز پشت نداشت.
از او پرسیدند که چرا زرهش پشت ندارد؟
در پاسخ فرمود: من هرگز به دشمن پشت نمی کنم و از میدان نمی گریزم.(6)
✅7. شجاعت و استواری حضرت علی علیه السلام در جنگ ها چنان بود که هرگاه مشرکان و کافران او را در جنگ می دیدند به همدیگر وصیت می کردند مثل این که مرگ را با چشم خود دیده باشند.(7)
✅8. هرگاه که دو صف برای جنگ مقابل هم صف می کشیدند،
مردم به یکدیگر می گفتند:
ملک الموت در همان صفی باید باشد که علی با آن صف است و صف مقابل خواهی نخواهی باید خود را برای مرگ آماده کنند.(8)
✅9. روزی یکی از سرداران سپاهش به او گفت که اگر از همدیگر دور شدیم، تو را کجا بیابیم؟
در پاسخ فرمود:
در همان جایی که از من دور شده اید.(9)
منابع:
📚(1) - طبرانی، معجم الاوسط 3/87 📚(2176)؛ مسند احمد 1/199 (1720).
📚(2) - ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 143 (188).
📚(3) - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 1 / 20.
📚(4) - شیخ صدوق، الامالی / 61.
📚(5) - ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب 3 / 298.
📚(6) - ابن بکار، الاخبار الموفقیات / 343 (194)؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه 20 / 280.
📚(7) - ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب / 140 (109)؛ زمخشری، ربیع الابرار 3 / 319.
📚(8) - راغب اصفهانی، المحاضرات 3 / 138.
📚(9) - ابشیهی، المستطرف 1 / 178 باب 41.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#فقه_مقاصدی
#مقدمات_بحث
#اهمیت_مساله1
✅ استاد #علیدوست: تاثیر #مقاصد_شریعت در #بررسی_دلالی
توجه به مجموعه مسائل و اهداف و رسالت دین، سبب می شود فقیه دلیل را به گونه ای خاص و متفاوت با دیدگاه دیگران تفسیر کند. بهره برداری درست از هر دلیلی وقتی تحقق می یابد که با توجه به سایر ادله و مجموعه دین و اهداف آن تفسیر شود.
وقتی دلیلی با توجه به #مقصد_شریعت و جوهره دین بررسی گردد، به گونه ای متفاوت با دیگر موقعیت ها فهمیده می شود.
بر این اساس، اجتهاد افزون بر مقدمات معروف (ادبیات، رجال، اصول و ...)، به مقدمات کلامی مانند آگاهی به مقصد شریعت و ... نیاز دارد.
استنباط بدون این سنخ از آگاهی ها نمی تواند مجتهد را به هدف واقعی برساند و چه بسا رهاورد آن با جوهره دین همخوانی نداشته باشد.
(فقه و عقل، ص131)
#روش_بررسی_دلالی
🔸 کانال روش شناسی اجتهاد (روشنا)
🆔 http://eitaa.com/joinchat/2917400596Cb97bc66604
@Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دهم: واکس مجانی
🔆عن النبی الاعظم (صلى الله عليه و آله):
إنّ عليّا وشيعتَهُ هُمُ الفائزونَ يومَ القيامةِ.
🔅پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
على و شيعيان او همان رستگارانِ در روز رستخيزند.
📚 تاریخ دمشق، 49/333/8900.
🖋 هر بار که به زیارت می رفتیم، اتفاقات عجیب و فوق العاده ای مشاهده می کردیم.
یکی از آدابی که همیشه مقید به رعایت آن هستم، این است که در مسیر رفتن به زیارت، به هیچ چیز توجه نمی کنم و فقط و فقط، تلاش برای حضور قلب نام و کامل می نمایم و حتی اگر خرید واجب و ضروری هم داشته باشم، آن را در مسیر بازگشت، انجام می دهم.
یک بار در مسیر زیارت، جوانی جلویم را گرفت و گفت: «واکس مجانی». نه با آداب زیارت سازگاری داشت و نه با وقت کمی که داشتم. به همین دلیل، تشکر کردم و گفتم: عجله دارم و وقت زیارتم، محدود است.
جوان با صفایی بود و اصرار کرد که وقتی نمی گیرد و در عرض چند ثانیه، کفش شما را واکس می زنیم.
احساس کردم که اگر نپذیرم، ناراحت می شود، به همین دلیل، با روی باز و با اشتیاق، کفش هایم را در آوردم و تحویل دادم.
خیلی خوب و حرفه ای واکس زد و سپس، کف کفش مرا به روی سر خود کشید.
خیلی خجالت کشیدم. اگر چه می دانستم که به اعتبار زائر بودنم، این کار را می کند، ولی به صورت ناخودآگاه، از خجالت آب شدم.
من کجا و این تکریم ها کجا؟!!! حب امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام، با دل ها، چه می کند.
حقیقتا در چهره و اخلاق نیک اش، نور رستگاری و خوشبختی، قابل مشاهده بود.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام).
🔅شال ماتمت آبرو به من داد
🔅اسم اعظم، دل رو داده بر باد
🔅ارباب خوبم، پرچم سیاتو عشقه
🔅ارباب خوبم، شال عزاتو عشقه
🔅ارباب خوبم، صحن و سراتو عشقه
...
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت یازدهم: میهمان حضرت رقیه (سلام الله علیها)
🔆عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام):
لاتَنْسَ صِحَّتَکَ وَقُوَّتَکَ وَفَراغَک وَشَبابَکَ وَنِشاطَکَ اَنْ تَطْلُبَ بِها الآخِرَةَ.
🔅امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام):
فراموش مکن که تندرستى، نیرو و توان، آسودگى، جوانى و نشاط خود را وسیله آخرت طلبى قرار دهى.
📚وسائل الشیعه، ج 11، ص 366
🖋در کنار محل اسکان ما، موکبی که مزین به نام مقدس حضرت رقیه (سلام الله علیها) شده بود، برپا بود و خدمات ویژه ای داشت.
البته ویژه نه به معنای تجملی و اشرافی بلکه به این معنا که بسیار اصولی و حساب شده، به زائرین، خدمت می کردند.
به عنوان مثال، سه وعده صبحانه و ناهار و شام، نان تازه فراوان بسیار خوشمزه ای پخت می کردند و ظروف یک بار صرف کوچکی هم به تعداد انبوه، از قبل تهیه کرده بودند.
برای هر وعده، یک غذای ساده ولی بسیار خوشمزه می پختند و داخل این ظروف، به زائرین تقدیم می کردند.
خوراک لوبیا، عدسی، کشک بادمجان، حلیم و... از جمله وعده های غذایی این موکب بود.
در هر وعده، به مقدار بسیار زیادی از یکی از این غذا ها را در دیگ های مسی بسیار بزرگ می پختند و از زائرین، با دست باز و کریمانه پذیرایی می کردند.
احترام مخصوصی که به زوار می گذاشتند، زبان زد شده بود و به هر زائر، هر تعداد غذا نیاز داشت، تقدیم می کردند.
خادمین آن، بسیار خوش اخلاق و خوش مشرب بودند و با مردم، بسیار با نشاط و زیبا، گفتگو و گاهی شوخی های جالب می کردند.
همیشه یک ظرف بزرگ سیر ترشی داشتند و مسئول توزیع آن که «جواد» نام داشت، با صدای بلند لحن زیبایی، فریاد می زد:
«سیر ترشی بابا جواد، بفرمائید؛
درجه یک و عالی، بفرمائید؛
نخوری از دستت رفته، بفرمائید؛
دهنت هم بو نمی گیره بلکه خوش بو میشه، بفرمائید؛
سرکه اش هم طبیعیه، بفرمائید».
بابا جواد، سن و سال زیادی نداشت، ولی مرا یاد حبیب بن مظاهر می انداخت.
حبیب در روز عاشورا، با نشاط و فرح معنوی ویژه ای، مشغول خوش و بش و مزاح با یاران سیدالشهدا علیه السلام بود که یک نفر گویا سوال می کند که الآن چه وقت مزاح است.
او نیز پاسخ می دهد که چرا خوشحال نباشیم و مزاح نکنیم درحالی که در بهترین حالت ممکن و رکاب حسین بن علی علیه السلام هستیم.
گویا بابا جواد هم از این که در بهترین حالت ممکن و در حال خدمت به زائرین سیدالشهدا (علیه السلام) بود، در پوست خود نمی گنجید و نمی توانست، نشاط معنوی بی حد و حصر خویش را پنهان کند.
آخرین غرفه پذیرایی موکب حضرت رقیه (سلام الله علیها)، چای نبات بود.
حساب همه چیز را کرده بودند. حتی مراقب تنظیم سردی و گرمی طبع زوار نیز بودند و به همین دلیل، به جای قند، از نبات طبیعی، استفاده می کردند.
خلاصه این که در نجف اشرف، به صورت کامل، میهمان حضرت رقیه خاتون (سلام الله علیها) بودیم و گاهی زیر لب، با ایشان نجوا می کردیم و تشکر و قدر دانی می نمودیم و حاجات خویش را با حضرتش، در میان می گذاشتیم و خیلی خوشحال بودیم که مورد عنایت ایشان، واقع شده ایم.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت دوازدهم: خدمت به زوار یا پیاده روی؟
🔆عن النبی (صلى الله عليه و آله): خِدْمَـةُ المؤمنِ لأخيهِ المؤمنِ دَرَجةٌ لا يُدْرَكُ فَضْلُها إلّا بمِثْلِها.
🔅پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله):
خدمت كردن مؤمن به برادر مؤمنش، مقامى است كه فضيلت و ثواب آن جز با همانند آن (خدمت) به دست نيايد.
📚مستدرک الوسائل: ج 12، ص 429، حدیث 14524.
🖋 جمعیت کاروان ما شصت نفر بود، یک اتوبوس و تعدادی سواری که بنده با چهار نفر دیگر، با سواری آمده بودیم.
وقتی به نجف اشرف رسیدیم، یکی از اعضای کاروان، پیشنهاد داد که کوله پشتی ها را بوسیله ماشین، به کربلا بفرستیم تا در پیاده روی، سبک بار تر باشیم و کمتر خسته شویم و در نتیجه بتوانیم بیشتر با موکب داران عراقی گرم بگیریم و گفتگو و تشکر نماییم.
پیشنهاد معقولی بود، چرا که زیارت اربعین، یک زیارت تمدن ساز است و ارتباط گیری با شیعیان سایر ملل، خصوصا موکب داران عراقی، بسیار با اهمیت است.
تمامی اعضای کاروان، موافق بودند، ولی هیچ کس دوست نداشت از فیض عظیم پیاده روی که طبق روایات، در هر قدمش، ثواب یک حج مقبول نهفته است، محروم شود.
بی سر و صدا به مسئول کاروان گفتم که اگر هیچ کسی حاضر نشد، روی من حساب باز کند.
او نیز تلاش کرد تا برخی از دوستان را که از شرایط فیزیکی و جسمانی مناسب تری برخوردار بودند، راضی کند ولی نتیجه نداد.
در نهایت، به استناد روایات فراوانی که در فضیلت خدمت به خلق الهی، خصوصا زائرین، وجود دارد (که یکی از آن ها، در ابتدای این متن آمده است)، بنده این مسئولیت را پذیرفتم.
البته خیلی دلم می خواست پیاده روی کنم، ولی در تعارض بین عقل و دل، حکم عقل را پذیرفتم.
برخی از دوستان، وسایل ضروری پیاده روی خود را برداشتند و هر چند نفر، در یک کوله گذاشتند و قرار گذاشتند که به صورت نوبتی، آن کوله را حمل کنند و بقیه کوله ها را تحویل دادند تا با ماشین به کربلا حمل شود.
برخی نیز اصلا نیاز به وسایل ضروری نمی دیدند و کوله خود را کامل تحویل دادند.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#نکات
🔰 مفهوم «ساعت» در روایات
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
🔹در كلمه ساعت در روايات دو اطلاق وجود دارد؛ يكی قطعة من الزمان است و ديگری با يک دوازدهم روز و يک دوازدهم شب منطبق است.
🔸 به حسب برخی از روايات، شبانه روز بيست و چهار ساعت است، ولی ساعت كه در روايات اطلاق میشود با ساعت كه ما میگوئيم تفاوت دارد، ساعت ما يک بيست و چهارم شبانه روز و شصت دقيقه است و ساعت آنها متفاوت است. ساعت روز يک دوازدهم روز است، چه روز طولانی و چه كوتاه باشد، و ساعت شب يک دوازدهم شب است، چه شب طولانی و چه كوتاه باشد.ولی مجموعاً شبانه روز در تعبير روايات بيست و چهار ساعت است. اين را مرحوم مجلسی در بحار دارد.
🔹مرحوم آقای اراكی درباره این بحث که آیا مدت نماز جمعه محدود است يا نيست؟ میفرمايد در روايت ساعت وارد شده، و ساعت نمیتواند قطعة من الزمان باشد كه مدت نامحدودی را برای نماز جمعه تعيين كرده باشند. ايشان گمان كرده كه در روايات ساعت به معنای امروز و شصت دقيقه است، ولی اينطور نيست. محدود است اما مقدار آن نسبت به طولانی بودن شب يا روز در نوسان است.
▪️کتاب الصوم، سال دوم، جلسه ۱۵۲؛ به تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۸۷
#نکات_اشارات
#معنای_کلام
#ساعت
___
📣کانال مرکز فقهی امام محمدباقر علیه السلام
👉@mfeqhi
#روش_شناسی_اجتهاد
#روش_شناسی_اجتهاد
✅ استاد #علیدوست: در فقه دو مکتب قم و نجف وجود دارد.
🔹#مکتب_قم، در استنباطات فقهی ـ بهویژه در بخش غیر عبادات ـ بهعرف و بنای عقلا توجه بیشتری میکند؛ به تاریخ صدور روایات و آیات نگاه جدیتر و مؤثرتری دارد؛ به اهل سنت در فقه و حدیث مقارن نیمنگاهی دارد؛ دادههای دانش تاریخ را در استنباط مطمح نظر قرار میدهد؛ به وثوقِ صدور، بیشتر از سندشناسی توجه میکند؛ کمتر بهصورت ریاضی فکر میکند؛ در استنباطاتش #تجمیع_ظنون را در نظر میگیرد (آنها را در یک نظامی تنظیم میکند تا از به هم پیوستن همان اسناد نامعتبر دلیل معتبری آفریده شود)؛ به قرآن و #مقاصد توجه میکند؛ نگاهش به شریعت اجتماعی است؛ از نصوصی که در موارد خُرد وارد شدهاند گاه میتواند به یک قاعده کلان برسد؛ #شهرت را در نظر میگیرد و آن را جابر ضعف سند یا جابر ضعف دلالت میانگارد. این رویکرد خاص به فقه را من «مکتب قم» مینامم و معتقدم که بر قله آن نیز آیتالله #بروجردی و شاگردان ایشان ایستادهاند.
🔹در برابر این رویکرد، مکتب فقهی دیگری قرار میگیرد که میتوان آن را #مکتب_نجف نامید. این مکتب در همه مواردی که برای مکتب قم برشمردیم در نقطه مقابل قرار دارد؛ نصبسند است و برای یک مسأله دنبال یک روایت خاص است؛ نمیگویم عام را انکار میکند؛ ولی ترجیح میدهد دنبال روایت خاص باشد؛ بسیار #ریاضیوار فکر میکند؛ اصول آن از حد لازم خیلی فربهتر شده است و فقه آن، در مواردی #فقه_کشف نیست؛ بلکه #فقه_عذر است (ابتنای بیشتری بر اصول عملیه دارد).
🔸پی نوشت:
نامگذاری مکتب قم و نجف، #جغرافیایی نیست، بلکه ناظر به روش اجتهاد است، از این رو بسیاری از فقیهان حوزه علمیه قم پیرو مکتب فقهی نجف هستند (مانند آیت الله العظمی تبریزی ره) و بالعکس.
@Hoseinmehrali
پژوهش های اصولی
#روش_شناسی_اجتهاد ✅ استاد #علیدوست: در فقه دو مکتب قم و نجف وجود دارد. 🔹#مکتب_قم، در استنباطات فقه
📝نقد استاد #رفیع_پور_تهرانی بر فرمایش استاد #علیدوست:
آنچه به عنوان #مکتب_قم ذکر کرده اند در واقع مکتب فقهی ایت الله بروجردی است.
همانطور که آنچه به عنوان #مکتب_نجف ذکر شده در واقع فقط مکتب آیت الله خویی است.
لذا سخن دقیق و جامعی نیست.
👈 ما در #قم مکتب ایت الله موسس را هم داریم که پس از ایشان توسط ایات محقق داماد و اراکی و حاج اقا مرتضی حایری ادامه یافت..مکتب حضرت امام هم که خودش بحثی دارد.
👈در #نجف هم مکتب شیخ و اخوند و نایینی را داریم که توسط ایات حکیم و شاهرودی و بجنوردی ادامه یافت. همه این بزرگواران شهرت را جابر و اعراضش را موهن می دانند ..والبحث فی محله.
#روش_شناسی_اجتهاد
🍃کانال حدیث آرزومندی
https://eitaa.com/muslims_1
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت سیزدهم:
🔅 روی عن رسول اللّه (صلى الله عليه و آله):
أيُّما مُسلمٍ خَـدَمَ قَوما مِن المُسلمينَ إلّا أعْطاهُ اللّه ُ مِثْلَ عَدَدِهِم خُدّاما في الجَنّةِ.
🔅از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) روایت شده است:
هر مسلمانى كه گروهى از مسلمانان را خدمت كند، خداوند به تعداد آنان در بهشت به او خدمتكار دهد.
📚 کافی: 1/207/2.
🖋 با توجه به این که تعداد کوله ها زیاد بود، باید برای رساندن آن ها به ماشین، گاری یا موتور سه چرخ، کرایه می کردیم. به علاوه تنهایی، این کار امکان پذیر نبود و به همین دلیل، برخی دوستان نیز، برای کمک، مانده بودند.
بزرگراه نجف-کربلا، پنجشنبه ها شلوغ تر از سایر ایام است، چون شب جمعه، شب زیارتی اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است.
برای این که به ترافیک سنگین پنجشنبه های این اتوبان، برخورد نکنیم، ساعت یک نیمه شب حرکت کردیم.
کرایه ون های این مسیر، نفری سه دینار است که معادل سی هزار تومان است و به ازای هر صندلی که توسط کوله ها، اشغال می شد، کرایه یک نفر را باید می پرداختیم.
ون ها معمولا یا صندوق عقب، ندارند و یا فضای بسیار کوچک شبه صندوقی دارند که چیز زیادی در آن نمی توان قرار داد. به همین دلیل، بهتر بود تاکسی بگیریم که صندوق بزرگ دارد، ولی کرایه تاکسی ها، بیشتر است و به همین دلیل، ون گرفتیم.
تعدادی از کوله ها را در صندوق کوچک آن و تعدادی را زیر پا و تعدادی را در محوطه خالی وسط ون و تعدادی را نیز روی پا و برخی را نیز روی صندلی ها تا سقف قرار دادیم تا صندلی های کمتری اشغال شود.
اوضاع خوبی نداشتیم، به خصوص با توجه به وضعیت فیزیکی داخل ون های عراقی که بسیار تنگ و فشرده است و پشتی صندلی ها نیز بسیار کوتاه است و در نتیجه، در تکیه دادن های طولانی مدت، بسیار خسته کننده می شود و خیلی زود پایین تنه انسان، خواب می رود و بی حس می شود.
راننده نیز مقید بود تمام صندلی های خالی را پر کند و به همین دلیل، در همین وضعیت غیر استاندارد و بغرنج، خیلی معطل شدیم.
یک بار هم پرسید که آیا حاضرید کرایه صندلی های خالی را بدهید تا زودتر حرکت کنیم؟
روشن است که جواب ما نیز منفی بود زیرا اگر می توانستیم بیشتر هزینه کنیم، تاکسی می گرفتیم که صندلی های مناسب تری دارد و صندوق عقب بزرگی دارد و ... .
با هر سختی بود، به کربلا رسیدیم. در همان ابتدای شهر، راننده توقف کرد تا همه را پیاده کند.
برخی اعتراض کردند که قرار ما این جا نبود و باید جلوتر بروید. راننده قبول نمی کرد، ولی وقتی اندکی صبر کرد و دید که هیچ کس پیاده نمی شود، روشن کرد و ما را به نزدیک ترین نقطه ممکن رساند.
البته از این نقطه تا حرم و محل اسکان نیز، مسافت طولانی وجود داشت که به صورت یک سره نیز قابل طی شدن نبود، زیرا نیروهای امنیتی و انتظامی عراقی، در چند مرحله، بازرسی و تفتیش داشتند و باید پیاده می شدیم و کوله ها را تفتیش می کردند.
سخت ترین مرحله کار ما نیز، همین تفتیش ها بود، زیرا تعداد کوله ها زیاد بود و نرده های عبوری نیز، برای رد شدن یک نفر با یک کوله، ساخته شده بود، ولی ما چند کوله هم زمان با دوش و دست چپ و دست راست و سینه و ... حمل می کردیم و در نتیجه بین نرده ها، گیر می کردیم.
مامورین تفتیش هم که چه بسا، به ما شک کرده بودند، با دقت جستجو می کردند تا شاید وسیله مشکوکی در کوله ها بیایند.
یکی از دوستان نیز که حسابی خسته و کوفته و کلافه شده بود، در راه، مدام غر غر می کرد و خود را ملامت می کرد که چرا این مسئولیت سخت را پذیرفته است و گاهی نیز زائرین را ملامت می کرد که چرا چنین کوله های سنگینی برداشته اند و گاهی نیز می گفت:
«اصلا چه معنایی دارد که کوله های دیگران را ما می بریم؟؟!!
اصلا چرا خودشان نبرده اند؟؟!!
اصلا چرا انسان باید زحمت خود را به دوش دیگران بگذارد؟؟!!
و...».
البته معلوم است که فشار عصبی فراوانی که روی او بود، منجر به این شبهات شده بود، وگرنه معلوم است که ما، خودمان داوطلبانه، این مسئولیت را پذیرفته بودیم و دیگران نیز، به دستور مسئول کاروان، کوله ها را با خود حمل نکرده بودند و جای هیچ شبهه ای وجود نداشت و به همین دلیل، سعی کردم او را آرام و با استدلال منطقی، قانع کنم، ولی گویا خستگی مفرط، اجازه آرامش به او نمی داد.
به هر حال، با هر سختی بود، مرحله اول از مسیر را با موتور سه چرخ، طی نمودیم و چهار دینار معادل چهل هزار تومان پرداخت نمودیم و در مرحله دوم، کوله ها را با گاری، به محل اسکان رساندیم و گاری نیز، ده دینار معادل صد هزار تومان گرفت.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
💢اهدای عضو از منظر فقهی
✔️یادداشت/ ابوالقاسم علیدوست:
🔹مسأله پیوند اعضاء، یکی از موضوعات مهم شرعی است که در زمان پیغمبر خدا(ص) و حتی فقهای سلف به شکل امروز مطرح نبود، اما با توجه به پیشرفتهای علمی پزشکی و پیوند عمیقی که بین فقه اسلامی و امر سلامت انسان به وجود آمده است، حکم فقهیِ پیوند اعضا از دغدغههای بزرگ جوامع اسلامی قرار گرفته و فقهای معاصر با توجه به آیات و روایات و بررسی قواعد و متون فقهی برداشتهای متفاوتی ارائه داده اند.
🔹برخی معتقد به عدم جواز پیوند اعضاء بوده و بعضی دیگر، طبق برداشتهای اجتهادی خود با نوعی محدودیت و رعایت شرایطی، آن را جایز می دانند. البته جواز و عدم جواز آن به یک مذهب اختصاص ندارد.
🔹به طور کلی درباره اهدای عضو به انسان دیگر، پنج مانع محتمل وجود دارد که یکی از آنها اختصاص به صورتی دارد که اهدا کننده مسلمان و پذیرنده یک بیمار غیرمسلمان باشد اما چهار مانع محتمل دیگر در هر حال ممکن است وجود داشته باشد👈 https://b2n.ir/81512
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
@Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت چهاردهم: ورود هیات ها به حرم مطهر سیدالشهدا (علیه السلام)
🔆 عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم):
يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَيْنٍ باكِيَهٌ يَوْمَ الْقيامَةِ اِلاّ عَيْنٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الْحُسَينِ فَاِنِّها ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعيمِ الْجَنّةِ.
🔅پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):
فاطمه جان! روز قيامت هر چشمى گريان است، مگر چشمى كه در مصيبت و عزاى حسين گريسته باشد، كه آن چشم در قيامت خندان است و به نعمتهاى بهشتى مژده داده مى شود.
📚بحارالانوار، ج 44، ص 293
🖋 زیارت اول اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را بهتر است چنان چه دستور داده اند، با همان وضعیت ژولیده و آشفته و غبار آلود انجام داد، به همین دلیل، غسل زیارت نکردیم.
وارد حرم مطهر که شدیم، از دور، نوای دلنشین عزاداری موکب ها و هیئت ها، همه را به خود جذب می کرد.
به ذهنم رسید که زیارت نامه نخوانم و به نزدیک درب ورودی مخصوص موکب ها بروم و عزاداری کنم، ولی دلم نیامد بدون زیارت نامه خوانی و عرض ادب، عزاداری کنم؛ به همین دلیل، تصمیم گرفتم بعد از خواندن زیارت نامه، به سمت آن ها بروم.
هنوز ابتدای قرائت زیارت جامعه کبیره بودم که صدای عزاداران، بیشتر شد. گویا هیات دیگری وارد حرم شده بود که شور و هیجان بیشتری داشت.
هر چه تمرکز و حضور قلبم را در قرائت زیارت نامه بیشتر می کردم، فایده نداشت و گویا هر لحظه به شور و هیجان آن ها افزوده می شد و صدای عزاداری نیز بیشتر می شد.
هر لحظه، تحریک می شدم که زیارت نامه را رها کنم و به سمت آنان بروم ولی نمی دانستم که آیا این کار درست است یا خیر. نکند خلاف ادب باشد و بی ادبی در محضر سیدالشهدا (علیه السلام)، در پرونده اعمالکم ثبت شود.
به هر حال، آن را تا آخر خواندم ولی بلافاصله پس از اتمام، با عجله و سراسیمه، به سمت درب ورودی مخصوص هیئت ها رفتم.
از دور، موکبی را دیدم که در کنار درب آستانه، ایستاده اند و طناب های ضخیم اطراف آن ها، از شدت اشتیاق به ورود به حرم مطهر، در حال پاره شدن است.
در کربلا، رسم است که هر موکب، یک ریسمان محکم و مقاوم، به دور خویش می بندند و این کار، فوایدی دارد، از جمله آن که اعضای هر هیات، از دیگران، شناخته می شود.
برای جلوگیری از بی نظمی و ازدحام و آسیب دیدگی، مسئول درب ورودی مواکب، نوبت به نوبت به آن ها اذن دخول می داد.
هنوز اذن ورود این موکب صادر نشده بود ولی از دور ضجه ها و ناله های آن ها به گوش می رسید و چهره های در حال انفجار ایشان، دل ها را ملتهب می کرد.
چندین دقیقه، به همین صورت، در حال انتظار بودند. اتفاقا به این موکب، دیر تر اجازه داده شد، چرا که معلوم بود، با هروله وارد خواهند شد و با ورود خویش، قیامتی بر پا خواهند کرد؛ به همین دلیل، موکب قبل از آن ها را تا نزدیکی درب خروجی رساندند و سپس به آن ها، اذن دخول دادند.
هرگز صحنه ورود آن ها را از یاد نخواهم برد. چنان با هروله و ضجه وارد شدند که تمام حرم را با خود همراه کردند. آن چنان محکم به سر و صورت می زدند که تا به حال ندیده بودم.
از دور، ضریح را نشان می دادند و هروله می کردند و وقتی به نزدیک ترین نقطه مجاز مواکب به ضریح می رسیدند، بی اختیار به زمین می افتادند و اشک می ریختند و به سر و صورت می زدند.
صورت هایشان، از شدت ضربات، سرخ شده بود و در آستانه خونریزی بود. لباس ها و موی سر خویش را خاک و گل مالیده بودند و یک لحظه، جریان اشک از چشمانمان قطع نمی شد.
اطراف را نگاه کردم، دیدم بقیه نیز مانند آن ها، در حال به سر و صورت زدن هستند و ضجه و ناله می زنند.
یاد بازگشت اهل بیت سیدالشهدا (علیهم السلام) از شام، و ورود به کربلا در اربعین سال 61 هجری افتادم، چرا که منقول است که کاروان خانواده اباعبدالله الحسین علیه السلام، با یک چنین حالتی وارد کربلا شدند و همه و همه، از بالای مرکب هایشان، مانند برگ پاییز، به روی مزار شهدا افتادند.
این موکب، شبیه ترین صحنه به آن واقعه را تداعی می کرد. اصلا حاضر نبودند که از جلوی ضریح به سمت درب خروجی، حرکت کنند و می خواستند عزاداری خویش را به همین صورت در همان جا، ادامه دهند، ولی مسئولین حرم، با زحمت آن ها را به سمت درب خروجی، هدایت کردند تا موکب بعدی وارد شود.
تا آخرین لحظه حضور آن ها در حرم، آن ها را دنبال کردم و آن ها، به همان صورت اولیه، در حال عزاداری بودند و ذره ای از آتش دل آن ها کاسته نشده بود.
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#سفرنامه_اربعین1441
✅قسمت پانزدهم: خروج هیات ها از حرم مطهر حضرت عباس بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)
🔆روی عن الامام السجّاد (عليه السلام):
أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَاللّه ِ مَنزِلَةٌ يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهداءِ يَومَ القيامَةِّ.
🔅 امام سجّاد (عليه السلام):
برای حضرت عبّاس (علیه السلام) نزد خداوند منزلتى است كه در روز قيامت همه شهيدان بر آن رشك مى برند.
📚 بحار الأنوار ، ج 22 ، ص 274
🖋 موکب ها پس از خروج از حرم اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، از مسیر ویژه ای در بین الحرمین که با ریسمان مخصوصی مشخص شده بود، راهی حرم مطهر حضرت عباس (علیه السلام)، می شدند و در حین حرکت، به عزاداری خویش ادامه می دادند.
معمولا مداح این هیئات، در جایگاه ویژه ای که بالای یک نیسان یا وانت تعبیه شده بود، قرار داشت و با میکروفن از طریق باند های متعدد، ابیات و اذکار را بیان می کرد.
تمامی مواکب، پس از طی مسیر بین الحرمین، وارد حرم مطهر حضرت عباس (علیه السلام) می شدند و موکبی نبود که فقط به عزاداری در یک حرم، اکتفا کند.
پس از دیدن عزاداری پر شور مواکب، برنامه ثابت من این بود که به حرم مطهر سیدالشهدا علیه السلام می رفتم و پس از قرائت زیارت امین الله (که طبق روایات، جزو بهترین و معتبرترین زیارات است و شایسته است در تمامی مشاهد مشرفه خوانده شود)، به قسمت ورودی مواکب می رفتم و یکی را انتخاب می کردم و همراه وی، به حرم سقای کربلا می رفتم.
یک بار به دلایلی برنامه ام تغییر کرد و ابتدا به حرم مطهر حضرت عباس علیه السلام رفتم و پس از زیارت نامه خواندن و نماز و ...، عازم حرم مطهر سیدالشهدا علیه السلام شدم.
هنوز از حرم قمر بنی هاشم (علیه السلام) خارج نشده بودم که دیدم یک موکب با شور عجیبی وارد حرم شد.
ناخودآگاه پاهایم سست شد و برنامه ام را تغییر داده و به سمت آن ها روانه شدم.
فاصله زیادی با آن ها داشتم اما صدای مداح، آن قدر بلند و رسا بود که به وضوح شنیده می شد.
یک مرتبه نوحه را تغییر داد و دل ها را به خود جلب کرد. شروع کرد به خواندن نوحه معروفی که از دور، ایرانی ها با او هم نوا شدند و فریاد زنان، با او هم خوانی کردند و بی اختیار، به بالا و پایین می پریدند. قسمتی از آن نوحه چنین بود:
«بین همه عشق های دنیا
عشق است اباالفضل
عشق است اباالفضل...»
با همین نوا، تا نزدیک درب خروجی، آن قدر اشک از زائرین گرفت که حد و حصر نداشت.
همین که در راهروی منتهی به درب خروج قرار گرفت، نوحه را تغییر داد و ابیاتی خواند که بسیار مناسب خروج از حرم بود و دوباره زوار را دیوانه وار، به ناله و ضجه وادار کرد. ابیات آغازین نوحه خروج آن ها نیز این چنین بود:
«خداحافظ ای برادر زینب
خدا حافظ سایه سر زینب
به خون غلطلان در برابر زینب...»
دقیقا همان اتفاقاتی که در لحظه ورود به مواکب به حرم مطهر سیدالشهدا (علیه السلام) می افتاد، در لحظه ورود آن ها به حرم مطهر حضرت عباس (علیه السلام) نیز می افتاد.
با این تفاوت که در لحظه ورود به حرم سالار شهیدان (علیه السلام)، معمولا مداح فقط و فقط، پی در پی ذکر حسین علیه السلام را تکرار می کرد و عزاداران فقط نیز به سر و صورت می زدند و ضجه می زدند، ولی در لحظه ورود به حرم سقای تشنه لبان کربلا، معمولا با نوحه های ویژه، وارد می شدند و سپس با ذکر «یا عباس جی بالمای لسکینه» ادامه می دادند و به سر و صورت می زدند.
یکی از این نوحه های ویژه که با ورود موکب، قیامتی به پا کرد، این چنین بود:
«دامن کشان رفتی
دلم زیر و رو شد
دلم زیر و رو شد
دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با
حرم رو برو شد
حرم رو به رو شد
حرم رو برو شد
بیا برگرد خیمه
ای کس و کارم
منو تنها نگذار
ای علمدارم
آب به خیمه نرسید
فدای سرت
فدای سرت
فدای سرت
حسین قامتش خمید
فدای سرت
فدای سرت
فدای سرت...»
هر چه از لحظات ورود و خروج مواکب بگویم، کم گفته ام.
فقط باید بود و از نزدیک دید که چه غوغایی می شود.
به اصطلاح «لا یدرک و لایوصف» است. بهشت است، قیامت است، محشر کبری است، زلزله معنوی است، تمام عشق است، ... .
https://eitaa.com/Hoseinmehrali
#فقه
🔰نقد و نظر
🔆وضعیت ارثیه در عقد موقت
🔹اگر چه ماهیت عقد موقّت همان عقد نکاح است، اما عقد موقت اختلافاتی با عقد دائم دارد. یکی از این اختلافات در مسأله ارثبری زوجین مطرح است. به طور کلّی فقها درباره وضعیت ارثیه در عقد موقت قائل به سه نظریه هستند:
۱. تا زمانی که سقوط ارث را شرط نکرده باشند، از یکدیگر ارث میبرند؛ از جمله قائلین به این نظر عبارتند از سید مرتضی و ابوعقیل.
۲. مطلقا از هم ارث نمیبرند و حتی اگر چنین شرطی کنند باطل خواهد بود؛ ابوالصلاح حلبی، ابن ادریس، علامه این قول را اختیار نمودهاند.
۳. طرفین از یکدیگر ارث نمیبرند، مگر آنکه ثبوت ارث را شرط کرده باشند؛ شیخ طوسی در نهایه، ابن حمزه، قطب الدین کیدری قائل به این قول شدهاند.
در ادامه لازم است تا مستند هر گروه از اقوال فقها مورد بررسی قرار گیرد.
🔸الف. بیان ادله قول به ارث بری در صورت عدم شرط سقوط
استدلال این گروه از فقها به صدق عنوان زوجیت در عقد موقّت است و این گروه بر این باورند عموم آیه شریفه «و لکم نصف ما ترک أزواجکم و لهنّ الرّبع ممّا ترکتم» شامل زوجین در عقد دائم و موقت میشود. و اصل در مسأله آن است که زوجین در عقد موقت هم از یکدیگر ارث ببرند. اما سؤال اینجاست که بر چه اساس در عقد زوجین میتوانند شرط سقوط ارث کنند؟ پاسخ به این اشکال با استدلال به موثقه محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روشن میشود که میفرماید:
«سمعته یقول: الرجل یتزوّج المرأة متعة إنّهما یتوارثان ما لم یشترطا و انّما الشرط بعد النکاح.»
✳️بررسی دلیل دیدگاه اول
استدلال قائلین به ارث در ازدواج موقت به عمومات ارث، مبتنی بر نبود دلیل خاص بر خارج کردن ازواج در عقد موقت از ادله عام ارث است. استدلال به صحیحه محمد بن مسلم نیز قابل منافشه است. مرحوم شیخ طوسی این احتمال را مطرح کرده که مراد از اشترطا در صحیحه، اشتراط اجل در عقد نکاح باشد نه اشتراط عدم ارث در عقد ازدواج موقت و بنابراین با عدم ذکر اجل، عقد موقت به عقد دائم تبدیل میشود و در عقد دائم قطعا طرفین از یکدیگر ارث میبرند. آنچه که این معنا را به ذهن نزدیک میکند روایتی است که ابان ابن تغلب از امام صادق(ع) نقل میکند:
«قلت لأبی عبدالله کیف أقول لها اذا خلوت بها قال تقول أتزوّجک متعة علی کتاب الله و سنة نبیّه(ص) لا وارثة و لا موروثة.... قلت فإنّی أستحی أن أذکر شرط الأیّام؛ قال هو أضرّ علیک... إنّک إن لم تشترط کان تزویج مقام لزمتک النفقة فی العدّة و کانت وارثة...»
🔸ادله قول به عدم ارث بری مطلق
همانطور که اشاره شد قائلین به این قول معتقدند حتی در صورت شرط نیز ارث بردن وجهی ندارد. قائلین به این قول از یک سو به اصل عدم المیراث استدلال مینمایند. به نظر این گروه از فقها ارثیه حکمی شرعی است که اثبات آن متوقّف بر دستور شارع است. از سوی دیگر مستند دیگر این دسته از فقها روایاتی همچون روایت سعید بن یسار از امام صادق(ع) است که میفرماید:
«سألته عن الرجل یتزوّج المرأة متعة و لم یشترط المیراث؟ قال لیس بینهما میراث؛ اشترط او لم یشترط.»
در این روایت راوی از حضرت امام صادق(ع) سوال مینماید که در صورتی شرط عدم میراث ضمن عقد متعه ذکر نشود آیا طرفین از یکدیگر ارث میبرند؟ امام(ع) میفرمایند: چه شرط کنند و چه شرط نکنند ارث نخواهند برد.
✳️بررسی ادله قول دوم
استدلال به اصل، پس از ورود روایات در مسأله جایی نخواهد داشت. اما درباره روایت سعید بن یسار باید این نکته را در نظر داشت که در گذشته با توجه به جهل عامّه مردم نسبت به احکام متعه و مخفی بودن حدود و ثغور آن، این احکام پیش از عقد مورد اشاره قرار میگرفته است. شیخ طوسی بر این باور است که منظور از شرط در این روایت شریفه همان شرط متعارف در گذشته، یعنی شرط عدم المیراث بوده و ارتباطی با «اشتراط المیراث» ندارد. اگر چه این حمل شیخ خلاف ظاهر است اما مؤیّد این برداشت تصریح پارهای از روایات به لزوم بیان نمودن برخی از مسائل از جمله عدم المیراث در متن عقد است. برای نمونه در روایتی از ابوبصیر میخوانیم:
«لابدّ من أن یقول فیه هذه الشروط؛ اتزوّجک متعة کذا و کذا یوما بکذا و کذا درهما، نکاحا غیر سفاح علی کتاب الله و سنة نبیّه و علی أن لاترثینی و لاأرثک...».
🔹ادامه مقاله و بررسی ادله نظریه سوم را اینجا بخوانید:
👉https://bit.ly/2JefSwk
___
🌐کانال مرکز فقهی امام محمد باقر علیهالسلام
@mfeqhi
@Hoseinmehrali
#راه_و_رسم_طلبگی
🌷زی طلبگی
🔷رفاقت طلبگی در سفر
آیتالله العظمی شبیری زنجانی:
🔸آقای حاج آقا رضا زنجانی از پدرش مرحوم آقای حاج سید محمد زنجانی این قضیه را نقل میکرد: میخواستم از کربلا به نجف بروم و مرکوبی گرفته بودم. دیدم شخص کبیر العمامهای الاغش را راند و به سوی من آمد و به من گفت: مانعی نیست که من هم همراه شما باشم تا با هم به نجف برویم؟ گفتم: اشکالی ندارد. با هم به سمت نجف حرکت کردیم. در آن موقع ماشین نبود و با الاغ و امثال آن مسافرت میکردند.
🔹آن شخص پرسید: شما به قصد زیارت به نجف میروید یا برای تحصیل؟ گفتم: میخواهم در نجف بمانم و استفاده علمی کنم و تصمیم دارم برای امتحان در همهی دروس شرکت کنم تا هر درسی را پسندیدم، در آن درس باقی بمانم به استثنای درس شیخ هادی تهرانی، چون در ایران سفارش کردهاند که در درس وی شرکت نکنم. آن شخص پرسید: شما قبلاً نزد چه کسانی مشغل تحصیل بودید؟ گفتم: نزد میرزای آشتیانی در تهران. گفت: مشکل است نظیر میرزای آشتیانی در اینجا پیدا شود.
🔸من از آن شخص پرسیدم: شما اهل علم هستید؟ او گفت: با این هیکل که نمیشود بقالی کرد! گفتم: شما که هستید؟ گفت: همان روسیاهی که از ایران سفارش کردهاند در درسش شرکت نکنی! فهمیدم او شیخ هادی تهرانی است.
👈مرحوم آقای حاج سید محمد میگفت: من هیچوقت در درس شیخ هادی شرکت نکردم، ولی آن رفاقت سفری منشأ شد که رفیق سفری شویم، یعنی هر وقت شیخ هادی میخواست مسافرت کند، به من اطلاع میداد و هر وقت من میخواستم سفر کنم، به شیخ هادی اطلاع میدادم.
▪️جرعهای از دریا، ج۳، ص ۳۳۸
#زی_طلبگی
__
🌐کانال مرکز فقهی امام محمدباقر علیه السلام
👉@mfeqhi
@Hoseinmehrali