پژوهش های اصولی
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۵۶) #فصل_هفتم (حماسه اشک ۱) #افشاگری_علیه_رژیم در خرداد ماه سال۱۳۴۲ ه.ش (
#کتاب1 (خون دلی که لعل شد ۵۷)
#فصل_هفتم (حماسه اشک ۲)
#قعلهی_علم
من بیرجند را از این جهت انتخاب کردم که این شهر دژ «امیر اسدالله علم» بود. اوظاهرا مقام وزارت دربار را داشت، اما در واقع جایگاهش خیلی از این مقام بالاتر بود. او یکی از رجال قدرتمند کشور بود. در جلد دوم خاطرات «فردوست» جایگاه علم در ایران بیان شده است.
خانواده ی علم به خاطر خدمات صمیمانه شان به انگلیسی ها این جایگاه را به دست آورده بودند.
آنها در شیوع و رواج تریاک در منطقه ی خراسان نقش مهمی داشتند. بنابراین، این خاندان در مزدوری و خدمت به بیگانگان، سابقه ی دیرینه دارد.
من پیش از این سفر دو بار به بیرجند رفته بودم و نفوذ و سلطه ی این شخص را در آن منطقه مشاهده کرده بودم. در مراسم و مناسبات دینی، خطبه به نام علم خوانده میشد. همه ی علمای دینی در مجلس شرکت میکردند و وای برکسی که شرکت نمیکرد! در محرم یکی از سالها که در بیرجند بودم، میشنیدم که سخنران در ابتدای سخنان خود، عباراتی در ستایش و حمد و ثنای علم به عربی میخواند! هنوز جمله ای را که سخنران باصدای کشیده میخواند! به یاد دارم:
صاحب السیف و القلم... امیر اسدالله علم!
بیشتر اعیان و بزرگان بیرجند، به طور مستقیم یا غیر مستقیم، جزو خدم و حشم و نوکران علم بودند. حتی چهره های معروفی مانند رئیس سابق جزیره کیش، از نوکران علم بودند. شاه وقتی میخواست برای مدتی استراحت کامل کند، به بیرجند میرفت و در یکی از باغهای علم اقامت میکرد. این باغهای ویژه، به شرابها و آشپزهای زبر دست خود مشهور بود.
📚 کانال پژوهش های اصولی
https://eitaa.com/joinchat/1772093454C44c5b95945