◼️هوای همیان؛ ذوق ضربالمثل
بعضی از این عبارتهای راویها، آدم را هوایی میکند. مثل همین عبارتی که شیخ مفید در «الارشاد»ش نقل کرده:
«کانت صرار موسی مثلاً.. همیانها و بخششها و هدیهها و عطیههای موسیبنجعفر [اینقدر گره از کار مردم وا میکرد که] تبدیل شده بود به ضربالمثل»
آخ که امشب چقدر هوس همیانهای شما را کردهام. همیانهایی که گره از کار حاجتمندها وا میکردند و لطف شما را ضربالمثل کرده بودند و اصلا شاید همانها بودند که برایتان لقب درست کردند: «بابالحوائج»؛ لقبی که هنوز هم وقتی عراقیها به ضریح شما میرسند، کف دستشان را رو به شما میگیرند و با آهنگ قشنگی، آن را فریاد میزنند: «یا #بابالحوائج یا موسیبنجعفر». لقبی که ما هم وقتی به حرم دخترتان میرویم، علیامخدره را با همان صدا میزنیم: «السلام علیکِ یا بنت بابالحوائج» یا مشهدیها وقتی به حرم پسرتان میروند.... آخ! گفتم «حرم دخترتان»؛ که چند روز خلوت شده بود و حالا؛ شب شهادت شما بسته شده. شبی که ما قمیها ضریح دختر و ضریح پدر را یکی میکردیم و زیارتنامه #موسیبنجعفر را کنار مضجع کریمه اهلبیت میخواندیم: «عائذاً بقبرک لائذاً بضریحک» و حالا شب شهادت شما فقط میتوانیم از دور ـ سر کوچه ارک یا پیادهرو خیابان اراک یا بالای پل نُه دی یا اول بلوار پیامبر ـ به حرمش سلام بدهیم.
امشب لطف میکنید اگر به ما بفهمانید که دقیقا چه کردهایم که به این بلا مبتلا شدیم و دقیقا باید چه بکنیم که از این وضعیت در بیاییم و دیگر دچارش نشویم. امشب هواییِ همیانهایی شدهایم که جواب این سوالها را در خود داشته باشد. امشب هوس ضربالمثلهای شما را کردهایم؛ که راویان گفتهاند:
«کانت صرار موسی مثلا»
ـ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همه شبهای جمعه، شهیدی که تشییع پرعظمت و رشکبرانگیزش از کاظمینِ موسیبنجعفر شروع شد و بعد زائرِ دو تا نور دیگری شد که اسمشان را در این نوشته بردم. تقدیم به فرمانده بیمانند و زائر بینظیر شهید #قاسم_سلیمانی
✅ @HossiniehAndisheh
🔶 هذا شهر نبیک سید رسلک #شعبان...
اگر «همام» به جز خطبه متقین، این عبارت خطبهی دویست و بیست و سوم نهجالبلاغه را هم شنیده بود، بعید نبود که دوباره جان بدهد: و تمثّل فی حال تولّیک عنه «اقباله» علیک یدعوک الی عفوه... و خدا را تصور کن که وقتی به او پشت کردهای، رویش را به تو کرده و تو را به سوی عفوش فرا میخواند.
حالا شما خودتان حدیث مفصل بخوانید از این مجملی که در مناجات #شعبانیه آمده: و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک و هنگامی که با تو نجوا میکنم، به من رو کن... و روی این حساب کنید که موقع خواندن این مناجات نه تنها به او پشت نکردهایم، که داریم التماس میکنیم به ما اقبالی کند و رویی نشان دهد. «اقبال» هم که میدانید؟ «روی»کردن به چیزی یا کسی است. و «روی» هم که میدانید؟ در عربی همان «وجه» است. همان «وجه»ی که خدا در قرآنش گفت «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک» و وقتی اباصلت از امامرضا (ع) معنای این آیه را پرسید، ابالحسن (ع) فرمود: «هر کس خدا را به وجه و روی و صورت توصیف کند، کافر شده... وجه و صورت و روی خدا، پیامبرانش هستند.»
...پس روی این حساب کنید که موقع گفتن و «أقبل» علیّ اذا ناجیتک نه فقط به او پشت نکردهایم، که داریم التماس میکنیم در این ماه پیامبر (ص)، اقبالی کند و رویَش / پیامبرش را به سمت ما بگیرد: وقتی دارم با تو مناجات میکنم، روی ماه پیامبرت را به سمت من برگردان... قبلا هم گفته بودم؛ ابعادی ابدی از امید در این هفت کلمه خوابیده: و هذا شهر نبیک سید رسلک #شعبان .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شما هم مثل جدتان رویتان به سمت ما هست و دائما دارید ما را نگاه میکنید تا دستمان را بگیرید، تا ببینید کی آمادهی برگشتن شما میشویم اما این روی ماست که به طرف اغیار رفته. خودتان میدانید که این روبرگرداندنهای ما از دشمنی نیست؛ که از ضعف در برابر دشمنان است که با فنّ برنامه ریزیشان، رویمان را به سمت دنیای مدرنشان چرخاندهاند و ما هم سادهانگارانه و به اسم «من حرّم زینه الله» از این منظرههای توسعه لذت میبریم... ببخشید که رویمان به سمت دیگران است و بعد دنبال شما میگردیم و هی «این این» میگوییم و ندبه میکنیم که این «وجه الله» الذی الیه یتوجه الاولیاء....
#جمعه_ناک
✅@HossiniehAndisheh
🔰مسالهی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»
📝 (صفحه اول)
◀️ چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر میکردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات شعبانیه را میگویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بینظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی میشود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل میکند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار میکند و چه معنایی دارد؟
◀️ کمکم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاقهای ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذتهایش را از دست میدهیم و دلمان میگیرد و یاد خدا میافتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمکخواهی از دستگاهش میکشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به رویمان نمیآورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمهای که داریم، با ما راه میآید.
◀️ اما در کلاسهای بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصتهایی که در رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان قرار دادهاند، نرمافزاری برای عبور از این بچهبازیها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم (ص) در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکهای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دستدادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمیخواهم «نرسیدن به حاجتهای دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟
◀️ نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا میکند و میفهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین (ع) است که میتواند جای غمهای دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود.
◀️ اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی (ع) چطور میتوانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضهها هم فقط وقتی خوب گریه میکردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهلبیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر میکرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نامهایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق (ع) گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابیطالب (ع) میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهلبیت قرار بده.
✔️ادامه دارد...👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
👆👆 ادامه: مسالهی «بذکرک» یا توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»
📝(صفحه دوم)
◀️ کسی که زندگیش را صرف این پیروزی کند و هم و غمِ غلبه دستگاه حق را داشته باشد، آن وقت خوب میفهمد که دستگاه باطل چه عرض و طولی پیدا کرده و به قول خدا با «مکر اللیل و النهار»ش چگونه حیلهی شبانهروزی میکند و «ظلمات بعضها فوق بعض»ش چه تاریک خانههایی از ضلالت درست کرده و چگونه بارانی از مصیبت و عناد را بر سر انبیا و اوصیا میریزد و آنها را به «زلزلوا زلزالا شدیدا» مبتلا میکند و «متی نصرالله»شان را به آسمان میفرستد. کسی که شغلش را مبارزه و بتشکنی قرار دهد و بتواند در هر عصری آن را به درستی تطبیق بدهد، کسی که گیر دنیا نیفتد و در این درگیری حاضر شود تا «نسیم پیروزی اسماء الهی» بر جهان وزیدن بگیرد؛ آن قدر در فشار و مصیبت و بلا و ابتلا قرار میگیرد که واقعا «بذکرک» سراغ «الی ذکرک» میرود و از شدت استیصال در برابر قدرت منافقین و کفار، عمیقترین رابطهها را با مبدأ قدرت یعنی خدا آغاز میکند و با تمام وجودش، شیدای یاد خدا میشود و از او میخواهد در برابر معرکه همهجانبهی اهل طغیان، نصرت و یاریش را برای اهل ایمان نازل کند.
◀️ قبول دارم که کلماتم کم آوردند و لکنت گرفتند. اصلا چرا راه دور برویم؟ برویم سراغ کلمات سرسلسلهی عشّاق #مناجات_شعبانیه؛ همان کسی که اگر همتش برای دفاع از خداپرستی در قرن بیستم نبود امثال ما از هزار فرسنگی این مناجات عزیز هم رد نمیشدیم. همو که عمیقترین ذکرالله و یاد خدا را در شدیدترین مصائبِ درگیری با کفر و پس از پذیرش قطعنامه قلم زد: «خداوندا، تو میدانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا، تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمیشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.»
🔶 تقدیم به ابرمرد تاریخ و بزرگمعلمِ «عرفان حماسه محور» و «اخلاق و تهذیب انقلابی» و «معنویتِ جهادبنیان»، آن برپادارنده شور حسینی امام روح الله الموسوی #الخمینی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه که با قرار گرفتن در نوک پیکان درگیری با کفر مدرن، قلههای معنویت جهادی و عرفان انقلابی را در نوردید و دل ملت ایران را با خود بُرد و تقدیم به استاد اخلاقِ حاج #قاسم و معلم و مرادش در همه نفسگیریهای این درگیری، سید علی حسینی #خامنهای .
✅@HossiniehAndisheh
🔰سلسله مباحث «فلسفه بلا و مصیبت» براساس فلسفه انبیاء
🔆 استاد حجتالاسلام و المسلمین مسعود صدوق (ره)
📝 انتشار چکیده این مباحث از امروز در کانال حسینیه اندیشه
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
✅ @HossiniehAndisheh
کانال رسمی حسینیه اندیشه
🔰سلسله مباحث «فلسفه بلا و مصیبت» براساس فلسفه انبیاء 🔆 استاد حجتالاسلام و المسلمین مسعود صدوق (ره
📝 بخشهایی از چکیده #مبحث_اول «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔸معمولاً مصیبت یک مقولهی استثنائی تلقّی میشود و از امور اصلی در زندگی محسوب نمیگردد و از این جهت ممکن است بررسی فلسفی آن، امری غریب به نظر برسد؛ اما توجه به دستهبندیهای ذیل میتواند به تبیین بحث کمک کند:
1️⃣ یک دسته از بلاها و مصائب، بلاهای طبیعی هستند مانند سیل، زلزله، گردباد، سونامی و... که به ندرت اتفاق میافتد؛ یعنی اینطور نیست که شهرها دائماً دچار این حوادث شوند و لذا ابتلاء به این بلایا، به صورت مداوم و مستمرّ نیست.
2️⃣ دستهی دیگری از مصائب، به مرگ و میر مربوط میشود و علّت آن، اموری از قبیل مریضی، کهنسالی و حوادثی مانند تصادف و... است که این دسته نیز از امور استثنائی در زندگی محسوب میشود. یعنی اینطور نیست که خانوادهها دائماً دچار مرگ و میر در حوادث شوند و افراد همواره در بستر بیماری باشند.
3️⃣در مسائل اجتماعی، از «بلا و مصیبتها» با تعابیری همانند «مشکلات و بحرانها» یاد میشود و مواردی مانند گرانی، فقر، عقبماندگیها و... از مصادیق آنهاست. مصیبت و بلا در امور اجتماعی نیز بمثابه یک امر طبیعی و پایهی زندگی محسوب نمیشود بلکه قاطبهی کشورها توانستهاند این مشکلات خود را حلّ نمایند یا در این مسیر قرار گرفتهاند.
4️⃣برخی مصائب نیز مصائب تاریخی هستند که انسانها و ملّتها با آن روبهرو میشوند مانند جنگ جهانی اول و دوم. اما مردم و دولتها مدعی هستند که نمیخواهند جنگ را به عنوان اساس و پایهای در زندگی خود بدانند.
✅ اما مصائب پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت و انبیاء علیهمالسلام و جامعه مؤمنین، از سنخ مصائب فوقالذکر نیست.
🔹مضامین آیات و روایات و ادعیه نشان میدهد که بلا و مصیبتِ انبیا و ائمه اطهار و مؤمنین، یکی از پایههای زندگی دینی و یکی از ارکان برنامههای خدای متعال در مدیریت این دنیاست.
🔸اگر مصیبت در یک دستگاه فکری بمثابه پایه و اساس تلقّی شود، فلسفه و علّتیابی آن ضرورت مییابد و تبیینِ «چرایی، چیستی و چگونگی» آن به امری الزامی تبدیل میشود و الا به سردرگمی و تحیّر مبتلا شده و مصیبتها به جبر و فطرت و سایر امور تحلیلناپذیر ارجاع خواهند شد.
🔹مصیبت در فرهنگ انبیاء و ائمّه(ع)، بمثابه شغل آن بزرگواران تلقّی میشود و هویّت آنان بر مبنای «استقبال از بلا» شکل گرفته است.
🔸شب قدر، شب نزول بلایا و مصائب است و «کلّ امر» در آن، ناظر به دنیا به عنوان دار بلاست. در این میان حضرت ولیعصر(عج) است که به تنهایی، تمامیِ مصائب مقدّر شده را میپذیرد و دیگران نیز به میزانی که از بلاهای نازل شده درکی پیدا کنند، حظّ خواهند برد و توفیق نوکری و خدمت خواهند یافت.
🔹حال چگونه میتوان مصائب حضرت ولیعصر(عج) را فهمید و در دوران غیبت، با آن حضرت زندگی کرد و رضای خدا را به دست آورد؟
📋متن چکیده مبحث اول 👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث اول.pdf
352.6K
📋متن چکیده #مبحث_اول «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
📝 بخشهایی از چکیده #مبحث_دوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔸 گفته شد که مصیبت و بلاء در فرهنگ انبیاء و زندگی دینی، رکن است و هویت آن بزرگواران را تشکیل میدهد و به همین دلیل لازم است قبل از بررسی فلسفه این مصیبتها، توصیفی عینی و تاریخی از مصیبتهای انبیاء ارائه شود.
🔹 در همین راستا این سوال قابل طرح است: کیفیت تبلیغ پیامبر اکرم (ص) چگونه بوده که سران جامعهی عرب و ملأ و مترفین به ترس و وحشت افتادند؟ چرا به عنوان یک مسألهی امنیتی با حرکت ایشان برخورد شده است؟ اگر طبق ادراکات موجود قرار بوده تا اعتقادات و معارف نظری به مردم ارائه شود، آیا این حجم از وحشت و مقابله و توطئه و درگیری معنادار خواهد بود؟!
🔸 گرفتاری و بلای نبیّ اکرم(ص) و سایر پیامبران این بوده که مردم اسیر نظامات اجتماعی کفر شده و به بردگانی برای حاکمان تبدیل شده بودند؛ یعنی به جای انتقال یک سری اعتقادات نظری، مسألهی آزاد کردن یک امّت مطرح بوده که زیر یوغ قدرتمندان به اسارت درآمدهاند و به آنها بیگاری میدهند.
🔹پیامبران برای تحقق کلمهی توحید و مبارزه با کلمهی کفر قائل بودند که نباید از روشهای موجود برای رسیدن به قدرت استفاده کرد. پس تفهیم «تئوری خلافت» به مردم و کفّار و افشای سست بودن «تئوری قدرت» توسط پیامبران، و به صحنه آوردن مردم و وعدهی پیروزی و نابودی قدرت کفر برای تحقق خداپرستی، از مصائب و گرفتاریهای فرهنگ انبیاء بوده است.
🔸 پس گرفتاری انبیاء، مصیبتها و بلایایی بوده که ایجاد یک نهضت در پی داشته است؛ نهضتی که در جهت به باور رساندنِ این حقیقت بوده که میشود جامعه را بر محور قدرت الهی تشکیل داد و نه بر مبنای نیاز و ارضاء مادّیِ اجتماع.
#فلسفه_بلا
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث دوم 👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث دوم.pdf
358.8K
📋متن چکیده #مبحث_دوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
📝 بخشهایی از چکیده #مبحث_سوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا»
🔸 در مبحث قبلی به بررسی مصائب از منظر «فلسفهی چیستی» پرداخته شد و حال باید مصائب را از بُعد «فلسفهی چرایی» تبیین کرد: از آنجا که خدای متعال علاوه بر خلقت عالَم، «فاعل منفی» را خلق کرده است و ریشهی مصیبت نیز به خلق فاعل منفی باز میگردد، باید به تشریح «فلسفهی خلقت» پرداخت.
🔹 چرا خداوند فاعلهایی را آفریده که قدرت دارند با طغیان و سرکشی خود به عالم خلقت زهر بپاشند؟ پاسخ آن است که اگر غرض خلقت به رشد و تکامل مخلوق باز میگردد، هر فرضی که از نظر عقلانی برای تکامل قابل تصوّر است باید محقق شود. یعنی گرچه خلق فاعل منفی، منجرّ به «زندگی همراه با مزاحمت» میشود، اما چنین فضایی باعث میشود که ظرفیت مخلوق افزایش یافته و مشمول نعمات جدیدی شود که مقیاسی کاملاً متفاوت دارند؛ نعمات و لذّاتی که دستیابی به آنها با «زندگی در یک محیط بدون مزاحمت» ممکن نمیشد.
🔸اگر فاعل منفی به این دلیل خلق شود و جایگاهی در اصل نظام خلقت و برنامهی خدای متعال برای مدیریت این دنیا پیدا کند و اجازه داده شود تا فعلِ فاعل منفی در این دنیا دارای اثر باشد، منشأ تمام گرفتاریها و مصیبتهای بعدی در تمام بخشهای نظام، به فاعلیت او بر میگردد.
🔹 البته هنگامی که خدای متعال چنین برنامهای را تدارک دید، باز هم آغاز خلقت در این دنیا برای حضرت آدم در «بهشت اول» رقم خورد و این امر نشان میدهد که آغاز خلقت با رحمت الهی شروع شد و مصائب با اختیار انس و جنّ و با زندگی در محیط مصیبت در این دنیا ادامه مییابد و بالمآل به نعماتِ «بهشت دوم» در عالم آخرت دست خواهند یافت.
🔸بر این اساس، یک مرحله از بروز فاعلیت منفی در عالم ذرّ بود و مرحلهی بعدی آن، تمرّد ابلیس از سجده و سپس عزم ضعیف حضرت آدم و حوّا در نخوردن از شجرهی ممنوعه بود.
🔹از سوی دیگر، هر شخص و امّتی در مقطع خاصّی از تاریخ حضور دارد و تاریخ نیز دارای سه سرفصل است که بلاها و مصیبات و امتحانات و همچنین آیات و حجّتهای هر یک از این سرفصلها با دیگری متفاوت است: سرفصل اول از هبوط حضرت آدم تا بعثت نبیّاکرم(ص)، سرفصل دوم از بعثت نبیّاکرم(ص) تا ظهور حضرت ولیعصر(عج) و سرفصل سوم از ظهور تا روز قیامت است.
#فلسفه_بلا
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث سوم 👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث سوم.pdf
358.3K
📋متن چکیده #مبحث_سوم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔰بخشهایی از چکیده #مبحث_چهارم فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹برای توضیح «فلسفهی چگونگی مصیبت و بلاء» باید به این نکته توجه کرد که ولایت بر سه نظام «کفر، نفاق و ایمان»، به معنای سه نوع تدبیرِ جدا و منفکّ از یکدیگر نیست بلکه با «فلسفهی إمداد» به وحدت میرسد؛ یعنی امداد به دستگاه کفر و دستگاه نفاق، دارای علّت و فلسفه است که خداوند متعال فرمود: «کّلاً نُمدّ هولاء و هولاء».
🔸به نظر میرسد علت «امداد» به این نکته باز میگردد که مؤمنین به علت هوای نفس، تا حوادث متعدّدی را تجربه نکنند، زیر بار ولایت نمیروند. لذا خدای متعال، دستگاه کفر و نفاق امداد میکند (اجازه طغیان میدهد) و آنان نیز به مؤمنین حملهور شده و جامعهی اسلامی دچار بلاء و نقص در اموال و انفس و ثمرات میشوند.
🔹 چنین شرایطی موجب میشود آثار نظام طغیان به صورتی ملموس و عینی در برابر اهل ایمان قرار بگیرد و آن را وجدان کنند. این تنفّر در کنار تعلّق مومنین به خدای تعالی باعث میشود تا آنان زیر این فشارها و مصیبتها به دستگاه الهی پناه ببرند و به تدریج «حبّ» برای آنان ایجاد شود.
🔸 در واقع خدای تعالی برای آنکه هوای نفس را از درون ما جدا کند، بستری از حبّ و بغض فراهم میکند و به وسیلهی درگیری انبیاء و اوصیاء با ائمّهی کفر و نفاق، فضایی از تنفّر و محبّت ایجاد مینماید. آن بزرگواران با استقبال از بلاء، مجرایی برای جریان ارادهی خدای متعال قرار میگیرند تا تعلیم و تربیت و پرورش در سطح کلان و برای کلّ نظام واقع شود. همین حقیقت است که روشن میکند «دین چیزی جز حبّ و بغض نیست».
🔹 این روند درگیری بین هوی و تقوی در شکل اجتماعی، در تمامی مراحل تاریخ جریان دارد اما متغیر اصلی در سرفصل اول تاریخ، «امور حسّی» است. در دورهی دوم تاریخ، «قوای عقلانی» بمثابه متغیر اصلی قرار میگیرد و خلقت انسانها به نحوی است که عقلانیتها در این سرفصل در سطح بسیار بالایی هستند. اما متغیر اصلی در دورهی سوم تاریخ، «امور شهودی» است و روحها به قدرتهای بزرگی دست مییابند.
🔸همچنین در سرفصل اول تاریخ، دستگاه ایمانی در جهت «چگونگی حفظ جامعهی دینی» تربیت میشوند؛ در سرفصل دوم تاریخ، مؤمنین برای «چگونگی ادارهی یک حکومت دینی» پرورش مییابند و در سرفصل سوم تاریخ، نسبت به «تحقق یک تمدّن الهی» مورد آزمایش قرار میگیرند.
🔹حال با توجه به این چارچوب باید به تشریح مصیبتهای پیامبراکرم و ائمّهی معصومین علیهمالسلام پرداخت؛ یعنی آن بزرگواران گرچه به ابلاغ احکام فردی و سایر جزئیات دین نیز اهتمام داشتهاند، اما باید روشن شود که شخصیت و هویت و مأموریت اصلی آنان و مصیبتها و محن و بلایایی که دچار آن بودهاند، از چه سنخی بوده است.
#فلسفه_بلا
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث چهارم👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث چهارم.pdf
372.2K
📋متن چکیده #مبحث_چهارم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔅پرسش و پاسخی درباره یک *تنوین*
ـ چته؟ چرا آروم نمیگیری؟
+ گیرِ یه «تنوین»م.
ـ چی؟
+ اون فراز مناجات #شعبانیه که میگه: ما اظنّک تردّنی فی «حاجهٍ» قد افنیت عمری فی طلبها منک
ـ خب یعنی «گمون نمیکنم که جواب رد بهم بدی دربارهی حاجتی که عمرم رو صرف کردم برای خواستنش از تو». مشکلت چیه؟
+ بعضی موقعا تنوین، به معنای «وحدت»ه. یعنی «یه حاجت» دارم که عمرم رو براش صرف کردم و بخاطر همین بعیده که تو مستجابش نکنی.
- مگه میشه که آدم فقط یه حاجت داشته باشه؟! یعنی کل عمرش رو فدای یه حاجت بکنه؟!
+ همین دیگه! آدم که پر از حاجت و نیازه. اما باید بتونه به حاجاتش «نظام» بده و همه رو بر محور یه حاجت، هماهنگ بکنه و بر اساس اون حاجت اصلی، بقیه حاجتهاش رو حذف و اضافه یا کم و زیاد بکنه. اونوقته که میتونی بگی: «ما اظنّک تردّنی» اونوقته که دیگه دست رد به سینهت نمیزنه...
ـ وایسا ببینم چی گفتی؟
+ گفتم که. گیر یه تنوینم...
تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه که لفاظیهای امثال من را در عمل به رخمان کشید و با چند دهه آرزوی شهادت در راه دفاع از خداپرستی در مقابل جاهلیت مدرن، تمام کارهایش و همه حاجتهایش را بر همین اساس حذف و اضافه کرد تا خدا قاعده «ما اظنک تردنی» را به زیباترین شکل در حقش جاری کند و بزرگترین شهادت قرن را برایش رقم بزند. تقدیم به حاج قاسم عزیز که در وصیتنامهاش همین فراز مناجات شعبانیه را به زبان شیرین خودش ترجمه کرد:
« عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ ... عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن. »
#جمعه_ناک
#قاسم_سلیمانی
#وداع_با_ماه_شعبان
✅ @HossiniehAndisheh
🔰 بخشهایی از چکیده #مبحث_پنجم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹در مباحث گذشته بیان شد «تشریع دین»، «مقاومت برای تحقق آن» و «تحقق آرمانهای آن» از نظر تکوین و تاریخی و اجتماعی با «مصیبتها و بلاء در دار دنیا» و «حبّ و بغض» عجین شده است. در ادامه، به بررسی «فلسفهی مصائب تاریخی» در سر فصل دوم تاریخ پرداخته شده تا معلوم شود این سیر چگونه طیّ شده و به شرایط امروز جامعهی شیعه منجرّ شده است.
🔸 با قیام نبیاکرم (ص) از مکه و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، فعالیت سیاسیِ جبههی نفاق برای حذف فیزیکی دستگاه ایمان آغاز شد. این تلاش ائمه نفاق تا شهادت امام سجاد (ع) ادامه داشت. در این دوران، تدابیر آن بزرگواران در صبر بر غصب خلافت و حضور در صحنهی جامعهی اسلامی بر اساس تقیّه، باعث شد تا منافقین مجبور شوند شهادت بر توحید و رسالت و کفرستیزی بر اساس تئوری قدرت را حفظ کنند.
🔹 پس از شهادت امام سجّاد(ع)، امنیت سیاسی و جانی برای حضرات معصومین(ع) در ظاهر ایجاد شد و توطئههای ائمه نفاق شکلی مخفیانه یافت. در واقع مقاومت معصومین و گسترش نسل آن بزرگواران، منافقین را مجبور کرد تا موجودیت اهلبیت(ع) را بپذیرند و از آرایش جنگی و حذف فیزیکی به صورت علنی دست بردارند و به جای جنگ نظامی و سیاسی، به «جنگ فرهنگی» رو بیاورند.
🔸 لذا مأموریت حضرات معصومین(ع) در این دوران، بیدار کردن امّت اسلامی در عرصهی وحدت کلمهی اجتماعی جهت تشکیل حکومت و ساخت تمدّن بوده است؛ زیرا مشکل مسلمین تنها در عدم توجه به عبادات فردی یا بدعتگزاری در مناسک نبوده بلکه تمامی این انحرافات در یک نقطه به وحدت میرسیدند و آن این بوده که مسلمانان همانند قوم بنیاسرائیل دچار گوسالهپرستی و تبعیت از سامری امّت شده بودند و محور تشکیل جامعهی اسلامی را از توحید و ولایت و رسالت به پیروی از ائمه نفاق و تئوری قدرت و ثروت و اطلاعِ مادّی تغییر داده بودند.
🔹دستگاه موجود برای مقابله با فرهنگ اهلبیت، فرهنگ و علومِ تمدن مادی موجود را نشر میداد و ائمّه نیز متعرّض آن ادراکات و علوم مادّی میشدند و اعلام میکردند که تمدّن الهی در تقابل با تمامی ابعاد تمدّن مادّی است و راه دیگری را برای زندگی بشریت مطرح میکند.
🔸در واقع ائمه اطهار با ابعاد و ارکان و بخشهای مختلف تمدن مادی از جمله هنر، پزشکی، نجوم، فلسفه و عرفانِ آن زمان مخالفت میکردند. به طور نمونه، در پاسخ به برخی سوالات نجوم یا طب، تصریح میکردند که پاسخ این پرسش بر اساس نجوم یا طبّ موجود چنین است، اما بر اساس علمی که در نزد ماست، جواب دیگری دارد.
🔹دستیابی به «فلسفهی تاریخ» در این چارچوب، نیاز امروز جمهوری اسلامی است و الا خطر تحریف شخصیت امام خمینی (ره) جدّیتر خواهد شد و تحقق منویات رهبری با مشکلات بیشتری مواجه میشود و آیندهی انقلاب در معرض تهدید قرار میگیرد.
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث پنجم👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث پنجم.pdf
371.5K
📋متن چکیده #مبحث_پنجم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔰 بخشهایی از چکیده #مبحث_ششم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا»
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹 بیان شد که مصائب اصلی حضرات معصومین(ع)، بیدار کردن امّت اسلامی در عرصهی وحدت کلمهی اجتماعی جهت تشکیل حکومت و ساخت تمدّن الهی بوده و برای تحقق این ماموریت، بنای معصومین در این دوران، تقیّه نسبت به حکومتهای نفاق بوده است. اما تنها امامی که از شرایط تقیه خارج شده و به صورت علنی با خلیفه مسلمین، بیعت نکرده و به قیام در برابر او مبادرت میکند امام حسین (ع) میباشد.
🔸علت قیام امام حسین (ع) این بود که یزید تنها خلیفه مسلمین بود که تصمیم داشت به انکار وحی و اصل دین و سایر ظواهر شرع بپردازد. اباعبداللهالحسین(ع) نیز سعی کرد تا این نیت ظلمانی یزید را برای همگان افشاء نماید ولی کسی تحلیل حضرت را نپذیرفت. اما این حقیقت بعد از شهادت حضرت در شام توسط یزید آشکار شد و با طرح اینکه جنگ در کربلا انتقامی از جنگ بدر بود، وحی و آیات قرآن را نفی کرد و در توهینی علنی، نبوّت پیامبر اسلام را به عنوان یک بازی قدرت بین بنیهاشم و بنیامیه معرفی نمود.
🔹 این موقعیت و شرایط تنها برای امام حسین(ع) حاصل شد و برای هیچیک از دیگر ائمّهی معصومین ایجاد نشد؛ یعنی موقعیتی که پیشوایان نفاق جرأت کنند تا به کفر و جاهلیت و نفی اسلام بازگردند چون در این صورت، قیام برای حفظ امت اسلامی از بازگشت به کفر و حفظ آنچه که توسط پیامبر (در از بین بردن کفر جلیّ) محقق شد، ضروری خواهد بود.
🔸حال بر این اساس میتوان به تحلیل قیام امام خمینی پرداخت و روشن نمود که چرا این انقلاب، «اسلامی» است. توضیح اینکه، در رنسانس، مقیاس شهوت تغییر میکند و سبک زندگی و روابط اجتماعی در تمامی ابعاد متحوّل میگردد و وارد زندگی مردم میشود. بر اثر این تحوّل مهم در سبک زندگی بشر، دولتهای نفاق ـ که آخرین سردمدار آن، امپراطوری عثمانی بود ـ دچار انفعال دربرابر این سبک زندگی جدید شده و طعم شهوات جدید را چشیدند، لذا پرچم کفرستیزی و جهاد با کفار را کنار گذاشتند و به تمدّن جدید پیوستند و در یک فرآیندی، به پنجاه کشور تجزیه شدند.
🔹 با زوال دولتهای نفاق بود که امّت شیعه در مواجههی مستقیم با دستگاه کفر قرار گرفت و پرچم فرهنگ بعثت و کفرستیزی بر دوش علما و فقهای عظام شیعه قرار گرفت. یعنی نوّاب عامِّ حضرت ولیعصر(عج) مأمور شدند تا همانند امام حسین علیهالسلام نگذارند امّت اسلامی به دوران کفر بازگردد.
🔸 انقلاب اسلامی تنها قیامی است که بیشترین مصائب و فشارها بر آن تحمیل شد اما در جهتگیری خود راه شرق و غرب را در پیش نگرفت بلکه به حرکت حسینی خود ادامه داد و در برابر کفر ایستاد. با این تفاوت که کفر امروز، در معابد حسّی و بتهای سنگی و چوبی متبلور نشده است بلکه بتها و معابد آن از جنس عقلانیت است و مردم به سجده بر سازمان ملل، دلار و تکنولوژی و انقطاع و خضوع در برابر آن وادار میشوند.
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث ششم👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث ششم.pdf
354.4K
📋متن چکیده #مبحث_ششم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔅به مناسبت #ششمین روز ماه مبارک؛ روز منصوب شدن #حضرت_رضا به ولایت عهدی مامون
🔷 بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت. مخصوصاً اگر آبرویی را که می خواهند بریزند زیر پای مردم تا توسط یک امّت لگدکوب شود، جدّ اندر جدّ حفظ شده باشد و اصلاً اعتبار خاندانت برای هر فهیم و هر نفهمی به همان تعریف شود.
یعنی جانشینی پیامبر انقدر رنگ دنیا گرفته بود و روح کسرای ایران و قیصر روم چنان در جسد بی رمق ِ حکومتش نشسته بود که دوری از دستگاه، تقدّس و روحانیت و وجاهتی معنوی درست میکرد برای هر کسی که از دعوای قدرت کناره میگرفت. بعد همه میگفتند این فرزندان علی عجب زهدی دارند که دنبال این مقامات نمی دوند و هر وقت نشانه ای از قدرت سلطنتی و سیاست پادشاهی میبینند راهشان را به طرف دیگری کج می کنند و حتی دور و بَر دربار پیدایشان نمی شود. طوری که همین دوری، در نظر مردم نشانهی حقانیت شده بود و هر کسی ساز قیام کوک می کرد، به اسم اهل بیت پناه می برد تا خودش را مطهّر از دنیاطلبی نشان دهد و وجدانهای خسته از حکومت مادّی را دور خودش جمع کند.
حالا فکر کن قداست و تنزّه تو این همه بازار داشته باشد و تو در اوج این منزلت، بالاجبار وارد دستگاهی شوی که مرکز عشق بازی با دنیا و تمایلات مادی است و ولیّعهد شوی؛ آن هم در سلسله مراتبی که منشأِ تک تک مناصبش، دنیاپرستی و آلاف و الوف و خوردن و چریدن و قی کردن است و دست و پا زدن در منجلابی از تعفّن ِ نفسانیات. و همه سری تکان بدهند و بگویند: تف بر مزه ی شیرین دنیا که ذریهی رسول را هم گرفتار کرده!
و فقط چند ماه فرصت داشته باشی تا با رفتارت به همه بفهمانی و از تاریخ این اقرار را بگیری که: فاصلهی حکومت خدایی از سلطنت دنیایی بیشتر از مسافت بین مشرق و مغرب است. و کاری کنی که برای همه معلوم شود خون علی وقتی در رگی بجوشد، دنیا را با همهی وجوهش و با تمام چرب و شیرینش به بند تحقیر و خفّت میکشد. اصلاً چه کسی جز یک علیِ دیگر می تواند در پایتخت ِ دنیاپرستی، کلام علی را در خطبه شقشقیه به تصویر بکشد؟ لالفیتم دنیاکم ازهد عندی من عفطه عنز «دنیای شما برای من کمتر از عطسه ی یک بز ماده است ...»
بعضی وقتها هم هست که باید روضه ی آبرو را خواند و از مصیبت بدنامی گفت ...
🔸 پینوشت: آقا جان! شما تک و تنها و فقط در چند ماه، طوری بساط عشقبازی با دنیا را در پایتخت دنیاپرستان به هم ریختید که راهی جز کشتنتان پیدا نکردند. میشود امشب موقع خواندن دعایی که جدتان به #ابوحمزه یاد داد و وقتی رسیدیم به فراز «سیدی أخرج حب الدنیا من قلبی»، شما را واسطه کنیم؟ راستش را بخواهید معاشقه با دنیا خیلی پیچیدهتر از زمان مأمون شده و با تعمیم «مُد» به همه کالاها و به تمامی عرصههای زندگی، «دین ِ دنیاپرستی» را در تمام جهان به راه انداختهاند و هر روز مزهی جدیدی از دنیا را به کام بشر مینشانند و این ظلمات جهانی و بینالمللی را از طریق «الگوی مصرف» به جامعهی محبین شما هم کشاندهاند... میشود امشب برای این که لحن ما موقع خواندن ِ «أخرج حب الدنیا من قلبی» مصنوعی نباشد، ما را شفاعت کنید تا آن قدر رشید شویم که خودمان و نخبگانمان به فکر تغییر «الگوی مصرف جامعه» بیفتیم؟...
✔️ تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همه ی شبهای جمعه که وقتی از او پرسیدند چرا سخت مراقبی تا هیچ علقهای به دنیا پیدا نکنی، گفت: «ماموریتهایی به عهده من است و کارهایی دارم و جاهایی باید بروم که اگر کمترین وابستگی به دنیا باشد، نمیتوانم انجامشان دهم» و تقدیم به ملتی که عشقش به حاج قاسم را فریاد زد و در صورت شجاعت نخبگانش برای تبیین حقایق، با لوازم این عشق بیدریغ آشنا خواهد شد و خواهد فهمید که رفتن به سوی #فرج و ماموریت زمینهسازی برای ظهور مولایش، با وابستگی به #الگوی_مصرف دنیاپرستان سازگار نیست.
#امام_رضا
#رمضان
#قاسم_سلیمانی
✅ https://eitaa.com/HossiniehAndisheh
🔰 بخشهایی از چکیده #مبحث_هفتم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا»
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹از دوران صادقین (ع)، ماموریت و مصائب حضرات معصومین درگیری با فرهنگ امپراطوری ایران و روم بود که در محتوای نظام نفاق جریان داشت؛ زیرا محتوا و باطن مدیریت منافقین بر اساس همان فرهنگهای باطل استوار شده بود.
🔸 ماموریت بعدی امامان(ع) تبیین اعتقادات و فقه شیعه ـ که در واقع طریق تشکیل جامعهی اسلامی و حکومت دینی و تمدّن الهی را تبیین میکرد ـ بود. این جهاد فرهنگی، موجی از جاذبهی الهی و نورانی ایجاد کرده و موجب شد تا دستگاه نفاق در صورت فراهمشدن شرایط، فشارها و تضییقاتی اعمال کند.
🔹حال باید به مصائب شیعه در دوران غیبت پرداخت: در این دوران، از آنجا که پرچمداری اقامهی کلمهی حق به دست غیرمعصومین سپرده شده، آنچه که در دستور کار دستگاه الهی قرار میگیرد «ظرفیت عقلانیت غیرمعصوم» است و سیر تکامل این ظرفیت، توسط امام زمان (عج) در شبهای قدر مقدّر شده و رشد آن، تحت ولایت حضرت ولیعصر(عج) قرار میگیرد.
🔸از سوی دیگر طبق مباحث پیشین، آنچه در بعثت تشریع شد، «تشکیل امت اسلامی، حکومت دینی و تمدّن الهی» بود که با انکار آن توسط ائمهی نفاق و مردم، دوران غیبت آغاز شد. لذا در دوران غیبت باید عقلانیت غیرمعصوم نسبت به همین سه مسأله، امتحان شود و از آن سربلند بیرون بیاید تا ظرفیت بازگشت امام معصوم و فرارسیدن عصر ظهور را پیدا کند.
🔹اولین مرارتها و مصیبتهایی که توسط فقهای شیعه در دوران غیبت تحمّل شد، حفظ اصل منابع و روایات توسط کلینیها و صدوقها و... در شرایط سخت و خطرناک بود تا فکر و فرهنگ اهلبیت باقی بماند.
🔸اما در دوران رنسانس، مرکز قدرت جهانی از دستگاه نفاق خارج شده و به دستگاه کفر میرسد و تمدّن بشری از شرق به غرب منتقل میگردد. یعنی مقیاس شهوات تغییر پیدا کرده و «توسعه در مقیاس شهوت» ایجاد میشود و ریاضیات و منطق و فلسفه در مقیاس بسیار بالاتری، موفق به تسخیر طبیعت میشود و قدرت جامعهشناسی و ادارهی حکومتها و ساخت تمدّنها به دست غرب میافتد.
🔹با تمایل عملی امپراطوری عثمانی به سبک زندگی غربی و دست برداشتن منافقین از حفاظت مرزهای بلاد اسلامی در برابر نظام کفر و سقوط این امپراطوری، امّت شیعه مستقیماً با دستگاه کفر مواجه شد و لذا مسئولیت «کفرستیزی» ـ به عنوان شاخصهی فرهنگ بعثت و وجه مشترک بین تمام مسلمین ـ بر دوش فقهای شیعه و نوّاب عامّ حضرت ولیعصر(عج) قرار گرفت.
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث هفتم👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث هفتم.pdf
284.8K
📋متن چکیده #مبحث_هفتم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
🔰 بخشهایی از چکیده #مبحث_هشتم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه تاریخ انبیا»
✍️ حجتالاسلام و المسلمین استاد مسعود صدوق (ره)
🔹ضرورت ورود به بحث «فلسفهی مصیبت» به این مهمّ باز میگردد که شیعه در این دوران به بلوغی رسیده که این سطح از مباحث، قابلیت طرح یافته است. زیرا بعد از انقلاب اسلامی ایران، مطالبهی شهادت و جهاد به فرهنگ عمومی ملّت ایران تبدیل شد و حتّی در میان بانوان نیز جریان یافت. لذا ظرفیت امّت محمّد و آل محمّد(ع) به نقطهای رسیده است که بتوان دین را بر اساس فلسفهی مصائب حضرت ولی عصر(عج) و مصائب امّت دینی تعریف نمود.
🔸 بر اساس تبیینی که از فلسفهی مصیبت و چرایی و چیستی و چگونگی آن ارائه شد، باید تمامی ظرفیت کفر و نفاق و ایمان در هر سه سرفصل تاریخ به اوج قدرت خود برسند. لذا «فلسفهی إمداد» و خطاباتی از قبیل «کلّاً نُمدّ هولاء و هولاء» باید در مقیاس تمدّنی و اجتماعی تحلیل شود.
🔹دستگاه کفر در سرفصل اول تاریخ، سازماندهی شهواتِ حسّی را به بلوغ رسانده بود که مظهر آن، امپراطوری ایران و روم است. این تمدّن دارای ریشههای ریاضی بود که مبانی آن، به «منطق صوری» باز میگشت. سپس تدبیر خدای متعال بر این قرار گرفت که کفر و شرک جلیّ پس از 6800 سال، از اریکهی قدرت جهانی به زیر کشیده شده که پیامبر اکرم، این مهم را به عنوان یکی از دو مأموریت اصلیِ خود عینیت بخشیدند.
🔸 البته باطن و محتوای تمدّن کفر جلی، مورد استفادهی دستگاه نفاق قرار گرفت و قدرت تمدنسازی از غرب به مرکز اسلام و دولتهای نفاق منتقل شده بود. پس از تداومِ هزار سالهی این روند، خدای متعال فرصتی دوباره به دستگاه کفر داد. بر این اساس بود که رنسانس از غرب آغاز شد و عقلانیت آن تولید شده و فرهنگ آن به وجود آمد و فلسفهی سیاسی آن در توزیع اختیارات و مشارکت مردم محقق گشت و در نتیجه، قدرت از شرق به غرب منتقل شد.
🔹 کالاها، ساختارهای مدیریتی جدید و مبانی فکری نوین به صورت مداوم از غرب به تمام جهان صادر میشد و دنیای اسلام و فرهنگ شیعه را نیز تحت تأثیر خود قرار میداد. در این میان، کسانی که محور فقاهت و مرجعیت بودند، نقاط اصلیِ هجمهی کفر را به درستی تشخیص میدادند و مبارزهی خود را به آن معطوف میکردند.
🔸راه نورانی مبارزه با کفر خفیّ (تمدن مدرن) در دوران غیبت، با فتوای میرزای شیرازی در تحریم تنباکو آغاز شد و در ادامه، اولین شهید این راه «شیخ فضلالله نوری» بود که مشروطه را تنها در صورتی که به دین مقیّد شود، میپذیرفت و زیرا بار دموکراسی غربی نرفت. سپس مرحوم مدرّس در دوران پهلوی اول این پرچم را به اهتزاز درآورد و آیتالله کاشانی در عصر پهلوی دوم، تداوم این مسیر را پیگرفت و حضرت امام خمینی (ره) آن را در خرداد ماه سال 1342 دوباره زنده کرد.
🔹 در واقع مبارزه با مدرنیته و غرب، از طرف فقهاء با شرایط قیام امام حسین تطبیق داده شد و به مقابله با کفر و تلاش برای جلوگیری از بازگشت جامعهی شیعه و اهل سنّت به سوی کفر خفیّ تبدیل گشت.
#فلسفه_بلاء
#فلسفه_مصیبت
#وظایف_شیعه_در_دوران_غیبت
📋متن چکیده مبحث هشتم👇👇👇
✅@HossiniehAndisheh
چکیده مبحث هشتم.pdf
367.7K
📋متن چکیده #مبحث_هشتم «فلسفه بلاء و مصیبت براساس فلسفه انبیا»
⬛️ فلسفه #شب_قدر و نزول "کل امر" در این شب
✍ حجت الاسلام و المسلمین مرحوم استاد مسعود صدوق
✅ «شب قدر» اوجِ این ماه مبارک است که «کل امر» در آن نازل میشود؛ یعنی همانگونه که در مدیریت و برنامهریزی امروزین و متداول برنامهی سالانه در قالب لایحهی بودجه ارائه میشود، برنامهی خدای متعال برای سال پیش رو در شب قدر معین میشود. البته طبق روایات، شب قدر از زمان هبوط حضرت آدم و سایر انبیای سلف جریان داشته و این در حالی است که کفار پس از گذشت 6800 سال از دورهی اول تاریخ و طیّ 1400 سال از سرفصل دوم آن، به تازگی برنامهریزی سالانه برای نظم در کشورداری و مدیریت در دستور کار خود قرار دادهاند. از اینرو، سوره قدر در امر مدیریت دستگاه ایمان و تشریع «امت، حکومت و تمدن» ـ که در بین رسولان الهی و اُمم ماضیه، به نبیاکرم و امت ایشان اختصاص دارد ـ موضوعیت دارد.
✅ گرچه همهی امور در این شب مبارک معین میشود اما موضوع اصلی که در لیلةالقدر مقدّر میشود، #مصائب و #بلایایی است که بر اثر تنهایی و غربت ائمّهی هدی و بیوفاییِ امتها، نازل خواهد شد. زیرا دستگاه کفر و دستگاه نفاق پدیدههایی واقعی و عینی هستند که آثار عملکرد جنایتکارانه و وحشیانهی آنان، هر روز در مقابل دیدگان بشریت قرار میگیرد. یعنی در شب قدر، تمام مصائب و بلایایی که توسط کفار و منافقین در سال آینده محقق خواهد شد و بهدلیل جاهلی یا کاهلیِ امت دینی کسی در برابر آنها نمیایستد، به حضرت ولیعصر(عج) عرضه میشود و آن #قلب_محزون، تمامی این مقدّرات را میپذیرد تا در تناسب با ظرفیت موجود در دستگاه ایمان، تاریخ به سمت تکامل به پیش رود. در نتیجه، این عوامّ از مردم هستند که در شب قدر برای مغفرت سر به آستان الهی میسایند و الا کسانی که در درجات بالای ایمان قرار گرفتهاند و به تدریج موفق شدهاند تا مصائب خود را به مصائب ولیاللهالاعظم گره بزنند، در شب قدر #مصیبت و #بلا طلب میکند به این معنا که میخواهد در این معرکهی بین کفر و ایمان نقشی ایفا کند و مسؤولیتی بپذیرد و با تلاش و کوشش و مجاهدت خود، از واردشدن ضرباتِ تکوینی و تاریخی و تمدنی به وجود مقدس امام زمان جلوگیری نماید و توفیق فداکاری در این راه را به دست آورد و به جای توجه به چالشهای معمول زندگی، حول محور حوائج حضرت ولیعصر(عج) طواف کند.
✅ ممکن است تصور شود که تعبیر به «سلامٌ هی حتی مطلع الفجر» برخلاف تعریف شب قدر به شب تقدیر بلا و مصیبت است اما باید توجه داشت که این آیه باید در این چارچوب معنا شود که در شب قدر، عبور از حجم عظیم و متنوع مصائب، فشارها، جسارتها و هتکحرمتهایی که در مقیاس تمدنی و تاریخی بر وجود مبارک امام زمان وارد میشود، جز با #باران_سلام و صلوات و نصرت و رحمت الهی بر ولیّ خود امکانپذیر نیست.
✅ @HossiniehAndisheh
🔸🔹🔸ظلمت عدد الحجر و المدر🔸🔹🔸
✅ شیخ #صدوق – که همیشه آرزو داشتهام از نزدیک ببینمش تا خاک نعلیناش را به چشم بکشم – ذکری برای این ایام نقل کرده که پر است از لا اله الا الله؛ یک تکهاش هم همین است:
لا اله الا الله عدد الحجر و المدر..... لا اله الا الله به اندازهی همهی سنگها و کلوخ ها
انگار تک تک اینها - و تک تک چیزهایی که در این ذکر، اسمشان برده شده – به خودی خود نشانهای هستند برای توحید
✅ بعد ذهنم میپرد به آن چیزی که ابن ابی الحدید از استادش نقل کرده:
#علی داشت خطبه میخواند که ناگهان یک عرب بادیه نشین بانگ زد: وا مظلمتاه!
علی او را به نزدیک خود طلبید و چون در کنار او قرار گرفت، فرمود: به تو فقط یک باز ظلم شده
اما به من به اندازه همه سنگها و کلوخها ظلم شده است
*و انا قد ظلمت عدد الحجر و المدر*
✅ انگار به همان اندازه که حجر و مدر نشانهی توحیدند، مصائب بی سابقهی علی هم بار توحید را در تمامی تاریخ بدوش کشیده و «ارکانا لتوحیده» را با همین محنتها رقم زده...
➖➖🔶🔷🔶➖➖
✳ پینوشت : این فقط بیان کمّیِ مصیبت مولاست، و گرنه کیفیت رنجهای علی که در لفظ و معنا نمیگنجد؛ عزیز!
✅ فليعلم أنه قد نقل علم الهدى (رحمه الله) في الشافي (ص 203 من الطبعة القديمة) و شيخ الطائفة (رحمه الله) في تلخيص الشافي (ص 48 من الجزء الثالث من طبعة النجف) و كذا المجلسي (رحمه الله) في ثامن البحار في باب النوادر (ص 727؛ س 18) لكنه نقلا عن ابن أبى الحديد عن شيخه أبى القاسم البلخي باسنادهم «عن المسيب بن نجبة أنه قال: بينا على (ع) يخطب إذ قام أعرابى فصاح: وا مظلمتاه فاستدناه على (ع) فلما دنا قال: انما لك مظلمة واحدة و أنا قد ظلمت عدد المدر و الوبر».
✅ @HossiniehAndisheh