eitaa logo
دفترچه خاطرات گمشده :)
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
684 ویدیو
0 فایل
مدتِ بسیاری در ژرفای بازگشت خاطرات سبز و قارچی اش بود که از یاد برده بود میتواند خاطره ی جدیدی بسازد ؛ صدایی درون مغزم زمزمه میکند " به دنبال معنای گمشده ی زندگی " راه ارتباطی با من در تریتون : @HToooo
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خالق نور
چقدر رنگ آسمون که بقلاش بنفشه بالا مشکی و وسطا سرمه ای زیباست و این نشون دهنده شبه....! شبتون خوش ^^
خونه ی مورد علاقمو تو بام تهران دیدم 🤝
البته خیلی بالای کوه بود اما خب من یهو دیدمشو گفتم برای شماها هم بگیرم
به نام خالق نور
هدایت شده از سرزمین عجایب-!
امروز ۱۳ فروردین سرزمین عجایب تموم شد متاسفم که دارم میرم دیروز فهمیدم چقدر از من بدتون میاد متاسفم ولی اینکه برم بهتره سعی کنید رفیقاتون رو راحت فراموش نمیکنید و یه چیزه گفته نشده هیچ وقت توی چت با من ته حرفاتون . نزارید دلم براتون تنگ میشه ممنونم که اینجا رو ساختید حالم واقعا بده شاید بعد اینکه دیلیت اکانت زدم بمیرم پس فاتحه هاتون رو بخونید
دفترچه خاطرات گمشده :)
امروز ۱۳ فروردین سرزمین عجایب تموم شد متاسفم که دارم میرم دیروز فهمیدم چقدر از من بدتون میاد متاسفم
الیس تو چه غلطی خوردی ؟ اون مثلا کاناله منه اجازه نداری پاک کنی بیشور الاغ نفهم از ایتا نرووو
به نام خالق نور
بجه الیس میگه تا 6 ماه نمیتونه بیاد
همین جور قدم میزدم و به سمت خونه میرفتم.  از سبزه زار ها گذشتم و به محلمون وارد شدم و از بین بچه ها رد شدم  ؛ همین طور با خودم فکر میکردم که  یک دفعه صدای یکی از بچه های محله که با دوستاش حرف میزد نظرمو جلب کرد _ هی من شنیدم وسط جنگل بیهوش شده بوده -وای یعنی اونجا چیکار میکرده ؟ اون احمق فقط بلده همرو به دردسر بندازه ! -احتمالا با دوست خیالی یا همچین چیزی درس میخونده ها ها *زدن زیر خنده -نزدیکش نشید یه وقت دیونه میشید -راست میگه ممکنه مریض شیم و مثل اون همه جا غش کنیم حلقه ی شیشه ای  اشک در چشمانم جمع شد و تصویر جلوم تار کرد . بغضمو قورت دادم ، محکم تر از قبلم شدم و دیگه میخواستم خودمم بفهمم که چرا رفته بودم جنگل یا چرا بیهوش شدم . بیخیال اونا همیشه این حرفارو میزنن اما دلیل نمیشه خودمو ناراحت کنم وقتی برای فکر کردن به افکار سادشون ندارم ! داشتم رد میشدم که تویه ویترین یه مغازه یه پیراهن سفید با طرح های طلایی روی مچ و کنار دکمه ها دیدم ، خیلی قشنگ بود مثل استایل هاول فقط یکم باید استینش گشاد میشد و به مچش کش دوخته میشد. امم مامان میتونه درستش کنه ، فکر کنم کادوی خوبی برای هاول بشه اوم از این پیراهنا خوشش میاد به هر حال اون گفته جنگلو بگردن و خیلی هم دنبال من گشته وقتشه یه کادوی خوب بهش بدم .  وارد مغازه شدم یه اقای چاق لبخندی بهم زد -خوش اومدی     -سلام قیمت این پیراهن چقدره ؟ جواب داد *       خب اون قدری هست که پولم برسهه -مرسی پس من میخوامش      -باشه خانم جوان همین سایزو میخواید ؟    -بله      لباسو مرتب تا زد و تو پاکت گذاشت -بفرمایید    -خیلی ممنوننن    ذوق داشتم برای اینکه اینو به هاول بدم ولی اول باید مامانم یکم روش کار کنه . part : 6
به نام خالق نور