از بیحزبی تا کوکاکولا و پپسیکولا!!
مقایسه رویکرد رضاشاه و پسر او نسبت به احزاب بدون بررسی بافتارمند و در زمانی قابل تحلیل نیست. بافتاری که رضاشاه در آن قدرت را بهدست گرفت نیازمند یک قدرت متمرکز برای سامان بخشیدن به جامعه بود. در چنین شرایطی که هرجومرج حتی آرمانهای مشروطیت را به حاشیه رانده بود فرصت مناسب برای رضاشاه مهیا شد تا خود را تبلور نظام سیاسی در ایران بداند. او حتی به تیمورتاش، که از مهمترین یارانش بود، اجازه فعالیت حزبی را نداد و تقریبا در دوره رضاشاه حزبی پا نگرفت. بافتارِ به قدرت رسیدنِ محمدرضا پهلوی و فعالیت نیروهای سیاسی در بین سالهای 1320-1332 متفاوت از رضاشاه بود. در این سالها احزاب سیاسی و گروهها فعالیتهای گستردهای داشتند و شاه، اگرچه همانند پدر به احزاب اعتقادی نداشت، نمیتوانست به یکباره اساس آنها را برچیند. البته او از فرصتهای پیشآمده برای سرکوب احزاب استفاده کرد و در نهایت و هنگامیکه دید امکان برچیدن احزاب فراهم نیست (برخلاف دوره رضاشاه) به تهی ساختن هستی احزاب روی آورد. تشکیل دو حزب ملّیون و مردم و در مرحله آخر تشکیل حزب رستاخیز از مهمترین اقدامات او برای مقابله با چیزی بود که نمیتوانست آن را از صحنه سیاست ایران برچیند. در سخن نهایی باید چنین گفت که پهلوی پدر و پسر نگاهی یکسان به احزاب داشتند و جایگاهی در سیاست برای آن قائل نبودند، اما بافتاری که در آن به سلطنت رسیده بودند کنشهای آنها در جهت مقابله با احزاب را متفاوت ساخته بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-19652/%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%AD%D8%B2%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D9%BE%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7!!/?id=19652
عوارض بلندپروازیهای محمدرضا پهلوی در برنامههای توسعه
برنامهریزی برای توسعه، یکی از مهمترین اقدامات محمدرضا پهلوی برای شبیهسازیِ هرچه بیشتر ایران به نظامهای غربی بود. تجربههای برنامههای توسعه در دوران پهلوی حکایت از آن دارد که این برنامهها بیش از آنکه مترصد توسعه باشد، عاملی برای کنترل مردم، تحکیم نفوذ دولت در اقتصاد و ایجاد تضاد و تعارض در فرهنگ جمعی مردم بوده است. جنسِ این برنامهها بهگونهای بود که نیازهای فرهنگی و مذهبی مردم را در نظر نمیگرفت؛ درنتیجه خلأهای بسیاری را در جامعه ایجاد کرد که پیامدِ آن چیزی جز افزایش مخالفتها با استبداد سیاسی پهلوی و آشکار شدنِ مبارزه با سلطنت نبود.
نظام سیاسی با این برنامهها، نظم پیشین در زندگی مردم را برهم میزد، ولی نمیتوانست بهجای آن، نظم تازهای ارائه کند. یکی از مهمترین علت ناکامی این برنامهها این بود که شاه نمیخواست بدون آنکه از قدرتش کاسته شود و نفوذ و اختیارات خود را در اقتصاد سیاسی از دست دهد، کشور را به دروازههای تمدن برساند. کمتوجهی و بیاعتقادی محمدرضا پهلوی به تفکر کارشناسی، ارزیابی، مطالعه و نهایتا برنامهریزی سبب شده بود توسعه به هوا و هوس شخصی او تنزل درجه دهد و جز گسترده شدن نفوذ دولت در اجتماع و اقتصاد ثمره دیگری نداشته باشد. افزون بر این مورد، اتلاف منابع و از دست رفتن سرمایههای ملی مسئلهای بود که روزبهروز بر خشم و نارضایتی مردم میافزود. با اجرای این برنامهها، کلیه درآمدهای حاصل از صادرات نفت در ازای واردات کالا و خدمات به خارج بازگردانده شد. اجرای پنج برنامه عمرانی زیر نظارت و تأثیر مستقیم و غیرمستقیم غرب، با وجود گوناگونی در اهداف آنها و افزایش شدید هزینههای هر برنامه نسبت به برنامه پیش از آن، رشد سرمایهداری را در ایران شدت بخشید، توسعه به بار نیاورد و وابستگی را گستردهتر و ژرفتر کرد.
برنامههای توسعه، ابزارها و سیاستهایی هستند که بهمنظور مشخص کردن نقشه راه و چگونگی دست یافتن به توسعه نوشته میشوند. در دوران پهلوی، این برنامهها بیشتر از آنکه در خدمت اهداف توسعه قرار بگیرند، ابزاری برای افزایش قدرت شاه و همچنین نفوذ بیشتر او در جامعه و اقتصاد بودند. در نتیجه برنامههای توسعه، نهتنها قدرت شخصی شاه افزایش بیسابقهای پیدا کرد، بندهای وابستگی ایران به کشورهای استثمارگر مستحکمتر شد و تأمین منافع مستشاران خارجی و نهادهای بینالمللی بر فرازِ منافع ملی مردم ایران قرار گرفت. این برنامهها با ناکامی در محقق ساختنِ خواستهای عمومی، بهنوعی کاتالیزور انقلاب اسلامی بودند و زمینه لازم را برای بروز و فوران خشم عمومی فراهم کردند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-19556/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87/?id=19556
فرصتطلبی رضاخان برای زدن تیر خلاص به مشروطه
مشروطیت نه تنها به تغییر نظام سلطنت استبدادی به سلطنت مشروط منجر شد، بلکه مشارکت بیشتر مردم در نظام سیاسی را بشارت میداد، اما چه شد که به جای تحقق این بشارت، سلطنت استبدادی با شدت بیشتری به حیات سیاسی ایران بازگشت؟
جنبش مشروطیت پایههای نظام پیشین را لرزاند، اما به دلیل مشکلات عدیدهای چون اختلافات درونی و فشارهای خارجی، هرجومرج بروز کرد و نتوانست نظم مستحکم و جدیدی را جانشین نظم قدیمی کند. روی کار آمدن رضاشاه و اقدامات او بیارتباط با این فرایند تاریخی نیست.
حوادث مشروطیت سبب آشفتگی و وخامت اوضاع ایران شد و اکثر متفکران و کسانی که به نحوی در امور سیاسی کشور درگیر بودند، آرزومند آن بودند که دست غیبی از آستین بیرون آید و به اوضاع سروسامان دهد. به قدرت رسیدن رضاخان و اقدامات او در جامعه، که آسیب زیادی به جامعه مدنی زد، در نسبت با هرجومرج و بیثباتی سیاسی مشروطیت قابل تحلیل است. جامعه ایران پس از ناکامیهای مشروطه دچار سردرگمی، اغتشاش و تعارض شد و اوضاع اقتصادی نیز به دلایل مختلف از جمله جنگ جهانی اول وضع اسفباری پیدا کرد. ضعف نیروهای نظامی فرصت تأسیس ارتشی را به رضاشاه داد که بهتدریج به شخص او وابسته شد. انحراف مجلس از قانونگذاری در جهت گسترش گفتمان دموکراتیک به تأمین امنیت، به رضاشاه فرصت داد مجلس را زیر سیطره خود درآورد. اقتصاد نابسامان ایران نیز این فرصت را در اختیار او قرار داد تا سایه سنگین دولت را بر تمام ارکان اقتصاد کشور بگستراند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-19511/%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%AF%D9%86-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87/?id=19511
افشای ساواک با اسناد کنسولگری ایران در ژنو
در 11 خرداد 1355 برخی از دانشجویان کنسولگری ایران در ژنو را اشغال و پیش از آنکه پلیس وارد صحنه شود مقدار زیادی از اسناد و پروندههای ساواک را از کنسولگری خارج کردند. سیزده تن از دانشجویان فعال بازداشت شدند، اما پس از آنکه انتشار اسناد کنسولگری در مطبوعات یک رسوایی سیاسی بهوجود آورد، دانشجویان فوق آزاد شدند. اسناد منتشرشده نشان میداد که احمد ملک مهدوی، دبیر اول هیئت دیپلماتیک ایران در سازمان ملل در ژنو، مسئولیت عملیات ساواک در اروپا را بر عهده داشت. این رسوایی باعث شد بهتدریج از فعالیتهای ساواک از جمله تعقیب مخفیانه دانشجویان خارج از کشور و اتباع خارجی گزارشهای بیشتری در مطبوعات فرانسه، بریتانیا، هلند، ایتالیا، سوئد، اتریش، آلمان و ایالات متحده به چاپ برسد. افشاگریهایی که توسط دانشجویان صورت گرفت ابعاد گستردهای پیدا کرد. روزنامهنگار سرشناس، جک اندرسون، در مقالهای در واشنگتنپست گزارش داد که شاه حکومت خود را از طریق «شکنجه و وحشت» اداره میکند و ساواک نیز درباره فعالیتهای ایرانیان مقیم آمریکا جاسوسی میکند. مجله «تایم» نیز گزارش ویژهای درباره شکنجه بهمثابه یک سیاست دولتی در ایران به چاپ رساند و کشورهای ایران و شیلی را در استفاده از شکنجه در مقام اول قرار داد. فعالیت دانشجویان مسلمان ایرانی در فرانسه با چند شخصیت سیاسی و مذهبی گره خورده بود. رهبری حرکتهای اسلامی دانشجویی در فرانسه را افرادی مانند علی شریعتی، غلام عباس توسلی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و حسن حبیبی بر عهده داشتند. آنها ضمن انتشار خبرنامههای مختلف، اعلامیههای امام خمینی و اخبار جنبش اسلامی را منتشر میساختند و در پارهای از موارد، تجمع و اعتراض و اعتصاب را در واکنش به شرایط نامساعد زندانیان سیاسی در ایران در دستور کار قرار میدادند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17396/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-1342/?id=17396
جنبش دانشجویی خارج از کشور، قبل و بعد از 1342
آموزش و بهویژه آموزش عالی که محصول دوران مدرن است، بزرگترین پارادوکس حکومتهای غیر مردمی است. این در حالی است که در تحقیقات مربوط به تاریخ معاصر ایران معمولا از این پدیده صحبت زیادی نمیشود. دانشگاه یک مؤسسه صنعتی یا نهادی سیاسی نیست، بلکه محیط تتبع و کاوش و جستوجوست و همین توأمان بودن آموزش و آگاهی بود که دانشگاه و دانشجویان را در حکومت غیر مردمی پهلوی به یکی از عناصر اصلی اعتراض و مبارزه با این رژیم تبدیل کرد. سیر مبارزاتی دانشجویان خارج از کشور قطعهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که کمک شایانی به پیشبرد انقلاب اسلامی کرد. دانشجویان خارج از کشور همگام با تحولات داخلی نسبت به قانونشکنیهای حکومت پهلوی واکنش نشان میدادند و در میان آنان دو استراتژی مهمتر به نظر میآمد: معرفی چهره واقعی شاه بهعنوان سکاندار حکومتی که نقضکننده قانون اساسی و حقوق بشر بود و آشناییزدایی از آن بهعنوان پدر ملت که در کشورهای خارجی تبلیغ میشد. دومین استراتژی کنشهای عملی نظیر جمعآوری و پخش اسناد در کشورهای اروپایی و همچنین اعتراضات گستردهای بود که ماهیت رژیم پهلوی را آشکار میساخت و میتوانست نشاندهنده نفرت ایرانیان از حکومت شاه باشد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17396/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-1342/?id=17396
چرا پهلوی دوم در مبارزه با گرانفروشی موفق نبود؟ سیاستهای بومرنگی محمدرضا پهلوی
سیاستهایی که پهلوی دوم برای مقابله با گرانفروشی اتخاذ کرد از مبنا اشتباه بود؛ هیچکدام از این سیاستها رنگ و بوی اقتصادی نداشت؛ پهلوی دوم در واپسین سالهای عمر خود با معضلی بزرگ به نام تورم و رکود و متعاقب آن گرانی کالاهای اساسی روبهرو بود؛ فارغ از اینکه تمام این خروجیهای اقتصادی نتیجه سیاستهای نفتی اشتباهش بود، باید عنوان کرد در برخورد با این بیماری اقتصادی هم روش صحیحی اتخاذ نکرد.
رژیم تماما راهکارهای سیاسی را برای این بیماری در نظر گرفت؛ از واگذاری مقابله با گرانفروشی به حزب رستاخیز تا برپایی دادگاههای صنفی نمایشی و بهرهگیری صوری از ظرفیتهای مردمی و دانشجویی در مقابله با امر گرانفروشی؛ سیاستهایی که در نهایت همگی همچون بومرنگ به پهلوی دوم بازگشت و تیر خلاصی بر پیکر نیمهجانش وارد کرد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17349/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D9%85%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C/?id=17349
کودتای 28 مرداد از دیدگاه مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری معتقدند: مصدق «در مقابل دشمنی انگلیسها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه بینالمللی داشته باشد. این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ او به آمریکاییها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکاییها بود، ولی آمریکاییها از این خوشبینی و سادهاندیشی استفاده کردند»
از دیدگاه مقام معظم رهبری، قیام 15 خرداد اولین واکنش رسمی و علنی مردم به شاه بعد از کودتای 28 مرداد بود که اتفاقا در بطن خود ریشه در نارضایتی مردم از کودتا نیز داشت. به عبارتی شاه و آمریکا از زمان کودتا قیام 15 خرداد ده سال تمام به مردم فشار آوردند، کتک زدند، زندانی کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در این کشور کردند تا آنکه بالاخره یک انفجاری در ده سال بعد از این قضیه در خرداد 1342 اتفاق افتاد.
گرچه نفوذ سیاسی آمریکا در کشورهایی چون ایران بعد از پایان جنگ جهانی اول آغاز شد، اما مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332 مهمترین گام اساسی آمریکا در نمایش چهره واقعی خود در ایران بود. این کودتا علاوه بر آنکه انزجار سیاسی مردم ایران از آمریکا را به همراه داشت، آغازی برای دخالت وسیع آمریکا در امور مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-14088/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF/?id=14088
کودتای 28 مرداد به روایت اسناد لانه جاسوسی
سلطنتطلبان و گروههای خارجی عمدهترین مخالفان کودتا هستند. این گروهها معتقدند که در روز 28 مرداد کودتایی صورت نگرفت و دکتر مصدق از طریق قانونی از کار برکنار شد. طراحان خارجی کودتا نیز نقش خود در آن را کتمان میکنند، اما اسناد سفارت آمریکا از حقایق دیگری پرده برمیدارد.
آمریکا در جریان اختلافات شرکت نفت انگلیس و مخالفان آن، خود را حامی ملیگرایان نشان داد، اما این چهره بهتدریج تغییر کرد و از موضع مخالفت با انگلیس به چهرهای موافق تبدیل شد. از این رو بسیاری از چهرههای ملیگرا از جمله رهبر آن دکتر مصدق در اشتباهی سیاسی، آمریکا را حامی خود تلقی کرده و حتی در مواردی تلاش نمودند برای حل مناقشه به آمریکا نزدیک شوند، اما در واقعیت، آمریکا به دنبال نفت و سایر منافع سیاسی و اقتصادی خود بود و مواضع مصدق و حامیانش پیرامون نفت میتوانست مانع جدی بر سر تحقق این اهداف باشد. بر همین اساس این کشور با تغییر مواضع خود و با حمایت علنی از شاه و انگلیس، به طراحی و اجرای کودتا پرداخت. آمریکا علیرغم نقش مستقیم خود در کودتا همواره مدعی حمایت از مصدق بوده و عنوان مینمود نقشی در کودتا نداشته است، اما جدای از اشارات ضمنی برخی از کودتاگران چون روزولت، کشف اسناد لانه جاسوسی بر این ادعا خط بطلان کشیده و نقش آمریکا در کودتا را به خوبی تصدیق مینماید.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-14100/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87-28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%9F/?id=14100
در وحدتِ اقتصادی با اسرائیل
نفوذ گسترده یهودیان در دوره پهلوی قطعا به نقش و دخالت آنها در اقتصاد ایران منجر میشد. برخی از سازمانها و کانونهای یهودی و سرمایهداران یهود در اقتصاد ایران حضور عمیق و گسترده به نفع اسرائیل داشتند. خرید و فروش زمین یکی از مهمترین کارکردهای اقتصادی یهودیان در ایران بود که شرکت «شین» یک از کارگزاران آن به شمار میآمد. در نتیجه چنین اقداماتی و عدم توجه مسئولین عدهای از مردمِ طبقات پایین نسبت به گذشته وضع بدتری پیدا کرده ولی در عوض پولهای آنها در دست یک عده معدودی که اکثر آنها همین یهودیها بودند جمع میشد و پس از تبدیلشدن به دلار به بانکهای خارجی منتقل میگردید.
در تاریخ 7 شهریور 1337، بر اثر فعالیت نمایندگان اسرائیل قرار شد یهودیان ایرانی مبلغ پنجمیلیون دلار با سود بسیار کم به اسرائیل وام بدهند. آنان در تاریخ 17 شهریور 1337 توانستند حدود سهمیلیون ریال وام از سرمایهدارانِ یهود جمعآوری و تشریفات ارزی آن را پایان و به اسرائیل حواله دهند. برخی افراد و محافل یهودی با جمعآوری و انباشت ثروتهای فراوان و سپس انتقال آنها به فلسطین اشغالی نقش جدی در تقویت و تحکیم پایههای رژیم صهیونیستی ایفا میکردند. بدین ترتیب رژیم صهیونیستی فعالیت دامنهداری را برای انتقال سرمایه یهودیان ایرانی به این کشور آغاز کرده بود که در این میان صیون القانیان (تاجر معروف)، داود القانیان (تاجر معروف)، موسی کرمانیان، رئیس آژانس یهود، و رفائیل شادی (مدیر بیمه ایران) از مهمترین کارگزاران چنین فرایندی بودند.
اکثر فعالیتهای سرمایهگذاری یهودیان ایرانی توسط بنگاههای اسرائیلی مانند بنگاه انوستزر در اورشلیم، بنگاه ایریس و بنگاه امین در تلآویو انجام میشد. سرمایههای یهودیان ایرانی از طریق بانکهای سوئیس، آمریکا و انگلستان و بنگاههای صرافی در ایران به اسرائیل منتقل میشدند. بنابراین یهودیان ایران پیوند مستحکمِ اقتصادی با کارتلهای اقتصادی یهودیان در اسرائیل و آمریکا داشتند و یکی از عمده دلایل حمایت شاه از یهودیان نیز همین قدرت مالی، سیاسی و اجتماعی جامعه یهود و یهودیان ایرانی در غرب و بهویژه در آمریکا و واشنگتن بود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی نیز در گزارشهای متعدد انتقال روزافزون ثروت از داخل کشور به اسرائیل به منظور تقویت و تحکیم پایههای رژیم صهیونیستی را تأیید میکند. در یکی از این گزارشها آمده است که هیچ یهودی متمکن ایرانی نیست که لااقل یک آپارتمان در اسرائیل خریداری نکرده باشد. بر اساس این گزارش یهودیان ایرانی در حیفا، ناتانیا و اورشلیم با مبالغ هنگفت مشغول سرمایهگذاری بودند و تمام تجار فرشِ خیابانِ فردوسی تهران در اسرائیل خانه داشتند و قسمت مهمی از سرمایههای ایران در رشته هتلسازی در اسرائیل سرمایهگذاری میشد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
در وحدتِ سیاسی ـ فرهنگی با اسرائیل
انسجام یا وحدت سیاسی، یکی از ویژگیهای بنیادین یهودیان در راستای تداوم و تقویتِ حیات سیاسی رژیم صهیونیستی محسوب میشود. در شرایط آن زمانِ پهلوی نیز یکپارچگی یهودیان در ابعاد فرهنگی و سیاسی بهعنوان یکی از اصول و ارزشهای بنیادین آنان محسوب میشد و برخی از آنان حتی قبل از انقلاب اسلامی نیز به اسرائیل مهاجرت میکردند. نماینده مجلس موسی (موشه) برال، تنها عضو یهودی مجلس شورای ملی ایران که با هواپیما از اروپا به تهران مراجعت مینمود، در سال 1330 وارد تلاویو شد تا به مطالعه وضع زندگی یهودیان مهاجر که از ایران وارد اسرائیل شدهاند بپردازد و فواید و موفقیتهای این مهاجرت را به چشم خود ببیند تا برای آنهایی که مایل به آمدن هستند توضیح دهد. در حدود دههزار نفر از یهودیان در آن برهه زمانی مایل به مهاجرت به اسرائیل بودند که در اردوگاه تهران متوقف و از کمکهایی که مؤسسات یهود آمریکا و فرانسه میپرداختند زندگی آنان تأمین میشد و انتظار حرکت به طرف اسرائیل را داشتند.
سفارت اسرائیل در ایران نیز در زمینه اتحاد فرهنگی ـ سیاسی فعال بود. گهگاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع مینمود و در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمعآوری میشد و هر بار مبلغ کلانی پول ارسال میگردید. در این جلسات که ماهیانه بود، مأمورینِ اداره کلِ هشتم ساواک شرکت داشتند. همچنین در سفارت میهمانیهای نیمهخصوصی داده میشد.
این رویکرد از نگرشِ آگاهانه و کلنگرانه اسرائیل به ایران و یهودیان حاضر در آن سرچشمه میگرفت. اسرائیل به ایران اُمید بسته بود که ایفای نقش برجستهاش را در ساختِ سرزمینی اروپایی ـ آمریکایی در قلبِ مشرقزمین امکانپذیر خواهد کرد. به همین دلیل بود که نیروهای مختلفی را نیز به ایران روانه میکرد. مئیر عزری یک اسرائیلی زاده ایران بود که در اوایل دهه 1330 به اسرائیل مهاجرت کرد و در سال 1336 به ایران بازگردانده شد تا «پلهای میان دو کشور را بسازد». او تا سال 1351 در ایران ماند؛ نخست عنوان کاردار داشت و سپس به مقام سفارت اسرائیل در ایران رسید. العزیز (گئیزی) تسافربر تا زمانِ انقلاب و حتی طی انقلاب اسلامی 1357 سرپرست قرارگاه موساد در تهران بود. یعقوب نیمرودی نزدیک 25 سال در ایران اقامت داشت. نخست سرپرست قرارگاه موساد بود (1334-1338) و سپس بهعنوان وابسته نظامی و سرپرست هیئت نمایندگی وزارت دفاع (1339-1348) و سرانجام بهعنوان بازرگانی خصوصی (1349-1357) فعالیت داشت. نیمرودی طی آخرین دوره اقامتش از لحاظ اقتصادی، به فعالیتهای مالی از جمله معاملاتِ تسلیحاتی با رژیم شاه میپرداخت.
تحت چنین شرایطی بخشِ مهاجرت آژانس یهود در ایران خود را موظف میدانست تا از مقامِ شاهنشاهی ایران به خاطر «کمکهای جوانمردانه» و «روح بشردوستی قابلستایشی» که درباره یهودیان ایرانی که به اسرائیل مسافرت مینمایند قدردانی کند. این در حالی است که آژانسِ یهود یک مؤسسه بینالمللی بوده و در تمام جهان نمایندگی دارد که در آن زمان بهوسیله چند نفر کارمند اسرائیلی خود در ایران آن هم با مساعدت اولیای امور مشغول کار بودند.
بنابراین پیوند یهودیان ایرانی با اسرائیل تنها به اقتصاد متکی نبود، بلکه عناصر سیاسی و فرهنگی نیرومندی نیز آنها را به هم پیوند میداد. چنین پیوندی عمدتا از مضامین عهد عتیق، تلمود و اعتقادات و اعمال یهودیان در طول تاریخ قابلفهم است؛ به این دلیل که یهودیت بیشتر دینی آیینی است و رهبران آن، پیروان خود را به رعایت احکام شریعت ترغیب میکنند. این دین آیینی در جهان معاصر نقش بغرنجی در کشور مصنوع اسرائیل به عهده گرفته است؛ بهگونهای که عامل پیوند و همبستگی اقشار مذهبی ارتودوکس یهودی شده است.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
نگاه یهودیان ایرانی به اسرائیل
پیوندهای پهلویسم و صهیونیسم
مجموع دادههای تاریخی نشان میدهد که محمدرضا پهلوی برای جلب رضایت دولتهای عرب از یکسو، و جلب رضایت نیروهای مخالف داخلی (مسلمانان و چپگرایان) از سوی دیگر روابطش با اسرائیل را زیر پوشش ضخیم پنهانکاری پیش میبرد. در زیر این پوشش ضخیم، بخشی از یهودیان ایرانی ارتباطاتِ گستردهای در حوزه اقتصاد جهت کمک به اقتصاد اسرائیل و اتحاد فرهنگی ـ سیاسی با اسرائیل را برای قوتگیری سامانِ سیاسی این رژیم در دستور کار قرار داده بودند که نشاندهنده نگاه فراگیر آنان به اسرائیل بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
بررسی حضور مستشاران آمریکایی در ایران
آژیر آمارها
شاید بتوان حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران را به دو برهه قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تقسیم کرد؛ در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران روندی تصاعدی پیدا میکند. آمار و ارقام در این زمینه شگفتانگیز است؛ آمارها نشان میدهد در سالهای منتهی به سقوط محمد مصدق، حدود ۱۳۳ مستشار آمریکایی در ایران حضور داشتهاند که تعداد اندکی از آنها نظامی بودهاند، اما به نوشته آبراهامیان عدد دههزار نفر در سال 1345 و شصتهزار نفر در سال 1356 در مقابل تعداد مستشاران نظامی آمریکا در ایران به ثبت رسیده است؛ عددی که هایزر، ژنرال آمریکایی، نیز به نوعی دیگر آن را تأیید میکند و معتقد است ۵۸۰۰۰ مستشار نظامی آمریکا در مهرماه ۱۳۵۷ در ایران حضور داشتهاند.
مستشاران نظامی آمریکا در ایران هر کاری به جز وظیفهای که برای آنها تعریف شده بود صورت میدادند؛ یکی از مسائلی که مستشاران نظامی آمریکایی عادت به انجام آن داشتند این بود که زمینه گسترش سرمایهگذاری خارجی در ایران بهویژه از سوی دولت متبوع خود، یعنی آمریکا را افزایش دهند؛ آنها حافظان منافع اقتصادی و نظامی آمریکا در ایران بودند و از سوی دیگر تلاش میکردند تا سلطه سیاسی آمریکا بر مردم ایران و متعاقب آن اجرای نظم به سود آمریکا را پیادهسازی کنند.
مستشاران نظامی آمریکا در مسائل نظامی و آموزشی حضوری نمایشی در ایران داشتند و آنجا که باید دانش لازم در حوزه نظامی را در اختیار ارتش ایران قرار میدادند از این امر مضایقه میکردند؛ بنابراین در نتیجه حضور آنها، معلومات فنی چندانی در اختیار ایرانیان قرار نمیگرفت و در نتیجه این امر ارتش ایران چندان از این حضور بهره نمیبرد.
حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران از سوی دیگر منجر به نوعی نابرابری و تبعیض نیز میشد؛ تبعیضی که حاکی از فرادستی نظامیان آمریکایی در ایران نه تنها در قیاس با نظامیان ایرانی بلکه حتی در قیاس با کلیت جامعه ایرانی بود. یکی از مهمترین امتیازات مستشاران نظامی آمریکا در ایران، «مصونیت سیاسی» آنها بود به نحوی که به هیچ وجه نمیشد آنها را در قبال جرم خود توقیف یا بازداشت کرد. مصونیت از تعقیب جزایی و مصونیت اداری و مدنی نیز از دیگر امتیازات ویژهای بود که مستشاران نظامی آمریکا مانند تافتهای جدابافته از آن برخوردار بودند. طنز تاریخ این است که آنها حتی برخوردار از معافیت مالیاتی و گمرکی بودند و خود این مصونیت بیانگر این است که هدف از حضور آنها چیزی به جز آموزش و مستشاری نظامی بوده است.
حساب سرانگشتی حداقل حقوق مستشاران نظامی آمریکا در ایران که باید توسط دولت ایران تأمین میشد سر به فلک میگذارد؛ آمارها میگوید در سال ۱۳۵۶، تأمین حقوق مستشاران آمریکایی بیش از سهمیلیارد دلار خرج روی دست دولت ایران میگذاشت. طنز قضیه اینجاست که در همین سال دولت ایران برای آموزش و پرورش ۱.۸ میلیارد دلار و برای بخش بهداشت ۳۶۲ میلیون دلار بودجه کنار گذاشته بود.
جنون نظامیگری و پیگیری خرید سلاح و تجهیزات از آمریکا در دوره پهلوی دوم در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد رو به اوج گذاشت و روزبهروز خرید سلاح برای پهلوی دوم از نان شب نیز واجبتر شد. در این میان سلاح، مستشار نیز با خود به ایران میآورد و این مستشاران نظامی با بستهای از امتیازات متعدد سیاسی و اقتصادی و قضایی و مدنی در ایران فعالیت میکردند. مستشاران نظامی تقریبا در تمامی شئون ایران دخالت داشتند و بسیار اندک به وظیفه ذاتی خود عمل میکردند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8571/%D8%A2%DA%98%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7/?id=8571