eitaa logo
ImArticles
176 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پرونده سازی به روش ساواک به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرکز اسناد انقلاب اسلامی  متنی با عنوان "پرونده‌سازی به روش «ساواک»" منتشر کرد. آیا می‌دانید ساواک به عنوان نهاد امنیتی رژیم پهلوی وظیفه داشت به شیوه‌ها و بهانه‌های مختلف برای افراد پرونده‌سازی کند؟ مثلا ساواک افرادی را که به دلیل حمایت از نهضت اسلامی و امام خمینی دستگیر می‌شدند، مخل نظم کشور معرفی می‌کرد و دستور می‌داد در پرونده‌هایشان هم با عنوان "اخلالگر" معرفی شوند. در یکی از دستورهای ساواک آمده بود: «مقرر است افرادی که به اتهام فعالیت و یا دادن شعار به نفع [امام] روح‌الله خمینی بازداشت می‌شوند در هنگام ارجاع پرونده‌های آنان به دادگستری، اتهام فعالیت به نفع خمینی ذکر نشود و اتهام این قبیل افراد، اخلال در نظم و امنیت و غیره عنوان گردد.» https://www.mashreghnews.ir/news/1039391/
عربستان ده ها ساواکی را دستگیر کرد! تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ یک روزنامۀ سعودی، در گزارشی، از دستگیری ده ها تن از عناصر ساواک توسط دستگاه امنیت عربستان خبرداد! به گزارش پایگاه خبری العالم، روزنامۀ عکاظ عربستان با انتشار مطلبی مدعی شد که دستگاه امنیتی عربستان، در سال های 2009 تا 2012، 33 جاسوس مرتبط با "ساواک"(!) ایران و "موساد" اسرائیل را دستگیر کرده است. عکاظ، به نقل از مسئولان امنیتی عربستان، اعلام کرده است که 30 تن از این 33 جاسوس عربستانی، یک نفر ایرانی، یک نفر اردنی و یک نفر افغان بوده اند. در این میان، به جز جاسوس اردنی که مستقیما با نخست وزیر اسرائیل در ارتباط بوده (!) و برای موساد جاسوسی می کرده است، 32 نفر دیگر جاسوس ایران بوده اند! ادعای عربستان دربارۀ جاسوسی اسرائیل از این کشور، با هدف ضربه زدن به امنیت  و ثبات عربستان، در حالی مطرح می شود که در سال های اخیر، روابط حسنۀ آل سعود با رژیم صهیونیستی روز به روز علنی تر شده و هر دو کشور، یک دیگر را همپیمانی قابل اعتماد برای خود معرفی کرده اند. اما بخش مضحک تر ادعای عربستان دستگیر کردن عناصر ساواک است! ظاهرا کسی که این سناریوی تخیلی را برای انتشار در رسانه های سعودی آماده کرده، اطلاع نداشته است که "ساواک" بیش از 37 سال پیش از میان رفته است! نکتۀ قابل توجه دیگر اینکه از 33 جاسوس دستگیر شده، 32 نفر برای ایران و تنها یک نفر برای اسرائیل جاسوسی می کرده اند! به نظر می رسد نویسندۀ این داستان (!) تلاش داشته است به مخاطبان ساده باور خود القا کند که دشمنی ایران با عربستان ده ها برابر دشمنی اسرائیل با این کشور – بر فرض وجود این دشمنی – است! نشانۀ این دشمنی هم اینکه تعداد جاسوسان ایرانی به اسرائیلی، 32 به 1 است! https://fa.alalamtv.net/news/1825391/
عملیات برون مرزی ساواک: ساواک و افغانستان افغانستان مرزهای طولانی با ایران دارد و به رغم آن كه حكومتهای وقت این كشور، به ندرت مشكلات جدی با حكومت پهلوی داشتند، اما وجود اشرار و قاچاقچیان افغانی در مرزهای دو كشور همواره مشكلاتی برای حكومتها به وجود می‌آورد. ساواك برای فعالیت در افغانستان كمتر مشكل داشت. در دوران حكومت ظاهرشاه در افغانستان، كه روابط حسنه‌ای با شاه داشت و حكومت ایران نیز كمكهای مالی قابل‌اعتنایی به او می‌كرد، ساواك در فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی خود در افغانستان با گشاده‌دستی تمام عمل می‌كرد. از مهمترین نگرانیهای ساواك در دوران سلطنت ظاهرشاه، گسترش نفوذ شوروی در این كشور بود. همه ساله تعداد بسیاری از افسران و درجه‌داران افغانی برای فراگیری مهارتهای نظامی راهی شوروی می‌شدند و ایدئولوژی كمونیسم به تدریج در میان ارتش رشد می‌كرد. نمایندگی ساواك در افغانستان همواره گزارشاتی در این باره به تهران منعكس می‌كرد. اما به دلایل عدیده كه مهمترین آن سیاستهای ویژه دولت امریكا بود، چندان وقعی به گزارشات و نگرانیهای ساواك نهاده نمی‌شد. نمایندگی سیا و سفارت امریكا در كابل، علاقمند بودند با درگیر كردن شوروی در افغانستان، از فعالیت و نفوذ این كشور از نقاط دیگر جهان بكاهند. ساواك درباره خطر بالقوه و بالفعل نفوذ تدریجی شوروی در افغانستان هشدارهای لازم را به مسئولان در تهران داده و به احتمال سقوط قریب‌الوقوع افغانستان در دامن شوروی اشارات آشكاری كرده بود؛ اما واكنش رژیم پهلوی و هم‌پیمانان امریكایی‌اش چندان جدی نمی‌نمود و سرانجام هم كمونیستها طی كودتایی كم‌هزینه ظاهرشاه را از سریر سلطنت به زیر كشیدند. درگیریهای مرزی پراكنده بین اشرار و نیز برخی واحدهای نظامی افغانی با ژاندارمری و نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی ساواك هم هر از گاه روی می‌داد كه تلفاتی برای طرفین داشت. و پس از سقوط ظاهرشاه نیز افزایش یافت. http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=14821
تغییر شریک عمده تجاری بسیاری از کشورها از آمریکا (رنگ آبی) به چین (رنگ قرمز) در فاصله سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۸ میلادی در لینک زیر این تغییر را می توانید بصورت تایم لپس در گیف مربوطه مشاهده کنید https://howmuch.net/articles/trade-timelapse-usa-china همچنین در ۲۰۲۰، چین از آمریکا بعنوان بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپا پیشی گرفت https://www.bbc.com/news/business-56093378
نگاهی به ساواک؛ سازمان جهنمی ساواک برخوردار از هزاران نفر مخبر حقوق‌‏بگیر بود. مجله نیوزویک گزارشى داده بود که بودجه رسمى ساواک در سال 1972م 225میلیون دلار و در سال 1973 310میلیون دلار بوده است، ولى این رقم بسیار کم است؛ زیرا منافع عظیم دیگرى در بودجه‏‌هاى سرّى دیگر بخش‌هاى امنیتى وجود داشته است.   کنترل احزاب دولتى از طریق ساواک انجام مى‏‌گرفت و تمامى گزارش‌هایى که ساواک درباره این احزاب تهیه کرده گواه این مدعاست. اغلب گزارش‌ها در اداره کل سوم ساواک تهیه مى‏‌شد. اداره امنیت داخلى ساواک، که اداره سوم هم نامیده مى‌‏شد و مهم‌ترین جزء کل دستگاه سرکوب و شکنجه‌‏گر بود، به پنج بخش تقسیم مى‏‌گشت که بخش نخستین آن، تحقیقات و عملیات در مورد چند گروه و سازمان کلیدى مخالف را برعهده داشت: حزب توده، جبهه ملى و احزاب مربوط به آن، دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور، اقلیت‌هاى قومی متأثر از جریان‌های فرامرزی و روحانیت.   بخش دوم درباره افکار عمومى و نهادهاى همگانى کار مى‏‌کرد و شامل مطبوعات، عشایر، سازمان‌هاى کارگرى و دهقانى، احزاب سیاسى وابسته به دولت، مدارس و دانشگاه‌ها و دستگاه‌هاى دولتى بود. بخش سوم اسناد بخش امنیت داخلى را نگهدارى مى‏‌کرد. بخش چهارم مسئول فعالیت‌هاى ویژه‏‌اى چون سانسور، ترویج افکار، آموزش و عملیات ویژه و مسائل حقوقى از قبیل بازجویى بود. اداره امنیت داخلى، بر چهار زندان نیز مدیریت داشت از جمله زندان معروف باغ مهران که گفته مى‏‌شود داراى اتاق‌هاى شکنجه و حیاط اعدام بود.   ساواک مهم‌ترین نقش را در سرکوب سازمان‌های سیاسی مخالف شاه و تحرکات ضد رژیمی مردم داشت و در این راه به شکنجه‏‌هاى قرون وسطى و ایجاد ارعاب و وحشت عموم مبادرت می‌کرد. عمر ساواک از 1335 تا 1357، 22 سال به طول انجامید و در مدت استقرار فضایی آکنده از خفقان را بر کشور حاکم کرد و یکی از مهم‌ترین دلایل وقوع انقلاب، انباشت توده انبوه نارضایتی مردم از سرکوب‌های این نهاد بود. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-18386/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85%DB%8C/?id=18386
ساواک ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) این سازمان از اواخر سال 1335 هـ .ش کار خود را آغاز کرد. در شکل گیری ساواک آمریکا و اسرائیل نقش عمده‌ای داشتند. این سازمان به ویژه در دورة حاکمیت نصیری (دوره نخست وزیر هویدا) به یاری هزاران مأمور رسمی و انبوه خبرچینان و شیوه‌های متنوع شکنجه و سرکوب، کار کنترل تمامی محافل، سازمانها، نهادها، مراکز و افراد مظنون را برعهده داشت. بدین ترتیب، ساواک در تمام روزنامه‌ها حضور داشت و برای آنها سر مقاله می‌نوشت یا مطالب را دیکته می‌کرد. در ادارات همه زیر نظر بودند؛ در ضیافتها هر کس به فرد مجاور خود بدگمان می‌شد. در اتاقهای هتلها میکروفون کار گذاشته بودند؛ کتابها و حتی نامه‌هایی که از خارج می‌رسید کنترل می‌شد. نامه‌ها با بی‌دقتی بسیار باز و بعد با سنجاق دوخته می‌شد. ساواک گاه برای دستگیری یک گروه کوچک، برای آنکه فرد یا افراد مورد نظر نگریزند، دهها نفر را دستگیر می کرد. ایجاد کمیته مشترک ضد خرابکاری به کمک شهربانی در سال 1350 به ساواک حضور آشکار بیشتری بخشید. بدین ترتیب ساواک توانسته بود جز تعدادی از رهبران مذهبی و برخی از روشنفکران و تبعید شدگان به خارج، همه را بترساند. ساواک در راستای کنترل مخالفان در خارج از کشور پولهای هنگفتی برای رؤسای ساواک درخارج ارسال می‌کرد و به اشخاص داخلی یا سیاستمداران و نشریه‌های خارجی مبالغ بسیاری حق السکوت می‌داد. به طور کلی القای ترس مفرط به تنفر عمومی انجامید. هنگامیکه با تحولات انقلابی در سال 1356 و 1357 در این ترس تزلزل ایجاد شد و روحیة انقلابی پدید آمد، مأموران ساواک آماج حملات انقلابیون قرار گرفتند و افشای گستردة اعمال و شکنجه‌های روحی و جسمی ساواک بر طغیان‌های عمومی افزود. منبع: دانشنامه رشد http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%b3%d8%a7%d9%88%d8%a7%da%a9&SSOReturnPage=Check&Rand=0
ساواک و شکنجه های سریالی در داخل یا خارج زندان!! با تأسیس ساواک در سال 1335 شکنجه عریان‌تر و مدرن‌تر شد. یکی از حربه‌هایی که ساواک برای خارج کردن افراد از صحنه فعالیت و مبارزه علیه رژیم به کار می‌برد، پخش شایعه در مورد آن‌ها برای بی‌اعتبار کردن تشکیلات و افراد در بین مردم و هواداران آن‌ها بود؛ برای نمونه ساواک برای بی اعتبار کردن هرچه بیشتر نیروهای حزب توده، شایعاتی پراکنده می‌کرد مبنی بر اینکه حزب توده در کودتای 28 مرداد 1332 در تشویق افسران طرفدار شاه برای براندازی دولت مصدق دست داشته است. همچنین ساواک در بعضی از موارد با انتساب بعضی از اعضای حزب به خود و اعلام همکاری آنها بعد از آزادی از زندان با ساواک یا پخش شایعه‌ای مبنی بر اینکه بعضی افسران حزب توده که به شوروی فرار کرده‌اند، به گونه‌ای از روس‌ها سرخورده شده‌ و خواستار بازگشت به ایران گردیده‌ و شوروی‌ها چند تن از این افراد را به دولت ایران تحویل داده‌ و در ایران به جوخه اعدام سپرده شده‌اند، تلاش می‌کرد از گرایش جامعه به جریان چپ و فعالیت هواداران حزب جلوگیری کند. می‌توان گفت که دژخیمان پهلوی تحت آموزش آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها شکنجه‌های سریالی را به جای شکنجه‌هایی به‌کار بردند که به راحتی به مرگ منتهی می‌شد. این شکل جدید شکنجه که هم صدمات بیشتر به بدن و هم شرایط دشوار عصبی را ایجاد می‌کرد شکنجه‌های «سریالی» بود که باید دائم تا «حصول نتیجه» ادامه پیدا می‌کرد. پس از به‌دست گرفتنِ قدرت توسط رضاشاه، اصلاحاتی در دستگاه قضایی اعمال شد که شکل شکنجه را تا حدودی تغییر داد و آن کم‌رنگ شدن خشونت‌های علنی و بدنی زندانیان بود. این تغییر باعث تسلط بیشتر حکومت پهلوی بر زندانیان در زندان‌های مدرن نظیر زندان قصر شد. پس از سقوط رضاشاه و تا پیش از ایجاد ساواک الگوهای شکنجه رضاشاه در دوره پسرش ادامه یافت، اما تأسیس ساواک نقطه گسست جدی در الگوهای شکنجه است. نکته حائز اهمیت در این فرایند در حال تغییر، اهمیت یافتنِ شکنجه سریالی، مدرن و حتی خارج از زندان در دوره پهلوی دوم است که طی آن دستیابی به اطلاعات برای نظام سیاسی نسبت به از بین بردنِ زندانی اهمیت بیشتری داشت. می‌توان گفت که اگر در دوره رضاشاه زندانِ مدرن به محل وحشت تبدیل شده بود، در دوره محمدرضا پهلوی شاهد حکومتِ وحشت هستیم که شکنجه‌ها حتی در بیرون از زندان و با نقش‌آفرینی ویژه ساواک دنبال می‌شد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-20203/%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%90-%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA%D9%90-%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA/?id=20203
چرا اسلام‌آباد از پیمان سنتو خارج شد؟ در مجموع آنچه از روابط ایران و پاکستان در دوره پهلوی می‌توان مشاهده کرد این است که اسلام‌آباد هنگامی که مشاهده کرد پیمانی همچون سنتو اهداف و منافع کشورهای منطقه و به‌خصوص پاکستان را مد نظر ندارد و صرفا منافع و اهداف ایالات متحده در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی را ملحوظ می‌نماید از آن کنار کشید. در واقع در عمل دو جنگ هند و پاکستان بر سر مسائل مرزی نشان داد که پیمان‌های منطقه‌ای همچون سیتو و سنتو صرفا در راستای محدود کردن نفوذ کمونیسم است و منافع کشورهای منطقه را تأمین نمی‌کند؛ درسی که شاه ایران آن را فرا نگرفت و تلاش کرد منافع ایران را با تکیه بر همراهی با آمریکا تأمین نماید؛ امری که در نهایت به از دست رفتن سلطنتش منتهی شد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-17256/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/?id=17256
نگاه سفارت ینگی‌دنیا به ساواک چگونه بود؟ ساواک با اختیار تام و کامل، وظیفه شناسایی مخالفان و دستگیری آنان را بر عهده داشت. البته این نهاد اطلاعاتی قدرتمند، در شناسایی هر آنچه می‌توانست قدرت سیاسی شاه و رژیم را خدشه‌دار نماید نیز فعال بود و مانع از فعالیت آزاد افراد، گروه‌های سیاسی و مطبوعات می‌گردید. ساواک با بسیاری از نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب نیز در ارتباط بود و از آنها بهره می‌گرفت. البته در مقابل، عملکرد این دستگاه اطلاعاتی برای غرب به‌خصوص آمریکا نیز مهم بود؛ ازاین‌رو شاهد هستیم که در اسناد جاسوسی آمریکا، بارها و بارها به عملکرد ساواک اشاره شده و بدان پرداخته شده است. با این مقدمه، به تبیین ساواک، وظایف و عملکرد آن با توجه به منابع موجود از جمله اسناد لانه جاسوسی پرداخته می‌شود. ساواک به بهانه‌های مختلف مخالفان را دستگیر می‌کرد و اگر به فرد یا گروهی سوءظن داشت با حربه‌های گوناگون به خدشه‌دار کردن منزلت و شخصیت آنان در میان مردم مبادرت می‌کرد؛ چنان‌که گاه، برخی از مأموران ساواک با متهم نمودن برخی از روحانیون به کارهایی خلاف واقع به شکنجه و یا تخریب آنان می‌پرداختند، اما بعدها مشخص می‌شد که این اقدام تله‌ای بیش نبوده و تنها در راستای مقاصد سیاسی صورت گرفته است. در برخی از اسناد به نمونه‌هایی از این دست اشاره شده است و جالب است که آن اسناد نیز به بی‌گناهی متهم اذعان داشته‌اند. در نمونه‌ای که در یکی از اسناد آمده است گفته شده «یک مأمور ساواک کشیده‌ای به یک ملا زد و بعدا ادعا کرد که او دو بطری شراب با خودش داشت در صورتی که او کاری نکرده بود». البته علاوه بر روحانیون سایر نهادها و گروه‌ها نیز زیر تیغ تیز نظارت و کنترل ساواک قرار داشتند که در بیشتر مواقع با توسل به زور، شکنجه و گاه «خبرچینی» انجام می‌گرفت. البته گاه برخی از وظایف و اقدامات ساواک در راستای نمایش‌های دروغین جهت بزرگ‌نمایی شاه و اقدامات او بود. ساواک با روش‌های مختلفی به ارعاب مخالفان و به دست آوردن اطلاعات از مردم می‌پرداخت. علاوه بر روش‌های معمول شکنجه و قتل، استفاده از خبرچین‌ها از دیگر روش‌های خاص ساواک در کسب اطلاعات بود؛ چنان‌که طبق برخی از آمارها، تعداد خبرچین‌های ساواک در سال 1349 بین بیست تا سی‌هزار نفر نیز برآورد شده است؛ البته گاه برخی از افراد سیا نیز مأمور ایفای این نقش، یعنی خبرچینی، بودند و همین عامل باعث شده بود بسیاری از مردم، به آمریکایی‌های حاضر در ایران، نگاهی تردیدآمیز داشته باشند. بازتاب این تردید و ترس را می‌توان به عنوان نمونه‌ در ملاقات مهندسی به نام توکلی با یک آمریکایی به نام استمپل دید. «در سراسر ملاقات آشکار بود که سوءظنی اساسی از طرف توکلی در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است و یا جاسوس سیا، وجود داشت.» ساواک، یکی از قدرتمندترین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی شاه بود که در همه جا حضور داشت و در طول فعالیت خود بسیاری از مخالفان رژیم را شناسایی و دستگیر نمود. این سازمان با ارتباطات گسترده و پیچیده خود با نهادهای مشابه غربی همچون سیا و موساد، از همکاری آنان در اجرای اهداف و عملیات خود بهره‌ می‌گرفت. این ارتباط به حدی گسترده و پیچیده بود که حتی شاه نیز در اواخر حکومت خود در توهماتی توطئه‌نگرانه به فعالیت‌های آن مظنون شده بود و ساواک و سیا را عامل براندازی خود تلقی می‌کرد؛ درحالی‌که واقعیت آن است که ساواک تا آخرین لحظه حیات سیاسی خود به شاه و رژیم وفادار بود و در محاسباتی اشتباه، نتوانست مخالفان واقعی رژیم را شناسایی کند و با آنها مقابله نماید. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-8096/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F/?id=8096
شکنجه سفید از ابزارهای دیگر ساواک شکنجه سفید بود. شکنجه سفید نوعی شکنجه روان‌شناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» شخص است. شکنجه سفید سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجه‌شونده و کاهش بسیار «محصولات فکری» او می‌شود. اگرچه چنین شکنجه‌هایی در زندان انجام می‌شود، ساواک با توجه به محبوبیت و اهمیت افراد که مانع زندانی کردن آنها می‌شد، در تلاش بود این نوع شکنجه را در بیرون از زندان نیز پیگیری کند. ابوالحسن ابتهاج، رئیس بانک ملی ایران (1321-1329)، مدیرعامل سازمان برنامه (1333-1337) و مؤسس بانک خصوصی، در خاطرات خود با بیان وضعیت ساواک و تلاش این نهاد برای شکنجه سفید در داخل و خارجِ زندان، نکات ماروین زونیس در کتاب «نخبگان سیاسی ایران» را تایید کرده است.   به عقیده زونیس و ابتهاج، رژیم شاه، از تحمل کسانی که آنان را «مخالفان» خود می‌دانست، سر باز می‌زد؛ نتیجه اینکه فعالان جذب‌نشده یا جذب‌نشدنی در دستگاه از طرف رژیم تحت‌فشار دائم قرار می‌گرفتند. در این شرایط، مخالفان راه چندانی نداشتند و اغلب یا روحیه خود را به‌طورکلی از دست می‌دهند یا از سیاست دست می‌شستند. درعین‌حال، توقیف موقت به اتهام فساد ازجمله روش‌های نشان دادن «عدم رضایت همایونی» محسوب می‌شد؛ حال‌آنکه اتهامشان درواقع ماهیتی سیاسی داشت.   ابتهاج مدتی بعد زندانی شد، اما پس از اثبات نشدن اتهاماتش، از زندان آزاد شد. اتهاماتی مانند «فساد مالی» و «اتلاف منابع اقتصادی» یکی از نمونه‌های اجرای «شکنجه سفید» بود. این اتهامات به دلیل سخنرانی ابتهاج در «کنفرانس بین‌المللی صنایع» در سانفرانسیسکو و تأکید بر ضرورت برنامه‌ریزی دولتی و وجود یک بخش خصوصی قوی در جوامع درحال‌توسعه به‌وجود آمده بود. وی برنامه‌های یک‌جانبه کمک‌های اقتصادی در گذشته را نقد و اعلام کرده بود که کمک‌های مالی یک کشور به کشور دیگر موجب می‌شود منابع مالی مزبور بر اساس ملاحظات نظامی و سیاسی خرج شوند و به کار توسعه نیایند که ایران در این زمینه نمونه خوبی است. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6679/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%90-%D8%B4%DA%A9%D9%86%D8%AC%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C/?id=6679
فساد سیستمی یعنی چه؟ در دهه 1340 و بعد از ایجاد فضای اختناق در کشور، محمدرضا پهلوی در حوزه اقتصاد تلاش کرد با استفاده از مدیرانی که گرایش‌های تکنوکرات داشتند و بیشتر آنها در دانشگاه‌های خارج از کشور تحصیل کرده بودند، برنامه‌های خود را به اجرا درآورد. هرچند بی‌توجهی به فرهنگ داخلی، غرب‌زدگی و توسعه نامتوازن از جمله انتقاداتی است که به عملکرد مدیران اقتصاد در دهه‌های 1340 و 1350 وارد است، بااین‌حال بازخوانی خاطرات این افراد که از نزدیک شاهد اقدامات شاه بودند و او را در این زمینه یاری می‌دادند، می‌تواند به روشن‌تر شدن روند سقوط رژیم پهلوی کمک شایان توجهی کند. ابوالحسن ابتهاج، مسئول سازمان برنامه معتقد است که شیوه هزینه‌کرد درآمدهای نفتی به شکلی بود که اعتماد عمومی را مخدوش می‌کرد و سبب زوال سرمایه اجتماعی حاکمیت شده بود. ابتهاج معتقد است در آن زمان هدر رفتن منابع زیاد بود و شاه هم حاضر نبود این مسئله را بپذیرد. رضا نیازمند، مدیرعامل و رئیس هیئت‌مدیره سازمان مدیریت صنعتی در دهه 1340، فساد اقتصادی در کشور را به‌عنوان یکی از مشکلات دوران مسئولیت خود عنوان کرده و دراین‌باره گفته است: «[...] برادران فولادی با استفاده از رابطه با دربار، باتری‌سازی ارتش را خریده بودند. باتری بهتر و ارزان تر نصیرپور بازار را گرفته بود. فولادی‌ها به دربار شکایت کردند و چندین مرتبه نامه فرستادند که از کار نصیرپور جلوگیری شود. درنهایت با دستور دربار کارخانه نصیرپور مهروموم شد». محمد یگانه، که در دوران پهلوی دوم، رئیس بانک مرکزی و وزیر آبادانی و مسکن بوده، نیز به فسادهای آن دوران اشاره کرده و گفته است که در یک شرکت ایر تاکسی تیمسار خادمی، همسر فاطمه پهلوی، رشوه کلانی دریافت کرده بود. بعد هم مشخص می‌شود که اشراف پهلوی هم در این رشوه‌گیری نقش داشته است. همچنین در پرونده دیگری نیز یکی از منسوبان به درباره هفت‌میلیون دلار رشوه دریافت کرده است. او درباره بنیاد پهلوی می‌گوید: «بنیاد پهلوی گرفتاری‌هایی داشت و به اسم بنیاد کارهایی داشتند انجام می‌دادند که کاملا جرم بود؛ یعنی سوءاستفاده بود». عبدالمجید مجیدی، وزیر کار و رئیس سازمان برنامه در دوران پهلوی دوم، هم درباره فساد اقتصادی گفته است که در آن زمان فساد به حدی گسترده شده بود که برخی از افرادی که به دربار نزدیک بودند، اگر طرحی قرار بود به اجرا درآید باید 5 تا 10درصد و حتی بیشتر از بودجه آن را به‌عنوان حق‌الحساب دریافت می‌کردند تا بگذارند آن طرح به اجرا درآید. علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد (1341 تا 1348)، هم معتقد است که بی‌برنامگی در حوزه اقتصاد سبب شد قیمت کالاها در اواسط دهه 1350 افزایش زیادی یابد و همین مسئله بر نارضایتی مردم افزود. او می‌گوید: «قیمت‌ها رفت بالا برای اینکه درآمدها بالا رفته بود؛ یعنی پولی که توی بازار ریخته می‌شد، زیاد شده بود. بعد هم یک مقدار طرح‌هایی که حقش نبود آن موقع انجام دهند را اجرا کردند؛ ... درنتیجه تورم در سال 1975 فکر می‌کنم به بیست‌وچند درصد رسید. سال‌های بعد هم همین‌طور بود... بعد از طرف دیگر چون قیمت‌ها بالا رفته بود و شاه ناراحت بود، برداشت و این را جزء اصول انقلاب سفید گذاشت که قیمت‌ها نباید تغییر کند؛ یعنی از آن کارهایی که در هیچ دیوانه‌خانه‌ای کسی نمی‌کند». بر اساس گزارش‌های ساواک، شریف‌امامی، که در دوران پهلوی، رئیس سازمان برنامه، وزیر صنایع و معادن و رئیس مجلس سنا بوده است، از اواخر 1354، در محافل خصوصی از وضعیت کشور انتقاد می‌کرد. او یک‌بار گفته بود: «من اوضاع را خیلی بد می‌بینم. تمام مردم در حد انفجار هستند. من که همه‌چیز را دارم می‌بینم...». همچنین شریف‌امامی درباره نفت هم گفته است: «وضع را روشن نمی‌بینم و فایده‌ای ندارد که 24میلیارد دلار به ما پول دادند. بیست‌میلیارد آن را پس دادیم و حتی به انگلستان وام دادیم و چهارمیلیارد بقیه هم به‌دست عوامل اجرایی از بین می‌رود و می‌خورند. اگر پول نمی‌دادند، بهتر بود؛ لااقل دلمان نمی‌سوخت». هوشنگ نهاوندی، که مدتی وزیر آبادانی و مسکن بوده است، می‌گوید که فقدان ارتباط میان دولت با مردم و تورم بالا و اقدامات ساواک و برنامه‌های عمرانی نمایشی، وعده‌های دروغ مأموران بلندپایه مانند نخست‌وزیر و وزیران بر نارضایتی مردم افزوده بود. همه این موارد در گزارش‌هایی به شاه اطلاع داده شد، اما در عمل برای حل این مشکلات اقدامی انجام نشد. درمجموع مرور خاطرات مسئولان اقتصادی دوره پهلوی دوم نشان می‌دهد که نابسامانی و بی‌لیاقتی در اداره امور و از طرفی نبود گوش شنوا برای حل مشکلات سبب شد ایران در دهه 1350 به آتش زیر خاکستری تبدیل شود که سرانجام این آتش در سال 1356 شعله‌ور و به سرنگونی رژیم دیکتاتوری پهلوی در سال 1357 منجر شد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-19726/
از بی‌حزبی تا کوکاکولا و پپسی‌کولا!! مقایسه رویکرد رضاشاه و پسر او نسبت به احزاب بدون بررسی بافتارمند و در زمانی قابل تحلیل نیست. بافتاری که رضاشاه در آن قدرت را به‌دست گرفت نیازمند یک قدرت متمرکز برای سامان بخشیدن به جامعه بود. در چنین شرایطی که هرج‌ومرج حتی آرمان‌های مشروطیت را به حاشیه رانده بود فرصت مناسب برای رضاشاه مهیا شد تا خود را تبلور نظام سیاسی در ایران بداند. او حتی به تیمورتاش، که از مهم‌ترین یارانش بود، اجازه فعالیت حزبی را نداد و تقریبا در دوره رضاشاه حزبی پا نگرفت. بافتارِ به قدرت رسیدنِ محمدرضا پهلوی و فعالیت نیروهای سیاسی در بین سال‌های 1320-1332 متفاوت از رضاشاه بود. در این سال‌ها احزاب سیاسی و گروه‌ها فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند و شاه، اگرچه همانند پدر به احزاب اعتقادی نداشت، نمی‌توانست به یک‌باره اساس آنها را برچیند. البته او از فرصت‌های پیش‌آمده برای سرکوب احزاب استفاده کرد و در نهایت و هنگامی‌که دید امکان برچیدن احزاب فراهم نیست (برخلاف دوره رضاشاه) به تهی ساختن هستی احزاب روی آورد. تشکیل دو حزب ملّیون و مردم و در مرحله آخر تشکیل حزب رستاخیز از مهم‌ترین اقدامات او برای مقابله با چیزی بود که نمی‌توانست آن را از صحنه سیاست ایران برچیند. در سخن نهایی باید چنین گفت که پهلوی پدر و پسر نگاهی یکسان به احزاب داشتند و جایگاهی در سیاست برای آن قائل نبودند، اما بافتاری که در آن به سلطنت رسیده بودند کنش‌های آنها در جهت مقابله با احزاب را متفاوت ساخته بود. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-19652/%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%AD%D8%B2%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D9%BE%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7!!/?id=19652
عوارض بلندپروازی‌های محمدرضا پهلوی در برنامه‌های توسعه برنامه‌ریزی برای توسعه، یکی از مهم‌ترین اقدامات محمدرضا پهلوی برای شبیه‌سازیِ هرچه بیشتر ایران به نظام‌های غربی بود. تجربه‌های برنامه‌‌های توسعه در دوران پهلوی حکایت از آن دارد که این برنامه‌ها بیش از آنکه مترصد توسعه باشد، عاملی برای کنترل مردم، تحکیم نفوذ دولت در اقتصاد و ایجاد تضاد و تعارض در فرهنگ جمعی مردم بوده است. جنسِ این برنامه‌ها به‌گونه‌ای بود که نیازهای فرهنگی و مذهبی مردم را در نظر نمی‌گرفت؛ درنتیجه خلأهای بسیاری را در جامعه ایجاد کرد که پیامدِ آن چیزی جز افزایش مخالفت‌ها با استبداد سیاسی پهلوی و آشکار شدنِ مبارزه با سلطنت نبود. نظام سیاسی با این برنامه‌ها، نظم پیشین در زندگی مردم را برهم می‌زد، ولی نمی‌توانست به‌جای آن، نظم تازه‌ای ارائه کند. یکی از مهم‌ترین علت ناکامی این برنامه‌ها این بود که شاه نمی‌خواست بدون آنکه از قدرتش کاسته شود و نفوذ و اختیارات خود را در اقتصاد سیاسی از دست دهد، کشور را به دروازه‌های تمدن برساند. کم‌توجهی و بی‌اعتقادی محمدرضا پهلوی به تفکر کارشناسی، ارزیابی، مطالعه و نهایتا برنامه‌ریزی سبب شده بود توسعه به هوا و هوس شخصی او تنزل درجه دهد و جز گسترده شدن نفوذ دولت در اجتماع و اقتصاد ثمره دیگری نداشته باشد. افزون بر این مورد، اتلاف منابع و از دست رفتن سرمایه‌های ملی مسئله‌ای بود که روزبه‌روز بر خشم و نارضایتی مردم می‌افزود. با اجرای این برنامه‌ها، کلیه درآمدهای حاصل از صادرات نفت در ازای واردات کالا و خدمات به خارج بازگردانده شد. اجرای پنج برنامه عمرانی زیر نظارت و تأثیر مستقیم و غیرمستقیم غرب، با وجود گوناگونی در اهداف آنها و افزایش شدید هزینه‌های هر برنامه نسبت به برنامه پیش از آن، رشد سرمایه‌داری را در ایران شدت بخشید، توسعه به بار نیاورد و وابستگی را گسترده‌تر و ژرف‌تر کرد. برنامه‌های توسعه، ابزارها و سیاست‌هایی هستند که به‌منظور مشخص کردن نقشه راه و چگونگی دست یافتن به توسعه نوشته می‌شوند. در دوران پهلوی، این برنامه‌ها بیشتر از آنکه در خدمت اهداف توسعه قرار بگیرند، ابزاری برای افزایش قدرت شاه و همچنین نفوذ بیشتر او در جامعه و اقتصاد بودند. در نتیجه برنامه‌های توسعه، نه‌تنها قدرت شخصی شاه افزایش بی‌سابقه‌ای پیدا کرد، بندهای وابستگی ایران به کشورهای استثمارگر مستحکم‌تر شد و تأمین منافع مستشاران خارجی و نهادهای بین‌المللی بر فرازِ منافع ملی مردم ایران قرار گرفت. این برنامه‌ها با ناکامی در محقق ساختنِ خواست‌های عمومی، به‌نوعی کاتالیزور انقلاب اسلامی بودند و زمینه لازم را برای بروز و فوران خشم عمومی فراهم کردند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-19556/%D8%B9%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B6-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87/?id=19556
فرصت‌طلبی رضاخان برای زدن تیر خلاص به مشروطه مشروطیت نه تنها به تغییر نظام سلطنت استبدادی به سلطنت مشروط منجر شد، بلکه مشارکت بیشتر مردم در نظام سیاسی را بشارت می‌داد، اما چه شد که به جای تحقق این بشارت، سلطنت استبدادی با شدت بیشتری به حیات سیاسی ایران بازگشت؟ جنبش مشروطیت پایه‌های نظام پیشین را لرزاند، اما به دلیل مشکلات عدیده‌ای چون اختلافات درونی و فشارهای خارجی، هرج‌ومرج بروز کرد و نتوانست نظم مستحکم و جدیدی را جانشین نظم قدیمی کند. روی کار آمدن رضاشاه و اقدامات او بی‌ارتباط با این فرایند تاریخی نیست. حوادث مشروطیت سبب آشفتگی و وخامت اوضاع ایران شد و اکثر متفکران و کسانی که به نحوی در امور سیاسی کشور درگیر بودند، آرزومند آن بودند که دست غیبی از آستین بیرون آید و به اوضاع سروسامان دهد. به قدرت رسیدن رضاخان و اقدامات او در جامعه، که آسیب زیادی به جامعه مدنی زد، در نسبت با هرج‌ومرج و بی‌ثباتی سیاسی مشروطیت قابل تحلیل است. جامعه ایران پس از ناکامی‌های مشروطه دچار سردرگمی، اغتشاش و تعارض شد و اوضاع اقتصادی نیز به دلایل مختلف از جمله جنگ جهانی اول وضع اسف‌باری پیدا کرد. ضعف نیروهای نظامی فرصت تأسیس ارتشی را به رضاشاه داد که به‌تدریج به شخص او وابسته شد. انحراف مجلس از قانون‌گذاری در جهت گسترش گفتمان دموکراتیک به تأمین امنیت، به رضاشاه فرصت داد مجلس را زیر سیطره خود درآورد. اقتصاد نابسامان ایران نیز این فرصت را در اختیار او قرار داد تا سایه سنگین دولت را بر تمام ارکان اقتصاد کشور بگستراند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-19511/%D9%81%D8%B1%D8%B5%D8%AA%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D8%AF%D9%86-%D8%AA%DB%8C%D8%B1-%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87/?id=19511
افشای ساواک با اسناد کنسولگری ایران در ژنو در 11 خرداد 1355 برخی از دانشجویان کنسولگری ایران در ژنو را اشغال و پیش از آنکه پلیس وارد صحنه شود مقدار زیادی از اسناد و پرونده‌های ساواک را از کنسولگری خارج کردند. سیزده تن از دانشجویان فعال بازداشت شدند، اما پس از آنکه انتشار اسناد کنسولگری در مطبوعات یک رسوایی سیاسی به‌وجود آورد، دانشجویان فوق آزاد شدند. اسناد منتشرشده نشان می‌داد که احمد ملک مهدوی، دبیر اول هیئت دیپلماتیک ایران در سازمان ملل در ژنو، مسئولیت عملیات ساواک در اروپا را بر عهده داشت. این رسوایی باعث شد به‌تدریج از فعالیت‌های ساواک از جمله تعقیب مخفیانه دانشجویان خارج از کشور و اتباع خارجی گزارش‌های بیشتری در مطبوعات فرانسه، بریتانیا، هلند، ایتالیا، سوئد، اتریش، آلمان و ایالات متحده به چاپ برسد. افشاگری‌هایی که توسط دانشجویان صورت گرفت ابعاد گسترده‌ای پیدا کرد. روزنامه‌نگار سرشناس، جک اندرسون، در مقاله‌ای در واشنگتن‌پست گزارش داد که شاه حکومت خود را از طریق «شکنجه و وحشت» اداره می‌کند و ساواک نیز درباره فعالیت‌های ایرانیان مقیم آمریکا جاسوسی می‌کند. مجله «تایم» نیز گزارش ویژه‌ای درباره شکنجه به‌مثابه یک سیاست دولتی در ایران به چاپ رساند و کشورهای ایران و شیلی را در استفاده از شکنجه در مقام اول قرار داد. فعالیت دانشجویان مسلمان ایرانی در فرانسه با چند شخصیت سیاسی و مذهبی گره خورده بود. رهبری حرکت‌های اسلامی دانشجویی در فرانسه را افرادی مانند علی شریعتی، غلام عباس توسلی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و حسن حبیبی بر عهده داشتند. آنها ضمن انتشار خبرنامه‌های مختلف، اعلامیه‌های امام خمینی و اخبار جنبش اسلامی را منتشر می‌ساختند و در پاره‌ای از موارد، تجمع و اعتراض و اعتصاب را در واکنش به شرایط نامساعد زندانیان سیاسی در ایران در دستور کار قرار می‌دادند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-17396/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-1342/?id=17396
جنبش دانشجویی خارج از کشور، قبل و بعد از 1342 آموزش و به‌ویژه آموزش عالی که محصول دوران مدرن است، بزرگ‌ترین پارادوکس حکومت‌های غیر مردمی است. این در حالی است که در تحقیقات مربوط به تاریخ معاصر ایران معمولا از این پدیده صحبت زیادی نمی‌شود. دانشگاه یک مؤسسه صنعتی یا نهادی سیاسی نیست، بلکه محیط تتبع و کاوش و جست‌وجوست و همین توأمان بودن آموزش و آگاهی بود که دانشگاه و دانشجویان را در حکومت غیر مردمی پهلوی به یکی از عناصر اصلی اعتراض و مبارزه با این رژیم تبدیل کرد. سیر مبارزاتی دانشجویان خارج از کشور قطعه‌ای کوچک از حقیقتی بزرگ است که کمک شایانی به پیشبرد انقلاب اسلامی کرد. دانشجویان خارج از کشور همگام با تحولات داخلی نسبت به قانون‌شکنی‌های حکومت پهلوی واکنش نشان می‌دادند و در میان آنان دو استراتژی مهم‌تر به نظر می‌آمد: معرفی چهره واقعی شاه به‌عنوان سکان‌دار حکومتی که نقض‌کننده قانون اساسی و حقوق بشر بود و آشنایی‌زدایی از آن به‌عنوان پدر ملت که در کشورهای خارجی تبلیغ می‌شد. دومین استراتژی کنش‌های عملی نظیر جمع‌آوری و پخش اسناد در کشورهای اروپایی و همچنین اعتراضات گسترده‌ای بود که ماهیت رژیم پهلوی را آشکار می‌ساخت و می‌توانست نشان‌دهنده نفرت ایرانیان از حکومت شاه باشد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-17396/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-1342/?id=17396
چرا پهلوی دوم در مبارزه با گران‌فروشی موفق نبود؟ سیاست‌های بومرنگی محمدرضا پهلوی سیاست‌هایی که پهلوی دوم برای مقابله با گران‌فروشی اتخاذ کرد از مبنا اشتباه بود؛ هیچ‌کدام از این سیاست‌ها رنگ و بوی اقتصادی نداشت؛ پهلوی دوم در واپسین سال‌های عمر خود با معضلی بزرگ به نام تورم و رکود و متعاقب آن گرانی کالاهای اساسی روبه‌رو بود؛ فارغ از اینکه تمام این خروجی‌های اقتصادی نتیجه سیاست‌های نفتی اشتباهش بود، باید عنوان کرد در برخورد با این بیماری اقتصادی هم روش صحیحی اتخاذ نکرد.   رژیم تماما راهکارهای سیاسی را برای این بیماری در نظر گرفت؛ از واگذاری مقابله با گران‌فروشی به حزب رستاخیز تا برپایی دادگاه‌های صنفی نمایشی و بهره‌گیری صوری از ظرفیت‌های مردمی و دانشجویی در مقابله با امر گران‌فروشی؛ سیاست‌هایی که در نهایت همگی همچون بومرنگ به پهلوی دوم بازگشت و تیر خلاصی بر پیکر نیمه‌جانش وارد کرد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-17349/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D9%85%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C/?id=17349
کودتای 28 مرداد از دیدگاه مقام معظم رهبری مقام معظم رهبری معتقدند: مصدق «در مقابل دشمنی انگلیس‌ها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه‌ بین‌المللی داشته باشد. این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ او به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکایی‌ها بود، ولی آمریکایی‌ها از این خوش‌بینی و ساده‌اندیشی استفاده کردند» از دیدگاه مقام معظم رهبری، قیام 15 خرداد اولین واکنش رسمی و علنی مردم به شاه بعد از کودتای 28 مرداد بود که اتفاقا در بطن خود ریشه در نارضایتی مردم از کودتا نیز داشت. به عبارتی شاه و آمریکا از زمان کودتا قیام 15 خرداد ده سال تمام به مردم فشار آوردند، کتک زدند، زندانی کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در این کشور کردند تا آنکه بالاخره یک انفجاری در ده سال بعد از این قضیه در خرداد 1342 اتفاق افتاد. گرچه نفوذ سیاسی آمریکا در کشورهایی چون ایران بعد از پایان جنگ جهانی اول آغاز شد، اما مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332 مهم‌ترین گام اساسی آمریکا در نمایش چهره واقعی خود در ایران بود. این کودتا علاوه بر آنکه انزجار سیاسی مردم ایران از آمریکا را به همراه داشت، آغازی برای دخالت وسیع آمریکا در امور مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران بود. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-14088/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF/?id=14088
کودتای 28 مرداد به روایت اسناد لانه جاسوسی سلطنت‌طلبان و گروه‌های خارجی عمده‌ترین مخالفان کودتا هستند. این گروه‌ها معتقدند که در روز 28 مرداد کودتایی صورت نگرفت و دکتر مصدق از طریق قانونی از کار برکنار شد. طراحان خارجی کودتا نیز نقش خود در آن را کتمان می‌کنند، اما اسناد سفارت آمریکا از حقایق دیگری پرده برمی‌دارد. آمریکا در جریان اختلافات شرکت نفت انگلیس و مخالفان آن، خود را حامی ملی‌گرایان نشان داد، اما این چهره به‌تدریج تغییر کرد و از موضع مخالفت با انگلیس به چهره‌ای موافق تبدیل شد. از این رو بسیاری از چهره‌های ملی‌گرا از جمله رهبر آن دکتر مصدق در اشتباهی سیاسی، آمریکا را حامی خود تلقی کرده و حتی در مواردی تلاش نمودند برای حل مناقشه به آمریکا نزدیک شوند، اما در واقعیت، آمریکا به دنبال نفت و سایر منافع سیاسی و اقتصادی خود بود و مواضع مصدق و حامیانش پیرامون نفت می‌توانست مانع جدی بر سر تحقق این اهداف باشد. بر همین اساس این کشور با تغییر مواضع خود و با حمایت علنی از شاه و انگلیس، به طراحی و اجرای کودتا پرداخت. آمریکا علیرغم نقش مستقیم خود در کودتا همواره مدعی حمایت از مصدق بوده و عنوان می‌نمود نقشی در کودتا نداشته است، اما جدای از اشارات ضمنی برخی از کودتاگران چون روزولت، کشف اسناد لانه جاسوسی بر این ادعا خط بطلان کشیده و نقش آمریکا در کودتا را به خوبی تصدیق می‌نماید. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-14100/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87-28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%9F/?id=14100
در وحدتِ اقتصادی با اسرائیل نفوذ گسترده یهودیان در دوره پهلوی قطعا به نقش و دخالت آنها در اقتصاد ایران منجر می‌شد. برخی از سازمان‌ها و کانون‌های یهودی و سرمایه‌داران یهود در اقتصاد ایران حضور عمیق و گسترده به نفع اسرائیل داشتند. خرید و فروش زمین یکی از مهم‌ترین کارکردهای اقتصادی یهودیان در ایران بود که شرکت «شین» یک از کارگزاران آن به شمار می‌آمد. در نتیجه چنین اقداماتی و عدم توجه مسئولین عده‌ای از مردمِ طبقات پایین نسبت به گذشته وضع بدتری پیدا کرده ولی در عوض پول‌های آنها در دست یک عده معدودی که اکثر آنها همین یهودی‌ها بودند جمع می‌شد و پس از تبدیل‌شدن به دلار به بانک‌های خارجی منتقل می‌گردید.   در تاریخ 7 شهریور 1337، بر اثر فعالیت نمایندگان اسرائیل قرار شد یهودیان ایرانی مبلغ پنج‌میلیون دلار با سود بسیار کم به اسرائیل وام بدهند. آنان در تاریخ 17 شهریور 1337 توانستند حدود سه‌میلیون ریال وام از سرمایه‌دارانِ یهود جمع‌آوری و تشریفات ارزی آن را پایان و به اسرائیل حواله دهند. برخی افراد و محافل یهودی با جمع‌آوری و انباشت ثروت‌های فراوان و سپس انتقال آنها به فلسطین اشغالی نقش جدی در تقویت و تحکیم پایه‌های رژیم صهیونیستی ایفا می‌کردند. بدین ترتیب رژیم صهیونیستی فعالیت دامنه‌داری را برای انتقال سرمایه یهودیان ایرانی به این کشور آغاز کرده بود که در این میان صیون القانیان (تاجر معروف)، داود القانیان (تاجر معروف)، موسی کرمانیان، رئیس آژانس یهود، و رفائیل شادی (مدیر بیمه ایران) از مهم‌ترین کارگزاران چنین فرایندی بودند.   اکثر فعالیت‌های سرمایه‌گذاری یهودیان ایرانی توسط بنگاه‌های اسرائیلی مانند بنگاه انوستزر در اورشلیم، بنگاه ایریس و بنگاه امین در تل‌آویو انجام می‌شد. سرمایه‌های یهودیان ایرانی از طریق بانک‌های سوئیس، آمریکا و انگلستان و بنگاه‌های صرافی در ایران به اسرائیل منتقل می‌شدند. بنابراین یهودیان ایران پیوند مستحکمِ اقتصادی با کارتل­های اقتصادی یهودیان در اسرائیل و آمریکا داشتند و یکی از عمده دلایل حمایت شاه از یهودیان نیز همین قدرت مالی، سیاسی و اجتماعی جامعه یهود و یهودیان ایرانی در غرب و به‌ویژه در آمریکا و واشنگتن بود. وزارت امور خارجه شاهنشاهی نیز در گزارش‌های متعدد انتقال روزافزون ثروت از داخل کشور به اسرائیل به منظور تقویت و تحکیم پایه‌های رژیم صهیونیستی را تأیید می‌کند. در یکی از این گزارش‌ها آمده است که هیچ یهودی متمکن ایرانی نیست که لااقل یک آپارتمان در اسرائیل خریداری نکرده باشد. بر اساس این گزارش یهودیان ایرانی در حیفا، ناتانیا و اورشلیم با مبالغ هنگفت مشغول سرمایه‌گذاری بودند و تمام تجار فرشِ خیابانِ فردوسی تهران در اسرائیل خانه داشتند و قسمت مهمی از سرمایه‌های ایران در رشته هتل‌سازی در اسرائیل سرمایه‌گذاری می‌شد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
در وحدتِ سیاسی ـ فرهنگی با اسرائیل انسجام یا وحدت سیاسی، یکی از ویژگی‌های بنیادین یهودیان در راستای تداوم و تقویتِ حیات سیاسی رژیم صهیونیستی محسوب می‌شود. در شرایط آن زمانِ پهلوی نیز یکپارچگی یهودیان در ابعاد فرهنگی و سیاسی به‌عنوان یکی از اصول و ارزش‌های بنیادین آنان محسوب می‌شد و برخی از آنان حتی قبل از انقلاب اسلامی نیز به اسرائیل مهاجرت می‌کردند. نماینده مجلس موسی (موشه) برال، تنها عضو یهودی مجلس شورای ملی ایران که با هواپیما از اروپا به تهران مراجعت می‌نمود، در سال 1330 وارد تل‌اویو شد تا به مطالعه وضع زندگی یهودیان مهاجر که از ایران وارد اسرائیل شده‌اند بپردازد و فواید و موفقیت‌های این مهاجرت را به چشم خود ببیند تا برای آنهایی که مایل به آمدن هستند توضیح دهد. در حدود ده‌هزار نفر از یهودیان در آن برهه زمانی مایل به مهاجرت به اسرائیل بودند که در اردوگاه تهران متوقف و از کمک‌هایی که مؤسسات یهود آمریکا و فرانسه می‌پرداختند زندگی آنان تأمین می‌شد و انتظار حرکت به طرف اسرائیل را داشتند.   سفارت اسرائیل در ایران نیز در زمینه اتحاد فرهنگی ـ سیاسی فعال بود. گهگاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع می‌نمود و در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمع‌آوری می‌شد و هر بار مبلغ کلانی پول ارسال می‌گردید. در این جلسات که ماهیانه بود، مأمورینِ اداره کلِ هشتم ساواک شرکت داشتند. همچنین در سفارت میهمانی‌های نیمه‌خصوصی داده می‌شد.   این رویکرد از نگرشِ آگاهانه و کل‌نگرانه اسرائیل به ایران و یهودیان حاضر در آن سرچشمه می‌گرفت. اسرائیل به ایران اُمید بسته بود که ایفای نقش برجسته‌اش را در ساختِ سرزمینی اروپایی ـ آمریکایی در قلبِ مشرق‌زمین امکان‌پذیر خواهد کرد. به همین دلیل بود که نیروهای مختلفی را نیز به ایران روانه می‌کرد. مئیر عزری یک اسرائیلی زاده ایران بود که در اوایل دهه 1330 به اسرائیل مهاجرت کرد و در سال 1336 به ایران بازگردانده شد تا «پل‌های میان دو کشور را بسازد». او تا سال 1351 در ایران ماند؛ نخست عنوان کاردار داشت و سپس به مقام سفارت اسرائیل در ایران رسید. العزیز (گئیزی) تسافربر تا زمانِ انقلاب و حتی طی انقلاب اسلامی 1357 سرپرست قرارگاه موساد در تهران بود. یعقوب نیمرودی نزدیک 25 سال در ایران اقامت داشت. نخست سرپرست قرارگاه موساد بود (1334-1338) و سپس به‌عنوان وابسته نظامی و سرپرست هیئت نمایندگی وزارت دفاع (1339-1348) و سرانجام به‌عنوان بازرگانی خصوصی (1349-1357) فعالیت داشت. نیمرودی طی آخرین دوره اقامتش از لحاظ اقتصادی، به فعالیت‌های مالی از جمله معاملاتِ تسلیحاتی با رژیم شاه می‌پرداخت.   تحت چنین شرایطی بخشِ مهاجرت آژانس یهود در ایران خود را موظف می‌دانست تا از مقامِ شاهنشاهی ایران به خاطر «کمک‌های جوانمردانه» و «روح بشردوستی قابل‌ستایشی» که درباره یهودیان ایرانی که به اسرائیل مسافرت می‌نمایند قدردانی کند. این در حالی است که آژانسِ یهود یک مؤسسه بین‌المللی بوده و در تمام جهان نمایندگی دارد که در آن زمان به‌وسیله چند نفر کارمند اسرائیلی خود در ایران آن هم با مساعدت اولیای امور مشغول کار بودند.   بنابراین پیوند یهودیان ایرانی با اسرائیل تنها به اقتصاد متکی نبود، بلکه عناصر سیاسی و فرهنگی نیرومندی نیز آنها را به هم پیوند می‌داد. چنین پیوندی عمدتا از مضامین عهد عتیق، تلمود و اعتقادات و اعمال یهودیان در طول تاریخ قابل‌فهم است؛ به این دلیل که یهودیت بیشتر دینی آیینی است و رهبران آن، پیروان خود را به رعایت احکام شریعت ترغیب می‌کنند. این دین آیینی در جهان معاصر نقش بغرنجی در کشور مصنوع اسرائیل به عهده گرفته است؛ به‌گونه‌ای که عامل پیوند و همبستگی اقشار مذهبی ارتودوکس یهودی شده است. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
نگاه یهودیان ایرانی به اسرائیل پیوندهای پهلویسم و صهیونیسم مجموع داده‌های تاریخی نشان می‌دهد که محمدرضا پهلوی برای جلب رضایت دولت‌های عرب از یک‌سو، و جلب رضایت نیروهای مخالف داخلی (مسلمانان و چپ‌گرایان) از سوی دیگر روابطش با اسرائیل را زیر پوشش ضخیم پنهان‌کاری پیش می‌برد. در زیر این پوشش ضخیم، بخشی از یهودیان ایرانی ارتباطاتِ گسترده‌ای در حوزه اقتصاد جهت کمک به اقتصاد اسرائیل و اتحاد فرهنگی ـ سیاسی با اسرائیل را برای قوت‌گیری سامانِ سیاسی این رژیم در دستور کار قرار داده بودند که نشان‌دهنده نگاه فراگیر آنان به اسرائیل بود. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
بررسی حضور مستشاران آمریکایی در ایران آژیر آمارها شاید بتوان حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران را به دو برهه قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تقسیم کرد؛ در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران روندی تصاعدی پیدا می‌کند. آمار و ارقام در این زمینه شگفت‌انگیز است؛ آمارها نشان می‌دهد در سال‌های منتهی به سقوط محمد مصدق، حدود ۱۳۳ مستشار آمریکایی در ایران حضور داشته‌اند که تعداد اندکی از آنها نظامی بوده‌اند، اما به نوشته آبراهامیان عدد ده‌هزار نفر در سال 1345 و شصت‌هزار نفر در سال 1356 در مقابل تعداد مستشاران نظامی آمریکا در ایران به ثبت رسیده است؛ عددی که هایزر، ژنرال آمریکایی، نیز به نوعی دیگر آن را تأیید می‌کند و معتقد است ۵۸۰۰۰ مستشار نظامی آمریکا در مهرماه ۱۳۵۷ در ایران حضور داشته‌اند. مستشاران نظامی آمریکا در ایران هر کاری به جز وظیفه‌ای که برای آنها تعریف شده بود صورت می‌دادند؛ یکی از مسائلی که مستشاران نظامی آمریکایی عادت به انجام آن داشتند این بود که زمینه گسترش سرمایه‌گذاری خارجی در ایران به‌ویژه از سوی دولت متبوع خود، یعنی آمریکا را افزایش دهند؛ آنها حافظان منافع اقتصادی و نظامی آمریکا در ایران بودند و از سوی دیگر تلاش می‌کردند تا سلطه سیاسی آمریکا بر مردم ایران و متعاقب آن اجرای نظم به سود آمریکا را پیاده‌سازی کنند. مستشاران نظامی آمریکا در مسائل نظامی و آموزشی حضوری نمایشی در ایران داشتند و آنجا که باید دانش لازم در حوزه نظامی را در اختیار ارتش ایران قرار می‌دادند از این امر مضایقه می‌کردند؛ بنابراین در نتیجه حضور آنها، معلومات فنی چندانی در اختیار ایرانیان قرار نمی‌گرفت و در نتیجه این امر ارتش ایران چندان از این حضور بهره نمی‌برد. حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران از سوی دیگر منجر به نوعی نابرابری و تبعیض نیز می‌شد؛ تبعیضی که حاکی از فرادستی نظامیان آمریکایی در ایران نه تنها در قیاس با نظامیان ایرانی بلکه حتی در قیاس با کلیت جامعه ایرانی بود. یکی از مهم‌ترین امتیازات مستشاران نظامی آمریکا در ایران، «مصونیت سیاسی» آنها بود به نحوی که به هیچ وجه نمی‌شد آنها را در قبال جرم خود توقیف یا بازداشت کرد. مصونیت از تعقیب جزایی و مصونیت اداری و مدنی نیز از دیگر امتیازات ویژه‌ای بود که مستشاران نظامی آمریکا مانند تافته‌ای جدابافته از آن برخوردار بودند. طنز تاریخ این است که آنها حتی برخوردار از معافیت مالیاتی و گمرکی بودند و خود این مصونیت بیانگر این است که هدف از حضور آنها چیزی به جز آموزش و مستشاری نظامی بوده است. حساب سرانگشتی حداقل حقوق مستشاران نظامی آمریکا در ایران که باید توسط دولت ایران تأمین می‌شد سر به فلک می‌گذارد؛ آمارها می‌گوید در سال ۱۳۵۶، تأمین حقوق مستشاران آمریکایی بیش از سه‌میلیارد دلار خرج روی دست دولت ایران می‌گذاشت. طنز قضیه اینجاست که در همین سال دولت ایران برای آموزش و پرورش ۱.۸ میلیارد دلار و برای بخش بهداشت ۳۶۲ میلیون دلار بودجه کنار گذاشته بود. جنون نظامی‌گری و پیگیری خرید سلاح و تجهیزات از آمریکا در دوره پهلوی دوم در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد رو به اوج گذاشت و روزبه‌روز خرید سلاح برای پهلوی دوم از نان شب نیز واجب‌تر شد. در این میان سلاح، مستشار نیز با خود به ایران می‌آورد و این مستشاران نظامی با بسته‌ای از امتیازات متعدد سیاسی و اقتصادی و قضایی و مدنی در ایران فعالیت می‌کردند. مستشاران نظامی تقریبا در تمامی شئون ایران دخالت داشتند و بسیار اندک به وظیفه ذاتی خود عمل می‌کردند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-8571/%D8%A2%DA%98%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7/?id=8571
پیامدهای افزایش قیمت نفت در دهه 1350 پهلوی دلار‌هایی که اقتصاد ایران را بیمار کرد جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل (1346ش) و نیز جنگ کیپور در سال 1352 و متعاقب آن اقدام کشورهای عربی برای جلوگیری از صادرات نفت به اسرائیل و حامیان آن، مقدمات افزایش قیمت نفت را فراهم کرد. ایران نیز که بر اساس دکترین نیکسون برای انجام مأموریت ژاندارمی منطقه نیاز به سلاح‌های پیشرفته و نیز سامان بخشیدن به اقتصاد کشور برای کسب مشروعیت داشت، از خلأ به‌وجودآمده، برای صادرات بیشتر بهره‌برداری کرد؛ به گونه‌ای که درآمد ایران که در اواخر دهه 1320 حدود هفده‌میلیون دلار بود، در سال‌های پایان دهه 1350 به بیش از بیست‌میلیارد ریال رسید. بر همین اساس صادرات نفت ایران از سه‌میلیون بشکه در اواخر دهه 1340 به میانگین 4/5 تا 6 میلیون بشکه رسید. به روایتی دیگر «درآمدهای نفتی ایران از 437 میلیون یا کمتر از نیم‌میلیارد در سال 1342 به 20 میلیارد در سال 1357 می‌رسد». به دنبال افزایش درآمدهای نفتی دو دیدگاه در کشور برای نحوه مواجهه با آن به‌وجود آمد: یک ایده که جوانان تحصیل‌کرده در سازمان برنامه و بودجه و نیز غالب اقتصاددانان بر آن بودند این بود که در صورت تزریق سریع بودجه به اقتصاد، به دلیل فقدان بسترسازی و نیز عدم توان اقتصاد کشور به جذب این همه منابع، کشور با تورم بالایی روبه‌رو خواهد شد که نیّات خیرخواهانه برای سرعت بخشیدن به رشد و رفاه را معکوس خواهد کرد. اما در آن سوی ماجرا شاه قرار داشت که به دلیل شتاب برای رسیدن به دروازه تمدن و نیز کسب اعتبار بیشتر و جلب افکار عمومی و نیز کسب وجهه بین‌المللی در جهان، معتقد به بهره‌گیری فوری از درآمدها برای رسیدن به رفاه از طریق واردات سریع کالاهای ضروری، ایجاد صنایع، تقویت نیروهای نظامی از طریق واردات تسلیحات پیشرفته، افزایش دستمزد و امثال آن بود. شاه در کنفرانس رامسر نگاه و نظر اقتصاددانان را در این خصوص به سخره گرفت. عباس میلانی این نگاه شاه را «تجسّم استبداد در عرصه اقتصادی» برمی‌شمارد. ورود درآمدهای نفتی به عرصه اقتصاد بر زندگی شهرنشینان و افراد مرفه موقتا تأثیر مثبتی گذاشت، اما روستاییان و مردم عادی از اینکه این درآمد نقشی در سفره‌های آنان نداشت ناراضی بودند. پول‌های نفتی بیشتر صرف واردات به‌ویژه سلاح‌های پیشرفته‌ای شد که برای کشورهای عضو ناتو نیز گران‌قیمت بود.   ایران در افزایش درآمدهای نفتی میلیاردها دلار سلاح‌های جدید به آمریکا سفارش داد به‌ویژه پس از سفر نیکسون به ایران مبلغ 2/1 میلیارد دلار سفارش به آمریکا داد که تا آن زمان بزرگ‌ترین معامله سلاح به شمار می‌آمد که شامل 175 فروند جت جنگنده و پانصد هیلکوپتر و تعداد زیادی موشک‌های زمین به هوا بود. با وجودی که بخش اعظم مردم در روستاها زندگی می‌کردند، این درآمدها صرف توسعه صنایع کشاورزی و بهبود وضعیت مردم نشد، در عوض حجم وارادات محصولات کشاورزی، ماشین‌آلات مونتاژ، اقلام مصرفی دنیای جدید حجم وارادات را به حدّی افزایش داد که بنادر ایران، جاده‌های مواصلاتی و کمبود کامیون‌ها موجبات تأخیر در تخلیه کالا و در برخی موارد، فساد کالاهای مصرفی گردید که از این منظر زیان‌های بسیاری را متوجه کشور کرد. ورود کالاهای اساسی کشاورزی و عدم توسعه معیشت کشاورزان روستاها را خالی و جوانان را روانه کار در کارخانه‌های جدیدالتأسیس مونتاژ کرد. بعدها با بحران‌های اقتصادی این عده بیکار و وارد مشاغل سطحی در تهران و شهرهای بزرگ شدند و همین امر موجبات حاشیه‌نشینی بخش بزرگی از روستاییان مهاجر در اطراف شهرهای بزرگ و به‌ویژه تهران را فراهم کرد. برنامه‌ریزی نادرست و شتاب‌زده اقتصادی که رونق تولید و گریز از اقتصاد تک‌محصولی را هدف اصلی برنامه‌ها قرار نداده بود، در کنار تحولات بین‌المللی از جمله روی کار آمدن کارتر و دموکرات‌‌ها، که برخلاف نظر شاه به دنبال تثبیت قیمت نفت بودند، ناگهان با پدیدار شدن کسری بودجه، شوک بزرگی را به اقتصاد ایران وارد کرد و در کنار تورم 40 درصدی باعث تشدید تورم و فقر و در نتیجه افزایش نارضایی مردم گردید. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-8542/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/?id=8542
نقش ام.آی.سیکس در جریان کودتا سازمان جاسوسی انگلیس در زمینه‌چینی سقوط دولت مصدق و کودتا نقش قابل توجهی داشت. در ابتدا گزینه نظامی از سوی انگلیس برای حل بحران نفتی مطرح شد که به دلایل مختلف از جمله مخالفت آمریکا متوقف شد. سپس کریستوفر مونتاگ وودهاس از مأموران عالی‌رتبه اینتلیجنس‌سرویس طرحی با عنوان چکمه را در دوران ریاست‌جمهوری ترومن مطرح کرد که موفقیت‌آمیز نبود. در این طرح وودهاس ایجاد اغتشاش در شهرهای مختلف ایران را پیگیری کرد. در نهایت نیز با تلاش‌های پیگیر دستگاه جاسوسی انگلیس بود که آمریکا همچون انگلیس به راهی جز سرنگون کردن دولت مصدق نیندیشد. حتی اجرای عملیات کودتا بر عهده این سازمان بود. یرواند آبراهامیان هنگامی که از 5 زمینه عمده سرمایه‌گذاری انگلیس در جریان کودتا سخن می‌گوید به کارشناسانی اشاره دارد که از نظر فعالیت در ایران تجربه زیادی دارند، زبان فارسی می‌دانند و پیوندهای شخصی نزدیکی با شماری از نخبگان کهنه ایرانی دارند. او در میان این کارشناسان به نورمن داربی  شایر، افسر ام.آی.سیکس (MI6) که اکثر سال‌های جنگ جهانی دوم را در ایران زندگی کرده بود، و همچنین سرهنگ جفری ویلر که از دهه 1300ش کمابیش در ایران بوده است، اشاره می‌کند. رئیس واقعی عملیات در تهران نیز وودهاس بود. او با اینکه تجربه شخصی از مسائل ایران نداشت، تجربیاتی محرمانه‌ای از جنگ داخلی یونان داشت. افزون بر اینها، آبراهامیان به شبکه‌ای غیررسمی از روابط انگلیس در میان نیروهای مسلح ایران تأکید دارد؛ شبکه‌ای که سابقه آن به جنگ جهانی دوم باز می‌گردد؛ افسران محافظه‌کار و اشراف‌زاده‌ای چون سرلشگر حسن ارفع، رئیس سابق ستاد ارتش، سرهنگ تیمور بختیار، سرهنگ هدایت گیلانشاه، سرهنگ حسین‌قلی اشرفی، سرهنگ حسن اخوی که دوسال فرمانده ریاست اداره رکن دوم ستاد ارتش و بخش اطلاعاتی ارتش را برعهده داشت؛ کسی که فردست او را مغز متفکر جناح ایرانی کودتا می‌دانست. سرلشگر ارفع نیز در این جریان بسیار نقش داشت. وابسته نظامی نگلیس از ارفع به عنوان کسی یاد کرده که با تمام وجود با ما همکاری دارد و دچار جنون جاسوسی است. این شبکه از روابط ام.آی.سیکس (MI6)، موجب شد تا سازمان جاسوسی انگلیس به فهرستی بلندبالا از اسامی افراد نظامی و اطلاعاتشان دست یابد؛ آنچه سیا فاقد آن بود.   سومین زمینه سرمایه‌گذاری انگلیس شبکه‌ای قدیمی و غیرنظامی از روابط سازمان جاسوسی انگلیس بود که به سردستگی برادران رشیدیان شامل اسدالله، سیف‌الله و قدرت‌الله شکل گرفته بود. این سه برادر تاجرانی بودند که از زمان پدرشان رابطه نزدیک با انگلستان داشتند و در ظاهر در کسب و کار واردات فعال بودند، اما از آن به عنوان مجرای انتقال پول سازمان جاسوسی انگلستان برای حامیان داخلی از جمله سید ضیا و حزب اراده ملی او استفاده می‌کردند.    نقش این سه برادر و پیوندشان با انگلستان به گونه‌ای بود که پس از کودتا وزارت خارجه انگلیس از آنان به عنوان «دوستان واقعی و وفادار ما» و «همراهان در سازماندهی سرنگونی اخیر» یاد کرد. در این میان این وزارتخانه، آنها را دارای دوستانی در موقعیت‌های بالای کشور خواند که در میان آنان، نام شاهزاده اشرف، سرهنگ تیمور بختیار و سلیمان بهبودی، رئیس تشریفات دربار، وجود داشت. به گفته آبراهامیان، حسام لنکرانی یکی دیگر از سازمان‌دهندگان میانی حزب توده نیز در استخدام برادران رشیدیان بود.   چهارمین زمینه سرمایه­گذاری انگلیس نیز دیدارهای منظم با سیاستمدارانی بانفوذ در ایران بود؛ کسانی  چون ارنست پرون، دوست دوران کودکی شاه، احمد هومن، معاون تشریفات دربار، شاپور ریپورتر، خبرنگار ویژه «لندن تایمز» (عامل مهم MI6 به گفته فردوست)، شیخ هادی و هاشم ملک‌مدنی، نمایندگان کهنه‌‎‌کار مجلس، و سیدضیا و سرانجام نیز ارتباط با سرلشکر زاهدی در نیمه مهرماه 1330 در این فهرست بودند. زاهدی گزینه انگلیس برای تشکیل کابینه سایه شد. موارد فوق می‌تواند نقش و نفوذ سازمان جاسوسی انگلیس را به صورت ضمنی نشان دهد.   به هر حال سازمان جاسوسی انگلیس با همکاری سیا زمینه را برای اجرای کودتا فراهم کرد و دولت‌های انگلیس و آمریکا نیز با هدف تشدید فشار اقتصادی بر دولت مصدق، نقشه را پیش می‌بردند. در نهایت کودتا در تاریخ 28 مرداد 1322 صورت گرفت و کابینه مصدق سقوط کرد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-8526/%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%85/?id=8526