جنبش دانشجویی خارج از کشور، قبل و بعد از 1342
آموزش و بهویژه آموزش عالی که محصول دوران مدرن است، بزرگترین پارادوکس حکومتهای غیر مردمی است. این در حالی است که در تحقیقات مربوط به تاریخ معاصر ایران معمولا از این پدیده صحبت زیادی نمیشود. دانشگاه یک مؤسسه صنعتی یا نهادی سیاسی نیست، بلکه محیط تتبع و کاوش و جستوجوست و همین توأمان بودن آموزش و آگاهی بود که دانشگاه و دانشجویان را در حکومت غیر مردمی پهلوی به یکی از عناصر اصلی اعتراض و مبارزه با این رژیم تبدیل کرد. سیر مبارزاتی دانشجویان خارج از کشور قطعهای کوچک از حقیقتی بزرگ است که کمک شایانی به پیشبرد انقلاب اسلامی کرد. دانشجویان خارج از کشور همگام با تحولات داخلی نسبت به قانونشکنیهای حکومت پهلوی واکنش نشان میدادند و در میان آنان دو استراتژی مهمتر به نظر میآمد: معرفی چهره واقعی شاه بهعنوان سکاندار حکومتی که نقضکننده قانون اساسی و حقوق بشر بود و آشناییزدایی از آن بهعنوان پدر ملت که در کشورهای خارجی تبلیغ میشد. دومین استراتژی کنشهای عملی نظیر جمعآوری و پخش اسناد در کشورهای اروپایی و همچنین اعتراضات گستردهای بود که ماهیت رژیم پهلوی را آشکار میساخت و میتوانست نشاندهنده نفرت ایرانیان از حکومت شاه باشد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17396/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%8C-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D9%88-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-1342/?id=17396
چرا پهلوی دوم در مبارزه با گرانفروشی موفق نبود؟ سیاستهای بومرنگی محمدرضا پهلوی
سیاستهایی که پهلوی دوم برای مقابله با گرانفروشی اتخاذ کرد از مبنا اشتباه بود؛ هیچکدام از این سیاستها رنگ و بوی اقتصادی نداشت؛ پهلوی دوم در واپسین سالهای عمر خود با معضلی بزرگ به نام تورم و رکود و متعاقب آن گرانی کالاهای اساسی روبهرو بود؛ فارغ از اینکه تمام این خروجیهای اقتصادی نتیجه سیاستهای نفتی اشتباهش بود، باید عنوان کرد در برخورد با این بیماری اقتصادی هم روش صحیحی اتخاذ نکرد.
رژیم تماما راهکارهای سیاسی را برای این بیماری در نظر گرفت؛ از واگذاری مقابله با گرانفروشی به حزب رستاخیز تا برپایی دادگاههای صنفی نمایشی و بهرهگیری صوری از ظرفیتهای مردمی و دانشجویی در مقابله با امر گرانفروشی؛ سیاستهایی که در نهایت همگی همچون بومرنگ به پهلوی دوم بازگشت و تیر خلاصی بر پیکر نیمهجانش وارد کرد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17349/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D9%85%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C/?id=17349
کودتای 28 مرداد از دیدگاه مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری معتقدند: مصدق «در مقابل دشمنی انگلیسها، فکر کرد باید یک پشتیبانی در عرصه بینالمللی داشته باشد. این پشتیبان آن روز از نظر او آمریکا بود؛ او به آمریکاییها اعتماد کرد؛ امید او به آمریکاییها بود، ولی آمریکاییها از این خوشبینی و سادهاندیشی استفاده کردند»
از دیدگاه مقام معظم رهبری، قیام 15 خرداد اولین واکنش رسمی و علنی مردم به شاه بعد از کودتای 28 مرداد بود که اتفاقا در بطن خود ریشه در نارضایتی مردم از کودتا نیز داشت. به عبارتی شاه و آمریکا از زمان کودتا قیام 15 خرداد ده سال تمام به مردم فشار آوردند، کتک زدند، زندانی کردند، اعدام کردند، هر کار خواستند در این کشور کردند تا آنکه بالاخره یک انفجاری در ده سال بعد از این قضیه در خرداد 1342 اتفاق افتاد.
گرچه نفوذ سیاسی آمریکا در کشورهایی چون ایران بعد از پایان جنگ جهانی اول آغاز شد، اما مشارکت در کودتای 28 مرداد 1332 مهمترین گام اساسی آمریکا در نمایش چهره واقعی خود در ایران بود. این کودتا علاوه بر آنکه انزجار سیاسی مردم ایران از آمریکا را به همراه داشت، آغازی برای دخالت وسیع آمریکا در امور مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-14088/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%B4%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%AF%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%AF%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF/?id=14088
کودتای 28 مرداد به روایت اسناد لانه جاسوسی
سلطنتطلبان و گروههای خارجی عمدهترین مخالفان کودتا هستند. این گروهها معتقدند که در روز 28 مرداد کودتایی صورت نگرفت و دکتر مصدق از طریق قانونی از کار برکنار شد. طراحان خارجی کودتا نیز نقش خود در آن را کتمان میکنند، اما اسناد سفارت آمریکا از حقایق دیگری پرده برمیدارد.
آمریکا در جریان اختلافات شرکت نفت انگلیس و مخالفان آن، خود را حامی ملیگرایان نشان داد، اما این چهره بهتدریج تغییر کرد و از موضع مخالفت با انگلیس به چهرهای موافق تبدیل شد. از این رو بسیاری از چهرههای ملیگرا از جمله رهبر آن دکتر مصدق در اشتباهی سیاسی، آمریکا را حامی خود تلقی کرده و حتی در مواردی تلاش نمودند برای حل مناقشه به آمریکا نزدیک شوند، اما در واقعیت، آمریکا به دنبال نفت و سایر منافع سیاسی و اقتصادی خود بود و مواضع مصدق و حامیانش پیرامون نفت میتوانست مانع جدی بر سر تحقق این اهداف باشد. بر همین اساس این کشور با تغییر مواضع خود و با حمایت علنی از شاه و انگلیس، به طراحی و اجرای کودتا پرداخت. آمریکا علیرغم نقش مستقیم خود در کودتا همواره مدعی حمایت از مصدق بوده و عنوان مینمود نقشی در کودتا نداشته است، اما جدای از اشارات ضمنی برخی از کودتاگران چون روزولت، کشف اسناد لانه جاسوسی بر این ادعا خط بطلان کشیده و نقش آمریکا در کودتا را به خوبی تصدیق مینماید.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-14100/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D9%84%D8%A7%D9%86%D9%87-28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%9F/?id=14100
در وحدتِ اقتصادی با اسرائیل
نفوذ گسترده یهودیان در دوره پهلوی قطعا به نقش و دخالت آنها در اقتصاد ایران منجر میشد. برخی از سازمانها و کانونهای یهودی و سرمایهداران یهود در اقتصاد ایران حضور عمیق و گسترده به نفع اسرائیل داشتند. خرید و فروش زمین یکی از مهمترین کارکردهای اقتصادی یهودیان در ایران بود که شرکت «شین» یک از کارگزاران آن به شمار میآمد. در نتیجه چنین اقداماتی و عدم توجه مسئولین عدهای از مردمِ طبقات پایین نسبت به گذشته وضع بدتری پیدا کرده ولی در عوض پولهای آنها در دست یک عده معدودی که اکثر آنها همین یهودیها بودند جمع میشد و پس از تبدیلشدن به دلار به بانکهای خارجی منتقل میگردید.
در تاریخ 7 شهریور 1337، بر اثر فعالیت نمایندگان اسرائیل قرار شد یهودیان ایرانی مبلغ پنجمیلیون دلار با سود بسیار کم به اسرائیل وام بدهند. آنان در تاریخ 17 شهریور 1337 توانستند حدود سهمیلیون ریال وام از سرمایهدارانِ یهود جمعآوری و تشریفات ارزی آن را پایان و به اسرائیل حواله دهند. برخی افراد و محافل یهودی با جمعآوری و انباشت ثروتهای فراوان و سپس انتقال آنها به فلسطین اشغالی نقش جدی در تقویت و تحکیم پایههای رژیم صهیونیستی ایفا میکردند. بدین ترتیب رژیم صهیونیستی فعالیت دامنهداری را برای انتقال سرمایه یهودیان ایرانی به این کشور آغاز کرده بود که در این میان صیون القانیان (تاجر معروف)، داود القانیان (تاجر معروف)، موسی کرمانیان، رئیس آژانس یهود، و رفائیل شادی (مدیر بیمه ایران) از مهمترین کارگزاران چنین فرایندی بودند.
اکثر فعالیتهای سرمایهگذاری یهودیان ایرانی توسط بنگاههای اسرائیلی مانند بنگاه انوستزر در اورشلیم، بنگاه ایریس و بنگاه امین در تلآویو انجام میشد. سرمایههای یهودیان ایرانی از طریق بانکهای سوئیس، آمریکا و انگلستان و بنگاههای صرافی در ایران به اسرائیل منتقل میشدند. بنابراین یهودیان ایران پیوند مستحکمِ اقتصادی با کارتلهای اقتصادی یهودیان در اسرائیل و آمریکا داشتند و یکی از عمده دلایل حمایت شاه از یهودیان نیز همین قدرت مالی، سیاسی و اجتماعی جامعه یهود و یهودیان ایرانی در غرب و بهویژه در آمریکا و واشنگتن بود.
وزارت امور خارجه شاهنشاهی نیز در گزارشهای متعدد انتقال روزافزون ثروت از داخل کشور به اسرائیل به منظور تقویت و تحکیم پایههای رژیم صهیونیستی را تأیید میکند. در یکی از این گزارشها آمده است که هیچ یهودی متمکن ایرانی نیست که لااقل یک آپارتمان در اسرائیل خریداری نکرده باشد. بر اساس این گزارش یهودیان ایرانی در حیفا، ناتانیا و اورشلیم با مبالغ هنگفت مشغول سرمایهگذاری بودند و تمام تجار فرشِ خیابانِ فردوسی تهران در اسرائیل خانه داشتند و قسمت مهمی از سرمایههای ایران در رشته هتلسازی در اسرائیل سرمایهگذاری میشد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
در وحدتِ سیاسی ـ فرهنگی با اسرائیل
انسجام یا وحدت سیاسی، یکی از ویژگیهای بنیادین یهودیان در راستای تداوم و تقویتِ حیات سیاسی رژیم صهیونیستی محسوب میشود. در شرایط آن زمانِ پهلوی نیز یکپارچگی یهودیان در ابعاد فرهنگی و سیاسی بهعنوان یکی از اصول و ارزشهای بنیادین آنان محسوب میشد و برخی از آنان حتی قبل از انقلاب اسلامی نیز به اسرائیل مهاجرت میکردند. نماینده مجلس موسی (موشه) برال، تنها عضو یهودی مجلس شورای ملی ایران که با هواپیما از اروپا به تهران مراجعت مینمود، در سال 1330 وارد تلاویو شد تا به مطالعه وضع زندگی یهودیان مهاجر که از ایران وارد اسرائیل شدهاند بپردازد و فواید و موفقیتهای این مهاجرت را به چشم خود ببیند تا برای آنهایی که مایل به آمدن هستند توضیح دهد. در حدود دههزار نفر از یهودیان در آن برهه زمانی مایل به مهاجرت به اسرائیل بودند که در اردوگاه تهران متوقف و از کمکهایی که مؤسسات یهود آمریکا و فرانسه میپرداختند زندگی آنان تأمین میشد و انتظار حرکت به طرف اسرائیل را داشتند.
سفارت اسرائیل در ایران نیز در زمینه اتحاد فرهنگی ـ سیاسی فعال بود. گهگاه سفارت، یهودیان ایران را در سالنی جمع مینمود و در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمعآوری میشد و هر بار مبلغ کلانی پول ارسال میگردید. در این جلسات که ماهیانه بود، مأمورینِ اداره کلِ هشتم ساواک شرکت داشتند. همچنین در سفارت میهمانیهای نیمهخصوصی داده میشد.
این رویکرد از نگرشِ آگاهانه و کلنگرانه اسرائیل به ایران و یهودیان حاضر در آن سرچشمه میگرفت. اسرائیل به ایران اُمید بسته بود که ایفای نقش برجستهاش را در ساختِ سرزمینی اروپایی ـ آمریکایی در قلبِ مشرقزمین امکانپذیر خواهد کرد. به همین دلیل بود که نیروهای مختلفی را نیز به ایران روانه میکرد. مئیر عزری یک اسرائیلی زاده ایران بود که در اوایل دهه 1330 به اسرائیل مهاجرت کرد و در سال 1336 به ایران بازگردانده شد تا «پلهای میان دو کشور را بسازد». او تا سال 1351 در ایران ماند؛ نخست عنوان کاردار داشت و سپس به مقام سفارت اسرائیل در ایران رسید. العزیز (گئیزی) تسافربر تا زمانِ انقلاب و حتی طی انقلاب اسلامی 1357 سرپرست قرارگاه موساد در تهران بود. یعقوب نیمرودی نزدیک 25 سال در ایران اقامت داشت. نخست سرپرست قرارگاه موساد بود (1334-1338) و سپس بهعنوان وابسته نظامی و سرپرست هیئت نمایندگی وزارت دفاع (1339-1348) و سرانجام بهعنوان بازرگانی خصوصی (1349-1357) فعالیت داشت. نیمرودی طی آخرین دوره اقامتش از لحاظ اقتصادی، به فعالیتهای مالی از جمله معاملاتِ تسلیحاتی با رژیم شاه میپرداخت.
تحت چنین شرایطی بخشِ مهاجرت آژانس یهود در ایران خود را موظف میدانست تا از مقامِ شاهنشاهی ایران به خاطر «کمکهای جوانمردانه» و «روح بشردوستی قابلستایشی» که درباره یهودیان ایرانی که به اسرائیل مسافرت مینمایند قدردانی کند. این در حالی است که آژانسِ یهود یک مؤسسه بینالمللی بوده و در تمام جهان نمایندگی دارد که در آن زمان بهوسیله چند نفر کارمند اسرائیلی خود در ایران آن هم با مساعدت اولیای امور مشغول کار بودند.
بنابراین پیوند یهودیان ایرانی با اسرائیل تنها به اقتصاد متکی نبود، بلکه عناصر سیاسی و فرهنگی نیرومندی نیز آنها را به هم پیوند میداد. چنین پیوندی عمدتا از مضامین عهد عتیق، تلمود و اعتقادات و اعمال یهودیان در طول تاریخ قابلفهم است؛ به این دلیل که یهودیت بیشتر دینی آیینی است و رهبران آن، پیروان خود را به رعایت احکام شریعت ترغیب میکنند. این دین آیینی در جهان معاصر نقش بغرنجی در کشور مصنوع اسرائیل به عهده گرفته است؛ بهگونهای که عامل پیوند و همبستگی اقشار مذهبی ارتودوکس یهودی شده است.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
نگاه یهودیان ایرانی به اسرائیل
پیوندهای پهلویسم و صهیونیسم
مجموع دادههای تاریخی نشان میدهد که محمدرضا پهلوی برای جلب رضایت دولتهای عرب از یکسو، و جلب رضایت نیروهای مخالف داخلی (مسلمانان و چپگرایان) از سوی دیگر روابطش با اسرائیل را زیر پوشش ضخیم پنهانکاری پیش میبرد. در زیر این پوشش ضخیم، بخشی از یهودیان ایرانی ارتباطاتِ گستردهای در حوزه اقتصاد جهت کمک به اقتصاد اسرائیل و اتحاد فرهنگی ـ سیاسی با اسرائیل را برای قوتگیری سامانِ سیاسی این رژیم در دستور کار قرار داده بودند که نشاندهنده نگاه فراگیر آنان به اسرائیل بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-9601/%D9%BE%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D8%B5%D9%87%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85/?id=9601
بررسی حضور مستشاران آمریکایی در ایران
آژیر آمارها
شاید بتوان حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران را به دو برهه قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تقسیم کرد؛ در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران روندی تصاعدی پیدا میکند. آمار و ارقام در این زمینه شگفتانگیز است؛ آمارها نشان میدهد در سالهای منتهی به سقوط محمد مصدق، حدود ۱۳۳ مستشار آمریکایی در ایران حضور داشتهاند که تعداد اندکی از آنها نظامی بودهاند، اما به نوشته آبراهامیان عدد دههزار نفر در سال 1345 و شصتهزار نفر در سال 1356 در مقابل تعداد مستشاران نظامی آمریکا در ایران به ثبت رسیده است؛ عددی که هایزر، ژنرال آمریکایی، نیز به نوعی دیگر آن را تأیید میکند و معتقد است ۵۸۰۰۰ مستشار نظامی آمریکا در مهرماه ۱۳۵۷ در ایران حضور داشتهاند.
مستشاران نظامی آمریکا در ایران هر کاری به جز وظیفهای که برای آنها تعریف شده بود صورت میدادند؛ یکی از مسائلی که مستشاران نظامی آمریکایی عادت به انجام آن داشتند این بود که زمینه گسترش سرمایهگذاری خارجی در ایران بهویژه از سوی دولت متبوع خود، یعنی آمریکا را افزایش دهند؛ آنها حافظان منافع اقتصادی و نظامی آمریکا در ایران بودند و از سوی دیگر تلاش میکردند تا سلطه سیاسی آمریکا بر مردم ایران و متعاقب آن اجرای نظم به سود آمریکا را پیادهسازی کنند.
مستشاران نظامی آمریکا در مسائل نظامی و آموزشی حضوری نمایشی در ایران داشتند و آنجا که باید دانش لازم در حوزه نظامی را در اختیار ارتش ایران قرار میدادند از این امر مضایقه میکردند؛ بنابراین در نتیجه حضور آنها، معلومات فنی چندانی در اختیار ایرانیان قرار نمیگرفت و در نتیجه این امر ارتش ایران چندان از این حضور بهره نمیبرد.
حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران از سوی دیگر منجر به نوعی نابرابری و تبعیض نیز میشد؛ تبعیضی که حاکی از فرادستی نظامیان آمریکایی در ایران نه تنها در قیاس با نظامیان ایرانی بلکه حتی در قیاس با کلیت جامعه ایرانی بود. یکی از مهمترین امتیازات مستشاران نظامی آمریکا در ایران، «مصونیت سیاسی» آنها بود به نحوی که به هیچ وجه نمیشد آنها را در قبال جرم خود توقیف یا بازداشت کرد. مصونیت از تعقیب جزایی و مصونیت اداری و مدنی نیز از دیگر امتیازات ویژهای بود که مستشاران نظامی آمریکا مانند تافتهای جدابافته از آن برخوردار بودند. طنز تاریخ این است که آنها حتی برخوردار از معافیت مالیاتی و گمرکی بودند و خود این مصونیت بیانگر این است که هدف از حضور آنها چیزی به جز آموزش و مستشاری نظامی بوده است.
حساب سرانگشتی حداقل حقوق مستشاران نظامی آمریکا در ایران که باید توسط دولت ایران تأمین میشد سر به فلک میگذارد؛ آمارها میگوید در سال ۱۳۵۶، تأمین حقوق مستشاران آمریکایی بیش از سهمیلیارد دلار خرج روی دست دولت ایران میگذاشت. طنز قضیه اینجاست که در همین سال دولت ایران برای آموزش و پرورش ۱.۸ میلیارد دلار و برای بخش بهداشت ۳۶۲ میلیون دلار بودجه کنار گذاشته بود.
جنون نظامیگری و پیگیری خرید سلاح و تجهیزات از آمریکا در دوره پهلوی دوم در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد رو به اوج گذاشت و روزبهروز خرید سلاح برای پهلوی دوم از نان شب نیز واجبتر شد. در این میان سلاح، مستشار نیز با خود به ایران میآورد و این مستشاران نظامی با بستهای از امتیازات متعدد سیاسی و اقتصادی و قضایی و مدنی در ایران فعالیت میکردند. مستشاران نظامی تقریبا در تمامی شئون ایران دخالت داشتند و بسیار اندک به وظیفه ذاتی خود عمل میکردند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8571/%D8%A2%DA%98%DB%8C%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7/?id=8571
پیامدهای افزایش قیمت نفت در دهه 1350 پهلوی
دلارهایی که اقتصاد ایران را بیمار کرد
جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل (1346ش) و نیز جنگ کیپور در سال 1352 و متعاقب آن اقدام کشورهای عربی برای جلوگیری از صادرات نفت به اسرائیل و حامیان آن، مقدمات افزایش قیمت نفت را فراهم کرد. ایران نیز که بر اساس دکترین نیکسون برای انجام مأموریت ژاندارمی منطقه نیاز به سلاحهای پیشرفته و نیز سامان بخشیدن به اقتصاد کشور برای کسب مشروعیت داشت، از خلأ بهوجودآمده، برای صادرات بیشتر بهرهبرداری کرد؛ به گونهای که درآمد ایران که در اواخر دهه 1320 حدود هفدهمیلیون دلار بود، در سالهای پایان دهه 1350 به بیش از بیستمیلیارد ریال رسید. بر همین اساس صادرات نفت ایران از سهمیلیون بشکه در اواخر دهه 1340 به میانگین 4/5 تا 6 میلیون بشکه رسید. به روایتی دیگر «درآمدهای نفتی ایران از 437 میلیون یا کمتر از نیممیلیارد در سال 1342 به 20 میلیارد در سال 1357 میرسد».
به دنبال افزایش درآمدهای نفتی دو دیدگاه در کشور برای نحوه مواجهه با آن بهوجود آمد: یک ایده که جوانان تحصیلکرده در سازمان برنامه و بودجه و نیز غالب اقتصاددانان بر آن بودند این بود که در صورت تزریق سریع بودجه به اقتصاد، به دلیل فقدان بسترسازی و نیز عدم توان اقتصاد کشور به جذب این همه منابع، کشور با تورم بالایی روبهرو خواهد شد که نیّات خیرخواهانه برای سرعت بخشیدن به رشد و رفاه را معکوس خواهد کرد. اما در آن سوی ماجرا شاه قرار داشت که به دلیل شتاب برای رسیدن به دروازه تمدن و نیز کسب اعتبار بیشتر و جلب افکار عمومی و نیز کسب وجهه بینالمللی در جهان، معتقد به بهرهگیری فوری از درآمدها برای رسیدن به رفاه از طریق واردات سریع کالاهای ضروری، ایجاد صنایع، تقویت نیروهای نظامی از طریق واردات تسلیحات پیشرفته، افزایش دستمزد و امثال آن بود. شاه در کنفرانس رامسر نگاه و نظر اقتصاددانان را در این خصوص به سخره گرفت. عباس میلانی این نگاه شاه را «تجسّم استبداد در عرصه اقتصادی» برمیشمارد.
ورود درآمدهای نفتی به عرصه اقتصاد بر زندگی شهرنشینان و افراد مرفه موقتا تأثیر مثبتی گذاشت، اما روستاییان و مردم عادی از اینکه این درآمد نقشی در سفرههای آنان نداشت ناراضی بودند. پولهای نفتی بیشتر صرف واردات بهویژه سلاحهای پیشرفتهای شد که برای کشورهای عضو ناتو نیز گرانقیمت بود.
ایران در افزایش درآمدهای نفتی میلیاردها دلار سلاحهای جدید به آمریکا سفارش داد بهویژه پس از سفر نیکسون به ایران مبلغ 2/1 میلیارد دلار سفارش به آمریکا داد که تا آن زمان بزرگترین معامله سلاح به شمار میآمد که شامل 175 فروند جت جنگنده و پانصد هیلکوپتر و تعداد زیادی موشکهای زمین به هوا بود.
با وجودی که بخش اعظم مردم در روستاها زندگی میکردند، این درآمدها صرف توسعه صنایع کشاورزی و بهبود وضعیت مردم نشد، در عوض حجم وارادات محصولات کشاورزی، ماشینآلات مونتاژ، اقلام مصرفی دنیای جدید حجم وارادات را به حدّی افزایش داد که بنادر ایران، جادههای مواصلاتی و کمبود کامیونها موجبات تأخیر در تخلیه کالا و در برخی موارد، فساد کالاهای مصرفی گردید که از این منظر زیانهای بسیاری را متوجه کشور کرد. ورود کالاهای اساسی کشاورزی و عدم توسعه معیشت کشاورزان روستاها را خالی و جوانان را روانه کار در کارخانههای جدیدالتأسیس مونتاژ کرد. بعدها با بحرانهای اقتصادی این عده بیکار و وارد مشاغل سطحی در تهران و شهرهای بزرگ شدند و همین امر موجبات حاشیهنشینی بخش بزرگی از روستاییان مهاجر در اطراف شهرهای بزرگ و بهویژه تهران را فراهم کرد.
برنامهریزی نادرست و شتابزده اقتصادی که رونق تولید و گریز از اقتصاد تکمحصولی را هدف اصلی برنامهها قرار نداده بود، در کنار تحولات بینالمللی از جمله روی کار آمدن کارتر و دموکراتها، که برخلاف نظر شاه به دنبال تثبیت قیمت نفت بودند، ناگهان با پدیدار شدن کسری بودجه، شوک بزرگی را به اقتصاد ایران وارد کرد و در کنار تورم 40 درصدی باعث تشدید تورم و فقر و در نتیجه افزایش نارضایی مردم گردید.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8542/%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF/?id=8542
نقش ام.آی.سیکس در جریان کودتا
سازمان جاسوسی انگلیس در زمینهچینی سقوط دولت مصدق و کودتا نقش قابل توجهی داشت. در ابتدا گزینه نظامی از سوی انگلیس برای حل بحران نفتی مطرح شد که به دلایل مختلف از جمله مخالفت آمریکا متوقف شد. سپس کریستوفر مونتاگ وودهاس از مأموران عالیرتبه اینتلیجنسسرویس طرحی با عنوان چکمه را در دوران ریاستجمهوری ترومن مطرح کرد که موفقیتآمیز نبود. در این طرح وودهاس ایجاد اغتشاش در شهرهای مختلف ایران را پیگیری کرد. در نهایت نیز با تلاشهای پیگیر دستگاه جاسوسی انگلیس بود که آمریکا همچون انگلیس به راهی جز سرنگون کردن دولت مصدق نیندیشد. حتی اجرای عملیات کودتا بر عهده این سازمان بود.
یرواند آبراهامیان هنگامی که از 5 زمینه عمده سرمایهگذاری انگلیس در جریان کودتا سخن میگوید به کارشناسانی اشاره دارد که از نظر فعالیت در ایران تجربه زیادی دارند، زبان فارسی میدانند و پیوندهای شخصی نزدیکی با شماری از نخبگان کهنه ایرانی دارند. او در میان این کارشناسان به نورمن داربی شایر، افسر ام.آی.سیکس (MI6) که اکثر سالهای جنگ جهانی دوم را در ایران زندگی کرده بود، و همچنین سرهنگ جفری ویلر که از دهه 1300ش کمابیش در ایران بوده است، اشاره میکند. رئیس واقعی عملیات در تهران نیز وودهاس بود. او با اینکه تجربه شخصی از مسائل ایران نداشت، تجربیاتی محرمانهای از جنگ داخلی یونان داشت.
افزون بر اینها، آبراهامیان به شبکهای غیررسمی از روابط انگلیس در میان نیروهای مسلح ایران تأکید دارد؛ شبکهای که سابقه آن به جنگ جهانی دوم باز میگردد؛ افسران محافظهکار و اشرافزادهای چون سرلشگر حسن ارفع، رئیس سابق ستاد ارتش، سرهنگ تیمور بختیار، سرهنگ هدایت گیلانشاه، سرهنگ حسینقلی اشرفی، سرهنگ حسن اخوی که دوسال فرمانده ریاست اداره رکن دوم ستاد ارتش و بخش اطلاعاتی ارتش را برعهده داشت؛ کسی که فردست او را مغز متفکر جناح ایرانی کودتا میدانست. سرلشگر ارفع نیز در این جریان بسیار نقش داشت. وابسته نظامی نگلیس از ارفع به عنوان کسی یاد کرده که با تمام وجود با ما همکاری دارد و دچار جنون جاسوسی است. این شبکه از روابط ام.آی.سیکس (MI6)، موجب شد تا سازمان جاسوسی انگلیس به فهرستی بلندبالا از اسامی افراد نظامی و اطلاعاتشان دست یابد؛ آنچه سیا فاقد آن بود.
سومین زمینه سرمایهگذاری انگلیس شبکهای قدیمی و غیرنظامی از روابط سازمان جاسوسی انگلیس بود که به سردستگی برادران رشیدیان شامل اسدالله، سیفالله و قدرتالله شکل گرفته بود. این سه برادر تاجرانی بودند که از زمان پدرشان رابطه نزدیک با انگلستان داشتند و در ظاهر در کسب و کار واردات فعال بودند، اما از آن به عنوان مجرای انتقال پول سازمان جاسوسی انگلستان برای حامیان داخلی از جمله سید ضیا و حزب اراده ملی او استفاده میکردند.
نقش این سه برادر و پیوندشان با انگلستان به گونهای بود که پس از کودتا وزارت خارجه انگلیس از آنان به عنوان «دوستان واقعی و وفادار ما» و «همراهان در سازماندهی سرنگونی اخیر» یاد کرد. در این میان این وزارتخانه، آنها را دارای دوستانی در موقعیتهای بالای کشور خواند که در میان آنان، نام شاهزاده اشرف، سرهنگ تیمور بختیار و سلیمان بهبودی، رئیس تشریفات دربار، وجود داشت. به گفته آبراهامیان، حسام لنکرانی یکی دیگر از سازماندهندگان میانی حزب توده نیز در استخدام برادران رشیدیان بود.
چهارمین زمینه سرمایهگذاری انگلیس نیز دیدارهای منظم با سیاستمدارانی بانفوذ در ایران بود؛ کسانی چون ارنست پرون، دوست دوران کودکی شاه، احمد هومن، معاون تشریفات دربار، شاپور ریپورتر، خبرنگار ویژه «لندن تایمز» (عامل مهم MI6 به گفته فردوست)، شیخ هادی و هاشم ملکمدنی، نمایندگان کهنهکار مجلس، و سیدضیا و سرانجام نیز ارتباط با سرلشکر زاهدی در نیمه مهرماه 1330 در این فهرست بودند. زاهدی گزینه انگلیس برای تشکیل کابینه سایه شد. موارد فوق میتواند نقش و نفوذ سازمان جاسوسی انگلیس را به صورت ضمنی نشان دهد.
به هر حال سازمان جاسوسی انگلیس با همکاری سیا زمینه را برای اجرای کودتا فراهم کرد و دولتهای انگلیس و آمریکا نیز با هدف تشدید فشار اقتصادی بر دولت مصدق، نقشه را پیش میبردند. در نهایت کودتا در تاریخ 28 مرداد 1322 صورت گرفت و کابینه مصدق سقوط کرد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8526/%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%85/?id=8526
ام.آی.سیکس از به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی تا کودتا
سازمان جاسوسی انگلیس یکی از عوامل اساسی در به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی پس از پدرش بود. به گفته حسین فردوست، سفارت انگلستان در تهران و بهویژه آلن چارلز ترات، رئیس وقت ام.آی.سیکس (MI6)، در فرایند به قدرت رساندن محمدرضاشاه پس از رضاشاه نقش مهمی بر عهده داشتند. این سازمان، در فرایند حکومتداری پس از این نیز صاحب نفوذ و قدرت بود. چه کشورش یکی از قدرتهای پرنفوذ در ایران به شمار میرفت. همین نفوذ و اعتبار را میتوان در جابهجایی قدرت از پدر به پسر آن هم در آن شرایط هرجومرجگونه ایران درک کرد.
اشغال ایران توسط قوای متفقین موجبی برای گسترش نفوذ آمریکا در ایران بود. همین نیز رقابت میان انگلیس و آمریکا را بر سر ایران و نحوه تقسیم قدرت شکل داد. به هر حال انگلیسیها در مدتی نزدیک به یک قرن و نیم ایران را منطقه نفوذ و بهرهبرداری اختصاصی خود میدانستند.
حتی در دوران جنگ جهانی دوم، تقریبا اغلب نخستوزیران ایران پیش از احمد قوام که در بهمن 1324 به قدرت رسید، انگلوفیل بودند و انگلیسیها سیاست کابینههای سهیلی، ساعد، حکیمی و صدر را تعیین میکردند. به نظر میرسد به نسبت این نفوذ و رقابت با آمریکا بر نقش سازمان جاسوسی انگلیس در ایران افزوده شده باشد. گویی حفظ قدرت انگلیس بدون در نظر داشتن نقش سازمان جاسوسی انگلیسی ناقص است. چون آنها با حضور آمریکا باید برای حفظ قدرت سنتی خود تلاش میکردند و هم از نفوذ بیحد و حصر آمریکا جلوگیری میکردند.
چنانکه فردوست میگوید، عوامل سازمان جاسوسی بریتانیا در بیشتر ناآرامیهایی که در دهه 1320ش در شهرها و نقاط متعدد ایران شکل گرفت، نقش مستقیم داشت. حتی به گفته او، مناطق نفتخیز جنوب یکی از مکانهای نفوذ این سازمان بود. به هر حال نفت از اصلیترین منافع انگلیس در ایران بود. به همین دلیل سعی داشت تا از طریق سازمان جاسوسی در میان شخصیتهای مختلف سیاسی از جمله نمایندگان مجلس در سرتاسر ایران نفوذ داشته باشد. بهویژه با توجه به تهدید جدید و جدی منافعش در ایران با حضور کشور سومی چون آمریکا به فعالیتهای پنهان این سازمان بیشتر نیاز بود.
هنگامی هم که اختلافات انگلیس با ایران بر سر مسئله نفت اوج گرفت و در جریان مذاکره مستقیم که ریچارد استکوس، مهردار سلطنتی، به ایران فرستاده شد یک سرهنگ ام.آی.سیکس (MI6) به عنوان مترجم فارسی با او آمد. در نخستین دیدار مصدق با استوکس همین مترجم برخلاف دستور مصدق در حال یادداشتبرداری بود که موجب ناراحتی نخستوزیر ایران شد.
اما این تنها نمود نفوذ این سازمان نبود. با پیش رفتن تحولات و در جریان ملی شدن صنعت نفت انگلیس منافع خود را ازدسترفته دید به خصوص با تصویب قانون نُه مادهای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور و به قدرت رسیدن مصدق امید نه تنها انگلیس بلکه آمریکا نیز به نومیدی بدل شد. همین موجب شد تا نقش پنهان سازمان جاسوسی انگلیس آشکار شود و پس از ملی شدن صنعت نفت این سازمان به بازیگر اصلی میدان سیاست، تبدیل شود و فعالیت خود را ییشتر کند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8526/%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%85/?id=8526
ام.آی.سیکس پس از کودتا
پس از پایان کودتا محمدرضا پهلوی با کمک این سازمان، جایگاه خود را بازیافت. به گفته فردوست، ام.آی.سیکس (MI6) بر حضور دوباره محمدرضاشاه بر تخت سلطنت اصرار داشت و اگر حمایت آنها نبود، شاید این شاه پهلوی موقعیت خود را در ایران از دست میداد.
در دوران جدید یعنی از دهه 1330 بهتدریج قدرت آمریکا در ایران رو به فزونی گذاشت و بر انگلستان برتری یافت. انگلستان که در جنگ جهانی دوم متحمل خسارات چندی شده بود ترجیح داد حوزه نفوذ خود را با قدرت جدید شریک باشد هر چند به دلیل افزایش قدرت آمریکا این بار انگلستان در حاشیه قرار داشت. اما این به معنای پایان حضور سازمان جاسوسی انگلستان در ایران نبود و تا پایان عصر پهلوی آنان در ایران حضور داشتند. هر چند حضور و نفوذ این سازمان به تبع کاهش نقش انگلستان در مقابل آمریکا ضعیف شد و سیا و موساد نقش مهمتری در این باره یافتند.
در این زمینه منوچهر هاشمی، مدیر کل اداره هشتم ساواک، میگوید سازمان جاسوسی انگلیس تجربیات و امکاناتش را در امور ضد جاسوسی بهویژه درباره تعقیب یا مراقبت از مأموران کا.گ.ب در اختیار ما قرار میداد و حتی برخی از مأموران ساواک را نیز در اختیار میگرفت؛ به گونهای که شبکه اطلاعاتی ـ امنیتی مستقل با عنوان ماهوتیان در شمال کشور شکل داد که در مقابل نفوذ شوروی فعال بود. این سازمان در زمان ریاست تیمور بختیار بر ساواک تأسیس شد.
همچنین این سازمان به ایجاد سازمان اطلاعاتی بیسیم پرداخت که رابط این سازمان با ارتش بود و در اواسط دهه 1340 از ارتش جدا شد و تحت نظارت دفتر ویژه اطلاعات قرار گرفت. دفتر ویژه اطلاعات نیز توسط سازمان جاسوسی انگلیس تشکیل شد. فردوست خود به نقش مستقیم و برجسته این سازمان در تأسیس دفتر ویژه اطلاعات که در سال 1336 و زیر نظر او تشکیل شده اشاره میکند. به گفته فردوست، سازمان جاسوسی انگلیس در دوران ریاست او بر دفتر ویژه اطلاعات نظارت داشت و مطالبات خود را پیگیری میکرد و توسط فردوست به گوش شاه میرساند. همچنین این سازمان در اواخر دهه 1330 با افشای کودتای سرلشکر ولیالله قرنی از طریق شاپور ریپورتر، عامل خود، سلطنت شاه را نجات داد.
علاوه بر این، فردوست به رابطه میان مأموران ام.آی.سیکس با شاه و برخی شخصیتهای سیاسی کشور اشاره دارد. حتی به گفته او آنها با یکدیگر درباره برخی موضوعات مورد علاقه خود صحبت و تبادل رأی میکردند. در این باره باید به نفوذ و جایگاه شاپور ریپورتر نزد محمدرضا پهلوی اشاره کرد. او که به شهادت فردوست یکی از مهمترین عوامل سازمان جاسوسی انگلیسی بود، رابطه بسیار نزدیکی با شاه داشت و همیشه او را همراهی میکرد. همچنین دیگر مسئولان این سازمان نیز دیدارهایی منظم با او داشتند. این به غیر از نفوذ سازمان اطلاعاتی انگلیس و آمریکا بر شاه و در میان عوامل دربار بود. این نفوذ تا بدانجا بود که رؤسای ساواک و حتی دفتر ویژه اطلاعات به فرمان شاه باید هر چیزی که آنها میخواستند در اختیارشان میگذاردند.
هرچند ماهیت جاسوسی و مرموز دستگاه جاسوسی انگلیس (MI6) موجب شده تا شواهد برای اثبات روابط و نفوذ این سازمان در ایران عصر پهلوی سخت باشد. مگر در جریان کودتای 28 مرداد 1332 که اغلب پژوهشگران بدان اشاره داشتند و شواهدی بر نقش و نفوذ این سازمان جاسوسی یافتند. همچنین رجوع به برخی کتابها همچون خاطرات حسین فردوست که خود از نزدیکان محمدرضا پهلوی بوده در این باره رهگشاست. در مجموع سازمان جاسوسی انگلیس در به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی، تثبیت و تداوم سلطنت او از طریق ایجاد سازمانهای اطلاعاتی و عوامل نفوذی در میان شخصیتهای سیاسی و نزدیکان شاه همچون شاپور ریپورتر نقش و نفوذ بسیاری داشت.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8526/%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%88%DB%8C%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%85/?id=8526