🍃پیامبر صلی الله فرمودند
🔸اگر همه دنیا نابود شود، برای خدا اهمیتش کمتر از خونی است که به ناحق ریخته شود
🔸نخستين چيزى كه خداوند در روز قيامت درباره آن به داورى مى پردازد، [ريختن ]خون است.
🔸خدا دو فرزند آدم (هابيل و قابيل) را نگه مى دارد و ميان آنها داورى مى كند. سپس ميان كسانى كه بعد از آنها آمده اند و دعواى خونى دارند حكم مى شود ، تا جايى كه از آنها كسى باقى نمى ماند و حساب ديگر مردمان پس از آنهاست
🔥امام باقر علیه السلام فرمودند جایگاه قاتل در جايى از دوزخ است كه آخرين حدّ شدّت عذاب دوزخيان است.
#برای_ایران
492K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سعودی اینترنشنال به کارلوس کی روش میگه نماینده ولی فقیه 😂😂😂
@sKhakrizeKhateratz
به وقت بهشت 🌱
سعودی اینترنشنال به کارلوس کی روش میگه نماینده ولی فقیه 😂😂😂 @sKhakrizeKhateratz
یه کانال دلانه کاملا به رووووووز💎💫
#پیشنهاد_ادمین
✍علامه طباطبایی:
«آنها زن را تحت عنوان آزادی بازيچه قرار دادند؛ اما دين میگويد زن گل است و نظير ابزار بازی نيست، او را ضايع نكنيد، كارهای سنگين به اينها ارائه نكنید، نگذارید با نامحرم تماس بگيرند، نامحرم با او تماس بگيرد چرا كه اين گل پژمرده میشود، اين فقط بايد در بوستان منزل باشد، آنگاه است كه میتواند پيغمبر تربيت كند».
.
📚 منبع: زن در آئینه جلال و جمال، صفحه ۴۱۸
علامه_طباطبایی
#برای_ایران
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ314
کپیحرام🚫
بعد از رفتن سوفی، با پدرش تماس گرفت. دیگر نمیشد به سادگی بگذرد و بگویند شاید کار یک پسربچهی بازیگوش بوده.
-سلام عزیز دل بابا
شنیدن صدای پدرش، قلبش را به تلاطم انداخت. دلتنگیاش بینهایت بود.
چهقدر احتیاج داشت به شنیدن این صدا و نوازش گرم دستهای صاحب صدا.
دستش را روی قلبش گذاشت. چشمهایش را بست. حتی عطر آغوش پدرش را با حس قویی که داشت استشمام کرد.
-سلام بابای عزیزم. الهی من فدای صداتون بشم
-خدا تو رو نگه داره برام. شیرین زبون!
-مامان خوبه؟ طهورا،طاها، فاطمه، ضحی؟
-خدا رو شکر
بر عکس وقتهایی که کنار هم بودند، اهل صحبتهای طولانی پشت تلفن نبودند و تماسهای تلفنی کوتاهی داشتند مگر اینکه کاری پیش آمده باشد.
مثل هر فرزندی که دلش میخواهد حرفش را زود بزند اما نمیداند چگونه بیان کند که باعث نگرانی پدر یا مادرش نشود، موضوع را در ذهنش بالا و پایین میکرد که چطور بگوید تا نگرانی کمتری در دل مهربان پدرش بیفتد.
-بشری! کاری داشتی بابا؟
ته دلش خالی شد.
کاش پیام داده بودم. مینوشتم، ارسال میکردم و خلاص؛
اینطور به من من افتادنم بیشتر بابا رو نگران میکنه.
-عزیز بابا! مشکلی پیش اومده؟
داشت بدتر از بد میشد. باید زودتر زبان باز میکرد تا پدرش پس نیفتاده بود.
لحن نگران پدرش را خیلی خوب میشناخت. حتی از فرسنگها فاصله.
شم بالای پدرش کار را آسانتر میکرد. این اتفاقات برای سیدرضا مثل کارهای روزمره طبیعی بود اما با آن شناختی که از پدر داشت، میدانست که با وجود داشتن کولهباری از راهکار و اعتمادی که به عملکرد بشری دارد، به خاطر بعد مسافت و غریبی بشری، خاطرش مشوش میشود.
کمی گوشی را از خودش فاصله داد. دو تا نفس عمیق کشید. تمام تنش داغ شده بود و دلیلش را تنها هیجانی میدید که در وجودش رخنه کرده بود.
سیدرضا که حالا مطمئن شده بود که خبرهایی هست، سکوت کرد و منتظر ماند تا بشری خودش لب باز کند.
نمیخواست با پرسش مداوم که چی شده و چه مشکلی پیش آمده، به اعصاب دخترش خدشهای وارد و او را دچار استرس کند.
چند لحظه هر دو سکوت کردند تا اینکه بالآخره بشری کم کم و شمرده حرفهایش را زد.
-باباجان! نمیدونم اصلاً چیز مهمی باشه یا نه ولی بهتون میگم تا خیال هر دومون راحت باشه
سیدرضا حرفی نمیزد تا دخترش با آرامش هر چیزی که پیش آمده را بگوید.
کاغذهای بهم ریخته روی میزش را با دست چپ مرتب میکرد و با دست راست گوشی را میفشرد.
-همون روزهای اول وقتی برای اولین بار از دانشگاه برمیگشتم، باغچه جلوی خونهام رو خراب شده دیدم. انگار کسی از عمد بوتههای بیزبون گل رو لگدمال کرده باشه. همهی گلها شکسته و پرپر شده بودند
سیدرضا دست به پیشانیاش گرفت.
بشری کی میخوای خودت و اتفاقات اطرافت رو جدی بگیری؟
نزدیک دو ماهه رفتی اونجا حالا داری حرف میزنی!
-تا امروز که با سنگ شیشهی سالن رو شکستند و یه کاغذ همراه سنگ پرتاب کرده بودند داخل. روش نوشته بود که نعوذبالله "اسلام تروریسته"
ابروهای به هم نزدیک شده پدرش رو نمیدید ولی میدونست که الآن با شنیدن اینحرفها فکرش حسابی درگیر شده.
-سر شب هم با دوستم رفتیم بیرون. وقتی برمیگشتیم دوباره باغچه رو به همون شکل دیدیم. بوتههای بیچاره تازه داشتند سر پا میشدند و گل میدادند که باز یکی اومده و لت و پارش کرده
-همین؟
-آره. همین
-میشه تو انقدر که دلت برای اون گلها سوخته کمی هم دلت برای من و مادر بیچارهات بسوزه که دیگه نمیتونیم پر پر شدن یک گل دیگهمون رو ببینیم
حس کرد تیری به قلبش فرو رفت. پدر و مادر بودند و نگرانیهایی که در وجودشان برای بچهها لانه کرده بود.
و یادآوری داغ دلخراش یاسین...
با گریه لب زد:
-بابا
-جان بابا! عمر بابا! میوهی دل بابا!
-ببخشید
-میشه یه کم بیشتر به فکر خودت باشی و جونت رو جدی بگیری. حداقل به خاطر کشورت. ما به وجودت نیاز داریم. حتی اگه دکترا هم نگیری باز وجودت اینجا موثره
-چشم
-میتونی خودت فعلاً کار رو راه بندازی؟ ببین میتونی طرف رو ببینی. کیه و چه شکلیه؟
-باشه
-دیگه منو بیخبر نذار
-چشم
-کاری نداری؟
-سلام به مامان برسون
-برسم خونه. باشه
تماس را قطع کرد. ساعت یازده شب را نشان میداد. حالا که زود بود برای انجام کارش. خیابان خالی از تردد نبود ولی سحر را وقت خوبی میدید برای انجام کاری که پدر ازش خواسته بود.
قبل از خواب، دوربین ریزی را آماده کرد و کنار قرآنش گذاشت.
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
20.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 چرا باید شما تعیین کنید ما چی بپوشیم؟
🔸 موی خودمه، اختیارش دارم
#حجاب
📸«هواداریت میکنیم تا ابد»
🔹دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر(عج)، جهت قدردانی از زحمتها و تلاشهای بازیکنان و دستاندرکاران تیم ملی فوتبال رونمایی شد.
#برای_ایران
#جام_جهانی
#ولادت_حضرت_زینب
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
20.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( رگ گردنم )
بندازش تو ماشین بابا این زنیکه رو
ببین خانوم خوشکله،سوار نشی کار میدم دستتا
یه خط میندازم رو صورتت بری خونه ننتم نشناستت بشین تو ماشین بینم
زن: ولم کنین بی شرفا،بی ناموس ولم کن،خدایااااااااا
صداپیشگان: علی حاجی پور - مریم میرزایی - محمد رضا جعفری - مسعود عباسی - محمد نعمتی - امیر حسین و امیر علی مومنی نژاد - کامران شریفی - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
#دوبارهخبررسیدکهیهلالهپرکشید🕊
📝#شهادت یکی از سربازان #امام_زمان(عج) در سیستانوبلوچستان
🔻#شهید_احمد_صالحی، از سربازان گمنام امام زمان(عج)، در سیستانوبلوچستان به درجه رفیع شهادت رسید.
#شهادتمبارکت
••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
'♥️𖥸 ჻
در مسیرآرزوهاآرزویموصلتوست
باقیسودایدلراچشمپوشیمیکنم
💚|↫#امام_زمان
🖐🏻|↫#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
#شهید_محسن_فخری_زاده
بسیجی باش تا آزاده باشی
برای عاشقی آماده باشی
پر از صدق و صفای #حاج_قاسم
پر از اخلاص فخریزاده باشی
#سید_محمد_جواد_شرافت
#سردار_دلها
#شهیدانه