7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ|يا مَن أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَیْرٍ... 🤲
⭕️همخوانی دعای هر روز ماه رجب
🤲یَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَیْرٍ...
📌کاری از:
💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠
📲شناسه عضویت در کانال ایتا:
🌐 @tasnim_esf
📺سایت رسمی گروه تسنیم:
🌐 WWW.TAWASHIHTASNIM.IR
#ماه_رجب
#رجب
🏴 #شهادت_امام_هادی(علیه السلام)
🕯شهادت مظلومانه
🖤دهمين اختر
🕯آسمان امامت و ولايت
🖤مشعل فروزان هدايت ،
🕯يارو راهنماي امت ،
🖤کتاب علم و زهد و حکمت ،
امام هادی علیه السلام بر شيعيان تسليت باد🏴
🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️نه همی جای تو
▪️در سامره تنها باشد..
🖤که به دلهای
🖤محبان تو جای تو بود..
▪️دیده گریان نشود
▪️روز جزا در محشر..
🖤هر که گریان
🖤 به جهان بهر عزای تو بود..
▪شهادت جانسوز
▪️ امام هادی (ع) تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🖤🌼•
آه ای دل...
آروم بگـیـر...🙂💔
ا؎غـُصہهـآیـَتقـٰاتـِلـَم،
هـَرگہدعـآیـَتمیڪنـَم،
ا؎رهبـَرومـولآ؎ِمـَن،
جـآنرافـَدآیـَتمیڪنـَم🙂♥️...!
#رهبرانه
#لبیک_یا_خامنه_ای
دلخوشمباتواگرازدورصحبتمیکنم
باسلامۍ،هرکجاباشمزیارتمیکنم..♥️
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله🌱
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ360
کپیحرام🚫
حالا دیگر فقط صحبت شکایت شخصی بشری به میان نبود. پای پلیس بینالملل وسط کشیده شده بود.
دانشجوی آلمانی ایرانیالاصل در کشور روسیه مورد اصابت قرار گرفته بود.
یک پروندهی پر پیچ و خم پلیسی که حتی اعتراف زود هنگام و خود خواستهی امیر چیزی از سنگینیاش کم نمیکرد.
عصر روز دوم بود که با توصیههای دکتر، بشری ترخیص شد. لباسهایش به خاطر خونریزی کثیف شده بود. لباسی که خانم مایر برایش تهیه کرده بود را پوشید و به ناچار همان روسری خودش را سر کرد چرا که مایر فکری برای پوشیده شدن موهای بشری نکرده بود و فقط شلوار و تونیکی تا بالای زانو برایش آورده بود.
همهی همراهانشان برگشته بودند و فقط این سه نفر بودند که امروز راهی آلمان میشدند.
از وقتی از فضای بیمارستان خارج شد، نگاهش اطراف را میکاوید.
به دنبالش میگشت.
چی شد پس؟
اون حال پریشونت چی شد؟!
شاید ندیدمت...
نکنه همهاش خیال بوده؟
شاید یه چیزی مثل حالت کما؛
ولی باز هم همانطور که سلانه سلانه قدم برمیداشت، چشم میچرخاند و جلو میرفت.
بیحرف داخل ماشین نشست.
نه. خیال نبود.
کما نبود.
خودت بودی امیر.
و چه حسی بهش دست داد وقتی بعد از مدتها این اسم را به زبان آورد.
یک جوری ته دلش خالی شد.
یک حس خلا پیدا کرد.
و کمی ترس چاشنی این احساسات تعریف نشدهاش شد.
ماشین راه افتاده بود و آدمها، درختها و ساختمانها با عجله از کنارشان عبور میکردند.
پلکهایش روی هم میافتادند. مسکنها دوباره تاثیر گذاشته بود و ضمن اینکه از دردش کاسته میشد، چشمهای خستهاش را هم گرم خواب میکرد.
ادامه امشب😊😊😊😊
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯