⭕️با پرستوها پریدی تا کفن پوشم کنی ...⭕️
✊شیرازیان غیرتمند برای اتمام حجت، روز شنبه کفن پوشان ✊
برای تشییع🇮🇷 شهید مویدی 🇮🇷به معالی آباد، محل سو استفاده و جولانگاه داعش صفتان خواهد آمد.
👈وعده ما شنبه ۲۸ آبان ساعت ۹:۳۰ صبح معالی آباد شیراز
🚨مهم🚨👇
هر کس می تواند، برای خود ملحفه سفید(کفن نمادین) به همراه داشته باشد.
منتشر کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🧡」
چقدر جمعه هارو بشماریم؛حسابش از دستمون در رفته!(:
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 تیزر تبلیغاتی داستان صوتی { روز آخر }
خلاصه داستان: دو قاره از پنج قاره ی کره ی زمین در جنگی ویرانگر نابود شد! دو سوم از جمعیت جهان در این جنگ خونبار کشته شدند! تمدن صنعتی که هزاران سال بشر برای رسیدن به آن تلاش نموده بود از بین رفته! فردی که خود را حضرت مسیح می نامد لشگری را برای جنگ آخر در مقابل ارتش قدرتمند دشمن نسل بشر یعنی ( دَجّال ) آماده می کند،اما در میان لشگریان او اختلاف و شک پدید می آید! تا اینکه...
صداپیشگاه: علی زکریائی - محسن احمدی فر - علی حاجی پور - کامران شریفی - مسعود عباسی - علی گرگین - مریم میرزایی - اکبر مومنی - مسعود صفری - سجاد بلوکات - امیرمهدی اقبال - احسان فرامرزی - امیرحسن مومنی - محمدرضاگودرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
♦️ پخش از کانال رادیو میقات منبع داستان های صوتی و زیبا
لینک رادیو میقات در کانال ایتا
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
26.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگن که شما امام حسین رو برای حاجت میخواید
#جواد_مقدم🎙
« لا نجاة الّا بالظهور.. »
- هیچ راه نجاتی جز ظهور نیست...💚
#امام_زمان🌿
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
#یه_دستور_بابرکت
🍃آیت الله بهجت ره: دائم سوره قل هو الله احد را بخوانید؛ و ثوابش را هدیه کنید به #امام_زمان عج...
این کار عمرِ شما را با برکت میکند؛ و "مورد توجه خاص حضـرت" قرار می گیرید...
#السݪامعلیڪیابقیةاللہ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا با ماست!
⭕️ من به شما عرض بکنم «إِنَّ مَعِىَ رَبِّى»، بدانید خدا با ما است؛ اگر ما خودمان، انگیزهمان، ایمان و عزم راسخمان را حفظ کنیم، عقلمان را به کار بیندازیم، تدبیر درست بکنیم، ما بر تمام این ترفندهایی که دشمنان از جبهههای مختلف و از جهتهای مختلف به کار میبرند و حملاتی که میکنند که بعضی خیال میکنند ما محاصره شدیم، بر همهی اینها فایق خواهیم شد و همه را انشاءالله به خاک خواهیم نشاند.😍
رهبرانقلاب؛ ۱۳۹۵/۰۶/۲۸
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#بشارت
🔴حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!! حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!!
حق الناس یعنی با بی حجابی تو دل کسی زلزله ۱۰ ریشتری به پا کنی ولی آوار برداریش بیفته گردن همسر بیگناهش!
💢گرفتن آرامش روان، از بین بردن پاکی چشم و قلب مردان، گرفتن آرامش خاطر زنان، نابودی تعهد و عشق بین همسران، سرد شدن گرمای خانه ها، تنوع طلب کردن مردان، افزایش نرخ طلاق و... همه حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردنِ خانم های #بدحجاب و #بیحجاب است!!
❗️فراموش نکنیم! خداوند هرگز #حقالناس را نمی بخشد!
#امامرضاعليهالسلام:
هركس به راهنمايى تو اعتنايى نكرد،
نگران مباش حوادثروزگار او را ادب خواهد كرد
📚بحارالانوار ج۷۸ص۳۵۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️راز تکان دهندهای که همسر شهید حادثه دیشب مشهد برملا کرد
🔹 پدرِ همسر دانیال رضازاده(از شهدای دیشب مشهد) در مصاحبه با "آخرین خبر": شب گذشته که خبر شهادت دامادم را به ما دادند دخترم(همسر شهید) رازی را برملا کرد، او گفت در هنگام عقد دامادم در گوشش گفته....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کولاک امروز مردم شیراز برای طلبه کشاورز شهید محمد زارع مویدی که توسط داعشیها به شهادت رسید
🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برو عمامه بابات رو بنداز!
دوربین مخفی واکنش واقعی مردم به توهین اوباش به عمامه روحانیت
برڪاتـ14معصوم.mp3
7.47M
بهمنببخش..🥀
چند دقیقه با امام زمان..
#امام_زمان 🌱
#استاد_رائفی_پور
ولی این جمله خیلی خوب بود
#خدا تنهاترین تنهاییه که تو تنهاییات تنهات نمیذاره!( :🙂💕🎈
#خداجٰانَـــــــــم
#بیو
بنویسیدکهشبتارسحرمیگردد/یکنفرماندهازاینقومکهبرمیگردد
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«🧡🪴»
خدایاچون تودارم
همه دارم،دیگرهیچ نباشد...!
🧡¦↫#خدا
🪴¦↫#قربونتبرمخدا
💠💠💠✨
💠💠✨
💠✨
⚜بِسمِاللهِالرَّحمَنِالرَّحیم⚜
#رمان_بشری
#به_قلم_میممهاجر
#برگ304
کپیحرام🚫
سرازیر شدن انبوهی از دانشجوها به طرف در ورودی، منظرهای را به وجود آورده بود که عطش بشری را برای یادگیری بیشتر و بیشتر میکرد.
با قرار گرفتن در محیط آموزشی دانشگاه، دلتنگی تا حدی دست از سرش برداشت. نیامده بود که دلتنگی کند. باید با خودش هر طور که ممکن بود کنار میآمد.
تحصیل برای او چیز سادهای که نه، بلکه عین عبادت بود و به اندازه واجبات به درس اهمیت میداد.
این همه راه را نیامده بود که حالا به خاطر حال دلش، برای درسش کم بگذارد.
از روی برنامهی قبل سر کلاسشان نشستند. چیزی نگذشت که اولین استاد وارد کلاس شد.
با دیدن استاد در قاب در، به رسم ادب از جا بلند شد.
از جا بلند شدن بشری همانا و چشم همهی کلاس میخ او شدن، همان!
تنها دانشجویی بود که به ورود استاد احترام گذاشت.
استاد، مردی میانسال بود با قدی متوسط و موهای کم پشت که جلوی سرش بیشتر خالی میزد با لبخند او را به نشستن دعوت کرد.
خودش هم پشت تریبون جایگاه استاد نشست.
عینک گردش را از جیب پیراهن سفیدش بیرون آورد و روی چشمهایش قرار داد.
لیست اسامی را جلویش گذاشت.
با چشمهای ریز نگاهی به بشری و نگاهی به اسامی میکرد.
چند لحظه نگذشت که چشمهای ریز شدهاش به حالت طبیعی برگشتند.
سری تکان داد و در حالی که هیچ یک از دانشجوها متوجه دلیل رفتارهای او نبودند، لیست را بست و کنار گذاشت.
ظاهراً به چیزی که میخواست رسیده بود.
رو کرد به دانشجوها و شروع به صحبت در رابطه با قوانین کلاس و درس پس دادن. انقدر گفت و گفت تا کم کم آه از نهاد یک یک دانشجوها بلند شد.
آن حجم از مطالعه و فعالیت برایشان دور از ذهن بود. هر کدام از آنها مخصوصاً دخترها غری میزدند.
فقط بشری سکوت کرده بود و در ظاهر از همه آمادهتر بود برای تحصیل.
یک دانشجوی تازه نفس که انگار نه انگار در غربت است و به خاطر جنسیتش، روحیهی لطیفش تحمل این حجم سنگین از درس را ندارد.
نه؛ از این خبرها نبود. پای درس که به میان میآمد، بشری نه کسالت و نه غریبی و بیکسی را توجیهی برای درس نخواندن نمیدانست.
به خصوص حالا که دل از دیار و خانوادهاش کنده بود. آمده بود که بار علم و تجربهاش را سنگین کند و برگردد.
چیزی که مدام در ذهنش رژه میرفت، همین بود.
بازگشت به ایران و با جان و دل کار کردن برای میهنش.
در افکارش غوطهور بود که با صدای استاد، همهمهی کلاس خوابید و باز تنها صدای استاد در کلاس طنینانداز شد.
برای دلگرمی دانشجوهایش چند نکته کمک تحصیلی که کلیدی هم بودند را عنوان کرد. بعد از آنها خواست تا خودشان را معرفی کنند. همراه با بیان رزومه تحصیلی و کاری و همچنین گفتن سن!
از سمت راست شروع کردند و بشری نفر آخر از ردیف اول نشسته بود. مثل سالهای کارشناسی و ارشد که انگار سند آن صندلی را به نام او زده بودند.
دانشجوها از کشورهای دور و نزدیک و هر کدام از نقطهای از دنیا بلند شده و به آلمان پا گذاشته بودند.
بعد از سوفی نوبت به بشری رسید. اول از همه سنش رو گفت.
با شنیدن این جمله که "بیست و دو سال سن دارم"، همهی سرها به طرفش چرخید.
و چشمهایی که ناباور به او نگاه میکردند حتی استاد.
از سوابق تحصیلش، تدریسش و از کشورهایی که بورسیهاش کرده بودند. کمی مکث کرد و در آخر هم اضافه کرد که از ایران آمدهام.
چند نفر از دانشجوها با تمام شدن حرفهای بشری بیاختیار برایش کف زدند.
با اینکه خودشان، هر کدام منتخبی بودند از بین همهی جوانان کشور خود اما باورش سخت بود و عجیب. بیشتر از همه هم کم سن و سالیاش عجیب بود.
هر طور حساب میکردند خیلی سخت بود. او نهایتاً الآن باید برای ارشد اقدام میکرد نه دکترا!
کلاس حسابی شلوغ شده بود که صدای بلند یکی از پسرها از ته کلاس باعث شد همه نگاهشان را از بشری بگیرند و به او بدهند.
-چطور ممکنه؟ اون هم برای کسی از یک کشور جهان سومی!
✍🏻 #مٻــممـہاجـر
کپی یا انتشار به هر شکل #حرام است🚫
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯