•| عشقیعنیایستادگی |•
حامد زمانی : تاریخ گواهی می دهد جریان غالب رسانه ای همواره در مقابل حق بوده 📷🎞📹📺🎙📡💻📲🖥
🐣@ISTA_ISTA🐣
#داستان_دنباله_دارنسل_سوخته🔻
#قسمــتــــــ_سی و یکم ۳۱
👈این داستان⇦ 《 هدیه خدا》
ــ≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤≥≤
🎉عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خوش زیارت ... و خونه مادربزرگم ... که چند سالی می شد رفته بود مشهد...❣
دل توی دلم نبود ... جونم بود و جونش ... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می کردم ...✨
سرم رو می گذاشتم روی پاش ... چنان آرامشی وجودم رو می گرفت که حد نداشت ... عاشق صدای دونه های تسبیحش بودم ...📿
بقیه مسخره ام می کردن ...
- از اون هیکلت خجالت بکش ... 13، 14 سالت شده ... هنوز عین بچه ها می مونی ...👶
ولی حقیقتی بود که اونها نمی دیدن ... هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می گرفت ... من کمر همتم رو محکم تر می بستم ... اما روحم به جای سخت و زمخت شدن ... نرم تر می شد ...💛
دلم با کوچک تکان و تلنگری می شکست💔 ... و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می گرفت ... اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی زد ... درد و آرامش و شادی ... در وجودم غوطه می خورد ... به حدی که گاهی بی اختیار شعر می گفتم ...🗒
رشته مادرم ادبیات بود ... و همه ... این حس و حالم رو به پای اون می گذاشتن ... هر چند عشق شعر بودن مادرم ... و اینکه گاهی با شعر و ضرب المثل جواب ما رو می داد ... بی تاثیر نبود ... اما حس من ... و کلماتم ... رنگ دیگه ای داشت ...💜
درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ...🎁
خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... چیزهایی در چشم من زیبا شده بود😍... که دیگران نمی دیدند ... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ🙄 ... یا خنده های تمسخرآمیز نصیبم می شد ...😏
اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود ...🌾🌸
از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ...🚙
این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم❤️ ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید🌞 ... توی اون جاده بیابانی ...
وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم🔑 ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ...☺️
ــ* ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ *ــ ــ
#ادامــــــہ_دارد....💠💫💠
#ادمین_نوشتـــــ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته:🔻
#قسمت_سیودوم۳۲
👈این داستان《نماز قضا》
ـ........................................
🌸توی راه ... توی ماشین🚙 ... چشم هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه ... و نماز شبم رو همون طوری نشسته خوندم ...🌼
💠نماز صبح ... هر چی اصرار کردیم نمی ایستاد ... می گفت تا به فلان جا نرسیم نمی ایستم ... و از توی آینه ... عقب... به من نگاه می کرد ...😒
دیگه دل توی دلم نبود ... یه حسی بهم می گفت ... محاله بایسته ... و همون طوری نماز صبحم رو اقامه کردم ...😐
توی همون دو رکعت ... مدام سرعت رو کم و زیاد کرد ... تا آخرین لحظه رهام نمی کرد ... اصلا نفهمیدم چی خوندم😥 ...
هوا که روشن شد ایستاد ... مادرم رفت وضو گرفت ... و من دوباره نماز صبحم رو قضا کردم☹️ ... توی اون همه تکان اصلا نفهمیده بودم چی خوندم ... همین طور نشسته ... توی حال و هوای خودم ... به مهر نگاه می کردم ...
- #ناراحتی؟ ...
سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند زدم😊 ...
- آدم، خواهر گلی مثل تو داشته باشه ... که می ایسته کنار داداشش به نماز ... ناراحتم که باشه ناراحتی هاش یادش میره ...🤗
خندید ... اما ته دل من غوغایی بود😔 ... حس درد و شرمندگی عمیقی وجودم رو می گرفت ...
- واقعا که ... تو که دیگه بچه نیستی ... باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی ... نباید توی ماشین تمرکزت رو از دست می دادی ... #حضرت_علی ... سر نماز تیر از پاش کشیدن متوجه نشد👌 ... ولی چند تا تکان #نمازت رو بهم ریخت ...😥
و همون جا کنار مهر ... ولو شدم روی زمین ... بقیه رفتن صبحانه بخورن ... ولی من اصلا اشتهام رو از دست داده بودم ...💐💐
ـ<><><><><><><><><><><>
#ادامــــــه_دارد...🌹
#ادمین_نوشتـــــ
#شهیدانه
امروز روز خاصیه😍😍😍
تولد شهید حمید سیاهکالی😍
___________
+گفت به جای دوستت دارم چه بگویم؟
_گفتم بگو یادت باشد!!!
(برگرفته از کتاب یادت باشد)
___________
عاشقان نقطه پرگار وجودند...
ولی...
عشق داند که در این دایره سرگردانند...💔😭
___________
کاش روز تولدت بودی💔😭
ولی حیف که نیستی😔
#تولدت_مبارک_شهید_عزیز
#دلتنگ_نوشت🥀
@ISTA_ISTA
#شهیدانه😍
در مسلخ عشق عاشقان مجنونند...
در وادی عشق عاشقان در خونند...
چون وصف کنم چو عاشقان چونانند...
از دایره عقل همه بیرونند...
___________
پ.ن.
قرار عاشقی فقط عاشقی شهدا با خدا😍😍😍😍
#ادمین_نوشتـــــ⚘
@ISTA_ISTA
#تاج ۶
♛ گفتیم نبرد آخرالزمانی تقابل دو تفکره و گفتیم که هر جا هر کسی پا روی دُم مبانی سستشون گذاشته ، صداشون دراومد ، به تمسخر و تحقیر و تخریب "من قال" و "ما قال" با هم
تا دیگه کسی نمونه که به جوونامون از سستی و مسخرگی بنیان فکریشون بگه که مولد سیاستشونه
مقابل عقیده ای که هزار و چهار صدساله نتونستن ازش آتویی بگیرن
تخریب این اواخر علی اکبر رائفی پور هم ازین نوعه
کارای زیادی هست که ما توشون ضعف داریم ، اما دو تا کارو اصلا بلد نیستیم
یکی اعتراض ، یکی حمایت
و نتونستیم برای این دو تا تو این ۴۰ سال ، سازوکاری درست کنیم
حالا یا واقعا بلد نیستیم یا نمیخوایم بلد باشیم !
همتون ازین دست جمله های حمایتی زیاد شنیدید :
" هر چند من به فلانی خیلی نقد دارم اما ..."
یعنی تهشم دلمون نمیاد مث آدم و بی اگر و اما
باید یه اثری از من و عیار بودنم باشه
که یوقت خدای نکرده به اندازهی همین توییت طرفو گنده نکنیم
تازه اگه کسی اونقدر خوش شانس باشه که بخاطر وجود موجی یا ذره ای معرفت ، توفیق این بسته حمایتی شامل حالش بشه
و الا پشت پرده که اتفاقا بقول امیرالمؤمنین جای حمایت و رفاقته ازین خبرا نیست
تازه احتمال صادق بودن ضدش بیشتره
واقعا چرا انقدر برامون سخته پشت همدیگه دربیایم؟
مگه قبول نداریم هر کی عزیز بشه خدا خواسته ، هر کی ذلیلم بشه خدا ، اینکه نص قرآنه
قربونش برم که خوب میدونه کنترل چیا باید صفر تا صدش دست خودش باشه
چطور میشه ما اهمیت دفاع از مدافعین حرم رو میفهمیم اما دفاع از مدافعین عقیده رو نه ؟
اگه اینو نفهمیم پس اون دفاعمونم دروغیه
مثل اینکه یهنفر از پرتاپ ماهواره نور خوشحال نباشه ، اما بگه ایرانو دوست دارم.
#حامدزمانى ♙
@hamedzamanimusic