eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
اما قبل شروع برنامه ها من دوتا کار دارم باهاتون... اول اولی و بگم یا دومی و؟؟ خب اول دومی و میگم چون
از همه دوستان خواهش میکنم از سفره های هفت سینتون برامون عکس بفرستین تا در کانال قرار بدهیم... سه نفر اول جایزه دارند... ارسال عکس به این آیدی @Fateme8297161 @alizade1127
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
دوستان عزیز ان شاءالله ختم دعای عهد از فردا اول عید شروع میشه تا سیزدهم عید... ان شاءالله موقع نماز
دوستان اینو که یادتون نرفته؟؟ امروز اول عید... و موقع نماز مغرب‌‌‌... دعای عهد یادتون نره😊 بنده حقیر و از دعاتون بی نصیب نزارین. @ISTA_ISTA
#ارسالی_اعضا شماره(۱)
#ارسالی_اعضا شماره(۲)
#ارسالی_اعضا شماره(۳)
#دلتنگ_نوشت سردار من .. اولین روز سال جدید .. اولین میلادت بدون حضورت .. دلمان سخت تنگ است برایت .. داغ دل ما هیچ گاه سرد نمیشود!😭 #ادمین_نوشت تولدت مبارک سردار جان ..🖤❤️ @ISTA_ISTA
هرکه دلارام دید .. از دلش آرام رفت😍❤️❤️ @ISTA_ISTA
مژده ای دل که کنون وقت وصال است و غمت رو به زوال است ..✌️ @ISTA_ISTA
🔻 ۷ــــم این_داستـــــان👈 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔷سینه سپر کردم و گفتم ...💪 - همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم👌 ... تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد ...😡 - اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو...😡 زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ...😒 و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ...😐 - حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن ...😔 قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ... - پس ببر ... بده به همون ها که آرزوش رو دارن ... سگ خور...😳 صورتش رو چرخوند سمت من ... - تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده 😳😭... و بلند شد رفت توی اتاق 🚪... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که دارم به خاطرش دعوا میشم ...🤔 بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من و سعید کرد ...😕 - اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید...🍲 اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ...☹️ . ...🍃 @modafehh
دوستان این عکسای خودتون رو فوروارد کنید کانالاتون و سین بزنید☺️👆🏻
#ارسالی_اعضا شماره (۸)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۰)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۱)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۲)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۳)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۴)
#ارسالی_اعضا شماره(۱۵)