هدایت شده از ❤HamedZamani❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو یکی از بچه های ایستاده درست کرده
@mobina_n_istaism2389
اینم حرف های این ایستاده👇 از اونجایی که حرف دل همه مون بود گذاشتم 😔😔
اینقدر حالم بد بود که برام مهم نبود فیلم چطوری باشه اما خیلی حرفا داشتم که بزنم... هر وقت خواستم از مظلومیتش حرف بزنم یکی بهم میگفت نگو...مظلوم نمایی نکن الان دیگه واضحه ببینید زخم هاشو، ببینید.😔
هیچکس زخم دلشو ندید الان دیگه این کاملا واضحه ببینید...
این عکس ماله همین جاست ماله همین خاک و ضرب و شتمش توسط افرادی که پدرانشون با اسیرا به خوبی رفتار میکردند...
این که دیگه پاره تنتون بود😞
به چه جرمی؟؟؟؟
حالا که خوب بودن اینقدر بده باید بد باشی تا باهات خوب باشن
اخه این که دیگه از خودتون بود..
بچه خودتونم بود اینجور باهاش رفتار میکردید؟؟؟؟
جواب مادرشو چی میخواید بدید؟؟؟؟
این امنیتتون بود!!!این عدالتتون بود!!!
@hamedzamanifan2
دکلمه منشع۲- حامد زمانی.m4a
3.85M
#دکلمه
این رسم این دنیاست میدانم!
ما تا ابد تنهای تنهاییم!
دنیا اگر این است پس صد شکر!
ما لکه های ننگ دنیاییم!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#منشع۲
@ista_ista
•| عشقیعنیایستادگی |•
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق پــارتـــ❤️66❤️ +خواهش میکنم پسرم، برو! ... ر
مــعــجــزه_عــشــق
رمان ناب و محتوایی #معجزه_عشق
پــارتــ❤️67❤️
اینا آزارم میداد!
نتونستم برم تو اتاق علی!
بیرون واستادم تا مهدی بیاد!
دلم میخواست هق هق بزنم!😭
ولی حیف که نمیتونستم!
مهدی اومد بیرون و از بیمارستان رفتیم ..
وقتی سوار ماشین شدیم و راه افتادم مهدی گفت:
+چرا نیومدی تو؟!
چیشده؟!
حالت خوبه؟!
-مهدی نتونستم تحمل کنم!
نتونستم علی و تو اون وضعیت ببینم!
حالم خیلی بده!
نمیتونم خودمو ببخشم!
اگر یکم بیشتر به علی کمک میکردم الان حالش بد نمیشد!
من چیکار کنم مهدی؟!😭😭
نه میتونم گریه کنم نه حرفی بزنم!
دارم میترکم!
دیگه تحمل ندارم!
+خب چرا خودتو خالی نمیکنی؟!
-نمیخوام کسی خورد شدنم رو ببینه!
نمیخوام روحیه کسایی که به من تکیه کردن رو نابود کنم!
+خب کاری نداره که!
یکی از دوستام بانی یه هیئتیه که پنجشنبه ها هر هفته برپائه!
البته بانی بودن اونو فقط من میدونم!
نپرس هم که از کجا میدونم!
فردا بیا بریم اونجا!
-باشه یک ساعت قبل از شروع هیئت بیا خونمون با هم بریم!
خانمتم میاد؟!
+باشه میام..اره میاد..تو هم خانمتو بیار با خودت!
-آها .. حالا ببینم چی میشه!
شاید کارداشته باشه!
شایدم بیاد ..
باید برم باهاش صحبت کنم!
...
تا رسیدن به خونه مهدی اینا بینمون سکوت بود!
مهدی تشکر کردو پیاده شد و رفت!
مادرم هم زنگ زد که برم دنبالش!
از مهدی خداحافظی کردم و رفتم به سمت خونه مادر خانمم!
وقتی رسیدم گوشیمو برداشتم و زنگ زدم به مادرم که بیاد بیرون!
بعد از یکی دو دقیقه اومد بیرون!
ولی خیلی گرفته بود!
منم چیزی نپرسیدم تا خودش بگه!
-سلام مامان
+سلام پسرم
-غذایی که برام گذاشته بودید خیلی خوش مزه بود!😋
+نوش جونت پسرم☺️
-بریم؟!😉
+بریم😔
...
اولش خیلی تو فکر بود ..
بعد گفت:
+حامد جان پسرم بریم یه رستورانی یه کافه ای چیزی؟!
باید باهم صحبت کنیم!
-باش چشم بربم کافه بهتره!
اتفاقا یه کافه خوب هم میشناسم!
رفتیم به یک کافه
محیطش خیلی خوب بود ..
ارامش داشت توش!
هر دومون یه قهوه تلخ سفارش دادیم!
که حکایت از کام تلخمون داشت!
میفهمیدم مامانمم مثل من ناراحته!
ولی به روی خودش نمیاره!
بالاخره بعد از کلی انتظار شروع کرد:
+عزیزم ببین من خیلی با خانواده تهرانی صحبت کردم ولی اقای تهرانی راضی نیستن!😔
-اخه چرا؟!😢
+من خیلی باهاشون صحبت کردم و قرار شد با خودت صحبت کنن!
هر وقت که لازم دونستن!
حامد ..
خودتو واسه هر جوابی اماده کن!
اگر اقای تهرانی بگن نه!
فاطمه ام دیگه راضی نمیشه!
- ممنونم مامان ..
ناراحت نباش شما چون همه تلاشتو کردی!
بقیش با خدا!
بریم دیگه!؟؟
+امید وارم!
باشه بریم ..
تو برو تو ماشین من حساب میکنم میام ..
-میخواید خودم حساب کنم؟
+گفتم بروتو ماشین تا بیام😠
-چشم😐
رفتم و نشستم تو ماشینم و منتظر شدم مامانم بیاد!
وقتی اومد رسوندمش خونه و ماشینو گذاشتم پارکینگ و خودم رفتم بیرون!
نزدیک غروب بود و هوا دلگیر ..
اخرای پاییز بود ..
اخ که چقدر حال و هوای این فصل شبیه به من بود ..
تو فکر بودم و فقط تو خیابونا میرفتم...
بدون اینکه فکر کنم کجا میخوام برم ..
پایان پارت 67
#معجزه_💔عشق💔
✍: نویسنده٫یک ایستاده
💔 @ISTA_ISTA ❤️
سلام شبتون بخیر!
خیلی از دوستان در رابطه با جریانات اتفاق افتاده برای حامدزمانی از من سوال کردن!
و گفتن که نتونستن ویدئوهای آقای زکریایی رو ببینن!
منم لازم دونستم صحبتهای اقای زکریایی رو به طور مختصر بنویسم!
ولی پیشنهاد میکنم اگر میخواهید جریان به طور کامل براتون روشن بشه حتما اون ویدئو هارو ببینید.
خب بریم برای شرح واقعه البته به صورت مختصر:
روز پنجشنبه حامد زمانی به دلیل کنسرتش در کرمان با گروهش به فرودگاه میرود تا از طریق هواپیما به کرمان بروند.
فردی همراه آنها بوده به نام علی!
که این علی کارهای گروه را انجام میداده!
و البته از رفقای بامرام حامدزمانی است.
که وقتی حامد و گروهش از گیت رد میشوند و در سالن ترانزیت منتظر هستند تا پروازشان بپرد که یکی از دوستانشان که حامدزمانی نخواسته نام آن فرد فاش شود (البته در رسانه ها و از زبان آقای زکریایی){و البته الان توسط پلیس دستگیر شده است}که برای بدرقه آمده بوده است!
زمانی که افراد گروه از گیت رد میشوند به علی میگوید که یک بسته ای بوده که برای افراد گروه بوده که جاگذاشته اند!
و او داده به اسنپ که بیاورد ..
علی هم بر میگردد و آن بسته را از اسنپ میگیرد و زمانی که میخواهد برای دومین بار با آن بسته از گیت رد بشود و برود به سالن ترانزیت که بعد از اینکه آن بسته از گیت رد میشود مسئول گیت به علی میگوید که بایستد و بسته را باز میکند و میگردد که یک سر قلیان که سفالی هم بوده و هیچ مشکلی نداشته که نام ان وافور هم بوده در کیف پیدا میکند!
و علی را نگه میدارد و کیفش و بسته را خالی میکند و انگار که متهمی کرفته باشد وسایل همراه علی را میگردد!
حامد که میبیند علی دیر کرده است به گیت میرود تا ببیند مشکل پیش آمده چیست و علی چرا دیر کرده است!
وقتی به آنجا میرسد میبیند که مسئول گیت وسایل علی را میگردد!
جلو میرود و از مسئول گیت میپرسد که دلیل این گشتن و معطل کردن علی چه بوده؟
مسئول گیت جوابی نمیدهد!
حامد بازهم میپرسد!
ولی باز هم جوابی نمیشنود!
تا اینکه میشنود از بلندگو اعلام کرده اند که پروازشان میپرد!
پلیس گیت را کنار میکشد و چندین بار دلیل معطل کردنشان را جویا میشود!
که آن پلیس هم بیست دقیقه حامد را معطل میکند و جوابی نمیدهد!
که حامد میشنود از بلندگوی فرودگاه مهرآباد نامش را صدا میزنند!
به پلیس میگوید که ما دیرمان شده و باید برویم!
اینبار هم جوابی نمیشنود!
که اینبار حامد عصبانی شده و به پلیس زنگ میزند تا شکایت کند که پلیس هم جواب درستی به او نمیدهد و قطع میکند!
که اینبار آن پلیس گیت به گوشی حامد چنگ میزند و گلویش را میگیردو هلش میدهد به درون اتاقی!
در آن اتاق که کرکره هایش راهم بالا کشیده و درهایش را بسته اند!
چند نفری به جان حامد می افتدند و تا میتوانند اورا میزنند!
که درد ناک ترین بخش آن این است که به حامد شوکر میزنند و با مشت بر سر و گردنش میکوبند و میگویند هان!عمار داره این خاک!مرگ بر آمریکا!
حالا بخون!
که بعد جوری به حامد دست بند می زنند که هنوز هم جای آن مانده است!
و به گونه ای اورا زدند که هنوز هم خوب نمیتواند صحبت کند یا بایستد یا راه برود!
و بعد در دادسرا قاضی که حامد را میبیند علت حالش را و جریان را جویا میشود و جریان اصلی را میفهمد تمام پلیس های ان فرودگاه را احضار میکند و دلیل این رفتارشان را جویا میشود!
البته مقصر این ماجرا فقط پلیس مسئول گیت بوده است!
که پلیس ها فقط معذرت خواهی میکنند!
و حالا ان فیلمی که حامد یا اطرافیانش گرفته اند را پلیس خواهش میکند از آنها که جایی نشرش ندهند!
تمام جریان این بوده!
امید وارم قانع شده باشید ولی اگر سوالی داشتید یا قسمتی برایتان نامفهموم بود ویدئوهای اقای زکریایی را ببینید!
البته به ترتیب و کامل!
درضمن تمام داستان را بنده خودم نوشته ام از زاویه دید و فهمی که از صحبتهای آقای زکریایی داشته ام بوده است!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#علی_زکریایی
@ista_ista
#نوشته
تا چشم وا کردیم این دنیا!
تا میشد و میخورد،زد!خوردیم!!!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#ادمین_ساخت
@hamed.istaism81
@ISTA_ISTA
هدایت شده از ❤HamedZamani❤
رئیس دادگاه انقلاب تهران:
در سه مورد فیلم برداری جرم است:
۱-استحکامات نظامی
۲-فیلمبرداری از حریم خصوصی
۳-فیلم برداری به قصد همکاری با دولت متخاصم
👈👈 قابل توجه اونایی که میگن فیلم برداری آقای زمانی از ماموران پلیس اشتباه و جرم بوده👉👉
@hamedzamanifan2
#نوشته
دنیا اگر این است پس صد شکر!
مـــا لکه های ننگ دنیاییم!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#ادمین_ساخت
@hamed.istaism81
@ISTA_ISTA
#عکس_نوشت
هرچه جلوتر میرویم!
تنها تر میشویم!
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#ارسالی_اعضا
@zahra.istaism21
@ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخندم و دلگیرم و میبینم و می میرم و از این دنیا بیزارم ...
به یاد شهدای مظلوم امنیت 🌹
#گاندو
#حامد_زمانی_تنها_نیست
#ریل
@ista_ista