eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفاً کامل بخونید👇👇 در دولت جمهوری‌اسلامی، همه آزادند جز حزب‌اللهی‌ها... [شهیدسیدمرتضی‌آوینی] هربارکه این جمله‌ی شهید‌آوینی‌رو میخوندم ،کامل منظورش‌و نمیفهمیدم و متوجه نمی‌شدم...که چی داری میگی سید؟!منظورت چیه؟! میخوام‌بفهمم...! تا اینکه عصر جمعه چهار مرداد۹۸ بعد از دیدن یک فیلم چندثانیه ای و بعدش صحبت های آقای علی‌زکریایی، فکر می‌کردم که من می‌دونم این‌هارو این مظلومیت‌ها، این ظلم‌ها رو انگار که میدونستم... وقتی‌که مصاحبه آقای‌زمانی‌ با تی‌وی‌پلاس رو دیدم، اولین حرفی‌که به ذهنم اومد این جمله سید‌مرتضی‌آوینی بود... هرچقدر این ۴۷دقیقه فیلم مصاحبه رو می‌بینم، هی جلو و عقب می‌کنم فیلم رو، بقیه فیلم ها و مصاحبه هارو دوباره می‌خونم، صحبت های آقای‌زمانی و رو کنار حرف های خیلیا میزارم و تفاوت زمین تا آسمونه حرف‌ها و نظرهاشون رو میبینم، بازم به یک جمله می‌رسم: در جمهوری‌اسلامی همه آزادند جز حزب‌اللهی‌ها..‌. چقدررر خوب گفتی سید... انگار این‌روز هارو دیدی، انگار از اتفاقای دهه نود خبر داشتی و گفتی ،...انگار می‌دونستی یروزی یه هنرمندی میاد و از تو میگه، از راه طی‌شده ای که تو گفتی میگه... انگار می‌دونستی که این هنرمند چه اتفاقایی براش میوفته... یه‌روزی،یه‌پنج‌شنبه‌ای،تو یه فرودگاهی‌،چخبرمیشه... وقتی یاد این جمله‌ات افتادم، این رو بیشتر می‌فهمم... انگاری‌که امروزی شده ی حرفای تو هستش... این هستن که میشن... این‌ منم‌ باز‌ میشم... این منم که همیشه کم میشم... {لبیک یا زینب} @ISTA_ISTA
36.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پارت آخر مصاحبه با عرض پوزش پارت اخر یکم دیر شد ببخشید کپی از: @hamedzamanifan2 @ista_ista
مــعــجــزه_عــشــق رمان ناب و محتوایی پــارتــــ❤️69❤️ منم رفتم. ادرسو برام فرستادن و رفتم .. تا جایی که میدونستم اقای تهرانی حسابدار بودن .. و ادرسی که برام فرستاده بودن ادرس یه شرکت بود. حدس زدم حسابدار اون شرکت باشن! یعنی جز این نمیتونست باشه! رسیدم به اون شرکت .. رفتم به اتاق حسابدار و در زدم .. ایشونم گفتن بیا داخل .. -سلام اقای تهرانی معذرت میخوام اگر دیر کردم! +سلام پسرم اشکالی نداره بشین -ممنونم .. امری داشتید با من؟! +بله پسرم باهات کار داشتم .. باید صحبت میکردم باهات .. -بفرمایید من سراپا گوشم!🙂 +خب میرم سر اصل مطلب ببین اینطور که من میدونم دخترم خیلی دوست داره مادر بشه! ولی شمارو بیشتر دوست داره! هربار هم باهاش صحبت کردم گفته از تصمیم من پیروی میکنه! ولی من میدونم تو دلش چی میگزره! اگر من بگم نه درواقع احساسات دخترم رو نابود کردم! اگرم بگم بله که بعد از یه مدت دوتاتون دلتون بچه میخواد و سر این موضوع اختلاف بینتون پیش میاد! حالا شما دلایلی بیار که من رو قانع کنه! -صحبتهای شما کاملا منطقیه! ولی من به لطف خدا امیدوارم! اگر هم که سعادت نداشتیم از پرورشگاه بچه میاریم و بزرگش میکنیم! من با فاطمه خانم هم صحبت کردم و ایشون هم مشکلی نداشتن! پدر و مادرم هم به تصمیم من احترام میزارن! حالا تصمیم گیرنده شما هستید و این رو هم بدونید که اگر نه بگید احساسات من هم نابود میشه! +ولی من نمیتونم قانع بشم! باید فکر کنم! اگر موضوع دیگه ای نیست که مطرح کنی لطفا برو و صبر کن تا خودم بهت بگم .. -بله .. من باز هم منتظر میمونم ولی مطمعم باشید که هیچ وقت هیچ کس به دخترتون اعتراضی نمی کنه چون پدر و مادر من هم این مشکل و داشتن که میبینید با توکل و امید به خدا الان من رو دارن! در صورتی که همه دکترا ازشون قطع امید کرده بودن! خداحافظ یا علی +خداحافظ ... در و بستم و رفتم بیرون! میدونستم اقای تهرانی حق داره نگران دخترش باشه ولی نمیتونستم حرفاشو بفهمم! مگه میشد یه روزی من به فاطمه اعتراض کنم؟! اصلا با برنامه هایی که من برای زندگیم داشتم وقت بچه دار شدن نداشتیم! البته که من به رضای خدا راضی ام! ولی سخت بود دل بریدن از ... خدایا خودت بهم رحم کن! میدونم برای چی الان زنده ام ولی اینطوری بدتر اینه که بمیرم! خودت که بهتر میدونی لازم نیست بگم! اصلا دیگه نمیدونم چی بگم یا نگم! خدایا .. فقط بهم توان و صبر بده! اینارو باخودم میگفتم و میرفتم! ماشینمو نیاورده بودم که پیاده روی کنم! تو هوایی که حال من و داشت! خدایا هرچی صلاحمه برام پیش بیار ولی صبرشم بهم بده! تو این فکرا بودم که یادم افتاد کلاسم داره دیر میشه! یه تاکسی گرفتم و رفتم! با اینکه اونروز هیچی از کلاس نفهمیدم ولی خوب بود که ذهنم رو درگیر چیز دیگه ای کنم! مهدی نیومده بود کلاس .. نگرانش شدم! هرچی هم بعد کلاس زنگ زدم بهش جواب نداد! خانمش با فاطمه خانم تو کلاس مشسته بودن و صحبت میکردن! پیامک زدم به گوشی فاطمه 📲سلام خانمی با دوستتون میاید یه دقیقه بیرون کلاس؟! منم پشت سر شما میام 📱سلام چشم آقا .. فقط زود بیا ها! دیرمون میشه 📲رو چِشَم فاطمه و دوستش رفتن و بعد از چند دقیقه من رفتم! واستاده بودن تو محوطه دانشگاه! رفتم و سلام کردم .. -سلام خانم +سلام _سلام -ببخشید که مزاحم شدم میخواستم بپرسم از مهدی خبری ندارید؟! +مگه چیشدن اقا مهدی؟! -واست میگم الان دیره! _راستش زیاد حالش خوب نبود باید الان خونشون باشه -من به پایگاه و خونشون و ... زنگ زدم هیچ جا نبوده! _تلفن خودش چی؟! -اونو جواب نداد _والا من دیگه نمیدونم صبر کنید خودم زنگ بزنم بهش -لطف میکنید خیلی نگرانشم _خواهش میکنم ..‌. شمارشو گرفتن و مهدیم جواب داد سریع گوشی رو از دستشون گرفتم -به به سلام اقاااااا مهدی! +سلام داداش خوبی؟! گوشی خانم من پیش تو چی میگه؟! -اول بگو ببینم چرا جواب منو نمیدی؟! با خانمم باهم بودن صداشون کردم و خواهش کردم ازشون که بهت زنگ بزنن! میدونی چند بار بهت زنگ زدم؟! میدونی چقدر نگرانت شدم؟! تو میدونی استرس برای من خوب نیست ولی بازم بهم استرس وارد میکنی! +باباجان صبر کن بگم خووو حالم اصلا خوب نیست! الان اومدم پیش علی! نمیتونستم پیش اون جوابتو بدم که! الانم اومدم بیرون از اتاقش! گفتم خانمم زنگ زده جواب ندم بیچارم میکنه! میخوای تو هم بیا اینجا خانوادش نیستن به منم گفتن بیام پیشش -حالا چون پیش علی بودی اشکالی نداره! اتفاقا امروزم حالم خوب نیست باشه میام شاید حالمون بهتر شد! فعلا یا علی +یا علی! 👇👇👇👇👇