#اخرین_قدم❤️😍
چادرش رو سرش انداختم.هنوز کم توان بودو چشماش باد داشت. روسریشو براش با گیره بستم که دستشو گذاشت روی صورتم.اینقدر چرخوند که رسید به لبم.دستشو بوسیدم.بهم لبخند زد.چادرش خوشبختانه کش نداشت یه مدل خاصی بود.
با صدای لرزونش به خودم اومدم.
-ریشت بلند شده.باید کوتاهش کنی.
یه استارت خنده زدم.
+راس میگیا.
دستشو کشید تو موهام.
-موهاتم بلند شده.اینارو دیگه کوتاه نکن.
+چشم عزیزم.
-دیگه از پیشم نرو خب؟!
جوابی ندادم....
به فردا فکر می کردم به اینده ای که قراره شاید خیلی برام بَدو سخت باشه...شاید دیگه نداشتمش...!
شایدم خوابم...🍁
برای خوندن این رمان روی لینک زیر بزن😍👌
فعلا از کانالمون راضین..جدیده🤞🍁
https://eitaa.com/joinchat/3657433135C9c586a6ba4
پروفایل جدید حامد زمانی🎵
| Without border |
بدون مَـرز ⛓
#حامد_زمانی
#پیج_رسمی_اینستاگرام
@ISTA_ISTA
#پروفایل
به سوی تو پرکشیدم ..
چیزی ندیدم ..
جز نگاه تو ..
#حامد_زمانی
#التماس_دعا
@mansure_s_h
@ISTA_ISTA
.
روزی مرا پرسیدند "علی"را چگونه شناسی؟
گفتم: به زیبا ترین شب
گفتا: قدر
گفتم: زیبا ترین مکان
گفتا: مسجد
گفتم: زیبا ترین قسمتِ نماز
گفتا: سجده
گفتم: زیبا ترین قسمتِ مسجد
گفتا:محراب
گفتم: "علی(ع)" در سجده ی محراب به هنگام قدر، پرکشید!
همو که جمع اضداد بود در کمال اعلی! منتقمی بخشنده که ندای خاموش مظلوم را #لبیک گفت و شد فریادرسی در خفا! عادلی بی انتها💫
و ما، داعیه داران تشیع باید هرروز مشق #عدالت کنیم که این انقلاب پایدار نخواهد ماند مگر با کوبیدن شمشیر دشمنان عدل علی!
✍: @zr_moradi.istaism88
@istade_ferest
@ista_ista
.
فریاد های درد که در چاه میرود؛
رگبرگ های زخم که تا ماه میرود؛
این استخوان که در گلو راه میرود؛
(گویا دلی به مقصد دلخواه میرود)
با آهِ دم به دم، به سحرگاه میرود
در چنته ی قلم بجز این چند خط نبود
من یک کویر دورم و یک غرق در رکود
میترسم از نوشتنی در عین فاصله
وقتی بگویم و ندانم علی که بود!
باید به قدر این تمنا، حرف باشد و
در شقشقیّه، صد بغل، نورِ رهنمود
بیتابی غریب را لبخند تو نواخت
حق خواهی اصیل را شمشیر تو سرود
ای کاش میشد امشبی مهمان تو شوم
مثل حضور مبتسمِ این بچه های رود!
تحت نگاه مغتنمت؛ حضرت پدر
تحت ردای عاشقی ات؛ حنجر کبود!
✍: @fereshteh.b.istaism81
@istade_ferest
@ista_ista