eitaa logo
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
1.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
346 فایل
«پریدن یادمون داده همون که ما رو باور داشت..!» ❤️ کانال ناشناسمون: @Ista_nashenas ••• تـبادلات: @Razaqi48 ••• ارتباط با مدیریت: @Razaqi48 ••• شرایط ِ کپی و..: @Sharayeet 🗓 Channel Created: 1397/12/27
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکسی اینستا داره بترکونه با کامنتا✌️
✅ امام على عليه‌السلام فرمودند: 📍 إِذا تَفَقَّهَ الرَّفيعُ تَواضَعَ؛ 📌 انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى‌شود. 📚 غررالحكم، ج۳، ص۱۳۳، ح۴۰۴۸ 🆔 @Hadise_nab
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
امیدواریم که مثل کامینگ سون های قبلی نباشه 😂😂😂
اصلا نباشه خوش نمیگذره که😂 تازه من میگم اگه امتحان الهی(ماه رمضون)هم باهاش یکیشه عالیع 👍😂😂 قشننننگ صبرو یاد میگیریم🤣 موافق نیستین؟!
📿 امام_على(ع): إن كُنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَأَخرِجوا مِن قُلوبِكُم حُبَّ الدُّنيا اگر را دوست داريد، ❤️ دنيا دوستى را از دلهايتان بيرون كنيد غرر الحكم حدیث 3747 @ISTA_ISTA
هدایت شده از چالش چادرانه
شرکت کننده 2⃣ چالش بهترین عکس از رهبر♥️ جوایز:سه گیره روسری به ارزش 20 هزار تومان با ارسال رایگان 🔮🌸 کانال برگزار کننده چالش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3467706380C77ad27a9a8
بریم کامنت خونی؟!😉😂
این جاده رو خود ما آسفالت کردیما!😂
پول بدون پشتوانه فقر میاره!
•| عشق‌یعنی‌ایستادگی |•
#اندکی_بصیرت {بخش هفتم} حالا از شما میخوام که اهدافتون رو اولویت بندی کنید ! یعنی تمام اهدافی که دا
{بخش هشتم} کار آسونی هم نیستا....😬 برای رسیدن به چیز بزرگی مثل خدا بایدم یه امتحان بزرگ پس بدی دیگه ... 😌😌😌 هممون هم احتمالا تجربه‌ استقامت های ناموفق رو داریم😕 😅 مثلا تصمیم میگیری دیگه دروغ نگی ! بعد دو ، سه روز دیگه خسته میشی میگی بیخیال 😒 یا مثلا همینطوری که داری خودتو کنترل میکنی ، یادت میره چه تصمیمی گرفتی و یهو یه دروغ میگی ...😕 بعدش که یادت میاد با خودت میگی ول کن ؛ دیگه تو که دروغ رو گفتی .... و خلاصه به همین ترتیب شیطون سرت کلاه میزاره ... حتی بعضی وقتا شده ، بعضیا تا یه قدمی خدا رفتن بعد نا امید شدن 🙁 اگه یه قدم دیگه برمیداشتن دیگه رسیده بودناااا 😩😩😩 استقامت ... هیچ عشقی به آخرش نرسید ، عاشقا توی جاده میمیرن ، هی زمین میخورن ولی ته خط ، عاشقا ایستاده میمیرن ... 💘ته خط عاشقا ایستاده میمیرن💘 👆🏻یعنی تا زمانی که قلبش میتپه تو راهش میمونه ... 💓💓💓 هربار که تو راهت شکست میخوری ، باید به این فکر کنی که ... شاید فقط یه قدم دیگه مونده تا خدا ... فقط یه قدم 💔 به این هم فکر کنید که راهی که انتخاب میکنید باید راهی باشه که شما حاضر باشین تون رو به خاطرش بدین !!! 🙃❣❣❣❣ ... @ista_ista
#بهانه_بودن صفحه 101
#بهانه_بودن صفحه 102
#بهانه_بودن صفحه 103
#بهانه_بودن صفحه 104
اهنگ جدید😍 حامد زمانی🎙 @ISTA_ISTA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥ینی یدونه از فیلم هاییه که باید ببینی🔥 یه جوون بوشهری یه عصر جدید دیگه رو با 🔥 #حاج_قاسم 🔥 رقم زده ... #متفرقه_زیبا #ادمین_نوشتـــــ #حاج_قاسم @ISTA_ISTA
عطر گلای یاس می پیچه.. اونجا که لاله واژگون میشه! Ds: @mansayyari.istaism5 @ista_ista
فایل معنی عشق غیر خدمت نیست! Ds: @mansayyari.istaism5 @ista_ista
.دنباله.دار.نسل.سوخته🔻 👈قسمت⇦بیستوچهارم۲۴ 👈این داستان⇦ ـ~~~~~~~~~~~~~~ 💠⚡️توی راه برگشت ... توی حال و هوای خودم بودم که یهو مادر صدام کرد ...😳 - خسته شدی؟ ... سرم رو آوردم بالا ... - نه ... چطور؟ ... - آخه چهره ات خیلی گرفته و توی همه ...😐 - مامان ... آدم ها چطور می تونن بشن؟😊 ... خدا صدای ما رو می شنوه و ما رو می بینه ... اما ما نه ... چند لحظه ایستاد ...😢 - چه سوال های سختی می پرسی⁉️ مادر ... نمی دونم والا... همه چیز را همه گان دانند ... و همه گان هنوز از مادر متولد نشده اند ... بعید می دونمم یه روز یکی پیدا بشه جواب همه چیز رو بدونه ...👌 ⭕️این رو گفت و دوباره راه افتاد ... اما من جواب سوالم رو گرفته بودم ... از مادر متولد نشده اند ... و این معنای " " خدا بود ... نا خودآگاه لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...😊 - ... می خوام باهات بشم ... می خوام باهات حرف بزنم و صدات رو بشنوم ... اما جواب سوال هام رو فقط خودت بلدی ... اگر تو بخوای من صدات رو می شنوم ...😊🌸 ده، پانزده قدم جلو تر ... مادرم تازه فهمید همراهش نیستم... برگشت سمتم ... - چی شد ایستادی؟ ...😳❓ و من در حالی که شوق عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... دویدم سمتش ...😍 هر روز که می گذشت ... منتظر شنیدن صدای خدا و جواب خدا بودم🌹 ... و برای اولین بار ... توی اون سن ... کم کم داشتم طعم شک رو می چشیدم ...😢 👈هر روز می گذشت ... و من هر روز ... منتظر جواب خدا بودم ...☹️  ....🌸🌼🌸
. 🔻 ۲۵ 👈این داستان⇦ حبیب الله ـ----------------------------- 💠گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم زیر ضرباتش خورد می شدم ... 🌸آخرین روز رمضان هم تمام شد ... و صبر اندک من به آخر رسیده بود ... شب، همون طور توی جام دراز کشیده بودم ولی خوابم نمی برد ... از این پهلو به اون پهلو شدن هم فایده ای نداشت ... 🌼گاهی صدای اذان مسجد تا خونه ما می اومد ... و امشب، از اون شب ها بود ... اذان صبح رو می دادن و من همچنان دراز کشیده بودم ... 10 دقیقه بعد ... 20 دقیقه بعد ... 🌹و من همچنان غرق فکر ... شک ... و چراهای مختلف ... که یهو به خودم اومدم ... - مگه تو کی هستی که منتظر جواب خدایی؟ ... مگه چقدر بندگی خدا رو کردی که طلبکار شدی؟ ... پیغمبر خدا ... دائم العبادت بود ... با اون شان و مرتبه بزرگ ... بعد از اون همه سختی و تلاش و امتحان ... حبیب الله شد ... با عصبانیت از دست خودم از جا بلند شدم ... رفتم وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... نمازم که تموم شد آفتاب طلوع کرده بود ... خیلی از خودم خجالت می کشیدم ... من با این کوچیکی ... نیاز ... حقارت ... در برابر عظمت و بزرگی خدا قد علم کرده بودم ... رفتم سجده ... با کلمات خود قرآن ... 🌷- خدایا ... این بنده یاغی و طغیان گرت رو ببخش ... این بنده ناسپاست رو ... ⚡️پدرم بر عکس همیشه که روزهای تعطیل ... حاضر نبود از جاش تکان بخوره ... عید فطر حاضر شد ما رو ببره سر مزار پدربزرگ ... توی راه هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ... 💐شیرینی به دست ... بین مزار شهدا می چرخیدم ... و شیرینی تعارف می کردم که ... چشمم گره خورد به عکسش ... نگاهش خیلی زنده بود ... کنار عکس نوشته بودن ... 🌸- من طلبنی وجدنی ... و من وجدنی عرفنی ... و من عرفنی ... هر کس که مرا طلب کند می یابد ... هر کس که مرا یافت می شناسد ... هر کس که مرا شناخت ... دوستم می دارد.. هر کس که دوستم داشت عاشقم می شود ... هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم ... و هر کس که عاشقش شوم ... او را می کشم ... و هر کس که او را بکشم ... خون بهایش بر من واجب است ... و من ... خود ... خون بهای او هستم ... ...🌸
. 🔻 ۲۵ 👈این داستان⇦ حبیب الله ـ----------------------------- 💠گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم زیر ضرباتش خورد می شدم ... 🌸آخرین روز رمضان هم تمام شد ... و صبر اندک من به آخر رسیده بود ... شب، همون طور توی جام دراز کشیده بودم ولی خوابم نمی برد ... از این پهلو به اون پهلو شدن هم فایده ای نداشت ... 🌼گاهی صدای اذان مسجد تا خونه ما می اومد ... و امشب، از اون شب ها بود ... اذان صبح رو می دادن و من همچنان دراز کشیده بودم ... 10 دقیقه بعد ... 20 دقیقه بعد ... 🌹و من همچنان غرق فکر ... شک ... و چراهای مختلف ... که یهو به خودم اومدم ... - مگه تو کی هستی که منتظر جواب خدایی؟ ... مگه چقدر بندگی خدا رو کردی که طلبکار شدی؟ ... پیغمبر خدا ... دائم العبادت بود ... با اون شان و مرتبه بزرگ ... بعد از اون همه سختی و تلاش و امتحان ... حبیب الله شد ... با عصبانیت از دست خودم از جا بلند شدم ... رفتم وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... نمازم که تموم شد آفتاب طلوع کرده بود ... خیلی از خودم خجالت می کشیدم ... من با این کوچیکی ... نیاز ... حقارت ... در برابر عظمت و بزرگی خدا قد علم کرده بودم ... رفتم سجده ... با کلمات خود قرآن ... 🌷- خدایا ... این بنده یاغی و طغیان گرت رو ببخش ... این بنده ناسپاست رو ... ⚡️پدرم بر عکس همیشه که روزهای تعطیل ... حاضر نبود از جاش تکان بخوره ... عید فطر حاضر شد ما رو ببره سر مزار پدربزرگ ... توی راه هم یه جعبه شیرینی گرفتیم ... 💐شیرینی به دست ... بین مزار شهدا می چرخیدم ... و شیرینی تعارف می کردم که ... چشمم گره خورد به عکسش ... نگاهش خیلی زنده بود ... کنار عکس نوشته بودن ... 🌸- من طلبنی وجدنی ... و من وجدنی عرفنی ... و من عرفنی ... هر کس که مرا طلب کند می یابد ... هر کس که مرا یافت می شناسد ... هر کس که مرا شناخت ... دوستم می دارد.. هر کس که دوستم داشت عاشقم می شود ... هر کس که عاشقم شود عاشقش می شوم ... و هر کس که عاشقش شوم ... او را می کشم ... و هر کس که او را بکشم ... خون بهایش بر من واجب است ... و من ... خود ... خون بهای او هستم ... ...🌸