👥❤️👥 #آیین_همسرداری #حدیث
1) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه علیه السلام قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ زَوْجَتِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ مَلَّكَهُ نَاصِيَتَهَا وَ جَعَلَهُ الْقَيِّمَ عَلَيْهَا. (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص443)
حضرت صادق علیه السلام فرمود: خدا رحمت كند بنده اى را كه رابطه ميان خود و همسرش را نيكو می سازد، زیرا خداوند عزّ و جلّ اختیار آن زن را به دست او سپرده و وى را قيّم همسرش نموده است.
2) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: خَيْرُ الرِّجَالِ مِنْ أُمَّتِي الَّذِينَ لَا يَتَطَاوَلُونَ عَلَى أَهْلِيهِمْ وَ يَحِنُّونَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَظْلِمُونَهُمْ. (مکارم الاخلاق، ص216-217)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه به اهل خانه خود تعدّى روا ندارد، بر آنها رحم کرده، ستم نمی كنند.
3) قَالَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: عِيَالُ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْسَنُهُمْ صَنِيعاً إِلَى أُسَرَائِهِ. (مكارم الأخلاق، ص217)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: عيال يك مرد اسيران او هستند، و محبوب ترين بندگان نزد خدا كسى است كه با اسيرانش نیکوترین رفتار را داشته باشد.
4) قَالَ الْكَاظِمُ علیه السلام: إِنَّ عِيَالَ الرَّجُلِ أُسَرَاؤُهُ فَمَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ نِعْمَةً فَلْيُوَسِّعْ عَلَى أُسَرَائِهِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ أَوْشَكَ أَنْ تَزُولَ عَنْهُ تِلْكَ النِّعْمَة. (من لا یحضره الفقیه، ج4، ص402)
حضرت #امام_کاظم علیه السلام فرمود: #عيال يك مرد اسيران اويند، پس هر کس که خداوند به او نعمتى دهد، باید بر اسيرانش وسعت دهد، و اگر این کار را انجام ندهد، بیم آن می رود که آن نعمت از آن مرد زائل شود.
5) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَا مِنْ عَبْدٍ يَكْسِبُ ثُمَّ يُنْفِقُ عَلَى عِيَالِهِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِكُلِّ دِرْهَمٍ يُنْفِقُهُ عَلَى عِيَالِهِ سَبْعُمِائَةِ ضِعْفٍ. (مکارم الاخلاق، ص216)
#رسول_خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هيچ بنده اى نیست که کسب روزی کند و سپس بر عیالش انفاق نماید، مگر آن که خداوند به هر درهمی که بر عیالش انفاق نموده است، هفتصد برابر به او عطا می کند.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
⏱ #نماز_اوّل_وقت
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: كَانَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مُؤْمِنٌ فَقِيرٌ شَدِيدُ الْحَاجَةِ مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ، وَ كَانَ مُلَازِماً لِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عِنْدَ مَوَاقِيتِ الصَّلَاةِ كُلِّهَا، لَا يَفْقِدُهُ فِي شَيْءٍ مِنْهَا، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله يَرِقُّ لَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَى حَاجَتِهِ وَ غُرْبَتِهِ، فَيَقُولُ: يَا سَعْدُ! لَوْ قَدْ جَاءَنِي شَيْءٌ لَأَغْنَيْتُكَ. قَالَ: فَأَبْطَأَ ذَلِكَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله، فَاشْتَدَّ غَمُّ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لِسَعْدٍ، فَعَلِمَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَا دَخَلَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ مِنْ غَمِّهِ لِسَعْدٍ، فَأَهْبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلَ علیه السلام وَ مَعَهُ دِرْهَمَانِ، فَقَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ! إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلِمَ مَا قَدْ دَخَلَكَ مِنَ الْغَمِّ لِسَعْدٍ، أَ فَتُحِبُّ أَنْ تُغْنِيَهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ. فَقَالَ لَهُ: فَهَاكَ هَذَيْنِ الدِّرْهَمَيْنِ فَأَعْطِهِمَا إِيَّاهُ وَ مُرْهُ أَنْ يَتَّجِرَ بِهِمَا. قَالَ: فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله ثُمَّ خَرَجَ إِلَى صَلَاةِ الظُّهْرِ، وَ سَعْدٌ قَائِمٌ عَلَى بَابِ حُجُرَاتِ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله يَنْتَظِرُه. فَلَمَّا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ: يَا سَعْدُ! أَ تُحْسِنُ التِّجَارَةَ؟ فَقَالَ لَهُ سَعْدٌ: وَ اللَّهِ مَا أَصْبَحْتُ أَمْلِكُ مَالًا أَتَّجِرُ بِهِ! فَأَعْطَاهُ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله الدِّرْهَمَيْنِ وَ قَالَ لَهُ: اتَّجِرْ بِهِمَا وَ تَصَرَّفْ لِرِزْقِ اللَّهِ. فَأَخَذَهُمَا سَعْدٌ وَ مَضَى مَعَ النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله حَتَّى صَلَّى مَعَهُ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ، فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: قُمْ فَاطْلُبِ الرِّزْقَ، فَقَدْ كُنْتُ بِحَالِكَ مُغْتَمّاً يَا سَعْدُ! قَالَ: فَأَقْبَلَ سَعْدٌ لَا يَشْتَرِي بِدِرْهَمٍ شَيْئاً إِلَّا بَاعَهُ بِدِرْهَمَيْنِ، وَ لَا يَشْتَرِي شَيْئاً بِدِرْهَمَيْنِ إِلَّا بَاعَهُ بِأَرْبَعَةِ دَرَاهِمَ، فَأَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى سَعْدٍ فَكَثُرَ مَتَاعُهُ وَ مَالُهُ، وَ عَظُمَتْ تِجَارَتُهُ، فَاتَّخَذَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ مَوْضِعاً وَ جَلَسَ فِيهِ، فَجَمَعَ تِجَارَتَهُ إِلَيْهِ، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِذَا أَقَامَ بِلَالٌ لِلصَّلَاةِ يَخْرُجُ وَ سَعْدٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنْيَا لَمْ يَتَطَهَّرْ وَ لَمْ يَتَهَيَّأْ كَمَا كَانَ يَفْعَلُ قَبْلَ أَنْ يَتَشَاغَلَ بِالدُّنْيَا، فَكَانَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله يَقُولُ: يَا سَعْدُ! شَغَلَتْكَ الدُّنْيَا عَنِ الصَّلَاةِ! فَكَانَ يَقُولُ: مَا أَصْنَعُ أُضَيِّعُ مَالِي، هَذَا رَجُلٌ قَدْ بِعْتُهُ فَأُرِيدُ أَنْ أَسْتَوْفِيَ مِنْهُ، وَ هَذَا رَجُلٌ قَدِ اشْتَرَيْتُ مِنْهُ فَأُرِيدُ أَنْ أُوفِيَهُ. قَالَ: فَدَخَلَ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مِنْ أَمْرِ سَعْدٍ غَمٌّ أَشَدُّ مِنْ غَمِّهِ بِفَقْرِهِ، فَهَبَطَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ علیه السلام فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، إِنَّ اللَّهَ قَدْ عَلِمَ غَمَّكَ بِسَعْدٍ، فَأَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ، حَالُهُ الْأُولَى أَوْ حَالُهُ هَذِهِ؟ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله: يَا جَبْرَئِيلُ، بَلْ حَالُهُ الْأُولَى قَدْ أَذْهَبَتْ دُنْيَاهُ بِآخِرَتِهِ. فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ علیه السلام: إِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا وَ الْأَمْوَالِ فِتْنَةٌ وَ مَشْغَلَةٌ عَنِ الْآخِرَةِ، قُلْ لِسَعْدٍ: يَرُدُّ عَلَيْكَ الدِّرْهَمَيْنِ اللَّذَيْنِ دَفَعْتَهُمَا إِلَيْهِ، فَإِنَّ أَمْرَهُ سَيَصِيرُ إِلَى الْحَالَةِ الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا أَوَّلًا. قَالَ: فَخَرَجَ النَّبِيُّ صلّی الله علیه و آله فَمَرَّ بِسَعْدٍ فَقَالَ لَهُ: يَا سَعْدُ! أَ مَا تُرِيدُ أَنْ تَرُدَّ عَلَيَّ الدِّرْهَمَيْنِ اللَّذَيْنِ أَعْطَيْتُكَهُمَا؟ فَقَالَ سَعْدٌ: بَلَى وَ مِائَتَيْنِ. فَقَالَ لَهُ: لَسْتُ أُرِيدُ مِنْكَ يَا سَعْدُ إِلَّا الدِّرْهَمَيْنِ، فَأَعْطَاهُ سَعْدٌ دِرْهَمَيْنِ. قَالَ: فَأَدْبَرَتِ الدُّنْيَا عَلَى سَعْدٍ حَتَّى ذَهَبَ مَا كَانَ جَمَعَ وَ عَادَ إِلَى حَالِهِ الَّتِي كَانَ عَلَيْهَا. ( #كافي، ج5، ص312- 313) #حدیث
#ابو_بصير از حضرت امام #محمدباقر عليه السلام روايت میكند كه فرمود: در زمان #رسول_خدا صلّى الله عليه و آله #مؤمن تنگدست بسيار نيازمندى از اهل صفه به نام #سعد بود كه همه نمازهايش را بدون استثنا همراه رسول خدا صلّى الله عليه و آله می خواند. رسول خداصلى الله عليه و آله با مشاهده تهيدستى و غريبى او، دلش به حال وى میسوخت و میفرمو
د: اى سعد! اگر چيزى به دستم رسيد، تو را بی نياز خواهم كرد. مدّتى گذشت و چيزى به دست رسول خدا صلّى الله عليه و آله نرسيد. اين وضعيت بر اندوه وى نسبت به سعد افزود. خداوند سبحان با آگاهى از اندوه رسول خدا صلّى الله عليه و آله نسبت به سعد، جبرئيل را با دو درهم بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرستاد و به آن حضرت گفت: اى محمد! همانا خداوند از اندوه تو براى سعد آگاه است. آيا دوست دارى او را بی نياز كنى؟رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: بله. جبرئيل گفت: اين دو درهم را بگير، به سعد ببخش و به او دستور بده با آنها تجارت كند. رسول خدا صلّى الله عليه و آله آن دو درهم را گرفت و براى نماز ظهر بيرون آمد. سعد نزديك درِ خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله منتظر وى بود. رسول خدا صلى الله عليه و آله با مشاهده سعد فرمود: اى سعد! آيا میتوانى خوب تجارت كنى؟ سعد گفت: به خدا سوگند تا كنون مالى نداشتهام كه با آن تجارت كنم. رسول خدا صلّى الله عليه و آله دو درهم را به وى داد و فرمود: با اين دو درهم تجارت و روزى خدا را به سوى خود جذب كن. سعد دو درهم را گرفت و نماز ظهر و عصر را همراه رسول خدا صلى الله عليه و آله خواند. پس از نماز عصر، #رسول_خدا صلى الله عليه و آله به وى فرمود: اى سعد! در جستجوى روزى به پاخيز، كه من نسبت به تو اندوهگينم. سعد وارد بازار شد. هر چه را به يك درهم میخريد به دو درهم میفروخت، و هر چه را به دو درهم میخريد به چهار درهم مىفروخت. به اين صورت دنيا به سعد روى آورد، و مال و ثروتش زياد شد و تجارتش بالا گرفت. وى نزديك مسجد جايى گرفت و در آنجا مشغول تجارت گرديد. وقتى بلال اذان میگفت، رسول خدا صلّى الله عليه و آله براى نماز بيرون مىآمد، ولى سعد بر خلاف گذشته مشغول دنيا بود و هنوز وضو نگرفته بود و آماده نماز نشده بود. رسول خداصلى الله عليه و آله به وى فرمود: اى سعد! دنيا تو را از نماز بازداشت. سعد میگفت: چه كنم؟ آيا مالم را تباه كنم؟ به اين يكى جنس فروخته ام و میخواهم پولش را بگيرم و از آن يكى جنس خريدهام و میخواهم پولش را به وى بپردازم. مشاهده وضعيت سعد براى رسول خدا صلى الله عليه و آله اندوه بارتر از مشاهده تنگدستى و فقر وى در گذشته بود. از اين رو جبرئيل بر رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرود آمد و گفت: اى محمد! خداوند از اندوه تو نسبت به سعد آگاه است. وضعيت گذشته وى براى تو محبوبتر است يا وضع كنونى او؟ رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: اى جبرئيل! بلكه وضع گذشته وى براى من محبوبتر است. دنياى سعد آخرتش را بر باد داد. جبرئيل گفت: همانا دوستى دنيا و اموال، فريبنده و باعث فراموشى آخرت است. به سعد بگو: دو درهمى را كه به وى دادى به تو بازگرداند؛ چرا كه كارش را به سرعت به وضعيت گذشته بازمیگرداند. وقتى رسول خدا صلّى الله عليه و آله بيرون رفت و با سعد ديدار كرد، به وى گفت: اى سعد! آيا نمیخواهى دو درهمى را كه به تو دادم به من بازگردانى؟ سعد گفت: آرى؛ بلكه به جاى آن دو درهم، دويست درهم میدهم. رسول خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: اى سعد! من فقط آن دو درهم را میخواهم. سعد دو درهم به رسول خدا صلّى الله عليه و آله داد. پس از آن دنيا از سعد روى گرداند تا همه اموالش از دست رفت و به همان وضعيت پيشين بازگشت.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
معارف اسلامی
خنجر زنگ زده را دوباره تیز نکنید! 🔹آقای روحانی امروز گفت 🔻"من به مذاکرات افتخار میکنم، مذاکره جزو
#رسول_خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا يُلسَعُ المُؤمِنُ مِن جُحرٍ مَرَّتَين» #مؤمن از #یک_سوراخ #دوبار_گزیده #نمیشود.
و در روايت ديگر «لا يُلدَغُ» و لسع و لدغ يك معنى دارند (گزيدن مار) و جحر، سوراخ مار است و معنايش اين است كه مؤمن از يک جهت نبايد دو بار گول بخورد يا دو بار گول نمىخورد، زيرا در بار اول كه زيان ديد بايد عبرت گيرد و از تجربه خود پند پذيرد. اين خبر از پيغمبر (ص) وارد است و سبب بيان اين است كه ابو غره شاعر برادر مصعب بن عمير روز بدر اسيرِ مسلمانان شد (ابو غره در جبهه مشركين بود و از دشمنانِ كينه ورز پيغمبر به شمار مىرفته، و مصعب بن عمير از مسلمانانِ با اخلاص و مهاجرين است) و از پيغمبر (ص) درخواست كرد كه به او منت نهد و او را آزاد كند، پيغمبر درخواستِ او را پذيرفت و با او شرط كرد كه بر عليهِ وى تبليغ نكند و دشمنان را به او نشوراند و در اشعارِ خود او را هجو نكند و به او دشنام نگويد، و چون آزاد شد و نزد خاندانِ خود رفت به همان شيوه ديرين برگشت و عهد و شرطِ پيغمبر (ص) را شكست و روزِ جنگ احُد بارِ ديگر با مشركان به جنگ مسلمانان آمد و اسيرِ مسلمين شد و باز هم پيشنهادِ درخواستِ آزاد شدن و منت كشيدن به پيغمبر (ص) عرضه داشت و آن حضرت اين جمله پُر معنا و بليغ را ادا كرد كه از ابتكارهاى كرامت مآب او است و كسى در اين ضرب المثلِ جامع و مختصر و پُر معنا بر آن حضرت سبقت نجسته است و در آن تنبيهِ عميقى است بر اينكه چون شخص مؤمن يک بار آزار از كسى و از موضوعى ديد بار ديگر نبايد خود را در معرض آن آزار اندازد و اين نتيجه هوشمندى و زيركى و خردمندى است كه از اخلاق مؤمن است (زيرا اين گونه علم و آموزش را علم تجربى مىدانند و دنياى امروز هر مسألهاى كه مورد آزمايش شده و درست از آزمايش در آيد آن را مسأله علمى و قابلِ پيروى مىداند و پايه و مايه دانش بر تجربه و آزمايش گذارده شده و پيغمبرِ اسلام با اين جمله رسا و پُر معنا اين اصلِ علمى بشرى را بيان كرده است. (أصول الكافی، ترجمه كمرهاى، ج5 ، ص597) عوالى اللآلى :
إنّ أبا غرّة الجُمَحيَّ وَقَعَ في الأسرِ يَومَ بَدرٍ فقالَ : يا محمّدُ ، إنّي ذو عَيلَةٍ فَامنُنْ عَلَيَّ ، فَمَنَّ علَيهِ أن لا يَعودَ إلَى القِتالِ ، فَمَرَّ إلى مَكّةَ فقالَ : سَخِرتُ بمحمّدٍ فَأطلَقَني ! و عادَ إلَى القِتالِ يَومَ اُحُدٍ، فَدعا علَيهِ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أن لا يُفلِتَ ، فَوَقَعَ في الأسرِ ، فقالَ : إنّي ذُو عَيلَةٍ فامنُنْ عَلَيَّ ! فقالَ عليه السلام : حتّى تَرجِعَ إلى مكَّةَ فتقولَ فينادي قريشٍ: سَخِرتُ بمحمّدٍ؟!لا يُلسَعُ المؤمنُ من جُحرٍ مَرَّتَينِ . و قَتَلَهُ بيَدِهِ .
ابو غرّه جُمَحىّ در جنگ بدر اسير شد. به پيامبر گفت: اى محمّد! من مردى عيالوارم. منّت نهاده مرا آزاد كن. پيامبر هم او را آزاد كرد، به شرط آن كه دوباره در جنگ [با مسلمانان] شركت نكند. او به مكّه رفت و گفت: محمّد را مسخره كردم [و دروغ گفتم] پس آزادم كرد. در جنگ احد مجدداً شركت جست، رسول خدا صلى الله عليه و آله دعا كرد كه از چنگ مسلمانان فرار نكند. ابو غرّه اسير شد. [و مانند دفعه قبل ]گفت: من مردى عيالوارم، منّت نهاده آزادم كن. پيامبر فرمود: آزادت كنم كه به مكّه برگردى و در جمع قريش بگويى: محمّد را [دو بار] مسخره كردم؟ مؤمن از يك سوراخ دوبار گزيده نمى شود. آن گاه با دست خود او را كشت.
علاوه بر #منطوق روشن، این #حدیث شریف یک #مفهوم هم دارد و آن اینکه 👈کسی که دو بار و بیشتر از یک ناحیه گول بخورد – قطعاً- مؤمن نیست.👉 حال چه هست باید بررسی شود. ممکن است #منافق و #نفوذی #دشمن باشد. ممکن است #احمق باشد. ممکن است #مجنون باشد... هر چه باشد مؤمن نیست.
#عهد_دوباره با #شیطان و #گزیده_شدن و #فریب_خوردن دوباره #رسول_خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.» #حدیث #رباعی #صفره