eitaa logo
معارف اسلامی
575 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
237 فایل
@drhosseins برای ارتباط با مدیر کانال از این آی دی استفاده کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
❣شعر 💪موضوع: نظر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله درباره پهلوان واقعی در رهی می‌گذشت پیغمبر با گروهی ز دوستان همبر دید قومی گرفته تیشه به دست گرد سنگی بزرگ کرده نشست گفت کین دست و پا خراشیدن چیست وین سنگ را تراشیدن قوم گفتند ما جوانانیم زورمندان و پهلوانانیم چون به زورآوری کنیم آهنگ هست میزان زور ما این سنگ گفت گویم که پهلوانی چیست مرد دعوی پهلوانی کیست پهلوان آن بود که گاه نبرد خشم را زیر پا تواند کرد خشم اگر کوه سهمگین باشد پیش او پشت بر زمین باشد 📝منبع: هفت اورنگ جامی
به نام خدا حُسَیْنُ بْنُ حَسَنٍ قَالَ کَانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الباقر(ع) یَقُولُ: «سِلَاحُ اللِّئَامِ قَبِیحُ الْکَلَامِ» سلاح مردم است. (اربلی،2/121؛ مجلسی، بحارالأنوار،75/185) بهر هر چیز یک نشانی هست....زشت گویی نشان مردم پست! (نظم: حسین )
💐نامه ای به نگار💐 غزلی که به عنوان به حضرت عجل الله فرجه سرودم: بر آن شدم بنگارم، ز حالِ دل به نگارم ز رنج و غصّه که دارم، ز راحتی که ندارم ز يار عقده‌گشايم طلب کنم که گشايد بسی گِره که ز هجران وی فتاده به کارم در انتظار اشارت ز ابروان هلالت چه روزها و چه شب‌ها گذشت بر دلِ زارم چه می‌شود مَهِ عاشق‌کش ار ز پرده درآيی نثار روی نکويت ز شوق جان بسپارم مگو «صفا» به چه ارزد، به بزم ما دل و جانت گران‌بهاست که در آن ولا و مهر تو دارم (نيمه‌ی شعبان1418ق) حسین
#شعر مرحوم #شهریار در وصف مولای متقیان #امیر_مؤمنان علیه السلام به خط خود ایشان
🔻حتی هم هزار سال پیش بهتر از می‌دونست که نباید مسیل‌ها رو تبدیل به جاده و پارک کرد. به جویی که یک روز بگذشت آب نسازد خردمند ازو جایِ خواب
✍ بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 مرحوم حبیب‌الله‌ چایچیان درباره‌ی ماجرای سرودن «آمدم ای شاه پناهم بده» می‌گوید: در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. 🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ 🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت (ع) را کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.) 🌷 با هواپیما به سمت رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، 🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. 🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. 🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است... 🌼 شعر کامل به شرح زیر است: 🌷 آمدم ای شاه پناهم بده 🌷 خط امانی ز گناهم بده 🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان 🍀 دور مران از در و راهم بده 🌷 ای گل بی‌خار گلستان عشق 🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده 🍀 لایق وصل تو که من نیستم 🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده 🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست 🌷 شوق و سبک‌خیزی کاهم بده 🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع 🍀 گرمی جان‌سوز به آهم بده 🌷 لشکر شیطان به کمین منند 🌷 بی‌کسم ای شاه پناهم بده 🍀 از صف مژگان نگهی کن به من 🍀 با نظری یار و سپاهم بده 🌷 در شب اول که به قبرم نهند 🌷 نور بدان شام سیاهم بده 🍀 ای که عطابخش همه عالمی 🍀 جمله حاجات مرا هم بده 🌷 آن چه صلاح است برای «حسان» 🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده 🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹 *پیشاپیش میلاد عالم آل محمد، آن امام رئوف بر شیعیان و محبانش تهنیت باد* 🌹🌹🌹🌸🌸🌸 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
⭕️ به سبک هم رو شد 🔹پلیس عراق در دوره شیوع کرونا خدمات ازدواج و عروس بران عرضه می‌کند. 🔹خبرگزاری آناتولی ترکیه خبر داد، با توجه به اعمال محدودیت‌های رفت و آمد در عراق برای مقابله با شیوع ویروس کرونا، نیروهای امنیتی و پلیس و را تا خانه بخت بدرقه می‌کنند. 🔹بر اساس این گزارش، یک داماد عراقی طی تماسی با نیروی پلیس پیشگیری خواستار کمک به اتمام مراسم ازدواجش از طریق انتقال همسرش به خانه مشترک‌شان شد. 🔹این داماد به مسئولان پلیس گفت، با توجه به منع رفت و آمد در شهر، انجام چنین کاری برایش میسر نیست و آنها باید به او کمک کنند. 🔹ماموران پلیس عراقی هم که ظاهراً از این ایده بدشان نیامده بود به جای اعزام یک خودرو پلیس به خانه پدر عروس برای انتقال او به خانه داماد، با گل‌آرایی خودروهای خود و تدارک گروه موسیقی، کارناوالی در شهر دیوانیه برپا کردند/ اعتماد با هم توان گزید—— اندر راه خود ندید یعنی: مانع غیر قابل رفع در مسیر مؤمن وجود ندارد.
این اشعار 👆👆👆را در ابتدای مردم مظلوم برای ابراز همدردی با آنها سرودم.
*این خارق العاده را برای هر معلمی که می شناسید ارسال کنید* در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی به جای او شروع به تدریس کرد. این جایگزین در یکی از ها سوالی از کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. متوجّه شد که این از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ " می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است. این را *دکتر * در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته؛ انسان ها دو نوعند: نوع اوّل کلید خیر هستند.دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند. این دانش آموز می توانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود. و آن معلم کسی نبود جز * محمد بهمن بیگی* ، ابر مردی بزرگ که چون ستاره ای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. *استاد * نویسنده ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد می توان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر است. روحش شاد و یادش گرامی.💐💐❤🤔🤔
ی به علیه السلام و جواب آن حضرت- تقدیم به بانو سلام الله علیها به مناسبت روز ایشان.
در اصطلاح : و باطن است. در این غزل در مقابل دنیا قرار گرفته، مصداق آن خوبان عالم هستند که اهل فیض رسانی هستند و جاذبه ی آنان مثل آهن ربا افراد مستعد را جذب و هدایت می کند. حاصل بیت چهارم این است که نباید باطن انسان جذب دنیا و دلبسته آن شود. و باید دل در گرو انسانهایی نورانی نهاد که جاذبه ی الهی آنان بنده را با خود به سمت خدا می برد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 : حرفاش یه بحث کارشناسی بوده! یه نمونه از حرفای کارشناسی 👆 بدقماری کردی و بد باختی دشمن اسلام را نشناختی کار نشناسی تو اقرار بود بهر یک ایرانی امّا عار بود هم نظر بودی تو با خصم پلید کینه از سردار داری بس شدید مرد میدان مانع طرح که بود؟ کی ز قتل او فراوان بُرد سود؟! آن که حق گردیده او را مشتری فکر کردی آبرویش می بری؟!
معروف شیخ اجل : بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار در به "مؤمنان" اختصاص دارد. چنانکه می فرماید: 《ترى المؤمنين في تراحمهم و توادهم و تعاطفهم كمثل الجسد اذا اشتكى عضو تداعی له سائر الجسد بالسهر والحمى》مؤمنان را در مهرورزی و دوستی و تبادل عواطف انسانی مانند یک پیکر می بینی، وقتی عضوی دچار درد و بیماری می شود، دیگر اعضا و اندام ها با بیداری و تب، با آن عضو آسیب دیده هم نوا و هم صدا می شوند. (نهج الفصاحه صفحه ٢١٠) واقعیت جامعه بشری هم صدق گفتار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را اثبات می کند. و تنها مؤمنان حقیقی به وجدان مشترک انسانی پایبندند و از درد مظلوم و مستضعف دردشان می گیرد و به یاری او برمی خیزند. و غیر مؤمنان نه تنها از رنج دیگران ککشان نمی گزد، که خود بدتر از حیوانات درنده به پاره کردن و آسیب زدن به انسانهای دیگر می پردازند. چیزی که در عملکرد دولتهای استکباری غرب به خصوص در ژاپن، ویتنام، افغانستان، عراق و بسیاری جاهای دیگر و حتی در خود آمریکا نسبت به سیاهان دیده می شود. البته سعدی در بیت سوم به همین آدم نماها اشاره کرده می گوید: تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی.
🔴ماجرای درس آموز برخورد امام علی (ع) با یک سلبریتی از زبان رهبر انقلاب 🔰مقام معظم رهبری در یکی از خطبه های نماز جمعه سال های پیش خود به یک ماجرای اشاره کرده اند: " شاعری به نام نجاشی، 👈 برای و علیه دشمنان آن حضرت، گفته است. روز ماه رمضان، از کوچه‌ای عبور میکرد؛ آدم بدی به وی گفت بیا امروز را در کنار ما باش. گفت میخواهم به مسجد بروم و مثلاً قرآن و نماز بخوانم. گفت روز ماه رمضان، کی به کی است؛ بیا با هم باشیم! به زور این شاعر را کشاند! او هم بالاخره شاعر بود دیگر! به خانه‌ی آن فرد رفت و در کنار بساط روزه‌خواری و شُرب خَمر نشست. او نمیخواست؛ اما مبتلا شد. بعد هم فهمیدند که اینها شُرب خَمر کرده‌اند. امیرالمؤمنین گفت: حدّ خدا را بخورند؛ هشتاد برای شُرب خَمر، ده یا بیست تازیانه هم اضافه برای این‌که روز ماه رمضان این کار را کردند! نجاشی گفت: من شاعر و هستم. با دشمنان شما این طور با ابزار زبان مبارزه کرده‌ام. میخواهی مرا شلّاق بزنی!؟ در بیان امروز ما، آن حضرت شبیه این بیان را فرمودند که آن به جای خود محفوظ، خیلی هم عزیزی، خیلی هم خوبی، ارزش هم داری؛ اما من حدّ خدا را تعطیل نمیکنم! هر چه قوم و خویش هایش آمدند و اصرار کردند که 👈اگر شما او را شلّاق بزنید، آبروی ما خواهد رفت و ما دیگر سربلند نمیشویم، حضرت فرمود نمیشود و من نمیتوانم حدّ خدا را جاری نکنم! آن مرد را خواباندند و تازیانه زدند، او هم شبانه کرد و رفت. گفت: حالا که در حکومت شما، با شاعر و هنرمند و روشنفکری مثل من، بلد نیستند که چگونه باید رفتار کنند، من هم میروم آن جایی که مرا بشناسندم و قدرم را بدانند! او پیش معاویه رفت و گفت معاویه قدر ما را میداند! بروید به جهنّم! وقتی کسی این قدر کور است که نمیتواند از لابه‌لای احساسات شخصی خود، درخشندگی علی را ببیند، جزایش همین است که پیش معاویه برود. عقوبت او همین است که متعلّق به معاویه شود؛ بروید " https://khl.ink/f/9828 پ.ن: 🔻مقام معظم رهبری در همان جا فرمودند: " امیرالمؤمنین که این فرد از دست خواهد رفت. یک شاعر هم مهم بود. آن روز از امروز هم بود. البته امروز هم هنرمندان حائز اهمیتند؛ اما آن روز مهمتر بود. آن روز تلویزیون و رادیو که نبود، تشکیلات ارتباط جمعی که نبود؛ همین شعرا بودند که میگفتند و افکار را در همه جا منتشر میکردند " 👈 حال در نظر بگیرید که در زمان ما برخی افراد با عبارت هایی نظیر «جذب حداکثری» توجیه می آورند که ما نباید کاری کنیم که بازیگر، کارگردان، مجری، ورزشکار و یا حتی دانشمند ما را به سمت دشمن و یا خارج کشور هل دهیم! ◀️ قطعاً کسی دوست ندارد که هیچ فردی به دامان دشمن برود، اما نمی توان با تمسک به این توجیهات، جلوی هنجارشکنی و اقدامات خلاف و آنها نایستاد؛ در اینصورت، ضمن اینکه آنها را نسبت به هنجارشکنی بیشتر، می کنیم، علاوه برآن، اجازه می دهیم که جامعه را نیز به و انحطاط بکشانند. حکم خدا و قوانین کشور برای همه است. بالاترین ، اجرای حکم خدا و حفظ دستاوردهای انقلاب است. 🔴 👇 @bidariymelat