هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب
#بوق_دُرشکه
بی ظرفیتی ها و نبود استقامت علامت نبود عشق و علاقه و شناختِ انسان و دنیاست . کسی که عشقی ندارد ، صبری نخواهد داشت ؛ چون صبر و استقامت ما به اندازه عشق و علاقه ماست .
کسی که دنیا و انسان را نشناخته و دنیا را (آخور) و انسان را (حیوان) می داند ، ناچار مثل بوق دُرشکه خواهد شد که با کوچک ترین فشاری ، جیغش بلند می شود و بی هیچ فشاری پف می کند و مغرور می شود .
شناخت کار انسان و شناخت دنیا که کلاس و کوره است ، انسان را در برابر فشارها ، صابر و استوار و حتی بالاتر شاکر و بهره بردار بار می آورد .
📚 انسان جاری ، مسعود پور سید آقایی
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
🚨 شاید تلخترین حادثهای بود که تا آن روز برای من پیش آمد...
👈 روایت خواندنی حضرت #آیتالله_خامنهای از روز #انفجار دفتر #نخست_وزیری و شهادت آقایان #رجایی و #باهنر
🔻 در شب قبل از حادثه، من در جلسهای با حضور #شهید_رجائی شرکت کردم و در آن جلسه راجع به مسائل مهم مملکتی صحبتهایی شد. بنابراین، از محل حادثه دور بودم، بعدازظهر بود و من هم بیمار بودم و خوابیده بودم. از خواب که بیدار شدم، از بچه های پاسدار و برادرانی که پهلوی من بودند، یک زمزمههائی را شنیدم. گفتم چه شده است. گفتند یک بمب در نخستوزیری منفجر شده. من فوقالعاده نگران شدم. پرسیدم چه کسی در آنجا بوده، گفتند آقایان رجائی و #باهنر هم بودند. خودم را با آن حال به پای تلفن رساندم. به چند جا تلفن کردم. اما خبرها همه متناقض و نگرانکننده بود. یکی میگفت حالشان خوب است و دیگری میگفت هنگام انفجار از جلسه بیرون آمده بودند. یکی میگفت جسدشان پیدا نشده یا در بیمارستان هستند و من تا اوایل شب که خبر درستی به من نرسیده بود، در حالت فوقالعاده بد و نگرانی به سر بردم؛ تا بالاخره، مطلب برای من روشن شد.
🔹 فکر میکنم با آقای هاشمی یا با حاج احمد آقای خمینی صحبت کردم. آنها جریان را تعریف کردند. احساسات من در آن موقع طبیعی است که چگونه بود. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر تراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس ضایعه میکردم، احساس غم میکردم، و از طرفی، احساس خشم داشتم نسبت به آن کسانی که عاملین این حادثه بودند؛ و لذا روز بعد، صبح زود با اینکه خیلی بیحال بودم، سوار اتومبیل شدم، آمدم برای تشییع جنازه. با اینکه اطباء همه من را منع میکردند که من شرکت و دخالت نکنم، دیدم طاقت نمیآورم که شرکت در مراسم نکنم. آمدم روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانی هم با کمال هیجان کردم که دور و بر من را دوستان گرفته بودند که مبادا از شدت هیجان بیفتم. به هر حال، بسیار حادثه تلخی بود. شاید بتوانم بگویم سختترین حادثهای که تا آن روز من دیده بودم، زیرا حادثه هفتم تیر که میتوانست از این تلختر باشد، هنگامی اتفاق افتاده بود که من بیهوش بودم و نمیفهمیدم. بعد از آن حادثه به تدریج آشنا شدم و اطلاع پیدا کردم، اما این حادثه ناگهانی، بعد از حادثه هفت تیر، شاید تلخترین حادثهای بود که تا آن روز برای من پیش آمد.
🔺 گفتگو با روزنامه #کیهان در سال ۱۳۶۱
💻 @Khamenei_ir
آیت الله #حائری_شیرازی:
نسیم اگر بر زباله بگذرد، بوی زباله می گیرد و اگر بر گلها عبور کند، بوی گل پیدا می کند؛ ما #نسیم هستیم. #انبیا آمدند بگویند:ای نسیمها! از اینجا عبور کنید و از آنجا نه.
************************
ما نسیمیم بیا تا ز گلستان گذریم
هدیه از عطر گلستان بر جانان ببریم
(حسین #صفره- صفا)
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دختربچه ای که در #تعزیه نقش کودکان #امام_حسین علیه السلام را بازی می کند، از اینکه #شمر بچه ها را می زند، چنان ناراحت شده که تعزیه را کنار گذاشته، به صورت بازیگر نقش شمر #سیلی می زند.
📸لوح | شبنم اشک...
🏴 #رهبرانقلاب: این اشکها، دور هم نشستنها، #ذکر_مصیبت کردنها، این #محرّم و #عاشورا، در روحیه و فضای زندگی مردم ما تأثیر میگذارد. آن خشکی و بیروحىِ بعضی از جوامع ضدّ #شیعی متأسفانه بعضی حکومتها، مردمشان را نه غیرشیعی، بلکه ضدّشیعی بار میآورند بحمدالله، در جامعه ما نیست. جامعه ما، جامعهای منعطف، با حال، با روحیّه، اهل عاطفه و تعطّف است. ۱۳۷۴/۰۲/۲۸