دلنوشته امام زمان(عج):
آقا بیاکه پریشانیم و منتظر
گوئیم العجل هم به نثر و هم به شعر
الساعه الساعه همه ورد زبان شده
بلکه تو آیی و جهان پر شود ز مهر
کاربر فاطمه دهقان
آقا جان....
من گناه میکنم و خدا، غیبت تو را تمدید
کی شود، به خود آیم و شود ظهور شما نزدیک
خسته شدم،از بس که اشک شما درآوردم
تقصیر نفس من است، که میدهد مدام،مرا فریب
خدا غریب، قرآن غریب، صاحب و مولا غریب😔
آیا شود دوباره در فکر و عمل ، همگی عزیز و قریب🤲
چه بگویم؟ جز العفو و العفو و عهدی دوباره....
به امید اینکه ، راه دهی روسیاهی، به جرگه روضه
هر چند که میدانم، پدر تویی، صاحب تویی، عشق تویی
دعا کن دست برداریم از این همه تسویف
دلخوش آن لحظه ام، که ذکر العجل العجل العجل در دعا، رنگین و تجلی شود،با العمل العمل العمل به دانسته ها....
اللهم اارزقنا توفیق الطاعة و بُعد المعصیه و ...
اللهم عجل لولیک الفرج
کاربر رضا
به نام خالق مهربانترین به ما
دلنوشته یعنی چیزی که دل می نویسد، اما آخر چه دلی! دلی که سنگ شده بس که گناه کرده، یا دلی که شرمسار است بس که دل شما را رنجانده؛ دیگر برای این دل رویی نمانده که بخواهد چیزی بنویسد. شما لحظهای از ما غافل نمی شوید و از هرکس به ما مهربانترید؛ دائم ضمانت ما را میکنید، اما چه فایده که بازهم عهد میشکنیم و غرق در روزمرگی ادامه میدهیم.
وقتی فکر میکنم که امامم زنده و حاضر در میان ماست با خود می گویم این چشمان اگر بینا بودند، باید شما را می دیدند، این گوش ها اگر شنوا بودند، باید شما را میشنیدند؛ و خوش به سعادت آن نابینا و ناشنوایی که با چشم و گوش دل شما را بهتر از هرکسی می بینند و می شنوند.
چند روزی است که هوای شهر بارانی است؛ کاش بغض ابر دل من هم می شکست و باران، قلب تیره و تارم را شستشو می داد.
من کی به دور از هر خواستهای سلامی به شما دادم و حال و احوالی از شما پرسیدم! افسوس و صد افسوس که به خودم اجازه دادم اینطور نسبت به شما بی ملاحظه رفتار کنم.
یابن فاطمه دل من را هم بارانی کن که آسمانش را بد جور غبارغم پوشانده!
چگونه باید خواب به چشمان همچو منی رود که هنوز اضطرار ظهور امامش را ندارد! چقدر زشت است که ما نسبت به نداشتنت حریص نیستیم و مثل ماهی بیرون افتاده از آب برای وصال له له نمیزنیم!
باشد که به دعای شما لایق خوب شدن باشیم.
حانیه رهسپار
کاربر ۵۸۴۷۴