تو بازار ماهی فروشا
خواستم بگم خیلی متخصصم جلو فامیل
ماهی داشت بال بال میزد
گفتم ببخشید آقا ماهیاتون تازه است
یارو گفت نه داداش اینا ۷ ساله مردن الان انیشتین و از نزدیک دیدن زنده شدن
این جزو بدترین شکست های زندگیم بووود😐😂
#بخند_مومن😁
یه خوبى سوهان خوردن اینه که
تا سه روز بعد هر وقت هوس کنى اگه بگردى لاى دندونات حتما یه تیکه ش رو پیدا مى کنى😄😂
#بخند_مومن😁
•° یهتیڪہڪلامداشت؛
وقتےڪسیمےخواستغیبتڪنہ
باخندهمےگفت:«ڪمتر بگو»
طرفمےفہمیدڪہدیگہنبایدادامہبده...
#شہید_مہدے_قاضےخانے ♥️
#زندگے_بہ_سبڪ_شہدا 🥀
#طنز_جبهه 😂
🔺️آبادان بوديم محمدرضا داخل سنگر شد.
دورتا دور سنگر رو نگاه کرد و گفت: 😒
آخرش نفهميدم کجا بخوابم!
هرجا مي خوابم مشکلي برام پيش مياد!😡
يکي لگدم مي زنه،
يکي روم مي افته،
يکي ...!😐
از آخر سنگر داد زدم: بيا اين جا اين گوشه سنگر!
يه طرفت منم و يه طرفتم ديوار سنگر! 😌
کسي کاري به کارت نداره.
منم که آزارم به کسي نمي رسه! 😉
کمي نگاهم کرد و گفت:
عجب گفتي! گوشه اي امن و امان!
تو هم که آدم آروم بي شرّ و شوري هستي!
و بعد پتوهاشو آورد ، انداخت آخر سنگر خوابيد و چفيه اش رو کشيد رو سرش منم خوابيدم و خوابم برد.
خواب ديدم با يه عراقي دعوام شده😆
عراقي زد تو صورتم!
منم عصباني شدم😡 و دستمو بردم بالا و داد زدم:
يا ابوالفضل علي!
بعد با مشت ، محکم کوبيدم تو شکمش!😐
همين که مشتو زدم، کسي داد زد:
ياحسين! 😰
از صداش پريدم بالا!
محمدرضا بود!
هاج و واج و گيج ومنگ ، دور سنگر رو نگاه مي کرد و مي گفت:🤕😟
کي بود؟
چي شد؟
مجيد و صالح که از خنده ريسه رفته بودند..
گفتند: نترس! کسي نبود!
فقط اين آقاي بي شر ّو شور ، با مشت کوبید تو شکمت 😂
#طنـزگرافـے 😁
سعـدے بعـد از دیدن اتاق من بود که گفت:
جمع نمیشود دگر😐😒
هرچہ تو میپراکنے😂🙄
هرگاهخواستۍگناهڪنۍ ،
یڪلحظہبایسـت
بھ نڣست بگو
اگھ یڬبٱردیگھوسوسمکنے
شکایتتروبھامامزمانمیکنم💔
•| #السـلامعلیڪیـاصاحبالزمآن |•
حـالااگـرتوانسٺۍحُـرمـَت
آقاروبشڪنۍبروگناهکن!(:
|😇|⇠ #تلنگرانہ
یادحرفحآجقاسم
افتادمڪه میگفت:🙂☝️🏻
بآیدبہاین🌱
#بـلوغ برسیم👌🏻
ڪهنباید،دیدھشویم🚫
آنڪسڪهبایدببیندمیبیند...🌿
الحَقڪهراستمیگفت...(:💕
|❣️| #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#شهیدانهـ 🌿
ایشهید
بایدخودتتمامدلمراعوضکنۍヅ
باایندلـم،بھدردِشهادتنمۍخورم💔
#شهید_بابک_نوری🌸💕