رفیقم تو خوابگا سرماخورد ؛ یه کتری آب جوش درست کرد و تو همون شروع کرد بوخورگرفتنو سرفه کردن !
یدفه گفت آخ چقد هوس چایی کردم، حسش نی دوباره آب جوش بیارم ، یهو نپتون چای و انداخت تو همون کتری ، همون موقع دوستام ازکلاس اومدن، گفتن ایول چایی درست کردی
من میخندیدم اونا میخوردن 😂
.
.
#جوک
#jok
😎 @JOK_MOK 😜
شااد باشید😻
🏴 روزشمار وقایع دهه اول محرم
"السلامعلیکیااباعبداللهالحسین"
◼️ روز اول محرّم الحرام
• روز اول و دوم محرم،امام حسين ـ عليه السلام ـبه کربلا نرسيده بود بلکه پس از روز دوم به کربلا رسيد.
• در روز اول محرم با سپاه حر ديدار کرد و حر و سپاه او توسط امام از آب سيراب شدند.
• نقل شده که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسيني در حرکت بودند و امام ـ عليه السلام ـ در صبحگاه دستور دادند که ظروف و مشکها را پر از آب کنيد، حرکت کردند، ناگهان يکي از ياران امام با صداي بلند تکبير گفت، و گفت از دور نخلستاني پيداست.
امام فرمود چه ميبينيد؟ عدهاي گفتند نخلستان نيست گوشهاي اسب از دور چنان مينمايد که نخل است.
آنها نزديک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهي حر مأمور از طرف عبيدالله بن زياد لعنه الله عليه.
امام به يارانش فرمود از آنها پذيرايي و آنها را که تشنهاند سيراب کنيد.
#محرم
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
.
.
#جوک
#jok
😎 @JOK_MOK 😜
🏴
🌹🌱صلوات دهه اول محرم به تعداد حروف ابجد🌱🌹
🌷روز اول ماه محرم:
بنام حضرت مسلم ابن عقیل
170بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز دوم محرم:
بنام امام حسین(ع)
128 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز سوم محرم:
بنام حضرت رقیه(س)
315 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز چهارم محرم:
بنام جناب حر و بچه های حضرت زینب
218 بار صلوات
🌴⚫🚩
🌷روز پنجم محرم:
به نام جناب زهیر و عبدالله ابن الحسن
222صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز ششم محرم:
بنام جناب قاسم ابن الحسن(ع)
201 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز هفتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اصغر(ع)
1401 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز هشتم ماه محرم:
بنام حضرت علی اکبر(ع)
333 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷روز نهم محرم:
حضرت ابالفضل(ع)
133 بار صلوات
⚫🌴🚩
🌷روز دهم محرم:
جناب امام حسین(ع)
128 بار صلوات
🚩🌴⚫
🌷59 بار صلوات به نیت تعجیل در فرج حضرت مهدی موعود(عج)
🚩🌴⚫
🌹🌱اللهم عجل لولیک الفرج🚩
#jok
🖤@JOK_MOK 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
برگی از دفتر خاطرات جهان پهلوان تختی.
در تهران آن سالها زورخانه زیاد بود، من از نوجوانی محو ضرب و زنگ مرشد و چرخ و شیرینکاری ورزشکارها بودم. به سرم افتاد بروم ورزش کنم.
کسی جدی نگرفت. بخصوص در بچگی لقب غلام تنبل" در خانه داشتم و کسی فکر نمی کرد بین بچه زرنگهای تهرون و بزن بهادرها بتوانم ورزش کنم.
بعد از زورخانه رفتم باشگاه کشتی. فوت و فن را یاد گرفتم. اما هرچه تمرین می کردم حریف یک نفر هم نمی شدم.شده بودم سنگ کشتی و هرکس هوس تمرین و خاک کردن داشت یقه مرا می گرفت و می کشید روی تشک. چند وقت که گذشت زمزمه ها شروع شد :
غلام جون ببوس برو کنار، تو کشتی چیزی نمیشی ! تو ورزش به جایی نمی رسی. خودتو معطل نکن.
آنقدر متلک شنیدم و تحقیرم کردند که اعتماد به نفسم پاک له شد. از شدت غم و غصه رفتم خوزستان. آنجا هم کشتی می گرفتم. وقتی بعد از یکسال به شهر خودم برگشتم، هفت کیلو وزن اضافه کرده بودم. تازه شده بودم ۷۶ کیلو. اما باز همان اوضاع بود. باهرکس سرشاخ می شدم مرا با یکی دو فن روی تشک پهن می کرد و باران متلک و تمسخر بر سر و رویم می بارید.
دست برنداشتم. ساعت دوی بعدازظهر که همه تو خونه استراحت می کردند من در باشکاه تمرین می کردم. باورم نمی شد به جایی برسم ، فقط عزم کرده بودم یه کشتی گیر معمولی بشوم.
عاقبت در مسابقات درون باشگاه چهارم شدم. تمریناتم شدیدتر شد. در مسابقه سطح شهر دوم شدم. یک مجله عکس بسیار کوچکی با چند سطر مطلب از من چاپ کرد.
خدایا ؛ دیده شدم. آن مجله را هنوز دارم. برایم عزیزترین چیز دنیاست. حالا چند نفری تو خانی آباد سلامم می کردند و مرا جدی می گرفتند.
سلام داش غلام ، آقا غلام سلام.
هنوز از آنهمه تمسخر و تحقیر روحم زخمی بود. از مسابقه وحشت داشتم. وزنم بالا رفت و جدی تر تمرین کردم.
مقام ها و مدال ها شروع شد. خواهرانم باور نمی کردند. از خنده ریسه می رفتند. غلام تنبل در آسیا دوم شده !!
در المپیک مدال طلا بر گردنم آویخته شد. از همان روی سکو با خدا حرف زدم.
خدایا ؛ تو به من قدرت دادی باران شکست و تحقیر را تحمل کنم. اگر ابنهمه مدال برای ملت ایران آورده ام بخاطر این بود که قدرت دادی پا پس نکشم. کی فکر می کرد من موفق بشوم ؟! فقط تو به من نیرو دادی ...
تختی / ۱۳۴۴
🏴 #jok
🖤@JOK_MOK 🖤