ــــــــ ـ ـ یه روایتِ دوران نامزدی حضرتزهرا
و حضرتِ علی مون نشه ؟😅🌱!'
روایت داریم یه روز امام علی علیهالسلام با
حضرتِ فاطمه سلاماللهعلیها تو صحراء داشتند خرما میخوردند، لا به لایِ حرفهاشون سخنی پیش اومد که حضرتعلی میگند :
ای فاطمه ؛ پیغمبر مرا بیشتر از تو دوست میدارد ..
حضرت فاطمهدر جواب ایشون میگن : عجیبه ، من میوهیِ دل او و عضوی از اعضای او هستمُ فرزندی غیر از من ندارد🤷🏻♀!'
حضرتِ علی هم میگن : اگر حرف مرا تصدیق نمیکنی
بیا بریم پیشِ پیامبر ..
و هردو پیشِ حضرت محمد(ص) رفتند ..
جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
ــــــــ ـ ـ یه روایتِ دوران نامزدی حضرتزهرا و حضرتِ علی مون نشه ؟😅🌱!' روایت داریم یه روز امام عل
• . وقتی در محضرِ پیامبر رسیدند حضرتِ
فاطمه سلام در سخن پیشی گرفتُ گفت :
ای رسولِ خدا ! کدام یک از ما دو نفر نزدِ تو
محبوب تریم ؟!
پیامبر فرمود : تو محبوبتری نزدِ من ؛
و علی از تو عزیزتر است ❤️:)!' .
منابع : جلاءالعیون ؛ بحارالانوار ؛
11.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• مطمئنیتوبهکردی ؟
پس چرا هنوز با گوشیِ نجس نماز میخونی ؟
#نشرِ_واجب🌱!' .
جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
• مطمئنیتوبهکردی ؟ پس چرا هنوز با گوشیِ نجس نماز میخونی ؟ #نشرِ_واجب🌱!' .
ــــــــ ـ ـ تو که نتونستی از یه عکسِ روی پروف
بگذری ؛ از قلبتم نمیتونی بگذری🧑🏿🦯!' .
هدایت شده از - مَأمول -
مشکل اینه از وقتی که دنبال لایک ، ویو
و آمار رفتیم اخلاص از کارامون رفت!
هدایت شده از جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
ــــــــ ـ ـ بهنامِشوقِچشمانِجهاد💙!' .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• اول احکام ِتجارت را بخوانید ؛
بعد تجارت کنید . 🧑🏿🦯
- #رباخواری | #آخرالزمان
هدایت شده از جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
ــــــــ ـ ـ بهنامِشوقِچشمانِجهاد💙!' .
جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
ــــــــــــــــ ـ ـ برادرِشهیدم🌼!'
• . یه خاطرهای خیلی توجهِ منو نسبت به داداش
که نه به کلِ حزبالله جلب کرد،
محوِ ادبُ نزاکتِ حزباللهی شدم !'🌱 .
بیاید اینو بشنویم :
جـھـٰادابـنالعـمـٰاد .
ــــــــــــــــ ـ ـ برادرِشهیدم🌼!'
ــــــــ ـ ـ 🌼!'
جشن تولد يكے از دوستانمان بود با جهاد تصميم گرفتيم با هم برويم و برايش كادو بخريم من به جھاد يكے از بهترين پاساژ ها رو براے خريد معرفے كردم که به اونجا بريم اما جھاد مخالفت كرد و از من خواست كه به يكے از مغازه ها براے خريد كردن برويم .
وقتے رسيديم ديدم كمے چهرش درهم رفت و سرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقے افتاده؟
.
گفت:« دلم ميگيرد وقتی جوانان را اينگونه ميبينم ، ديدم نگاهش به آن سمت خيابان رفت . .
چند دختر و پسر مشغول شوخے با هم و حركات سبكانه اي بودن ، دستش را روے شانه ام گذاشت و گفت:« برويم .»
.
به داخل مغازه رفت وسريع چيزے براے
هديه انتخاب كردیم و برگشتيم .
شب هنگامے كه ميخواستيم به مهمانے برويم ناگھان !
او را جلوے در خانه خود ديدم و پرسيدم اينجا چيكار ميكنے؟ من فكر ميكردم رفتے!؟ گفت:« من نميايم ولے از طرف من هديه را به او بده و تبريک بگو.» از او علت اينكار را سوال كردم گفت:«شنيدم جايے كه تولد را گرفته اند مكان مناسبے برای شركت ما نيست ما آبروے حزب الله و جوانان اين راهيم آنوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! .
یه سوالی میپرسم، خودتون رو درموردِ #انتخابات محک بزنید ..
اگر آقای قالیباف به نفعِ جلیلی بیان و کنار برن بازم رای میدید ؟
و اگر آقای جلیلی به نفعِ قالیباف کنار برن بازم به ایشون رای میدید ؟
اگرجواب هردو سوالتون مثبت بود شما طرفِ جبهه انقلاب هستید در غیر ِاین صورت درگیرِ هوایِنفسانی و احساساتِ خودتون هستید .