eitaa logo
[جَھٰادْتٰاعَبٰاسْ]
149 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2هزار ویدیو
128 فایل
|•بِسـم‌رب‌الشُـہـداء•| "هَل‌مِݩ‌ݩاصࢪیݩصرݩۍ؟!" 🌱|میشݩـوے‌رفیــق؟! امـام‌زمـاݩمـوݩ‌یـاࢪمۍطݪبـد(:♥️! درایݩ‌ڪوڵه‌پشتےغݦ‌آوڕده‌اݦ(:`…💔 شـھــادٺ‌ڪجایےکہ‌ڪݦ‌آورده‌اݦ🥀 •گۅشِ‌جـــآنツ ارتباط‌بامدیران‌وتبادل↶ @jahadona_133@M_Abdi315♡ 🥁¹³⁹⁹'⁸'⁴
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️کلام شهید سلیمانی، در چهلمین روز شهادت شهید محمد جمالی در تاریخ۲۰ آذر ۹۲: 🔷سردار شهید جمالی با شهادت خود استان وشهر کرمان را معطر کرد و در میان  جوانان و دوستان رزمنده شوری ایجاد کرد که دعامی کنیم خداوندما را در پیمودن راه شهیدان  و البته شهید جمالی ثابت قدم بدارد. 🔶شرح عکس: حاج قاسم درون قبر شهید جمالی قرار گرفته تا بدن شهید را به خاک بسپارد، این قبر درست چند متر بالاتر از مزار حاج قاسم درگلزارشهدای کرمان قرار گرفته. با ما در کانال جهاد تا عباس باشید👇👇 @GahadTaAbas
7.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷سلام بر شهید حاج محمد جمالی مخلص،غیرتمند،عارف، عاشق، علمدار لشکر ۴۱ثارالله در دفاع مقدس ، و پرچم دار مدافعین حرم آل الله... ✅ @GahadTaAbas
⚘⚘⚘⚘⚘ شهید راضیه کشاورز در سال ۱۳۷۱در مرودشت متولد شد. در۹سالگی به شیراز کوچ کردند.با نمرات عالی دبستان را قبول و پا به دبیرستان گذاشت.در آنجا هم با نمرات بالا کارنامه قبولی خود را گرفت اما کارنامه اصلی را جایی دیگر گرفت.همیشه میگفت امام زمان 💐عج💐یار بیسواد نمی خواهند.همیشه ورقه های امتحانی را با نام یا زهرا💐س💐 شروع و با ،با تشکر از زحمات دبیر گرامی پایان میداد.به مادرش گفته بود برام دعا کنید بشم جراح قلب و خدا یه مطبی بهم بده که پنجره اش رو به خانه کعبه باز بشه. شب ۲۴ فروردین در حالی که برای آزمون زیست خود را آماده کرده بود به حسینیه رهپویان وصال میرود تا در سخنرانی آقای انجوی نژاد شرکت کند ... پس از چند ساعت خبر بمب گذاری و انفجار حسینیه منتشر میشود. راضیه که یکی از زخمی های این حادثه بوده پس از ۱۸ روز به فیض شهادت نائل آمد... 🌹🍃سه صلوات هدیه به شهید راضیه کشاورز 🍃🌹 @GahadTaAbas
💠حسینیه ی شهدای گلزار که جملاتی از وصیتنامه ی شهید سلیمانی، بر آن نقش بسته... ✅ @GahadTaAbas
مچ شیطان را گرفتم! :) !💚🕊 ✅@GahadTaAbas
🌷شهیدمدافع حرم سردارحاج محمد جمالی‌ درسال ۱۳۴۲در روستای پاقلعه از توابع شهر بابک استان کرمان چشم به جهان گشود. او از رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس و از جانبازان جنگ تحمیلی ایران و عراق بوده که در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۲ در دمشق سوریه به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد و شد اولین شهید مدافع حرم در استان کرمان. @GahadTaAbas
زندگینامه شهیده📝📝📝 @shohadaes رقیه محمودی اصل فرزند ایوب در سال 1359 در روستای گوراوان ، در شهرستان هریس و در استان آذربایجان شرقی به دنیا آمد.وی سومین فرزند از خانواده ای پرجمعیت بود.قبل از او دو دختر دیگر به دنیا آمده بودند. پدرش کارگری ساده و شیفته امام راحل بود و مادرش زنی مومن و فداکار.در کودکی از روستا به شهر تبریز مهاجرت کردند. چون مدتی از سن مدرسه رفتن او گذشته بود ، خواندن و نوشتن را در دوره های نهضت سواد آموزی گذراند. از دوره نوجوانی با شرکت در فعالیت های بسیج مسجد وارد این عرصه شد و در کنار فعالیت های مذهبی و پاسداری از ناصح در بسیج، با گذراندن آموزش های لازم به ضابطین قوه قضاییه در مرکز اجرایی بسیج راه یافت.او در اجرای حدود شرع و قوانین بسیتر دقیق بود و در ارتباط با متهمان نهایت مهربانی و توجه را داشت. چنان که پس از مدتی عطوفت و رافت او در بین دوستانش معروف شد. سرانجام در تاریخ 1376/7/24 در حالی که فقط 17 سال داشت به دست عده ای از زنان باند فساد در زندان شهر بر اثر خفگی به شهادت رسید.🌹🌹🌹 برگرفته از کتاب باید امشب بروم صفحه 7
خاطراتی از شهیده: خاطره اول: ضابط قوه قضاییه بود. اتاق زندانیان رو با دست های خود جارو می زد. باهاشون خیلی مهربون بود و به آب و غذاشون می رسید.این طور نبود که حالا چون مجرم هستن باهاشون بد رفتاری کنه یا بهشون نیش و کنایه بزنه. برعکس، همیشه براشون از خدا و توبه و انجام کارای خوب حرف میزد. همیشه به ما میگفت:(اینا مهمونای ما هستن؛ همونطور که هیچ وقت با مهمون، بدرفتاری نمیکنیم، باید همیشه با اینا مهربون باشیم؛ بلکه با دیدن رفتار ما به فکر اصلاح خودشون بیفتن و بنده خوبی برای خدا بشن). بر گرفته از کتاب باید امشب بروم صفحه 10 و 26 خاطره دوم: مامان بزرگ فوت کرد. شب اول هرکی دنبال یه کاری رفت و قرار شد یکی تا صبح پیش جنازه بمونه تا فردا دفنش کنن.همه ترسیدن و یه جوری در رفتن؛ اما رقیه قبول کرد که بمونه، بدون اینکه خم به ابروش بیاره.تو تمام مدتی که مامان بزرگ مریض بود، فقط رقیه بود که بدون ابراز خستگی، شبانه روز بهش خدمت می کرد. اون شب روهم تا صبح پیش جنازه موند و براش قرآن و دعا خوند. خیلی دختر نترسی بود. بعضی وقت ها کنار چند تا متهم خطرناک می موند، ولی اصلا نمیترسید و انگار نه انگار. یه شب که تو اتاق نگهبانی مشغول خوندن نماز شب بود، زندانیایی که میخواستن فرار کنن،این بنده خوب خدا رو از نفس انداختن و به شهادت رسوندن. برگرفته از کتاب باید امشب بروم صفحه 11 و 30 @GahadTaAbas
باجایزه های ارزشمند مادی ومعنوی به مناسبت پیامبرگرامی‌اسلام(ص)😍❤️✌️🏿 کلی ارزشمند ( . تسبیح شاه مقصود. حرز امام‌ جواد (ع) و... )فقط کافیه به کانال ما سر بزنید😍🤩فرصت تا3شنبه ساعت20 : B42 برای شرکت در چالش😍👇🏽👇🏽 🔐http://eitaa.com/joinchat/3067150339C605195d892 100درصد واقعی 🎁❤️ دوستانتون رو به چالش دعوت کنید💞