انگار پس از بیدار شدن از این خاک چشمهایم باز شده بود و شاید ذرهایی خدا را میفهمیدم و دلم نمیخواست از این فهمیدن جدا شوم. درست مثل نوزادی که متولد میشود و فقط در آغوش مادرش آرام میگیرد. چقدر خوب است که علایق اینگونه درک شوند.
در آن لحظه بوی بسیار بدی توجهم را جلب کرد. بو از پشت دیوار بیمارستان میآمد.
نظری به آنجا کردم. توانستم از همانجا پشت دیوار را ببینم.
پشت دیوار کوچهی خلوت و دنجی بود که در هر دو طرفش درختان بلندی داشت.
داخل کوچه موجوداتی بودند که با دیدنشان حیرت کردم. موجوداتی سیاه رنگ که نه میتوانستم بگویم انسان هستند نه حیوان. چیزی مثل موجوداتی که در فیلمهای هالیوود دیده بودم. شبیه موجودات وحشتناکی که در فیلم ارباب حلقهها وجود داشت. البته سیاهتر و مخوفتر از آنها. انگار با آن موجودات بیگانه نبودم.
آنها بسیار زشت و چندش آور بودند. با حیرت نگاهشان میکردم. صدایی داخل سرم گفت:
–آنها شیاطین هستند.
حس کردم آن موجودات کریه در کمین کسی یا کسانی هستند. یک ماشین آلبالویی رنگ را محاصره کرده بودند و از خودشان صداهای عجیبی درمیآوردند. حرف نمیزدند ولی من متوجه میشدم که اشخاص داخل ماشین را برای کاری شارژ میکنند.
به داخل ماشین توجه کردم. پسر و دختری داخل ماشین نشسته بودند و با هم صحبت میکردند. چهرهی مرد در نظرم آشنا آمد. انگار او را جایی دیده بودم.
پسر از دختر درخواستی داشت ولی دختر مدام سرش را به علامت منفی تکان میداد و میگفت:«هر کاری راهی داره، این راهش نیست. تو تا هر وقت که بگی من صبر میکنم فقط تو اول بیا با خانوادم حرف بزن.»
در این موقع صداهای عجیب آن موجودات بالا میرفت و تبدیل میشد به دلایلی که پسرک دوباره برای دخترک میآورد تا توجیحش کند. حتی حرفهای پسر هم برایم آشنا بود. برای همین یاد خودم و رامین افتادم، یعنی شباهت حرفهای پسرک مرا یاد او انداخت. آن سالها رامین هم دقیقا همین حرفها را میزد ولی با خواست خدا من خام حرفهایش نشدم و رهایش کردم. چون بعد از دو سال فهمیدم که تصمیم جدی برای ازدواج ندارد. نظری به چهرهی پسر انداختم. صدای داخل سرم گفت:
–خودش است. رفتم و داخل ماشین نشستم. بله خود رامین بود، ولی جا افتاده تر شده بود. انگار پولدار هم شده بود. آن موقع یکی از دلایلش برای ازدواج نکردنمان پول بود. پس حالا چرا ازدواج نمیکند.
آن شیاطین دوباره همان چیز شبیه دود را از خودشان بیرون دادند و بوی بدش دوباره پخش شد. همین کارشان باعث شد رامین چرب زبانی بیشتری کند و حرفهای عاشقانهتری بزند.
یکی از آن موجودات چندش آور که از همه کوچکتر بود و صدای زیری از خودش خارج میکرد داخل ماشین شد و کنار گوش آن دختر شروع به صدا درآوردن کرد. آن موجود کنار گوش دخترک میگفت:
–قبول کن دختر، همین یه باره، اگه ناراحت بشه میره دیگه نمیادا. دوباره مسخرهی دوستات میشی که همچین مورد خوبی رو از دست دادی. خدا اونقدر بخشنده و مهربونه که بعدش توبه کنی میبخشه تموم میشه. این که اختلاس و دزدی نیست. تو به کسی کاری نداری، حق کسی رو مثل خیلیها نمیخوای زیر پات بزاری، اون عشقته، بهش علاقه داری، دیگران مال مردم رو میخورن ککشونم نمیگزه، اونوقت تو واسه یه کاری که همهی دخترهای عاشق انجام میدن اینقدر دست دست میکنی؟
در عین حال که آن موجود این حرفها را در ذهن دختر تبدیل به کلمه میکرد مدام برمیگشت و به دوستانش نگاه میگرد. انگار از آنها انرژی میگرفت. شاید هم بچهشیطانی بود که در مرحلهی کار آموزی بود.
بوی تعفن خیلی آزار دهندهتر شده بود. آن شیاطین وحشتناک که بیرون ماشین بودند بالا و پایین میپریدند و میخندیدند و سعی میکردند رامین و آن دختر را برای کار مورد نظرشان تشویق کنند. و بالاخره موفق هم شدند. وقتی دختر قبول کرد آنها وحشتناکتر و با سر و صدای بیشتری جست و خیزشان را ادامه دادند. رامین ماشین را روشن کرد و با خوشحالی راه افتاد. من ناراحت از ماشین به بیرون سُر خوردم. دیگر نمیتوانستم آن اتفاقها را ببینم. در لحظهی آخر آن شیاطین را دیدم که روی سقف ماشین حرکات موزون انجام میدهند و قهقهه سر میدهند. آن لحظه یاد حرف مادرم افتادم که همیشه به من و امینه میگفت در خیابان با صدای بلند نخندید.
آنها از ما دور شدند، هالهایی دور آن پسر و دختر را گرفت، هالهایی از سیاهی که باعث ترس من شد.
👇🔔 این داستان ادامه دارد 🔔👇
⏰ ادامه رمان ، هر شب ساعت ۲۲:۰۰
✍نویسنده : لیلا فتحی پور
@Jameeyemahdavi313
باهم بخوانیم 💚
برای سلامتی امام زمان عج
سلامتی کادر درمان
#قراان 552
@Jameeyemahdavi313
#سلام_امام_زمانم♥
سلامی از ژرفای قلب مضطربم
از اعماق روح بیقرارم
از جان دردمند و تنهایم ...
سلامی از من به شما که دوستتان دارم
شما که تمام امید و پناهم هستید
شما که همهی بود و نبودم شدهاید …
🌤أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌤
@Jameeyemahdavi313
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۰۴ مرداد ۱۴۰۰
میلادی: Monday - 26 July 2021
قمری: الإثنين، 15 ذو الحجة 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام
🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه)
- سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه)
- یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال
❇️ #مناسبتهای_دیگر
☀️ #شمسی
🔸 افتتاح بزرگترين پالايشگاه نفت سنگين جهان در بندرعباس (1376 ش)
🔸 ديدار مسؤولان ايراني با دبيركل سازمان ملل پس از قبول قطعنامه 598 (1367ش)
🔸 درگذشت حاج حسين آقا ملك، بنيانگذار كتابخانه و موزه ملي ملك در تهران و واقف بزرگترين مجموعه وقفيات آستان قدس رضوی (1351ش)
🌙 #قمری
🔸 ولادت پيشواي دهم حضرت امام علي النقي الهادي(ع) در مدينه(212 ق)
🔸آغاز نهضت عباسيان با قيام "ابومسلم خراساني" عليه حكومت اُمَوي(129 ق)
❄️ #میلادی
🔸 کشف عنصر پرقدرت رادیوم توسط "پیر و ماری کوری" دانشمندان لهستانی (1898م)
📆 روزشمار:
🌺3 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
@Jameeyemahdavi313
#دعای_فرج
در دام تــوأم،نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد،کجایی؟
محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت
آوار غمت بـــر ســــرم افتـــاد،کجایی؟
آســودگی ام،زنــدگی ام،دار و نــدارم
در راه تــو دادم همه بـر بــــاد،کجایی؟
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌼
@Jameeyemahdavi313
#سلام_پدر_مهربانم♥
انتظار می کشیم
رسیدنت را ،
دیدارت را ،
دم زدن در هوایت را
چشم به راهیم
سرزدن آفتاب را ،
شروع سبز بهار را
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
@Jameeyemahdavi313
🌸ای نور خدا امام هادی
🌺وی مکتب عشق را منادی
🌸ای در کف تو لوای قرآن
🌺وی مجری آیه های قرآن
🌸در اوج طلوع روشنائی
🌺آیینه ی پاک حق نمائی
#میلاد_امام_علی_النقی_الهادی_مبارک
🌸💕🌸💕🌸💕🌸
@Jameeyemahdavi313
🌺ولادت با سعادت امام هادی علیهالسلام مبارک
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
💎ما باید به یقین بدانیم که ما در دو دست خود، دو گوهر شبچراغ و گرانقدر(قرآن و عترت) داریم و کار به تشکیک دیگران نداشته باشیم، خواه بدانند و بگویند که در دست ما گوهر است، و یا آن دو را دو سنگ بیارزش بدانند، چه دیگران قدر آن دو را بدانند یا ندانند [ما باید قدردان باشیم].
💥برای اینکه اگر قدر ندانستیم، نعمت از دست ما گرفته میشود، چنانکه اهل حجاز از نعمت ولایت محروم شدند و به عَجَمها منتقل گردید.
📚در محضر بهجت، ج۳، ص۱۹۶
🌸💕🌸💕🌸💕🌸
@Jameeyemahdavi313
•┈••✾🍃🌹🍃✾••┈•
چند #حدیث زیبا از امام هادی(ع):
آن که از خودش راضی باشد، ناراضیان از او فراوان شوند.
📚بحارالانوار، ج72، ص316
•┈••✾🍃🌹🍃✾••┈•
اعتبار مردم در دنیا به مال است و در آخرت به عمل.
📚بحارالانوار، ج78، ص368
•┈••✾🍃🌹🍃✾••┈•
خداوند، دنیا را سرای بلا و آزمایش و آخرت را سرای ابدی قرار داده است و گرفتاری دنیا را سبب پاداش آخرت ساخته و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.
📚تحف العقول، ص 483
•┈••✾🍃🌹🍃✾••┈•
از نمونه های غرور نسبت به خدا آن است که «بنده»، بر گناه اصرار و پافشاری کند و از «خدا» امید آمرزش داشته باشد.
📚موسوعة سیرة اهل البیت (ع)، ج33، ص 212
•┈••✾🍃🌹🍃✾••┈•
@Jameeyemahdavi313
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
🌸بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود
🌸هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود
🌸هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
🌸هادی شدی که از همه برتر شویم ما
🌸گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
🌸هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما...
🌸هادی شدی که فاتح دل ها شوی و بعد
🌸از عاشقان فاتح خیبر شویم
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
@Jameeyemahdavi313
قال الإمام الحسن عليه السلام:
لَوْ أَنَّ النَّاسَ سَمِعُوا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَرَسُولِهِ لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا، وَالْأَرْضُ بَرَكَتَهَا، وَلَمَا اخْتَلَفَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ سَيْفَانِ، وَلَأَكَلُوهَا خَضْرَاءَ خَضِرَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ
🌸امام حسن علیه السلام فرمود:
اگر مردم سخن خدا و پيامبرش را مى شنيدند، [و از آنان اطاعت می کردند] آسمان بارانش را و زمين بركتش را به آنان مى بخشيد، و هرگز در اين امّت، اختلاف و منازعه و برخورد پيش نمى آمد، و همه از نعمت سر سبز دنيا تا روز قيامت، برخوردار مى شدند
📗امالی الطوسی ،ص566
@Jameeyemahdavi313
🔵 اگر در زندگی ؛↶
🔺 به چیـزی نرسیدیم یا چیـزی رو از دست دادیم،
🔺 ☜یا درگـیرِ یک مشکلـی شدیم،
❌ اصـلا نگـوئیم ؛↶
➖ چقـدر من بدشانســم••
➖ چقـدر من بدبختــم••
➖ خــداونـد من را دوسـت ندارد ••
🔴 تو اینجـور مواقعها به جـای تکرارِ این کلمـات، بـرویم آیهی مبــارکه ۲۱۶ سوره بقره را خـوب با خـودمان مـرور کنیم
🕋 وعَسَی أَنْ تَکْرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ و عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ.
✳️ چه بسـا چیـزی را دوست نداشـته باشید و در آن #خیــر شما باشـد.
✳️ و چه بسـا چیـزی را دوست داشتـه باشید، حال آنکه #خیــرِ شما در آن نیست.
🔵 اگر این آیـه رو برای خودمان تکرار کنیم و با اعمــاق وجودمان فهم و تفسیرش کنیم، خیلی از #شکسـتها برامان جـذاب و شیرین میشود•
🔚 و به این نتیجه میرسیم که ؛↶
#خوشبختـی و خوششانسـی، به معنـیِ رسیـدن به خواستـهها نیسـت.❌
➖ باید تسلیـمِ فـرمانِ خــدایی باشیم، که #خیـر و صـلاح ما را بهتر از خودمان میداند •
🕋 وأللّهُ یَعْلَمُ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونْ
🔺 «و خـداونـد میداند، و شما نمیدانید»
💫🌺💫🌺💫🌺💫
@Jameeyemahdavi313