📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۸۸
🔰 سیر روشنفکری در ایران
جریان روشنفکری علاوه بر غرب از مباحث مهم جامعه شناسی سیاسی ایران نیز به شمار میآید که بیش از یک قرن و نیم است که بهعنوان متاعی وارداتی از سرزمین مغرب زمین وارد جامعه معاصر ایران شده و جایگزین دو مؤلفه محوری به نام دین و قومیت گشته است.
روشنفکری و منوّرالفکری نه تنها کالای غربی در برابر دین به شمار رفت؛ بلکه عنصر قومیت را نیز تحت الشّعاع قرار داد و توانست این دو رقیب را تا حدّ زیادی به حاشیه اجتماعی براند. البته توجّه به این نکته مهم ضرورت دارد که تاریخ زمینه سازی روشنفکری غربی از دل فرآیند مدرن سازی در اواخر قرون وسطی و انقلابات صنعتی و علمی آغاز میشود.
♦️درحالیکه تاریخ روشنفکر جهان سومی و روشنفکر ایرانی از زمان برخورد و مواجهه این کشورها با تمدّن غربی شروع میشود، آنها نه از دل تجربههای مدرن؛ بلکه از طریق شنیدن تجربههای مدرن از دوردست با مدرنیته آشنا شدند؛ بنابراین، روشنفکر ایرانی محصول کاملی از غرب نیست؛ بلکه محصول دادوستد سنّت با مدرنیته غربی است. او، نه غربی است و نه سنّتی؛ بلکه آمیزهای از آن دو است. این تفاوت بزرگ در تولید، موجب دگرگونی در کارکردها و وظایف روشنفکر ایرانی است.
🔹جلال آل احمد چنین میگوید:
«روشنفکر، در اصل ترجمهای است از منوّرالفکر که در دوره مشروطیت باب شد. در همان زمان که فرزندان اشرافیت از فرنگ برگشته، قانون اساسی بلژیک را داشتند به قانون اساسی ایران ترجمه میکردند، در همان زمان که مردم کوچه و بازار برای نامیدن چنین آدمهایی به تقلید از روحانیت، فکلی، مستفرنگ، متجدّد و تجدّدخواه بکار میبردند، در همان زمان آن حضرات خود را منوّرالفکر نامیدند. کلمه منوّرالفکر که از دوره مشروطیت باب شده بود، پس از شهریور ۱۳۲۰ رسماً توسط فرهنگستان ایران تبدیل به واژه روشنفکر گردید».
🔸یکی از مفاهیمی که در بحث روشنفکری مطرح میشود، مفهوم الیناسیون است که در معنای خودباختگی بکار میرود و بهصورتهای مختلف تجلّی و تحقّق مییابد. این ازخودبیگانگی در جریان روشنفکری سکولار وجود دارد. در این بیماری، انسان روشنفکر، قدرت تشخیص و انتخاب ندارد و مطیع و مقلّد فرهنگ غرب است.
مفهوم دیگری که در بحث روشنفکری باید به آن توجّه شود، مفهوم اسیمیله (Assimiles) یا شبه روشنفکری است که در واقع بهمعنای شبه اروپاییشدن و شبه غربیشدن و شبه غربزدگیشدن است و از لوازمش، نفی تفکّرات اعتقادی، بومی، دینی و سنّتی است. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۵
🔰 عملیات فروپاشی نهایی
در ساعت ۴:۳۰ بامداد روز ۱۳۶۱/۱۱/۱۷، نخستین مرحله عملیات مقدماتی فروپاشی حزب توده با دستگیری نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته مرکزی حزب و همسرش مریم فرمانفرماییان فیروز، عضو هیأت سیاسی کمیته مرکزی حزب آغاز شد. در نخستین ساعات بامداد همان روز بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف نیروهای سپاه درآمد و حدود چهل نفر از چهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول این حزب دستگیر شدند.
♦️بلافاصله تخلیه اطلاعاتی این عناصر با طبقهبندی حفاظتی بالا دستورکار بعدی مقابله با حزب توده بود. با این اقدام، تلاشهای احتمالی عوامل نفوذی شوروی و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در سایر ارگانها برای دستیابی به اطلاعات بهدستآمده - که جزییات آن بعدها کشف شد - ناکام ماند. در فاصله کمتر از دو ماه، اطلاعات کلیدی فراوانی پیرامون عملیات پنهانی حزب توده بهدست آمد و سازمانهای مخفی و نظامی، شبکههای نفوذی و جاسوسی و همچنین طرحهای براندازی این حزب کشف شدند. ابعاد اطلاعات کشفشده بهحدی بود که کادر رهبری حزب توده تصور آن را نمیکرد و طرحی را برای جبران و جایگزینی آن پیشبینی نکرده بود.
🔹دومین مرحله عملیات با نام «عملیات حضرت امیرالمومنین(ع)» بر مبنای اطلاعات کشفشده در مرحله نخست، در شب میلاد امام علی (ع) در هفتم اردیبهشت ۱۳۶۲ آغاز شد. در گام نخست، فرجالله میزانی مسئول تشکیلات کل، انوشیروان ابراهیمی مسئول فرقه دموکرات آذربایجان، محمدمهدی پرتوی مسئول سازمان های مخفی و نظامی، رحمان هاتفی مسئول وقت سازمان ایالتی تهران چهار عضو رهبری حزب توده که جلسه هیات دبیران را تشکیل میدادند، پس از دستگیری حجری، در ضربه اول دستگیر شدند.
🔸در این عملیات، حدود ۱۷۰ نفر از کادرهای حزبی، اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و همچنین بیش از ۵۰۰ نفر در شهرستانها دستگیر شدند. در این عملیات همچنین حدود ۸۰ واحد خانه مخفی حزب، سه محل جاسازیشده اسلحه، شامل ۲۰۰ قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژـ۳، کلاشنیکف، آرپی.جی۷، تیربار و مقادیر زیادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتورسیکلت، انواع وسایل چاپ و تکثیر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به نه میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.
♦️حزب توده دارای قریب به ده هزار عضو و هوادارانی بود که اکثریت آنها در سازمانهای رسمی حزب سازماندهی شده بودند و مستقیماً در جریان توطئهها و اقدمات پنهانی حزب قرار نداشتند. از همینرو، تمام تلاشها بر بازگردادن این عناصر با تکیه بر اطلاعرسانی و افشای توطئههای خیانتبار حزب توده بود. گام نخست در افشای ماهیت حزب، مصاحبه رادیو تلویزیونی تعدادی از برجستهترین سران حزب و اعتراف صریح آنان به مشارکت در تخلفات قانونی و توطئههای پنهانی و جاسوسی بود. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۸۹
🔰 سیر روشنفکری در ایران
سؤال مهم این است که روشنفکر چه ویژگیهایی دارد که فیلسوف، فقیه، فیزیکدان و ریاضیدان برجسته را روشنفکر نمیگویند، گرچه، همه آنها اهل فکر و دانشمند باشند؟ و چرا روشنفکران درباره چیستی و چرایی روشنفکری یکسان سخن نگفتهاند؟
جلال آل احمد از معایب و خیانتهای روشنفکری و کج رویها و ناملایمات و غربزدگی آنها سخن گفته و شریعتی با رویکرد مثبت به مزایای روشنفکری نگریسته است.
البته شریعتی به معایب روشنفکری اشاره میکند و میگوید: «در موقعی که مشروطیت عملی شد، قوانین بلژیک را ترجمه کرده و به جای سنّتهای استبدادی و بومی ایران بکار بردند، درحالیکه مردم ایران به آن حدّ تکامل و خودآگاهی نرسیده بودند، بدون خودآگاهی مردم، هر راهحلی در حوزههای عملی و زوایای کتابخانهها و گوشه کافههای روشنفکری محبوس خواهد ماند».
♦️پس شریعتی، عدم توجّه روشنفکری عصر مشروطیت نسبت به سنّت و خواست و نیازهای مردم و فاصلهگرفتن از مردم و طبقه عام جامعه را یکی از معایب روشنفکری معرفی میکند که زاییده بیماری خودبزرگبینی و بیاعتنایی به دیگران و عدم روحیه نقدپذیری، عدم تأمل در آراء و نظریههای خود است، امّا به خیانتهای روشنفکران نمیاندیشد.
آل احمد «فرنگیمآبی، بیدینی یا تظاهر به آن یا سهلانگاری به دین، درسخواندگی، بیگانهبودن نسبت به محیط بومی و سنّتی، جهانبینی علمی داشتن و دموکراسی و آزاداندیشی» را از مؤلفههای روشنفکری معرفی میکند.
جلال آل احمد، فعالیت روزانه و همراه با تفکّر و ابتکار برای حلّ مشکلات اجتماعی با هدف توسعه علم و فرهنگ و هنر و ارزشهای برتر را گوهر روشنفکری معرفی میکند.
🔹شاید هم بتوان به طور نسبی، تندروی، شور و هیجان همراه با احساسات و مخالفت با تحجّر، خرافات و افسانهسرایی، فعالیت بیشتر در نهادهای مطبوعاتی و دانشگاهی و گسترش فعالیت در عرصه سیاست، تاریخ، اقتصاد، جامعهشناسی و ضرورت مبارزه با استبداد و تأکید بر آزادیهای فردی و اجتماعی و ضرورت ایجاد تحوّل در جامعه و تحرّک مردم را از ویژگیهای روشنفکری تلقّی کرد؛ زیرا روشنفکری، دغدغه عقبماندگی و انحطاط و عدم پیشرفت را در سر میپروراند و تحجّر و استبداد را دو عامل اصلی آن دغدغهها و آسیبها میشمارد.
🔸ـ ولی آیا واقعاً روشنفکری، همیشه همراه با الحاد است؟
ـ آیا روشنفکری با اصلاحطلبی و احیاگری ملازم است؟
ـ نسبت روشنفکری با مفهوم تساهل و تسامح چیست؟
ـ چه رابطهای میان روشنفکر و مفسّر دین وجود دارد؟
ـ رابطه روشنفکری با سنّتستیزی یا التقاط چیست؟ ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۶
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
♦️چگونگی شکلگیری سازمان
بعد از اینکه تعداد زیادی از افراد حزب توده در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر شدند، تعدادی نیز کشته و عدهای به خارج از کشور فرار کرده و تعدادی هم با رژیم شاهنشاهی همآوا شدند، گروهی از جوانان ماجراجو که در حزب توده فعالیت میکردند، و از حزب توده و جبهه ملی نا امید شده بودند، گروهی را تحت عنوان گروه رزم آوران توده تشکیل دادند. افرادی نظیر عباس سورکی، عبدالحسین مدرسی، ناصر آقایان، بیژن جزنی، حسین نعمتی، مهدی شیری و. . . که در جلسات خود عملکرد گذشته حزب توده و شوروی را نقادی میکردند.
🔹در ابتداء با ذهنیت و سوابقی که بعضی از آنها در جبهه ملی و فعالیتهای دانشگاهی داشتند، در جلسات جبهه ملی، حزب ملیت و گروه ارانی شرکت وسیعی در تشکیل گروه ضد استعماری داشتند که به دلیل داشتن نظرات تند و مشی مسلحانه از همان گروهها و افراد رانده شدند و از سال ۱۳۴۴ در بین خود اقدام به تهیه اسلحه و آموزش نظامی کردند.
این گروه که میتوان آنان را پایهگذار و کادر اصلی "سازمان چریکهای فدایی خلق" نامید، بدون اینکه هیچ گونه عملیاتی داشته باشند در سال ۱۳۴۷ دستگیر شدند.
آنها در زندان، به کار تشکیلاتی خود ادامه دادند و تشکل خود را حفظ نمودند. این سازمان تا اسفند ۱۳۴۹ اسمی نداشت و در اواخر فروردین ۱۳۵۰ از ادغام دو گروه چپ گرا که سابقه فعالیت آنها از اواسط دهه ۱۳۴۰ شروع شده بود، تشکیل گردید که ایدئولوژی رسمی آنان، مارکسیسم- لنینیسم، و معتقد به مبارزه مسلحانه بودند.
این دو گروه عبارت بودند از گروهی که بیژن جزنی، عباس سورکی، غفور حسنپور، علیاکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی و حمید اشرف از مؤسسان آن بودند (گروه یک) و گروه دیگری که مسعود احمدزاده هروی و امیر پرویز پویان از پایهگذارانش بودند (گروه دو).
🔸گروه یک که به گروه جزنی شهرت یافت عمدتاً از افرادی تشکیل شده بود که در دهه ۳۰ و ۴۰ به مبارزه روی آورده بودند و در مبارزات سیاسی جبهه دوم ملی شرکت فعالی داشتند.
بیژن جزنی در نوروز ۱۳۴۲، با چندتن از فعالان جنبش دانشجویی مانند حسن ضیاء ظریفی و عباس سورکی گروهی را تشکیل داد که بعدها به «گروه جزنی - ظریفی» (گروه یک) معروف شد. در روز ۲۳ دی ۱۳۴۶ به مناسبت شب هفت غلامرضا تختی گردهمایی باشکوهی بر سر مزارش برپا شد. جزنی یکی از برگزارکنندگان اصلی این مراسم بود.
یک ماه پس از مرگ تختی در بعد از ظهر روز ۱۷ بهمن ۴۶، بیژن جزنی و عباس سورکی بازداشت و بهزندان قزل قلعه برده شدند. در روز ۱۸ بهمن ۴۶، ساواک شمار دیگری از اعضای گروه جزنی را دستگیر کرد، از جمله، سعید (مشعوف) کلانتری (دائی بیژن)، محمد چوپانزاده، حسن ضیاءظریفی، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، ضرار زاهدیان، سیروس شهرزاد. دادگاه گروه جزنی بهریاست تیمسار ضیاء فرسیو، در بهمن ۱۳۴۷، حدود یک سال پس از دستگیری آنها، برگزار شد.
♦️گروه جزنی پس از دستگیریهای سال ۱۳۴۶ از هم نپاشید و شماری از اعضای آن از دستبرد ساواک درامان ماندند و چندی بعد، گروه را تجدید سازمان کردند. بازماندگان گروه عبارت بودند از: علی اکبر صفایی فراهانی، محمد صفاری آشتیانی، غفور حسنپور، رحمتالله پیرونذیری، اسکندر صادقینژاد و حمید اشرف.
اعضای ادامهدهنده گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ بهآمادگی برای عملیات مسلحانه دست یافتند. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۰
🔰 سیر روشنفکری در ایران
به تعبیر آیتالله خامنهای، بهنظر میرسد که روشنفکری از اوّل بیمار به دنیا آمد و در ایران بیمار ظهور کرد. امّا شاید بتوان آنرا مداوا کرد و تفسیر صحیحی از آن ارائه داد.
روشنفکری در غرب بهصورت کلیساستیزی یا الحاد پدیدار گشت و کشورهای اسلامی نیز با نفی دینداری به سراغ تجدّد رفتند. حتی میتوان روشنفکری را نوعی بدیلسازی برای روحانیت تلقّی کرد. به همین دلیل، جریان روشنفکری با نشر مطبوعات و روزنامهها، روحانیت و رهبران دینی را واپسگرا و مخالفان اصلاحات و مدّعیان خرافه معرفی میکردند.
♦️برخی از نویسندگان معاصر، روشنفکری را فراتر رفتن از چارچوبهای سنّتی و رفتن بهسوی تحقّق ارزشهای جدید و ساختن دستگاه جدید برای تبیین وجوه مختلف زندگی و انتقاد از وضع موجود سیاسی و اجتماعی و بهکارگیری روش تعقّل و تفکّر در امور سیاست و فرهنگ و جامعه دانستهاند. با این وجود نمیتوان گفت که الحاد و بیدینی، لازمه غیر قابل انفکاک روشنفکری است و هر دو دسته دینداران و ملحدان در این جریان روشنفکری حضور دارند.
امّا روشنفکران دیندار و بیدین برخلاف جریان حاکم بر تفکّر و اندیشه جامعه حرکت میکنند و همچنین نمیتوان گفت که همیشه روشنفکران، اصلاحات را به ارمغان میآورند، البته آنها معمولاً درصدد اصلاح و تغییرند و لذا با عالمانی مانند ابنسینا و پاستور تفاوت دارند و تفاوت میان ابنسینا و سیّدجمال در همین نکته است.
🔹البته نباید از عنصر تساهل و تسامح در جریان روشنفکری سکولار غربگرا غفلت کرد. به همین دلیل، نمیتوان هر روشنفکری را مفسّر و عالم دینی دانست، امّا عالمان دین با توجّه به آگاهی از روشمندی و ضابطهمندی تفسیر میتوانند علاوه بر مفسّر دین، روشنفکر نیز باشند. و لذا روشنفکرانی که از هرمنوتیک متون مقدّس اسلام آگاهی ندارند، به تفکّر التقاطی گرفتار میشوند و با دغدغه نیازهای متغیّر جامعه و انسان، عنصر زمان و مکان را در ارزشها و باورهای دینی، بدون ضابطه دخالت میدهند.
🔸همه روشنفکران علاوه بر اینکه هیچگاه از وضع موجود جامعه خویش راضی نبودند، در واقع دو دغدغه اساسی داشتند:
ـ دغدغه اوّلشان این بود که یک نوع انحطاط و عقبماندگی و نابسامانی فرهنگی و اجتماعی در جامعه احساس میکردند. این دغدغه را هم شهید مطهری، هم شریعتی، هم بازرگان، هم میرزا ملکمخان و هم آخوندزاده داشتند.
ـ دومین دغدغهشان، دغدغه ارتباط دینداری یا سنّت با تجدّد بود، تجدّد بهمعنای نوآوری یا مدرنیته. ما چگونه مطالب نو و جدیدی را که وارد جامعه میشود با دینداری آشتی بدهیم؟ اصلاً میتوان اینها را آشتی داد؟ اگر تعارض دارند، تعارض آنها، قابل حل است یا خیر؟ دینرا کنار بزنیم یا نوآوری را؟ پس وجه مشترک همه روشنفکران این بود که وضع موجود مناسب نیست و باید تغییرش داد.
امّا راه حل گرایشهای روشنفکری متفاوت بود.
روشنفکران سکولار میگفتند: «راه درمان این است که دین را محدود یا حذف کرده و به حاشیه برانیم و در بست سراغ غرب یا شرق برویم.» کسیکه به اصالت غرب اعتقاد داشته، سکولار غربگرا و کسی که به اصالت شرق اعتقاد داشت، سکولار شرقگرا بود. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۷
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
ادامه چگونگی شکلگیری سازمان...
گروه دو نیز که به گروه احمدزاده شناخته شده بود در مقایسه، تجربه مبارزه عملی کمتری داشت و شناخت عینی از حزب توده نداشتند. برخی از اعضای این گروه سابقه فعالیت در جبهه ملی در سالهای چهل را با خود داشتند، ولی تجربهٔ انقلاب کوبا و مبارزهٔ چریکی در آمریکای لاتین، جایگاه ویژهای را در این گروه به خود اختصاص داده بود.
♦️تفاوت دیدگاههای جزنی و احمدزاده
گروه جزنی و گروه احمدزاده در فاصله ماههای شهریور تا دی ۱۳۴۹ بر سر انتخاب «استراتژی و تاکتیک مبارزه مسلحانه» مباحثات طولانی داشتند. جزوه «آنچه یک انقلابی باید بداند» که در آخر تابستان ۱۳۴۹ به نام علیاکبر صفایی فراهانی درآمده بود، کلیترین برداشتهای دیدگاه اول (=دیدگاه جزنی) را بهدست میداد. جزوههای «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» (بهار ۱۳۴۹)، بهقلم امیرپرویز پویان و «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» (آخر تابستان ۱۳۴۹)، نوشته مسعود احمدزاده، دیدگاه دوم را مطرح مینمود.
هر دو گروه در پژوهشها و بررسیهای خود به این نتیجه رسیده بودند که جامعه ایران پس از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی تبدیل به جامعهای سرمایهداری شدهاست؛ بهواسطه دیکتاتوری است که تودههای زیر ستم از حرکت واماندهاند؛ و بر پیشاهنگ است که با برافروختن آتش مبارزه مسلحانه و از خود گذشتن و جانبازی، تودهها را از حالت خمودی و خموشی درآورد و «انرژی ذخیره تودهها را بهانفجار بکشاند»...
🔹گروه جزنی معتقد به کار در شهر و روستا بودند. به باور آنها، «چون هدف از اولین اقدامات مسلحانه، تغییر فضای سیاسی جامعه و بهطورکلی تبلیغ مسلحانهاست، عملیات مسلحانه در روستا و شهر میتوانند یکدیگر را کامل کنند و گذشته از آن، وجود سلولهای مسلح در کوه و شهر، بهمثابه یک عامل حمایتکننده تاکتیکی، میتواند مورد استفاده قرارگیرد… جنبش روستایی میتواند کادرهایی را که در شهر امکان ادامه مبارزه ندارند، به خود جلب کنند و با اجرای عملیات مسلحانه، قوای دشمن را در مناطق وسیعی بهخود مشغول دارد و این مناطق را بهطور وسیعی «سیاسی» کند. همچنین، جنبش چریکی شهری با برهم زدن نظم شهرها، میتواند قسمتی از قوای دشمن را تجزیه کرده و سیستم عصبی دشمن را نیز مورد آسیب قرار دهد...»
گروه جزنی (گروه جنگل) برای آغاز مبارزه مسلحانه جنگل گیلان را برگزیده بود، اما، گروه احمدزاده جنگ چریکی شهری را ترجیح میداد.
🔸گروه احمدزاده متکی بر تجارب و تئوری انقلاب برزیل، پیشنهاد سازماندهی جنگ چریکی شهری را میداد و معتقد بود که جنبش باید اول، در شهر دور بگیرد و سپس، کار در روستا، متکی به مبارزه دور گرفته در شهر، آغاز گردد و در این مرحله مبارزه، بهطور عمده از شهر به روستا منتقل گردد.
به هر حال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به بحثهای تئوریک گذشت…
در دیماه ۴۹، دو گروه بر سر تنظیم برنامه مبارزات آینده به توافق رسیدند و از جمله، بر این توافق شد که گروه احمدزاده-پویان چند تن از اعضایش را برای اعزام به جنگل آماده کند. از این گروه احمد فرهودی در بهمن ۴۹ به جنگل اعزام شد و به دسته چریکی جنگل به فرماندهی علیاکبر صفایی فراهانی پیوست. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۱
🔰 گونهشناسی روشنفکری ایرانی
گونهشناسی نخست: تاریخ دقیقی برای ورود این کالای فرهنگی به ایران در اختیار نیست تا بتوانیم گونهشناسی متقنی ارایه دهیم، لیکن شاید بتوان شکست نظامی ایران از روس و اعزام دانشجویان به فرنگ در زمان عباسمیرزا و نوشتن سفرنامهها و سیاحتنامهها پس از بازگشت به وطن و تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۶۸ قمری و آموزش دروس غیر اسلامی در آنجا و نهضت ترجمه آثار خارجی به ایرانی را زمان ظهور این پدیده به ایران دانست. با توجّه به این مقطع تاریخی، در یک گونهشناسی روشنفکری، میتوان تمام روشنفکران و جریانهای روشنفکری در ایران را به سه دسته تقسیم کرد:
۱. روشنفکران آتئیست؛
۲. روشنفکران سکولار؛
۳. روشنفکران دیندار.
♦️روشنفکران آتئیست کسانی بودند که اعتقادی به دین نداشتند.
روشنفکران سکولار به حضور دین در فعالیتهای اجتماعی اعتقاد نداشتند و اینها نیز به دو دسته کلّی تقسیم میشدند:
روشنفکران سکولار غربگرا و روشنفکران سکولار شرقگرا که ابتدا این گروه به دلیل حضور فعّال کمونیستها و نفوذ زیاد تودهایها در ایران بیشتر مورد توجّه بود.
پیدایش روشنفکری باعث شد تا جریان غرب گرایی و غربزدگی پدید آید و گونهشناسی دیگری آشکار گردد. گروهی مانند: آخونداف و ملکمخان با احساس درماندگی و بیلیاقتی به تقلید فرومایه از غرب مبتلا شدند و گروه دیگری، جریان بازگشت به خویشتن و بازگشت به اسلام را در برابر موج غربزدگی بهوجود آوردند.
🔹این جریان، رشد فزایندهای یافت و در درون خود به دو گرایش تقسیم گردید:
الف) جریان تفکیک جنبههای مثبت غرب از جنبههای منفی آن
متفکّران این جریان بر این باور بودند که تنها باید در تکنولوژی و علم و دستاوردهای مثبت تمدّن غرب با آگاهی، نه کورکورانه از غرب تبعیّت کرد، امّا با نظام ارزشی و ایدئولوژی غربی، قاطعانه باید مبارزه نمود؛ زیرا اسلام با افکار جدید سازگاری دارد و ناآگاهی از اسلام راستین و جلوگیری استعمار از ترقی کشورها، باعث عقبافتادگی مسلمانان و کشورهای آنها شده است.
مرحوم سیّدجمالالدین اسدآبادی (۱۸۷۹ م) پایهگذار این تفکّر بود. او با شعار زدودن اسلام از خرافه و لزوم آشنایی مسلمانان با پیشرفتهای علمی و فنی جدید و مبارزه با استبداد و استعمار به تبیین و تحقّق این جریان پرداخت و بزرگانی مانند: میرزا کوچکخان، شیخ فضلالله نوری، مدرس، جلال آل احمد، شهید مطهری و شریعتی، این رویکرد را ادامه دادند. امام خمینی (ره) نیز در فرمایشاتشان از این رویکرد حمایت میکردند. البته در گستره راه حل و نوع برخورد، تفاوتهای فراوانی به چشم میخورد.
🔸ب) جریان مبارزه کلّی با غرب
این جریان با دو رویکرد سنّتی و متجدّد در جامعه رواج یافت. سنّتیها بر این باور بودند که راه حلّ نجات ایران تنها با تکیهزدن به رهیافتهای سنّتی، ممکن است و هرگونه الگوگیری از راه و رسم زندگی فرنگیان، نهتنها مشکلی را حل نمیکند؛ بلکه بر مشکلات میافزاید.
رساله «شیخ و شوخ»، نمادی از غربگرایی و سنّتگرایی است که به طنز درآمده است.
متجدّدین دینی هم مانند: احمد فردید (۱۲۹۱ ـ ۱۳۷۳)، سیّدحسین نصر (۱۳۱۲ـ ...) و رضا داوری (۱۳۱۲ ـ ...) با وجود تفاوتهایی که دارند، به این جریان گرایش داشتند؛
♦️فردید، با طیکردن مقدّماتی به این نتیجه میرسد که غرب را بهعنوان یک هستیشناسی و یک شیوه زندگی باید ترک گفت.
سیّدحسین نصر با انتقاد شدید از تجدّدگرایی، به ویژگی بارز عصر جدید حمله میکند و آنرا طغیان انسان علیه خدا و جدایی عقل از نور معرفی مینماید.
رضا داوری نیز غرب را یک کلیت و مجموعهای واحد و یک نحوه تفکّر و عمل تاریخی معرفی میکند، بهگونهای که علم و تکنولوژی با باور و ارزش توأم است.
به نظر وی، تکنولوژی نهتنها مردم را ارباب خود نساخته؛ بلکه آنان را فرمانبردار خود کرده است؛ یعنی وسیله آزادی به ابزار اسارت تبدیل شده است. غرب از دیدگاه داوری، مجموعهای یکپارچه است که نمیتوان چیزهایی را به دلخواه از آن برگزید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۸
🔰 سازمان چریکهای فدایی خلق
شکست ابتدایی در جنگل
در سال ۱۳۴۹ش که بحث جنگهای چریکی روستایی و شهری میان اعضای این دو تشکیلات به میان آمده بود، متعاقب آن جستجو برای یافتن محلی مناسب برای عملیات های چریکی آغاز شد.
آنها در قالب دستجات مختلف در پوشش گردش و سفر علمی به دهات و جنگلها و شهرستانها سفر کرده که در نهایت جنگل های شمال کشور را انتخاب و اولین گروه خود را به آنجا فرستادند تا ضمن تحقیقات بیشتر و ساختن استحکامات، در آنجا تمرین کنند و بتوانند آغازگر جنگهای چریکی روستایی و شهری باشند، اما این گروه خیلی زود به دام افتاد، زیرا زمان بسیار بدی را برای این کار انتخاب کرده بودند.
♦️زمستان سال ۱۳۴۹ برف و باران و خلوتی محیط و غیر بومی بودن افراد، زود جلب نظر کرد و از طرفی ارتباط گروه با ده شهر جهت تامین وسایل و مایحتاج به سختی انجام میگرفت و پوشش تبلیغی مناسبی نیز در محیط وجود نداشت، لذا عدهای از مردم محلی احتمال میدادند که اینها سارق باشند و بالاخره مسئله کمونیست بودن آنها با درنظر گرفتن روحیه مذهبی مردم آن مناطق و خاطرات تلخ خیانت ها و اعمال کمونیستها در نهضت جنگل، این گروه را با شکست مواجه ساخت.
🔹دستگیری و اعدام اعضای گروه
با لو رفتن و دستگیر شدن یکی از اعضای گروه که رابط بین گروه و حزب توده بود، چریکها برای نجات او به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله بردند، ولی مامورین پاسگاه، رابط را قبلاً به شهر فرستاده بودند، آنها پاسگاه را خلع سلاح کرده و بالاجبار به داخل جنگل گریختند. در پاسخ به این عملیات رژیم پهلوی با شدت عمل هر چه تمامتر جنگل را محاصره کرد و با بمبهای آتشزا، نقاط مشکوک را از درختان خلوت کرد و از راه زمین و هوا نیروهای ورزیده خود را اعزام داشت که ضمن چند برخورد مختصر، کلیه افراد گروه را دستگیر و اعدام و یا محکوم به زندانهای مختلف کرد.
🔸گروه جنگل مجموعاً ۲۲ نفربودند که
۱۷ نفر دستگیر شدند و از این ۱۷ نفر ۱۳ نفر: علی اکبر صفایی فراهانی، غفور حسنپور، هادی بندهخدا، احمدفرهودی، هوشنگ نیری، اسکندر رحیمی، جلیل انفرادی، عباس دانش، محمدهادی فاضلی، اسماعیل معینی، شعاعالدین مشیدی، ناصر سیفدلیل صفایی و محمدعلی محدث قندچی در تاریخ ۲۶ اسفند ۴۹ تیرباران شدند.
ودر بازجوئیها، شبکه شهری آنان نیز شناسائی شد و خصوصاً رهبران و افراد موثر گروه از قبیل حمید اشرف، زیبرم مفتاحی، پویان صفائی فراهانی و ... لو رفتند و رژیم ضمن چاپ عکسهای آنها برای دستگیر کننده هریک، صد هزار تومان جایزه تعیین کرد.
♦️این دو گروه در نهایت ، پس از واقعه سیاهکل و اعدام ۱۳ نفر از اعضایش در ۲۶ اسفند ۱۳۴۹، بهطور کامل بههم پیوستند و به عنوان:
«چریکهای فدایی خلق ایران»
و مدت کوتاهی بعد با عنوان:
«سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»
(سچفخا) اعلام موجودیت کردند.
ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۲
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی دوم
برخی از نویسندگان با رویکرد تاریخی به هفتگونه روشنفکری دینی اشاره کردهاند:
ـ دوره اوّل، دوره تفسیر و انطباق فرهنگی است. این دوره از سده سیزدهم آغاز میشود و در مشروطه بهثمر میرسد. روشنفکران دینی مشروطه در این زمان تحت تأثیر روشنفکران غیر دینی هستند و از سرمشق غالب آن زمان؛ یعنی توجّه به ایده جامعه مدرن تبعیّت میکنند، آنگاه میکوشند مقولات اسلامی را بهگونهای تفسیر کنند که با دنیای مدرن سازگار افتد.
ـ شاخصترین چهره روشنفکر دینی مشروطه، سیّدجمالالدین اسدآبادی است.
♦️ـ دوره دوم روشنفکری دینی، در دوره اوّل و اوایل پهلوی دوم، صورت گرفته است. در این دوره کفّه ایرانشناسی و تاریخ باستانی بیش از اسلام، سنگینی میکند، بهویژه که این نوع ناسیونالیسم با تجدّدخواهی آمرانه و اقتدارگرایانه رضاخان همراه است. این مسائل از یک سو و ظهور رو به رشد کمونیستها در صحنه فرهنگ و سیاست ایران از سوی دیگر، سبب شد که روشنفکران دینگرا در واکنش به رقابت با دو نوع هویتخواهی مفرط؛ یعنی ناسیونالیسم افراطی و مارکسیسم و لنینیسم، به هویّت صنفی خویش سوق یابند.
ـ دوره سوم بیشتر معطوف به دهههای چهل و پنجاه در ایران است که مکتبگرایی و تدوین ایدئولوژی و روشنفکری ایدئولوژیک دینی سر برکشید. احساسات و علایق دینی روشنفکران در فضای نوستالژیک، رشد بومیگرایی در ایران در اعتراض به نوسازی غربگرایانه پهلوی و خالیشدن صحنه اجتماعی از شخصیتهای کاریزماتیکی چون مصدّق، زمینه را برای حضور گستردهتر روشنفکران دینی و تعبیر ایدئولوژیک از دین (جایگزین ایدئولوژیهای مارکسیستی و ملّیگرایانه) فراهم کرد. شاخصترین چهره این دوره، دکتر شریعتی است.
🔹ـ دوره چهارم حیات روشنفکران دینی با انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و با حاکمیت سنّتگرایی و شخصیت بانفوذ و کاریزماتیکی امام خمینی (ره)، روشنفکری دینی به سمت ائتلاف با سنّتگرایان پیش رفت. روشنفکران این دوره بهدلیل شرایط انقلابی، رویکرد ایدئولوژیک خود را تداوم بخشیدند.
ـ دهه اوّل انقلاب، مرحله جدیدی را برای روشنفکران دینی گشود و در این دوره که دوره پنجم است، روشنفکرانی مانند بازرگان، سحابی، میثمی، پیمان و... با فاصلهگرفتن از رویکرد مسلّطین بر قدرت، روند اعتراض و انتقاد و اعتزال را آغاز نمودند.
🔸ـ دهه دوم انقلاب، دوره ششم روشنفکری دینی را به نمایندگی سروش، با روند اعتزال و با رویکرد معرفتشناسانه دنبال کرد و زیربنای ساختاری و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی را مورد نقد قرار داد و جریان ایدئولوژیستیزی را با رهیافت بازنگری آشکار ساخت.
ـ روشنفکری دینی در دوره هفتم، روشنفکران عملگرا را بهوجود آورد.
خرداد ۷۶، نقطه عطفی برای ظهور روشنفکران عملگرا بود که با برنامه اجتماعی به صحنه سیاست بازگشتند.
البته پس از هشت سال حاکمیت اجرایی روشنفکران عملگرا و ناکارآمدی آنها در صحنه عمل و نزاعهای بیمحتوا و بیحاصل سیاسی و مشکلات اقتصادی و خستگی سیاسی توده مردم، دوباره به حاشیه رفتند و روشنفکری دینی ایدئولوژیکپذیر، دوره هشتم روشنفکری دینی را بهوجود آورد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۳۹
🔰 خط مشی فکری و ایدئولوژی سازمان
در حدود سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ تحولات جدیدی در جهان روی داد. و خروشچف رهبر وقت شوروی سعی کرد به آمریکا نزدیک شود. چین از این مطلب برای شعله ور ساختن آتش اختلافات مرزی و مرامی خود با شوروی بهره گرفت و سعی کرد در جهان سوم برای خود نفوذی کسب کند. نخستین افرادی که جذب این سیاست چین شدند جوانانی از سازمان جوانان حزب توده و جبهه ملی دوم بودند که بعدها سازمان چریکهای فدایی خلق را به وجود آوردند. آنها که از جبهه ملی و حزب توده نا امید شده بودند همچنین با الگو قرار دادن جنبش های آمریکای جنوبی و مرکزی به ویژه نهضت و قیام (کاسترو) و (ارنستو چگوارا) در کوبا، سعی کردند تا با استفاده از شیوه جنگ مخفی پارتیزانی در نقاط مختلف کشور، حکومت را سرنگون سازند.
♦️اما در خصوص مشی و ایدئولوژی این گروه باید گفت:
«مارکسیسم - لیننیسم ایدئولوژی رسمی این سازمان بود و هر دو گروه در کلیات زیر توافق داشتند:
- پذیرش مبارزه مسلحانه، هم در استراتژی و هم در تاکتیک.
- بیطرفی در قبال اختلافات چین و شوروی.
- کوشش برای توسعه جنبش انقلابی در ایران به مثابه وظیفهای ملی و انترناسیونالیستی.
- پذیرش برافتادن مناسبات فئودالی و چیرگی مناسبات سرمایهداری در ایران و وابستگی آن به امپریالیسم.
- ارزیابی از انقلاب ایران به مثابه انقلاب دموکراتیک - تودهای.
- باور به ضرورت سرکردگی طبقه کارگر برای پیروزی قطعی انقلاب دموکراتیک و گذار بیوقفه به انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا برای استقرار سوسیالیسم در ایران.
- نفی ضرورت مبارزه برای تشکیل حزب طبقه کارگر به عنوان امری فوری.
🔹کسانی به عضویت پذیرفته میشدند که قبلاً با ایدئولوژی طبقه کارگر آشنا شده و آن را پذیرفته باشند. مشی قهرآمیز در جهت برپا ساختن "انقلاب دمکراتیک نوین"، استراتژی گروه بود. آغاز مبارزه چریکی در جنگل و کوه، تلقی گروه از مبارزه مسلحانه در آن شرایط بود. گروه دلایل بسیاری داشت که ظاهرا از رهبری جهانی شوروی استقبال نکند. سیاست شوروی در ایران طی بیست و چند سال و رابطه غلط حزب توده با شوروی برای گروه شناخته شده بود.»
آنها در آثاری که انتشار دادهاند، مدعی شدند از رهبری جهانی شوروی استقبال نداشتهاند و سیاست شوروی بعد از استالین را مردود شناخته و بعضاً تمایلات چینی پیدا نمودهاند، ولی مدعی شدند اصل سازمان، مستقل از قطبهای جهانی کمونیسم عمل کرده است.
🔸ضربه و تجربه واقعه سیاهکل باعث شد که طرح جنگ چریکی روستائی کنار گذاشته شود،
زیرا برایشان ثابت گردید که با توجه به توافق همه همسایگان ایران و ابرقدرتها با رژیم شاه و در نتیجه عدم حمایت چریکی از کشورهای همجوار و موقعیت جغرافیایی و عدم همکاری دهنشینان و قدرت تسلط و حمایت کامل ارتش، هر گونه حرکت چریکی متمرکز به هر قیمت به شدت سرکوب خواهد شد.
بنابراین نظرها متوجه جنگ چریکی شهری شد که اعلام آن و تکمیلش از طرف سازمان مجاهدین خلق صورت گرفت. شکست سیاهکل، سازمان چریکهای فدائی خلق را به شکل پر رنگی معرفی کرد و کادر رهبری سازمان که به ناچار زندگی مخفی را آغاز کرده بود، به طور جدی به سازماندهی و عضوگیری پرداختند و پخش عکس افراد مؤثر و جایزهگذاری رژیم برای آنها ایجاد جاذبهای کرد که افراد علاقهمند به مبارزه و ماجراجو را به سوی آنها میکشاند. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
#پرونده_ویژه
🔥 #بازگشت_از_نیمه_راه (1)
روحانیون پیاده شده از قطار انقلاب
✡️ مرجعیت بر مدار سلطنت
🔺 آیت الله #سید_کاظم_شریعتمداری از مراجع تقلیدی بود که به سبب عملکردش، در سال 1361 توسط #جامعه_مدرسین_حوزه_علمیه_قم از مرجعیت خلع شد.
❇️ او از مراجعی بود که در دوران نهضت اسلامی، به طور پنهان و آشکار با رژیم پهلوی ارتباط داشت و از سلطنت محمدرضا پهلوی حمایت میکرد.
❇️ با شروع سلطنت #محمدر_ضا_شاه و آزاد شدن آذربایجان از دست نیروهای شوروی، محمدرضا شاه عازم تبریز شد. در این مسافرت بیشتر علمای شهر و طلاب، استقبال و ملاقات با شاه را حرام کردند اما سید کاظم شریعتمداری در این سفر شاه را همراهی کرد.
❇️ او در مراسم 6 خرداد 1326 در مدرسه طالبیه تبریز سخنرانی غرّایی در وصف شاه انجام داد و به همین دلیل 10 هزار تومان پول از شاه دریافت کرد!
❇️ این رفتار و سخنان شریعتمداری با واکنش جدی علمای تبریز مواجه شد. علمای آذربایجان شریعتمداری را فاسق دانسته و از آنجا اخراجش کردند. او ناچار به قم رفت و در آن شهر ساکن شد. علمای قم، به گذشته این روحانی جوان و تازه وارد، به دیده اغماض نگریستند و چندان به او سخت نگرفتند!
❇️ شریعتمداری در قم رشد کرد و پس از فوت آیت الله بروجردی با حمایت #ساواک، طرفداران مصدق و جبهه ملی به مقام #مرجعیت رسید.
❇️ در همان زمان، سران #جبههی_ملی، طی نشستی به اتفاق آراء، شریعتمداری را شایسته مقام مرجعیت شیعه دانستند و به تبلیغ او پرداختند! از همان وقت، رابطه میان ملی گرایان و شریعتمداری آغاز شد و ادامه یافت.
🖊 #حسین_کاظمی
#آنتی_سکولار
#حوزه_سکولار
#فاطمیه
@antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۳
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی سوم
روشنفکری مانند سایر واژههای وارداتی، پدیدهای غربی است و با انگیزه زیر سؤالبردن دین و احکام اسلام و مبارزه با مرجعیت و عالمان دین و کشاندن جوانان به پوچی و خودباختگی و غرب باوری و رواج ایدئولوژیها و ایسمهای غربی و مراکز جاسوسی در جوامع اسلامی بهوجود آمد؛
♦️پس این گونه روشنفکری با گرایش غربزدگی در ایران ظاهر گشت و نخستین روشنفکران غربزده و خودباخته، میرزا فتحعلی آخونداف یا آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بودند که به ترتیب در سالهای (۱۲۶۲ ـ ۱۲۹۵ ق و ۱۳۰۰ ـ ۱۳۱۳ ق) جهت بیراهه کشاندن تودههای مسلمان و خوارکردن علمای اسلامی فعالیت نمودند. سرهنگ آخوندزاده در راه اسلام زدایی، بیبندوباری، باستانگرایی، نکوهش خداپرستی و دوریگزینی از مسجد و مرجعیت و روحانیت و رواج اندیشه فراماسونری و فرنگیمآبی تلاش فراوان نمود. وی به بهانه عقلگرایی بر ضدّ تقلید از مرجعیت دینی شعار میداد.
🔹میرزا آقاخان کرمانی نیز بر این باور بود که خدایی مردم را نیافریده؛ بلکه مردم، خدایی آفریدهاند. وی همانند آخوندزاده به آیین عزاداری و سوگواری برای شهدای کربلا و بزرگداشت عاشورا تاخته و با همکاری ماسونها با الفبای فارسی ـ عربی مبارزه کرد.
روشنفکر دیگری به نام میرزا ملکمخان با راهاندازی تشکیلات فراماسونری در ایران، به اسلامستیزی زیرکانه برخاست و به نام آزادی، برادری، برابری وقانون، راه پیشرفت و پیروزی، راه اسلام و دینباوران آزادیخواه را بست.
🔸این حرکتهای روشنفکری با اهداف و انگیزه جاسوسی و ماسونی جهت استواری جدایی دین از سیاست، عقبنگاهداشتن ایران از راه وابستگی های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، شکاف میان روحانیت و مردم، پدیدآوردن کجروی در اصول اسلام و انحرافات دیگر فعالیت میکردند. ملکمخان با آزمون تلخی که از علماء با فراموشخانه داشت، به این نکته پیبرد که با مخالفت و رویارویی علما، سازمان فراماسونری نمیتواند در ایران ریشه بدواند. وی برای فریب مردم، تعدادی عمامه، به سر روحانی نماهای بیسواد و سستپایهای مانند: جمال اصفهانی، یحیی دولتآبادی، ناظمالاسلام کرمانی، تقیزاده، حاج سیّاح و غیره گذاشت و آنها را وارد سازمان کرد و بازار دینسازی و آیینتراشی را رونق بخشید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۰
🔰 فعالیت سازمان چریکهای فدایی خلق در دهه پنجاه
دوره سالهای ۵۷–۱۳۴۹ را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴ :
در این مرحله که حمید اشرف هنوز زنده بود، تزهای احمدزاده خط مشی رسمی سازمان تلقی میشد. این مرحله دو ویژگی داشت. نخست، آنکه خط مشی آن عمدتاً با عملیات نظامی ای مشخص شده بود که طرحریزی آن را کسانی بر عهده داشتند که در این خصوص کم تجربه بودند.
به گونهای که سازمان بسیاری از اعضای قابل و حرفه ای خود را از دست داد. دوم، گسترش کمی سازمان بود، فرایندی که با جذب اعضای جدید و وحدت با گروههای مسلح کوچکتر فراهم آمد.
♦️بهطور کل در این مرحله، از آنجا که برداشت سازمان از مبارزه مسلحانه بر پایه تحلیل احمدزاده قرار داشت، به تبلیغات سیاسی چندان توجهی نمیشد. و عملیات مسلحانه برای آنها بسیار گران تمام میشد. از جمله در سال ۱۳۵۰ مسعود احمد زاده توسط ساواک دستگیر و تیرباران شد. در واقع نوعی جنگ روانی بین ساواک و سازمان وجود داشت که به موجب آن هر حملهای از یک طرف، با حمله طرف مقابل پاسخ داده میشد. که در پایان این مرحله، سازمان در مبارزه خود با رژیم به بنبست رسیده بود و با وجود قربانیان فراوان و عملیات نظامی بسیار، و این که سازمان خود را به عنوان یک نیروی سیاسی – نظامی در جامعه مطرح ساخته بود، آنها قادر نبودند هیچ گونه پایگاهی در میان طبقه کارگر ایجاد کنند.
در اواسط سال پنجاه دو گرایش مبارزه چریکی احمدزاده و گرایش جزنی برای تبلیغ مسلحانه رو در روی یکدیگر قرار گرفتند اما تا مقطع بیست و یکم بهمن ماه ۵۷ این دو گرایش به حیات خود در سازمان که به شدت زیر ضربههای ساواک قرار گرفته بود، ادامه دادند.
🔹مرحله دوم بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷:
در این مرحله چندین ضربه به سازمان وارد آمد. در فروردین ۱۳۵۴، جزنی به همراه شش تن از اعضای اصلی گروه جزنی – ظریفی (و دو عضو مجاهدین خلق) در زندان اوین به قتل رسیدند. همچنین به دنبال یک رشته ضربههای پی در پی، در تیر ۱۳۵۵ حمید اشرف و نه تن دیگر از رهبران و اعضای سازمان در درگیری مسلحانه با پلیس در تهران کشته شدند.
🔸در مهر ۱۳۵۵ انشعابی در سازمان رخ داد. کسانی که جدا شدند از اساس از تئوری مبارزه مسلحانه ناامید شده و به پذیرش رویکرد حزب توده روی آورده بودند. آنها خود را گروه منشعب از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران نامیدند. رهبری آنها را تورج حیدری بیگوند بر عهده داشت. وی چند ماه پس از انشعاب کشته شد. اعضای دیگر فریبرز صالحی، حسین قلمبر، فرزاد دادگر، سیما بهمنش و فاطمه ایزدی بودند. این گروه، مبارزه مسلحانه را به کلی واگذاشت، و به شاخه حزب توده پیوست و به انتشار نشریه «نوید» کمک کرد. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۴
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
ادامه گونه شناسی سوم...
روشنفکران و ماسونها در نهضت مشروطه، تندترین شعارها را سرداده و علما و رهبران روحانی مشروطه را به محافظهکاری و سازشکاری متّهم میساختند، به گونهای که سیّد محمّد طباطبایی ناگزیر شد قرآن را از بغل درآورده و قسم یاد کند که ما پول نگرفته و ساکت نخواهیم شد.
♦️ماسونها یکی از روحانیون در قزوین به نام حاج میرزا مسعود شیخ الاسلامی را به دار کشیدند و شیخ فضلالله نوری را بهخاطر پشتیبانی از مشروطه مشروعه، به وسیله یکی از ماسونها به نام شیخ ابراهیم زنجانی به محاکمه کشیده و به شهادت رساندند و درپی آن سیّدعبدالله بهبهانی را ترور کردند. آخوند خراسانی، شیخ عبدالله مازندرانی و میرزاحسین تهرانی، از مراجع تقلید نجف، به جرم رویارویی با نقشههای فراماسونری و تلاش برای برقراری حکومت مشروطه مشروعه در ایران، به شیوهای مرموز و پنهانی، مسموم شده و به شهادت رسیدند.
🔹این گروه از روشنفکری ماسونی با چهرههای جدیدی مانند: ابوالحسن فروغی و محمّدعلی فروغی و با روی کارآمدن رضاخان، به دستور استعمار، همکاری خود را با رژیم پهلوی آغاز نمودند. گونههای دیگری از روشنفکری، در قالب حزب توده ظاهر شد و کسانی مانند اللهیار صالح با رهبری حزب ایران، نقشههای دیرینه ماسونها و روشنفکران را در برابر اسلام و روحانیون، با شگرد نوینی دنبال کردند.
روشنفکران دوره محمّدرضا پهلوی، موج ضدّ صهیونیستی و هواداری از فلسطین را که نهضت کاشانی پدید آورده بود، با شگردهایی کنترل کردند و با شعارهای ناسیونالیستی ملّت مسلمان را از رسالت جهانی خویش بازداشتند و نهضت اسلامی را به شکست کشاندند و روشنفکران و ملّیگراها در برابر نهضت کاشانی، همان شگردهایی را بکار بستند که پیشکسوتان و هممسلکان آنان مانند: میرزا ملکمخان در برابر جنبش سیّدجمال و تقیزاده در برابر نهضت مشروطه و حیدر عمواوغلی در برابر جنبش جنگل در آن مقطع بهکار بردند.
🔸روشنفکران، پس از شهریور بیست، با سقوط رژیم پلیسی رضاخان و شکست ماسونها، از به رسمیت انداختن اسلام و روحانیت به شگرد دیگری دست زدند و با بنیاننهادن حزب توده، انحراف در راه و هدف کارگران و کشاورزان پدید آوردند و با تشکیل حزب ایران، میهندوستان را از مسجد دور ساختند و سوسیالیسم خداپرست را پایهگذاری کردند تا خداپرستان دوآتشه و سیاستمداران را به جای پیروی از اسلام ناب محمّدی بهسوی اسلام التقاطی و اسلام یک بعدی بکشانند. پان ایرانیسم و حزب زحمتکشان و روشنفکران جدیدی مانند: شریعتی نیز با انگیزه اسلام منهای روحانیت و تفکّر اسلام التقاطی جریان یافتند. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۱
🔰اقدامات کلی سازمان علیه رژیم پهلوی
سازمان چریکهای فدایی خلق در طول ۷ سال رویارویی مسلحانه با رژیم سلطنتی، عملیاتهای متعددی انجام داد:
قتل سرلشکر فرسیو دادستان کل ارتش؛ کشتن فاتح، سرمایهدار معروف که به مقابله با کارگران متهم شده بود؛ قتل چند افسر بازجو و شکنجهگر ساواک؛ کشتن رئیس گارد حفاظت دانشگاه؛ بمبگذاری و انفجار در ستاد مرکزی ژاندارمری، پاسگاههای ژاندارمری، کلانتریها و مراکز پلیس، شهرداریها، حزب رستاخیز، انجمن ایران و آمریکا، سفارت خانههای آمریکا، انگلستان و عمان و دفاتر شرکتهای آمریکایی در ایران از آن جمله بود.
♦️فعالیتهای چریکهای فدایی در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی
در ۱۹ بهمن ماه ۱۳۵۶ در حالیکه ایران به تمامی در برابر رژیم پهلوی برخاسته بود، چریکهای فدایی، بامداد نوزدهمین روز این ماه به بهانه بزرگداشت هشتمین سالگرد واقعه سیاهکل در کلانتری چهار و ساختمان حزب رستاخیز شهرستان قم، بمبهایی منفجر ساختند. چریکها در اعلامیه توضیحی خود در اینباره خاطرنشان ساختند: «ما بدین وسیله حمایت بیدریغ مسلحانه خود را از مبارزات مردم قم و دیگر طبقات کشورمان اعلام داشتیم...».
🔹چریکهای فدایی در سال ۵۷ به مناسبتهای مختلف نظیر حادثه سینما رکس آبادان در شهریور اعلامیه منتشر کردند و در همگی آنها یادآور شدند که «مبارزه مسلحانه تنها راه رهایی خلق ایران» است. حمله به مراکز حکومتی و ترور افراد وابسته به آن از جمله اقدامات سازمان در ماههای بعد بود، اما اعلامیهها و عملیات نظامی سازمان هیچگونه واکنشی در جامعه ملتهب ایران برنمیانگیخت. شتاب حوادث بسیار تندتر از تحلیل سازمان بود. مردم همه در کار انقلاب و برچیدن بساط دیکتاتوری بودند، چریکهای فدایی اما به سبب غرق بودن در اندیشههای جزمی و سطحی خود آشکارا فرقهای و انزواجویانه عمل میکردند. چریکهای فدایی در سحرگاه ۱۴ آذر ماه، با بمب و مسلسل به اداره شهربانی در زنجان و در همین ماه، به قرارگاه شماره ۲ مرکز هدایت گشتیهای پلیس تهران حمله بردند. در همین ماه اعلامیهای با عنوان «ارتش مزدور شاه، دشمن خلق ایران» انتشار یافت. گویا آنچه برای چریکها بیشتر اهمیت داشت «سلاح» بود نه «انقلاب».
🔸در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، چریکهای فدایی کودکانه بر خواستهای خود پافشاری میکردند. روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در حالیکه همه اقشار جامعه در تأیید و حمایت از دولت موقت راهپیمایی گستردهای انجام دادند، چریکها در گوشهای از دانشگاه تهران گرد هم آمدند تا واقعه سیاهکل را گرامی دارند. در ۲۱ بهمن نیز در حالیکه زدوخورد بین مردم و همافران از یک سو و گارد شاهنشاهی از سوی دیگر آغاز شده، مردم به سرعت مسلح میشدند تا آخرین ضربهها را بر پهلوی وارد سازند، چریکهای فدایی در تنهایی در گوشهای از دانشگاه تهران شعار میدادند: «ایران را سراسر سیاهکل میکنیم»! سرانجام انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن در شرایطی پیروز شد که چریکهای فدایی از چند ماه پیش از آن درگیر این بحث بودند که آیا شرایط عینی و ذهنی برای انقلاب فراهم است یا خیر؟! ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد ازغدی میگه بارها شده از رهبری پیش خودشون انتقاد کردم و یکبار ندیدم که ایشون ناراحت بشه؛ حتی منتقدین رو بیشتر از چاپلوسها تحویل میگیرن
🔹این فیلم برخورد امام خامنهای با یکی از منتقدینشون رو هم ببینید و مقایسه کنید با اونایی که شعارهاشون گوش فلک رو کر کرده، اما تا بهشون انتقاد کنی، حوالهت میدن به جهنم!
🆔 @Jarianshenasi
#پرونده_ویژه
#بازگشت_از_نیمه_راه (2)
🔺 روحانیون پیاده شده از قطار انقلاب
✡️ همراه با ساواک
♨️ امام خمینی (ره) و آیتالله شریعتمداری دو مرجع تقلید هم عصر بودند. #آیت_الله_شریعتمداری برخلاف #امام_خمینی (ره)، اهل سازش با رژیم پهلوی بلکه همراهی و طرفداری از شاه بود.
♨️ او با #ساواک نیز ارتباط داشت. در قبال همکاری و حمایت شریعتمداری از سلطنت شاه، رژیم پهلوی و ساواک نیز در تثبیت مرجعیت شریعتمداری، از او حمایت ویژه کردند.
♨️ در حقیقت، رژیم پهلوی که مجبور بود مرجعی را میان مردم تبلیغ کند، تصمیم داشت برای تضعیف موقعیت حضرت امام(ره) از شریعتمداری حمایت کند چراکه او خواهان انقلاب علیه سلطنت نبود و از حرکت های انقلابی هم دفاع صریح نمی کرد.
♨️ یکی از همکاریهای وی با رژیم سلطنت مربوط به تأسیس #دارالتبلیغ_اسلامی قم بود که در سال 44 ظاهراً با هدف نشر و تبلیغ اسلام به راه افتاد اما در واقع هدف از آن تقابل با سایر نهادهای مذهبی بود که توسط روحانیون انقلابی اداره میشد.
♨️ از دیگر موارد همکاری شریعتمداری با ساواک، تقابل مشترک آنان با حضرت امام خمینی(ره) و تضعیف موقعیت ایشان بود. در گزارش ساواک به نقل از شریعتمداری آمده که: «من صریحاً می گویم که با خمینی و اعمال او مخالفم...او مخالف شاه است در حالی که من این طور نیستم».
♨️اظهارات و اقدامات شریعتمداری بر علیه امام خمینی(ره) در اوایل، شدید بود اما رفته رفته با نزدیک شدن به سال های پایانی عمر حکومت پهلوی، این اظهارات به صورت مخفیانه بیان میشد.
🖊#حسین_کاظمی
#آنتی_سکولار
#حوزه_سکولار
#فاطمیه
https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۵
🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران
گونهشناسی چهارم
اگر بخواهیم با توجّه به گرایشهای دینشناسانه معاصر به گونهشناسی دیگری از روشنفکری دینی دست یابیم، میتوان به پنجگونه دینشناسی علمگرایانه، دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی، دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه غیر التقاطی، دینشناسی تجدّد ستیزانه و دین شناسی ایدئولوژیک ستیزانه اشاره کرد.
دینشناسی علمگرایانه و ایدئولوژیک گرایانه و ایدئولوژیک ستیزانه، زیرمجموعه روشنفکری تجدّدگرا و در مقابل روشنفکری تجدّد ستیز قرار دارند.
دینشناسی علمگرایانه تلاش میکند تا هماهنگ سازی میان محتوای دینشناسی و علوم طبیعی و انسانی برقرار کند و دستاوردهای علمی را از متون دینی استخراج نماید.
♦️مهندس بازرگان در میان روشنفکران دانشگاهی و آیتالله طالقانی در میان روشنفکران حوزوی، نمایندگی این نوع دین شناسی را به عهده داشتند.
بازرگان، با بهرهگیری از کشفیات جدید در علوم زیستشناسی، فیزیک و... میخواست آیات قرآن را بهتر بفهمد و تفسیر کند و معجزات علمی و عددی قرآن را ظاهر سازد.
نگرش قطعی و مثبت بازرگان به علوم جدید او را به تطابق علم و دین بیشتر سوق میداد. دکتر یدالله سحابی و استاد محمّدتقی شریعتی و بسیاری از روشنفکران دهه سی، در ترویج این رویکرد، بازرگان و طالقانی را همراهی کردند.
البته دینشناسی ایدئولوژیک گرا در دهه چهل جایگزین دینشناسی علم گرایانه میشود و شخصیتهایی مانند بازرگان را نیز به خود جلب میکند.
🔹مدل دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه هم که در دهه چهل و پنجاه در ایران رواج یافت، به دو جریان دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی و دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه غیر التقاطی منشعب گردید. دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی نه تنها تلاش میکرد که با اسلام هماهنگ گردد و میخواست از متون دینی اسلام یک ایدئولوژی اسلامی در مقابل ایدئولوژیهای رایج مارکسیستی و سوسیالیستی و لیبرالیستی ارائه نماید؛ بلکه درصدد بود تا با رویکرد دینشناسی علمگرایانه نیز هماهنگ گردد.
بنابراین نمیتوان این مدل از دینشناسی را با دینشناسی علم گرایانه معارض دانست؛ بلکه مکمّل دینشناسی علمگرایانه است.
دکتر شریعتی نماینده اصلی دینشناسی ایدئولوژیک گرایانه التقاطی است که مدل دینشناسی خود را با دینشناسی علمگرا جمع کرده است.
🔸بزرگانی مانند: علامه شهید مطهری، شهید بهشتی، استاد مصباح و... را میتوان نمایندگان دینشناسی ایدئولوژیگرای غیر التقاطی دانست. به همین دلیل، این بزرگان با اینکه طرفدار ایدئولوژیسازی دین و علم جدید بودند، امّا بهشدّت با علمگرایی و تفکّر التقاطی دین و علم مخالفت ورزیدند.
زمینهسازی دینشناسی ایدئولوژیک ستیز به نمایندگی دکتر سروش در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شکل گرفت و به نقد معرفت دینی رایج پرداخت و تعریف جدیدی از اجتهاد ارائه داد که بسیاری از آموزههای دینی، حتی ضروریات دین را مخدوش میساخت. این رویکرد، با بهرهگیری از دستاوردهای فلسفه معاصر غرب در مقابل دو مدل دینشناسی ایدئولوژیکگرا و دینشناسی تجدّدستیز قرار گرفت.
♦️دینشناسی تجدّد ستیز نیز با جریان هایدگری ها به نمایندگی احمد فردید و رضا داوری و جریان سنّتگرایی به نمایندگی سیّدحسین نصر دنبال شد.
شایان ذکر است که روشنفکری دینی در دوره گذار از سنّت به تجدّد به وجود آمد که اگر چنین دغدغهای وجود نداشت، بیشک، پدیده روشنفکری دینی تحقّق نمییافت. روشنفکری دینی، پدیدهای است که دغدغه ربط دنیای قدیم با دنیای جدید را دارد. شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد روشنفکری دینی به مرور زمان، وفاداریش را نسبت به دین کاهش میدهد و دقیقتر میگردد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۲
🔰 سازمان چریکهای فدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی...
بعد از پیروزی انقلاب با فرصت و فضای باز سیاسی که جمهوری اسلامی در اختیار احزاب و گروههای مختلف قرار داده بود، روزانه دهها هزار نسخه اعلامیه در سراسر ایران از سوی اعضا ستاد مرکزی سازمان چریکهای فدایی در تهران و شهرستانها پخش میگردید. «کار» نشریه سازمان که یک ماه پس از قیام تودهها منتشر شد، در تیراژ وسیع منتشر و توزیع میگردید.
♦️سازمان چریکهای فدایی خلق که پس از پیروزی انقلاب با انبوهی اختلاف ناشی از تحلیل متفاوت شرایط، ترکیبی نامتجانس با بنیانهای نظری مختلف، با دانش اندک نظری و با اعضایی کمشمار مواجه شده بود؛ شروع به جذب نیرو کرد و در این راستا افراد زیادی به سازمان پیوستند. چریکها در همان روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب با دایر کردن ستاد در دانشگاه تهران به سازماندهی هواداران و علاقمندان خود که عمدتاً از میان دانشجویان بودند پرداختند. با این حال سازمان که هنوز ساختار چریکی داشت، فاقد توانایی لازم برای سازماندهی علاقهمندان و هواداران خود بود و در سطح رهبری نیز درگیر اختلافات درباره مسائل سیاسی روز شده بود که مانع از پیروی از یک مشی واحد میشد.
🔹شوراهای بسیاری در واحدهای تولیدی بزرگ، کارخانهها، روستاها، ادارات، دانشگاهها، مدارس و مناطق ملی تشکیل شد و تحت هدایت ستادهای محلی سازمان و هواداران آن قرار گرفت.
سازمان در اولین موضعگیری رسمی خود با این استدلال که از محتوا و ماهیت «جمهوری اسلامی» بیاطلاع است، از شرکت در همهپرسی مربوط به نظام جایگزین امتناع کرده، اظهار داشت که «نام حکومت آینده برایش مهم نیست و اگر حکومتی با هر اسمی خواستههای مردم را برآورده کند» مورد حمایت سازمان خواهد بود. اما عدم شرکت در همهپرسی مانعی برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی که ۴ ماه بعد برگزار شد، نبود. سازمان با انتشار جزوهای توضیح داد که «چرا در انتخابات مجلس خبرگان شرکت میکند؟». به نظر میرسد این جزوه پیش از آنکه مردم را مخاطب قرار داده باشد، پاسخی بود به آن دسته از اعضا که خواهان تحریم انتخابات بودند.
🔸به هرحال سازمان به ساماندهی و بازسازی خود پرداخت و نمایندگان آن برای تشکیل شاخههای استانی به مناطق مختلف اعزام شدند، اما کشاکشها در سطح رهبری برای تسلط بر سازمان همچنان ادامه داشت. در نهایت با رأیگیریی که شائبه تقلب در آن وجود داشت، یک گروه ۱۲ نفره به عنوان کمیته مرکزی سازمان انتخاب شدند. ولی سازمان فاقد هویت نظری مشخص بود و در چارچوب عمومی آن گرایشهای مختلفی میتوانستند جای بگیرند.
در اواخر سال ۵۷ و اوائل سال ۵۸، بخشی که به ادامه مشی مبارزه مسلحانه و چریکی اعتقاد داشتند از سازمان جدا شده و سازمان دیگری را بنیان نهادند.
«چریکهای فدایی خلق ایران» (بدون پیشوند سازمان) که با نام گروه اشرف دهقانی مشخص میشدند محصول اولین جدایی بود. ادامه دارد...
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 استاد حسن عباسی از زیباکلام و سروش میگوید؛ افرادی که در ابتدای انقلاب به اسم پاکسازی دانشگاهها، اساتیدی که کراوات میزدند را با برچسب طاغوتی بودن از دانشگاه اخراج میکردند و امروز سنگ طاغوت را به سینه میزنند!
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۶
🔰 روشنفکری لیبرال در ایران
همانگونه که قبلا اشاره شد، بحث روشنفکری از مباحث مهم جامعهشناسی سیاسی است و در جوامع اسلامی، متاعی وارداتی از مغربزمین است که تقریباً در دو قرن اخیر مطرح شده است.
مفهوم اینتلکتوال یا روشنفکری و فهمیدگی، از قرن دوازدهم میلادی در غرب، پدید آمد، در قرن هجدهم، با ظهور نهضت «Enlightenment» یا نهضت روشنگری، پدیده روشنفکری با محتوای نوینی وارد عرصه اروپا شد. در دو قرن اخیر، جریانهای روشنفکری در کشورهای شرقی بسیار مشاهده میشود، امّا شش کشور هند، مصر، ترکیه، سوریه، لبنان و ایران بیشتر گرفتار جریان روشنفکری بودهاند؛ مثلاً در عربستان چنین چیزی ظهور نیافت یا در کشورهای جنوب شرقی آسیا مثل اندونزی و مالزی اخیراً تحوّلاتی بهوجود آمده است، ولی در هندوستان، از همان زمانی که مستعمره انگلستان بود، تفکّرات روشنفکری مطرح شد.
♦️روشنفکری در جامعه ایران مفهوم و معنای یکسانی ندارد؛ زیرا خاستگاه روشنفکری و اهداف آن واحد نبوده و ابزار و وسایل و ویژگیهای مشترکی نداشته است. البته از همه اینها میتوان ویژگی مشترکی درآورد، ولی فاصله زیادی نیز با هم دارند. در حال حاضر در جامعه ما کسانی گرایشهای مدرنیته و برخی نیز تفکّرات پستمدرن یا پسامدرن دارند که آنها را نیز میتوان روشنفکر دانست. کسانی نیز صددرصد اعتقاد به دین اسلام دارند و یا کسانی اصلاً اعتقادی به دین اسلام یا دین دیگری ندارند، اینها را نیز میتوان روشنفکر گفت؛ چون ویژگی مشترکی بین همه اینها هست.
مطلب قابل توجّه اینکه شناخت جریانهای روشنفکری بهویژه روشنفکری لیبرال به جهت ارتباط این پدیده با مسئله انحطاط و تمدّن و تحوّلات دوران معاصر جهان اسلام از اولویت حداکثری برخوردار است؛ چراکه تقابل فرهنگی، پدیدهای است که از روزگاران گذشته میان ملّتها وجود داشته است و روشنفکری لیبرال، مدل دیگری از تقابل فرهنگی غرب علیه اسلام است،
🔹همانگونه که در قرن سیزدهم میلادی پس از جنگهای صلیبی، مسلمانان توانستند تحوّلی در اندیشه غربیان ایجاد کرده و فکر تازهای در اروپاییان به وجود آورده و با تشکیل مدارس اسلامی، دانشجویانی تربیت کنند که مروّج فرهنگ اسلامی در اروپای غربی شدند.
شاگردان مسیحی در مدارس مسلمانان افرادی چون ادلهارد انگلیسی، ژرارد ایتالیایی، آلبرت بزرگ، مایکل اسکات و دیگران بودند که با دریافت تمدّن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی مانند حساب، هندسه، هیئت، جبر و زبان عربی، راه جدیدی در اروپا گشودند.
این طایفه از طریق اندیشههای فارابی و بوعلی و غزالی به گفتمان ارسطو راه یافتند، ولی پرسش اساسی این است که چه اتّفاقی افتاد که پنج قرن بعد، این پرونده مسیر دیگری یافت و ۱۸۰ درجه چرخید؟
راز بقا را باید در ارتباط با غرب جستجو کرد که مسلمانان برای مقابله نظامی با غرب، به تجهیزات نظامی آنها نیازمند شدند و شکستهای ننگین گلستان (۱۲۲۸ ق) و ترکمنچای (۱۲۴۳ ق) را به بار آوردند.
🔸روشنفکری در عصر قاجار با واژگانی چون منوّرالعقول و منوّرالفکر وارد ادبیات سیاسی و فرهنگی ایران شد. شاید میرزا آقاخان کرمانی، نخستین کسی بود که واژه منوّرالعقول را بکار برد. این طایفه که بعدها بهعنوان منوّرالفکر شناخته میشدند، تجدّدخواهانی بودند که سرنگونی حکومت استبدادی را دنبال میکردند و شعار قانونگرایی سرمیدادند. منوّرالفکرهای دوره پهلوی، واژه روشنفکری را مطرح ساخته و پس از انقلاب اسلامی ایران، اصطلاح روشنفکری دینی و روشنفکری سکولار (اعم از روشنفکری لیبرال و روشنفکری سوسیال) به ادبیات ایران افزوده شد. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
#بازگشت_از_نیمه_راه (3)
✡️ مقلد اسلام آمریکایی
🔺 همسویی آیت الله شریعتمداری با آمریکا در قبل و بعد از انقلاب از دیگر اقدامات او در راستای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود.
🔶 سفارت آمریکا در سندی محرمانه به تاریخ 27 دی 1357 در مورد مواضع شریعتمداری گزارش میدهد: «او علمای میانهرو را جمع کرده تا با چیزی مانند جمهوری اسلامی [امام] خمینی مخالفت کند.»
🔶 در گزارش دیگری در همان تاریخ آمده است: «#آیتالله_شریعتمداری خواهان حمایت بدون سروصدای ایالات متحده برای یک رقابت مذهبی میانهرو با [امام] خمینی میباشد.»
🔶 با پیروزی انقلاب اسلامی، شریعتمداری، خود را در ظاهر همراه با انقلاب نشان داد و تا جایی پیش رفت که به صورت ضمنی(و نه صراحتاً) خود را صاحب انقلاب می دانست اما در عین حال همسویی خود را با آمریکا بیش از پیش کرد.
🔶 در گزارشی به تاریخ 3 اردیبهشت 1358 که از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه مخابره شده، درباره گرایش شریعتمداری به رابطه با آمریکا آمده است: «او ابراز امیدواری کرد که آمریکا نباید احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را به عنوان احساسات تمام مردم ایران تلقی کند...او اضافه کرد که آمریکاییها باید از فرصتهایی که موجب استحکام دوستی آمریکا با ایران میشود استفاده کنند و با توطئه ضد آمریکایی مبارزه نمایند».
🔶 در حقیقت بعد از پیروزی انقلاب، شریعتمداری به جای همراهی با انقلاب و امام(ره)، دشمنی خود را بیشتر کرده و با همکاری با آمریکا در پی بدست آوردن فرصت مناسب برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بود.
🖊#حسین_کاظمی
#پرونده_ویژه
#آنتی_سکولار
https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی
✍🏼 قسمت ۴۳
🔰 تحولات و فعالیت سازمان پس از پیروزی انقلاب اسلامی...
در نخستین روزهای سال ۵۸ در گنبد و ترکمن صحرا درگیریهایی درگرفت که سازمان را در مقابل نظام نوپا قرار داد. هنوز چند ماهی از شکست سازمان در غائله گنبد نگذشته بود که سازمان دستخوش انشعاب شد.
سازمان به علت اختلافات نظری دیرپا و به بهانه تفاوت تحلیل از ترکیب و ماهیت طبقاتی دولت برآمده از انقلاب شاهد انشعابی بود که آن را به دو بخش اقلیت و اکثریت تقسیم کرد. اقلیت بر تدوین برنامه اصرار میورزید تا با استفاده از آن راه تصاحب قدرت توسط نمایندگان طبقه کارگر را هموار کند. اکثریت اما بر نابسازی ایدئولوژی سازمان از تمامی پیرایههای مائوئیستی و غیر آن تأکید میکرد. در نتیجه پس از انشعابِ اقلیت، مطالعه آثار تئوریک احزاب کمونیستی جهان در دستور کار اکثریت قرار گرفت که نتیجه آن پذیرش تام و ترویج تئوریهای حزب کمونیست شوروی بود.
♦️اکثریت از کار مسلحانه دوری میکرد و بر وسوسه حفظ و نگهداری سلاح فائق آمد. باقیماندگان در «سازمان» که حفظ و نگهداری سلاح برایشان دیگر موضوعیتی نداشت، سلاحهای مخفی را به تدریج به سپاه پاسداران تحویل دادند. اما اقلیت مغلوب این وسوسهها ماندند.
«اقلیت» همواره از وجود بحرانهای اقتصادی و سیاسی حکومت سخن میگفت و ابراز امیدواری میکرد که این بحران زمینهساز سرنگونی آن باشد. بنابراین خود را برای چنین موقعیتی مهیا میکرد، اما از آنجا که توان کار نظامی را در خود نمیدید، صبر و انتظار پیشه کرده، ملتهب کردن فضای سیاسی کشور را در دستور کار خود قرار داد. اقلیت، جمهوری اسلامی را وابسته به امپریالیسم دانسته، هر اقدام یا رخداد را به گونهای تحلیل میکرد که گواهی بر ادعای خود باشد.
🔹منشعبین یا «چریکهای فدایی خلق» دولت بازرگان را وابسته به امپریالیسم و تسخیر سفارت آمریکا در آبان ۵۸ و سقوط دولت بازرگان را دلیلی بر اثبات ادعای خود میدانستند.
از نظر آنها اشغال سفارت فریبی بود که حاکمیت برای غلبه بر بحرانها و تضادهای درونیاش به کار گرفته بود. به زعم آنها حتی اعدام جنایتکاران حکومت سابق نیز دلیل دیگری بر وابستگی نظام به آمریکا بود، چرا که آمریکا میدانست «تثبیت حاکمیتی که قبل از قیام با او بر سر میز مذاکره نشسته بود، تنها از طریق فریب تودهها» امکانپذیر است.
با این حال اقلیت به سبب انشعابات، اختلافات، بیعملی اعضا و هواداران و تردید و تزلزل رهبران و وارد شدن ضربات پیدرپی سیر انحطاط و فروپاشی را به سرعت میپیمود.
🔸یک سال پس از انشعاب، در بهار ۶۰ اکثریت با انتشار اعلامیهای با حذف کلمه «چریکها»، نام خود را به «سازمان فداییان خلق ایران ـ اکثریت» تغییر داد و در توضیح اقدام خود اظهار داشت که مبارزه مسلحانه با حکومت ملی و ضدامپریالیستی حاکم، اقدامی ضدانقلابی است. همچنین خود را یک سازمان سیاسی و نه نظامی خواند که برای سازماندهی طبقه کارگر تلاش میکند. ادامه دارد....
#بررسی_جریانهای_مارکسیستی
🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼 قسمت ۹۷
🔰 ادامه روشنفکری لیبرال در ایران...
متأسّفانه جریان روشنفکری با اینکه به دردها و دغدغههای اصلی ایران؛ یعنی انحطاط و نسبت دین و دنیای مدرن و استبداد و... به خوبی پیبرده بود، ولی هیچگاه نتوانست به تولید علم و اندیشه و تئوریپردازی دست یابد.
برخلاف روشنفکران غربی که با توجّه به چالشهای فکری و رفتاری توانستند نهضت نرمافزاری و تولید علم را تحقّق بخشند.
بسیاری از روشنفکران ایران مانند: محمّدعلی فروغی و تقیزاده با همراهی دولت و حکومت، مدل جدیدی از استبداد را برای مردم به ارمغان آوردند و هیچ گامی در رفع انحطاط ایران برنداشتند.
♦️روشنفکران دیگری همچون: جلال آل احمد، شریعتی و... نیز گرچه با نظام سیاسی استبداد همراهی نکردند، ولی تنها توانستند با روش احیای سنّتهای دینی، آنهم بهوسیله بومیسازی برخی اندیشههای غربی، نوعی غربستیزی و استبدادستیزی را به فرهنگ عمومی تبدیل کنند، امّا نسخه درمانی برای دردهای انحطاط و استبداد ارایه نکردند.
روشنفکری متجدّد دینی و غیر دینی پس از انقلاب و جنگ تحمیلی نیز چاره ایجابی نیندیشید و تنها پروژه بومیسازی برخی اندیشههای غربی را دنبال کرد و تازه غربستیزی دوره گذشته را نیز کمرنگ ساخت.
🔹البته مبنای بیشتر روشنفکران دینی متجدّد با تأثیرپذیری از گفتمان و انگارههای شریعتی این بود که میتوان با پذیرش گزینشی از زوایای مثبت سنّت و مدرنیته و رها ساختنجنبههای منفی این دو جریان به مسئله انحطاط مسلمین پایان داد، ولی تثبیت حکومت دینی و جمهوری اسلامی، به تدریج گفتمان دیگری از روشنفکری، یعنی روشنفکری لیبرال، امّا با مدلی متفاوت از دوران قاجار و پهلوی را پدید آورد. این مدل از روشنفکری لیبرال با انگارههای شریعتی هم کنار نمیآید و ایدئولوژی دینی را باور ندارد و با حکومت دینی مخالفت میورزد. عقلانیت و علم مدرن را تنها راه نجات جامعه میداند، امّا جامعه ای که به دین حداقلی باور دارد.
تمام اجزای این گفتمان با مبانی فلسفه انتقادی و پسامدرنیته شکل میگیرد.
🔸دورههای روشنفکری لیبرال در ایران
مهمترین چهرههای روشنفکری لیبرال را میتوان در پنج دوره تاریخی معرفی کرد:
ـ دوره اوّل، روشنفکرانی مانند میرزا عسگرخان افشار ارومی، میرزا ابوالحسنخان ایلچی، میرزا صالح شیرازی، فرخخان امینالدّوله غفاری، حسینخان آقا هستند که در اوایل قرن سیزدهم هجری با امضای قرارداد گلستان و ترکمنچای و واگذاری هرات و افغانستان به انگلیس و طرح و توسعه فرهنگی غرب مدرن و سکولار چهره منفوری از خود بهجا گذاشتند. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔 @Jarianshenasi
#پرونده_ویژه
#بازگشت_از_نیمه_راه (4)
✡️ تخریب ولایت با ردای مرجعیت
♨️ در سال ۱۳۵۸ با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی و به ویژه بعد از طرح و تصویب اصل ۱۱۰ که تصریح بر #ولایت_فقیه و اختیارات قانونی آن میکرد، آیتالله شریعتمداری در مصاحبههای مکرر به مخالفت آشکار با اصل مذکور پرداخت و آن را مخالف اصل حاکمیت ملت دانست.
♨️ در نظر او كاركرد ولایت فقیه به صورت «دخالت در حكومت» منحصر به زمانهایی بود كه حكومتی وجود نداشت و فقیه با ولایت خود حكومتی را تعیین میكرد. پس از آن كه نهادهای حكومتی شكل گرفتند كاركرد ولایت فقیه در مواجهه با انحراف در حكومت فقط ارشاد و اعتراض است و نمیتواند به تعویض حكومت بپردازد.
♨️ امام خمینی(ره) نیز در راستای وحدت بین روحانیت، بارها به آقای شریعتمداری توسط افرادی پیغام فرستاد و حتی خود به دیدار او رفت اما شریعتمداری دست از فتنه انگیزی برنداشت.
♨️ حضرت امام خمینی (ره) نیز در اول آذر 58 در سخنرانی بسیار صریحی در جواب شریعتمداری و حزبش چنین فرمود: «...شما كوچكتر از آن هستید كه این نهضت را منحرف كنید...شما قلدر هستید. رضاخان با سرنیزه حكومت میكرد شما با قلم میخواهید حكومت كنید، سر نیزه او شكست، قلم شما هم میشكند».
♨️ در حقیقت شریعتمداری مقام ولایت فقیه را مناسب قامت خود میدانست. شریعتمداری وقتی که متوجه شد ولایت فقیه به او نمیرسد، در صدد برآمد جلوی تصویب قانونی آن و نهایتاً تعلق قانونی آن به حضرت امام را بگیرد و به این ترتیب در روز 11 آذر 58، فتوای شرعی به عدم شركت در انتخابات قانون اساسی و دادن رأی مثبت به آن را صادر كرد.
#حسین_کاظمی
@antisecular_ir