eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3هزار دنبال‌کننده
844 عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
با سلام 🌹ضمن عرض خوشامد به دوستان عزیز ♻️ قابل ذکر است که سلسله مباحثی با دو موضوع: 🔸مطالعات اسلامی در غرب 🔹سیر روشنفکری در غرب و ایران در این کانال در حال انجام است. برای دریافت این مباحث به پست های گذشته در این کانال رجوع فرمایید.
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و دوم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 دیگر مستشرق پرآوازه ی فرانسوی، «لوئی ماسینیون» (۱۹۶۲ م) است که به عنوان مشاور حکومت فرانسه در امور اسلامی در وزارت امورخارجه فرانسه خدمت می کرد و در سال (۱۹۰۸ م) در بغداد به اتهام جاسوسی علیه دولت عثمانی دستگیر شد و حتی حکم اعدام او صادر شد، ولی جان سالم بدر برد. او که خود صریحا اعتراف کرده است: «من در ایام جنگ جهانی اول با حرارت و اشتیاق در خدمت دولت بودم و آرزوی فتح هرچه سریعتر مغرب را با قوت سلاح داشتم». وی یکی از افسرانی بود که در سال (۱۹۱۷ م) تحت فرماندهی ژنرال«آلنبی» وارد قدس شد. این ژنرال همان کسی است که پس از ورود به بیت المقدس گفت: «امروز جنگهای صلیبی به پایان رسید». ماسینیون بعد از جنگ جهانی اول، ماموریت جلب تمایل مسلمانان سوریه و لبنان به استعمار فرانسه را مطابق شرایط اشغال داشت ودر سال (۱۹۱۹ م) وزیر وقت امورخارجه فرانسه شخصا ماموریت تحقیق درباره قانون اساسی سوریه را به او واگذار کرد. 🔻در انگلیس نیز شرق شناسی و اسلام شناسی و باستانشناسی همواره پوششی برای اهداف سیاسی و نظامی و جاسوسی بوده است. بخصوص پس از ورود و سیطره انگلیس برهند، عده ای از مستشرقان در لباس سیاستمداران یا نظامیان در خدمت دولت بریتانیا قرار گرفتند و این پیوند تا بدانجا دامن گسترد که پاره ای از دولتمردان انگلیسی پیش از هر تصمیم سیاسی درباره شرق، مستشرقان را گرد می آوردند و با آنها مشورت می کردند. در اوایل قرن بیستم، «لرد کرزون» از جمله کسانی بود که اصرار زیادی بر تاسیس مدرسه مطالعات شرقی داشت؛ زیرا معتقد بود این عمل جزء ضروری تاسیس امپراتوری است و به حفظ موقعیت انگلستان در شرق مدد می رساند. 🔸«ادوارد براون» (۱۹۲۶ م) نیز که در مدح او به ویژه برای مطالعات ایرانی، سخنها گفته شده است و وجودش برای ایران «نعمتی خداداد، گنجی بادآورد و یکی از برکات نیکو و نادر طبیعت» شمرده شده است، در خدمت اهداف استعماری انگلستان بود و در عموم آثار خود به دنبال تحقق اهداف بریتانیا بود. تحقیقات او درباره «فرقه ی بابیه» درست در همین راستا صورت گرفت. تاکید او بر آریایی بودن نژاد ایرانی و نزدیک بودن آنها به اروپائیان و سامی بودن نژاد اعراب درست هنگامی مطرح شد که در ایران و عربستان نفت پیدا شد و ایجاد اختلاف میان ایرانیان و اعراب می توانست به ابزاری مهم در دست دولت بریتانیا تبدیل شود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت شانزدهم 🔰 فلسفه اسکولاستیک در قرون وسطی این مکتب، از قرن نهم میلادی به‌ وجود آمد و تا قرن پانزدهم رواج داشت. این ابتدا تحت تاثیر تفکرات کشیشی به نام سنت اگوستین که وی نیز تحت تاثیر شدید اندیشه های نوافلاطونی در حوزه اسکندریه بود، واقع گردید. وی بنیان گذار بسیاری از افکار و سنت هایی است که از سوی کلیسا پذیرفته شد و در طول قرون وسطی به عنوان سنن اصلی مسیحیت در اروپا رایج بود. و به تعبیری نقطه اتصال تفکر یونان باستان و روم قدیم به سده های میانه است. 🔻واژه Scholastic از ریشه لاتین Schola به‌معنی مَدرَس است. در قرون وسطی، علم و حکمت تنها در مدارس و کلیساها تدریس می‌شد؛ بنابراین مجموعه علم و حکمت، منتسب به مدرسه (مدرسی) و به ‌نام اسکولاستیک معروف شد و طرفداران این مکتب نیز مَدرَسیّون یا رواقیّون لقب یافتند. رواقیّون کمتر می‌کوشیدند، تا مثل پدران روحانی و پدران اولیه کلیسا، مناسبات اقتصادی را به‌طور خالص درک کنند؛ زیرا برای آنان موضوع عمده، چگونگی انطباق و توافق رفتار اقتصادی با اخلاق مسیحیّت بود. 🔸هدف این مکتب، بسط و شرح تعالیم حضرت مسیح، به‌کمک فلاسفه یونان بود. بروز‌ اندیشه مدرسی، به‌ نظر عدّه‌ای از نویسندگان، اوّلین آزمون حضور دین در صحنه اجتماعی شمرده می‌شود. دو ویژگی کلی را برای این مکتب می‌توان برشمرد: ۱.‌ اندیشه ارسطو به‌ خوبی شناخته شد و آموزه‌های ارسطویی به‌عنوان عالی‌ترین مرجع فکری مدرسی‌ها مورد توجّه قرار گرفت. ۲. مکتب مدرسی، توجه خاص به استدلال قیاسی و احتجاج نظری داشت. 🔹نمایندگان مکتب اسکولاستیک توماس آکویناس : آکویناس بزرگ‌ترین فیلسوف قرون وسطی است؛ که در تمامی مدارس حکمت، سرآمد بود. او اهل ایتالیا بود و مدتی نزد آلبرت بزرگ، ملقّب به ارسطوی قرون وسطی، به فراگیری فلسفه ارسطویی مشغول شد. وی آن‌قدر ارسطو را تجلیل کرده بود، که بعدها کاتولیک‌ها مثل یک پیامبر به ارسطو اهمیت می‌دادند. وی مدتی به‌عنوان استاد دانشگاه پاریس به تدریس فلسفه و اخلاقیّات پرداخت. تعلیمات آکویناس، تلفیقی از فلسفه ارسطو با اصول مسیحیّت است. او در زمینه مالکیّت، ربح، قیمت، سود و مزد، مباحثی در کتاب "سیستم خداشناسی"خود ارائه کرده است. ویلیام اوکامی (۱۲۹۰-۱۳۵۰)؛ نیز از فلاسفه مدرسی‌ها در قرون وسطی به ‌شمار می‌رود. او اعتبار زیادی میان مدرسیان دارد. پویایی فکر او به‌گونه‌ای است که در عین قرار گرفتن در بین متفکران مدرسی، طرفداران اصالت تسمیه قرن پانزدهم نیز وی را بنیان‌گذار تسمیه‌گرایی می‌دانند. از جمله دیگر نمایندگان شاخص این مکتب می‌توان به آنتونین فلورانس (۱۳۸۹-۱۴۸۹)، راجر بیکن (۱۲۱۴-۱۲۹۴)؛ جان وای کلیف (۱۳۲۰-۱۳۸۴)، آلبرتوس ماگنوس (۱۱۹۳/۱۲۰۶-۱۲۸۰) نیز اشاره کرد. لذا فلسفه ای که در قرون وسطی رایج بود و می بایست در مدارس و دیرهای کلیسا تدریس می شد و سرپیچی از آن عواقب سنگینی داشت، فلسفه اسکولاستیک بود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
🔴 دوستان عزیز با سلام 💠 هدف از طرح مباحث تاریخ روشنفکری و مکاتب فلسفی در غرب این است که بسیاری از روشنفکران یا به تعبیری دگراندیشان وابسته ایرانی تحت تاثیر این جریانات فکری و سیاسی بوده اند و برای شناخت جریانات فکری، فرهنگی و سیاسی در ایران لاجرم بایستی با آبشخور اصلی این جریانات در غرب آشنا شد. ♻️ انشاالله پس از طرح این مباحث به سیر روشنفکری و جریانات سیاسی و فرهنگی در ادوار مختلف تاریخی در ایران خواهیم پرداخت. انشاالله. لطفا با ما همراه باشید🌹
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و سوم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 «برنارد لوئیس» را زاده و محصول تجربه ی امپریالیستی بریتانیا برشمرده اند. وی در مدتی که در دانشگاه لندن بود و از همانجا دکترای خود را در سن ۲۳ سالگی در رشته مطالعات تاریخ اسلام گرفت. وی عامل جاسوسی دفتر خارجی بریتانیا بود و بعدها به «پرینستون» رفت و در جهت تامین منافع و گردآوری کمک برای اسرائیل می کوشید. نوشته های او یا برای هدایت سیاستگذاران یا برای تحت نفوذ قرار دادن افکار عمومی بود. پیوند استشراق و استعمار در دیگر کشورهای اروپایی نیز نمونه دارد. از جمله: «آلفرد وان کرومر» اتریشی (۱۸۸۹ م) به مدت سی سال در مصر ولبنان و دیگر مناطق عربی به امپراتوری اتریش خدمت کرد. «ایگناس گلدزیهر» (۱۹۲۱ م) اهل مجارستان و از بزرگترین اسلام شناسان نوین در اروپا است. او در سال (۱۹۱۹ م) در بیت المقدس دانشگاه عبری را پایه گذاری کرد و تاسیس این دانشگاه از نخستین اقدامات صهیونیستها برای اشغال فلسطین بود. آلبرت حورانی با وجود تعریف و تمجید فراوان از او می افزاید که سرشت یهود و آینده ی یهود اشتغال اصلی گلدزیهر بود و از خود او نقل شده است که یهودیت نبض زندگی من است. همچنین «لامنس» بلژیکی (۱۹۳۲ م)، «کریستین اسنوک هرگرونیه» هلندی (۱۹۳۶ م)، «پاول کراوس» اهل چکسلواکی (۱۹۴۴ م)، «آلفرد گیوم» (۱۹۶۵ م)، «گوستاوفون گرونبام» اتریشی (۱۹۷۲ م) از جمله این مستشرقین با انگیزه های استعماری هستند. 🔻نقش ابزاری مطالعات اسلامی برای اهداف اقتصادی و سیاسی استعمار پس از رنسانس و قوت یافتن دولتهای اروپایی شکل وقوام گرفت و به تدریج جایگزین انگیزه تبشیری و صلیبی گری شد یا دست کم نسبت به آن نقش موثرتری در تعیین مسیر مطالعات شرقی و اسلامی ایفا کرد. 🔸افزایش چشمگیر فعالیت های شرق شناسی در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با رویکرد نژادی و غرب محوری فلسفی برای زمینه سازی بازار یابی اقتصادی غرب در سرزمین های شرقی و پشتیبانی فکری و ایدئولوژیک از امپریالیسم صورت پذیرفت و حتی بعید نیست که با پیوستن یهودیان به جرگه ی مستشرقان و افزایش چشمگیر تعداد آنها در قرن نوزدهم، یکی از زمینه های فکری اشغال فلسطین و تشکیل رژیم صهیونیستی فراهم آمده باشد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت هفدهم 🔰 نارسایی‌های فرهنگی ـ اجتماعی، معلول حضور کلیسا و یا شرایط سیاسی حاکم؟ در گذشته بسیاری از متفکّران، عدم شکوفایی فرهنگ و تمدّن در قرون وسطی را ناشی از اعمال فشار کلیسا و ناکارآمد بودن دین مسیحیت می‌دانستند. اگرچه این نگرش منفی و متعصّبانه نسبت به قرون وسطی هنوز هم در دیدگاه برخی از متفکّران غربی دیده می‌شود، امّا در مجموع، در قرن بیستم این نگرش تا حدود زیادی اصلاح و بسیار عالمانه‌تر، دقیق‌تر و واقع‌ بینانه‌تر از تحلیل‌های قبلی گشته است. 🔻توجه به این نکته ضروری است که مسیحیت هیچ‌گاه مستقلاً و مستقیماً در رأس هرم قدرت سیاسی قرار نگرفت و اگر گفته می‌شود: «امپراتوری مسیحی»، نه به این معناست که برجسته‌ ترین عضو دینی و روحانی کلیسا به قدرت سیاسی رسیده باشد؛ بلکه بدین معناست که امپراتوری رومی به مسیحیت گرایش پیدا کرده است و زمینه ترویج مسیحیت را فراهم آورده است. در واقع، قرون وسطی با تجربه‌ای تحوّل‌آفرین از وفاق قدرت سیاسی (امپراتور) با قدرت دینی (کلیسا) آغاز شد و در اثر همین وفاق سیاسی ـ مذهبی، مدّتی طولانی به حیات خود ادامه داد. 🔸حاکمیت کلیسا و پادشاهان مطلقه در قرون وسطا جامعه ای پدید آورده بود که حقوق و مسئولیت های فرد توسط جایگاه وی در سیستمی طبقاتی و سلسله مراتبی تعیین می شد، ویژگی اصلی این جامعه فئودالیسم بود. ملاکان بر دهقانانی که فاقد زمین بودند حکومت می کردند. آب و خاک تنها شکل مشخص شخصیت و ثروت بود. و مالکیت آنها به صورت مادام العمر به طبقه ای خاص به نام حکام و نجباء تعلق گرفته بود. مالکین از قدرت فوق العاده ای نسبت به رعیت برخوردار بودند. رعیت متعهد به خدمت به آنها و ضمانت خدمتگذاری رعیت و بقای آداب و رسوم فئودالی به عهده مالکین بود. توارث و انتقال زمین به فرزندان مالکین موجب بقاء و استمرار این نظام شده بود. وظایف اداری و قضایی بین پادشاه، کلیسا، و نجباء و روحانیون تقسیم شده بود. حفظ نظم داخلی و رفع تهدیدات به عهده نجباء و فئودال های محلی بود. مقامات کلیسا که حامی نظام اجتماعی و سیاسی فئودالی بودند، با طرفداری از وضع موجود اجازه هیچ انحراف و تغییری نمی دادند. 🔹کلیسای کاتولیک در مقابل قدرتهای غیر متمرکز سیاسی از اقتدار بالایی برخوردار بود، به گونه ای که قادر به عزل پادشاه و حکام محلی بود. پاپ به عنوان قائد اعظم کلیسا، صاحب این حق مسلم بود که هر کدام از مسیحیان حتی شاهان را که مفسد و طاغی تشخیص می داد از حلقه مسیحیت طرد و رسما آنها را نکفیر و مجازات کند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و چهارم: ادامه انگیزه های سیاسی و استعماری: 🔰 با وجود اینکه در نیمه دوم قرن بیستم رنگ و بوی استعماری مطالعات اسلامی و شرقی کمتر و انگیزه های علمی آن قوی تر شده است، این اعتقاد هنوز طرفدارانی دارد که مطالعات جهان سوم شناسی ها و رشته های فرعی و تخصصی تر آن که از بعد از جنگ جهانی دوم باب شده، همه محصول تحولات سیاست داخلی و خارجی در کشورهای بزرگ غربی و به ویژه آمریکاست و شرق شناسی به موازات تغییرات و تحولات در مناسبات سیاسی بین المللی متحول شده است و تضعیف مسلمانان و جلوگیری از تجدید حیات واقعی اسلام هنوز هم هدف اصلی مراکز اسلام شناسی در اروپا و آمریکاست و بسیار دشوار است که استشراق که از نظر تاریخی وابسته به استعمار یا تبشیر مسیحی بوده است رابطه ای بر اساس شناخت واقع بینانه و منصفانه ی طرف مقابل ( شرق اسلامی) ایجاد نماید. دامنه ی فراخ و سیطره ی همه جانبه ی اهداف استعماری شرق شناسی و اسلام شناسی سبب شده است که آثار مستشرقانی که با ذوق و علاقه ی شخصی و به دور از وابستگی ها و اغراض سیاسی به شناخت اسلام و شرق پرداخته اند نیز خواه نا خواه و مستقیم یا غیر مستقیم در اختیار سیاست ها و دولت های توسعه طلب غربی و آمریکایی قرار گیرد. 🔻شایسته است این بخش را با اظهار نظری از فرمایشات حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) به پایان رسانیم: [ از وقتی که غربیها راه پیدا کردند به شرق، از سالهای بسیار قدیم، شاید حدود قریب سیصدسال که اینها راه پیدا کردند ایران را و شرق را، تنها نه ایران را، همه شرق را مطالعه کردند. یک قسم مطالعات در خصوص زمینهای اینجا، معادن اینجا، ذخایر زیرزمینی این ممالک شرقی، این یک قسم مطالعات بوده است که در آن وقتی هم که این وسایل نقلیه حالا نبوده است، درتاریخ است که اینها با شتر می رفتند و حتی آن بیابانهای بی آب وعلف را هم گردش می کردند و لابد نقشه برداری می کردند و معادنی که در این ممالک است، آنها با نقشه برداریها و با وسایل علمی که داشتند اطلاع بر آنها پیدا می کردند. 🔸من در یک سالی که (خیلی سابق) همدان بودم، یکی از آشنایان ما یک ورقه ای آورد که تقریبا حدود یک متر بیشتر در یک متر بیشتر؛ این راجع به نقشه همدان بود که آنها نقشه کشی کرده بودند و روی آن نقشه، نقطه های به رنگ دیگر زیاد بود. آن آقا که این را آورد گفت: این نقطه ها هریک علامت این است که در این ده، در این بیابان، یک معدنی است؛ یک ذخیره زیرزمینی هست؛ این یک قسم از مطالعاتشان بوده است که بفهمند این ممالک شرقی چه دارند؛ چه چیزهایی هست که می شود از آنها استفاده کرد وچپاول کرد. یک مطالعات دیگر راجع به عقاید این مردم بوده است و اینکه این عقایدی که اینها دارند تا چه حدود می تواند فعالیت داشته باشد وتا چه حدود می تواند جلوگیری کند از چپاولگری، که این هم یک مطالعات دامنه داری اینها در این معنا داشتند. یک صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحیات گروههای مختلفه ای که در این ممالک بوده است که حالا مملکت خودمان را حساب کنیم ایلهایی که در مملکت ما بوده، عشایری که بوده است، مطالعه کرده اند. در بین این عشایر رفته اند، با آنها صحبت کرده اند، روحیات آنها را مطالعه کرده اند که ببینند که اینها هرکدام را چه جور می شود مهار کرد. اینها چیزهایی بوده است و بیشتر از اینها که مطالعه کرده اند وشرق را تماما مطالعه کرده اند که باید چه جور این شرق را چاپید و چه قدرتهایی می تواند جلو این چاپیدن را بگیرد و چه جور باید این قدرتها را مهار کنند که نتوانند.] (صحیفه نور ج 8 ص 26) 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت هجدهم ادامه بحث... 🔰 از نظر اعتقادی، تشکیلات کلیسایی قرون وسطی بر جزم گرایی و اقتدار استوار بود، جستجو و پیگیری علل احکام صادره از کلیسا غیرقانونی و جرم بود. احکام بدون چون و چرا باید مورد اطاعت قرار می گزفتند. احکامی همچون: کلیسا خطا نمی کند، زمین مرکز کائنات است، انسانها از طریق عادی به حقایق نمی رسند، هدف سیاست باید جلب رضایت خداوند باشد؛ از جمله احکام جزمی و غیر قابل خدشه کلیسا به شمار می آمد. 🔻علاوه بر این کلیسا چون خود را وارث وحی آسمان و معرفت دینی می دانست، خود را فارغ و بی نیاز از دیگر انواع معرفت احساس می کرد. به‌ نظر می‌رسد این دو مظهر قدرت لازم می‌دیدند که به‌ منظور ثبات موقعیت خود، با یکدیگر آشتی کنند، امّا این هرگز بدان معنا نبود که امپراتوری سیاسی غرب، به حکومت دینی تبدیل شده باشد یا اینکه قوانین مدنی آن، رنگ مذهبی به خود گرفته باشد. در واقع کلیسا هیچ‌گاه قدرت سیاسی را تصاحب نکرد و اصولاً همچنانکه بیان خواهد شد، بر اساس موازین دینی، مسیحیت نمی‌توانست به این مهم دست یابد، امّا در عین حال کلیسا توانست قدرت سیاسی را تحت کنترل خود درآورد. 🔸ظاهراً روشنفکران غربی که به تازگی در پایانه قرون وسطی از موقعیت‌ اجتماعی برخوردار شده بودند، فرصتی به‌دست آوردند تا گناه تمامی نارسایی‌های دوران میانی را بر دوش کلیسا و دین مسیحیت بگذارند. در صورتیکه انصاف قضیه بر اساس مستندات تاریخی این است که جریان‌های سیاسی و مذهبی هر دو در ایجاد نارسایی‌ها مقصّر بوده‌اند. امّا باید به این حقیقت و واقعیت غیر قابل انکار اعتراف نمود که در سده‌های نفوذ و قدرتمندی کلیسا در غرب، کلیسا در دو بعد علمی و عملی برخلاف جهت فطرت الهی انسان‌ها گام برداشت. 🔹ارباب کلیسا به کتاب مقدّس مسیحیت قداست می‌بخشیدند، در صورتیکه تعالیم آن ساخته و پرداخته انسان‌ها بود و راهی به ‌سوی وحی نداشت و علاوه بر آن، با علوم حسّی نوظهوری که هر روز در هر حال گسترش و توسعه بود در تعارض جدّی قرار می‌گرفت. در نتیجه کلیسا نه‌ تنها از پشتوانه خطا ناپذیری چون وحی بی‌بهره بود؛ بلکه قادر نبود پشتوانه علوم حسّی را نیز به‌دست آورد و فرهنگ دین‌گریزی تا آنجا اوج گرفت که وقتی نوبت به «نیچه» رسید، با اعلام این مطلب که «خدا مرده است!»، مرگ خدای مسیحیت را اعلام کرد و یا «لاپلاس» آن‌قدر به علوم تجربی مغرور گردید که اظهار می‌داشت هیچ نیازی به فرض وجود خداوند نمی‌باشد!! چراکه طبیعت، توسط قوانین مکانیکی اداره می‌شود. 🔻این در حالی بود که در میان دانشمندان بعد از رنسانس، گالیله، نیوتن و رابرت بویل با حفظ اصول و باورهای مذهبی خود به نوعی کوشیدند تا راه حل‌هایی را در خصوص تعارض علم و دین ارایه دهند و در این شرایط حسّاس که تعارض میان علم و دین، نه‌ تنها هیچ موضع فعّالی از ارباب کلیسا، مشاهده نمی‌شد؛ بلکه مواضع آنها صرفاً به تدافع و انفعال و تهدید دانشمندان خلاصه می‌گردید. عده‌ای را به زندان و جرایم نقدی و تعدادی را به اعدام محکوم می‌کردند و یا پس از تکفیر در آتش می‌سوزانیدند یا گرفتار بدترین شکنجه‌ها می‌ساختند و یا تبعید می‌کردند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و پنجم: 🔰 انگیزه های علمی: از قرن هجدهم میلادی بدین سو، در فضای آکنده از روح بدبینی نسبت به اسلام و مسلمانان، نمونه هایی از اظهارنظرهای منصفانه و به دور از کینه توزیها در پاره ای اندک از آثار اسلام شناسان بروز یافت که بعدها به یک جریان نسبتا قوی تبدیل شد. این نگاه منصفانه و واقع بینانه نسبت به دین اسلام رفته رفته جریانی نو و مستقل در مطالعات اسلامی و شرقی پدید آورد که دل در گرو اهداف تبشیری و سیاسی استعماری نداشت و وجه نسبتا غالب مطالعات اسلامی در نیمه دوم قرن بیستم شد. این گرایش که احتمالا نوعی بازنگری عالمانه در مسیر مطالعات اسلامی در غرب و از مهمترین دستاوردهای عصر روشنگری اروپا محسوب می شد، از همان قرن نوزدهم در مراکز علمی و دانشگاهی مشهود بود. 🔻تقویت این قسم از مطالعات شرقی و اسلامی در غرب به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم بدین سو سبب شده این دوره را «مرحله تحقیق علمی» در مطالعات اسلامی بنامند، که ریشه در عواملی به شرح زیر دارد: الف) کاهش نیاز غرب به شناخت شرق به روش سنتی و گرد آمدن انبوهی از اطلاعات مورد نیاز آنها طی دهه ها و سده های گذشته و ذخیره ی آنها در مراکز اسناد و کتابخانه ها. انکار نباید کرد که هنوز هم دستگاه های سیاسی و امنیتی اروپا و آمریکا از طریق پایان نامه های دانشجویان شرقی اطلاعات مورد نیاز خود را گردآوری می کنند و این دانشجویان نیز عموما در گروه های شرق شناسی تحصیل می کنند. ب) افزایش حضور دانشمندان مسلمان در دانشگاه های اروپا و آمریکا و مشارکت آنها در ارائه ی دروس اسلام شناسی که طبعا عرضه ی اسلام را برای اقشار فرهنگی غرب متفاوت کرده است. ج) پیشرفت چشم گیر ابزار های ارتباط جمعی و سیطره ی غرب بر آنها به گونه ای که غربی ها با تکیه بر این ابزار موثر و کارآمد، افکار عمومی مسلمانان را در اختیار دارند و برای تحقق اهداف خود به اهرم مطالعات اسلامی نیازی ندارند. د) افزایش گفتگو و مراودات علمی از طریق همایش ها و مجله ها و دعوت برای تدریس و مانند آن، میان رهبران دینی اسلامی و مسیحی که به تعاطف و هماهنگی میان آنها می انجامد. 🔸بدین ترتیب، گرچه هدف و رسالت شرق شناسی و مطالعات اسلامی از آغاز جستجوی حقیقت نبود، این هدف در روندی تاریخی و پس از عبور از بستری صلیبی و استعماری بتدریج در جریان شرق شناسی پدید آمد. در حقیقت انگیزه های شرق شناسی دارای یک توالی تاریخی بوده و در هر دوره یکی از انگیزه ها انگیزه حاکم بوده است. ولی با وجود این، باید تاکید کرد که در هر دوره ای یک انگیزه غالب بوده است. این امر به معنای رخت بربستن دیگر انگیزه ها نیست و اکنون نیز چه بسا در فعالیتهای کنونی شرق شناسی و اسلام شناسی، همه ی این انگیزه ها را بتوان سراغ گرفت. سایه اغراض و اهداف غیرعلمی مستشرقان هنوز سنگینی خود را تا آنجا بر ذهنیت مسلمانان تحمیل کرده است که عده ای معتقدند مستشرقان واقع بین و حقیقت جو در حاشیه قرار دارند. برخی از شرق شناسان منصف که در تحقیقات خود به حقانیت اسلام پی برده اند، گاه آشکارا اسلام آورده اند و به دفاع از حقیقت اسلام پرداخته اند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت نوزدهم 🔰عملکرد ننگین و خشونت‌ بار کلیسا در قرون وسطی علاوه بر نارسایی در بعد نظری، در بعد عملی نیز کلیسا برای مشارکت در قدرت حکومت‌های مختلف، به توجیه ستم‌ ها و ظلم‌های آنان پرداخت. بنابراین، توجیه ظلم و سرانجام، هم ‌نوا‌ بودن با حکومت‌های جابرانه، ره‌آورد حاکمیتی بود که به دروغ داعیه دیانت داشت. آن‌چنان که نوشته‌اند، تفتیش عقاید و سانسور و سپس سوزاندن افراد در آتش، یکی از رفتارهای معمول و بسیار ننگین ارباب کلیسا در انتهای قرون وسطی و ابتدای رنسانس بود که عاقبت به نهضت پروتستانتیزم انجامید. 🔻کلیسا محاکمی به نام «انگیزسیون» یا «تفتیش عقاید» به‌ وجود آورد که نام این محاکم از وظیفه‌ای که به ‌عهده آنها گذاشته شده بود، حکایت می‌کرد. این فشار شدید بر اندیشه‌ها که از قرن ۱۲ آغاز گردید تا قرن ۱۹ در کشورهای فرانسه، انگلستان، آلمان، هلند، پرتقال، لهستان و اسپانیا اعمال می‌گردید. 🔸ویل دورانت می‌نویسد: «محکمه تفتیش عقاید، قوانین و آیین دادرسی خاص به خود داشت، پیش از آنکه دیوان محاکمات آن در شهری تشکیل شود، از فراز منابر کلیسا‌ها فرمان ایمان را به گوش مردم می‌رسانیدند و از مردم می‌خواستند که هر ملحد، بی‌دین و بدعت‌گذاری را که سراغب دارند، به اطلاع اعضای محکمه تفتیش برسانند و آنها را به خبرچینی و متّهم ‌ساختن همسایگان، دوستان و خویشاوندان تحریص و تشویق می‌کردند. 🔹به خبرچینان، قول رازپوشی کامل و حمایت داده می‌شد و آن‌کس که ملحدی را می‌شناخت و رسوا نمی‌ساخت و او را در خانه خویش پنهان می‌داشت، به لعن و تکفیر و نفرین گرفتار می‌گشت. طرق شکنجه‌ در جاها و زمان‌های مختلف متفاوت بود، گاه دست‌های متّهم را به پشتش می‌بستند و سپس او را به آنها می‌آویختند. ممکن بود که او را ببندند چنان‌که نتواند حرکت کند و آنگاه چندان آب در گلویش بچکانند که به خفگی افتد، ممکن بود که طنابی چند بر اطراف و بازوان و ساق‌هایش ببندند و چندان محکم کنند که در گوشت‌های تنش فرو رود و به استخوان‌ها برسد.» و هم او می‌گوید: «تعداد قربانیان از سال ۱۴۸۰ تا ۱۴۸۸ م یعنی در مدت هشت سال، بالغ بر ۸ هزار و ۸۰۰ تن سوخته و ۸۶ هزار و ۴۹۴ تن محکوم به مجازات‌های سنگین دیگر بوده است. در سال ۱۴۸۵ م تنها در کومر ۴۱ زن به جرم جادوگری سوزانده شدند و از سال ۱۴۸۰ تا ۱۸۰۸ م بالغ بر ۳۱ هزار و ۹۱۲ تن سوخته و تعداد ۲۹۱ هزار و ۴۵۰ تن به مجازات‌های سنگین محکوم گردیدند» ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 مطالعات اسلامی در غرب ✍🏼 قسمت بیست و ششم 🔰 تاثیر مطالعات اسلامی در جهان اسلام و موضع بایسته نسبت به آن تعداد آثار تالیف شده از سوی مستشرقان را درباره شرق از اوایل قرن نوزدهم تا نیمه قرن بیستم، شصت هزار کتاب شمرده اند. بخش اعظم این آثار مربوط به اسلام و سرزمین های اسلامی است. مطالعات دیرپای اسلامی در مراحل اولیه ی خود تنها غربیان را مورد خطاب قرار می داد و نتایج مطالعات در محیط های فرهنگی و سیاسی غربی مورد توجه و استفاده قرا می گرفت؛ ولی به تدریج از طریق راههای نفوذ غرب در شرق به محیط های شرقی هم راه یافت و خواسته یا ناخواسته تاثیرات خاص خود را گذاشت. 🔻حتی برخی از مستشرقان به عضویت نهادهای علمی مسلمانان، مانند «مجمع اللغه العربیه» در آمدند که این امر نگرانی برخی از مسلمانان را از گسترش تاثیر و نفوذ مستشرقان در میان مسلمانان برانگیخته است. در پی گسترش حضور مسلمانان در نهادهای علمی غربی و تربیت و درس آموزی آنها در این نهادها، این تاثیر به صورتی ریشه دارتر و پر دامنه تر رخ نمود و اکنون موضع ما نسبت به مطالعات شرق شناسی هرچه باشد، این واقعیت را نمی توانیم انکار کنیم که شرق شناسی و مطالعات اسلامی، سنت ریشه داری است که در هرکسی که به شکلی با آن سرو کار دارد، هم در جنبه های مثبت و هم در جنبه های منفی، به این شرح تاثیرگذار بوده است: 🔸ایجاد شبهه و رواج افکار نادرست درباره اسلام یکی از پیامدهای انتشار آثار مستشرقان در میان مسلمانان، رواج افکار نادرست درباره اسلام است و اسلام شناسی چون حجابی، به جای آنکه به شناساندن اسلام بینجامد، چهره ی راستین اسلام را در خفا نگاه داشت. این تاثیر در محیط های دانشگاهی بیش از محیط های سنتی، آموزش علوم دینی بوده است. همانگونه که اسلام شناسان غربی از درک درست اسلام عاجز بودند، شاگردان و تربیت یافتگان مکتب آنها نیز بر مسیر آموزگاران خود رفتند و همان افکار نادرست را پذیرفتند و رواج دادند و وقتی آثار این مستشرقان متن درسی حوزه های مختلف تحصیلی را در کشورهای اسلامی، از جمله کشور خودمان تشکیل می دهد. 🔹طبیعی است که حتی دانش آموختگان دانشگاه های داخل کشور نیز تاریخ و فرهنگ اسلامی را آن گونه می فهمند که اسلام شناسان غربی آن را فهمیده اند. شبهات مربوط به تاثیر پذیری دین اسلام از آداب و آئین ها و آموزه های بشری، شبهات مربوط به عصمت پیامبر(ص)، محدود کردن دستاوردهای تمدن اسلامی به جنبه های مادی و فیزیکی نمدن و غفلت از دستاوردهای معنوی که جوهره اصلی تمدن اسلامی به حساب می آید، برجسته کردن تمدن ها و فرهنگ های بومی پیش از اسلام به منظور کاستن قدر و منزلت تمدن اسلامی و بی اعتقادی به ارتباط وثیق دین و جامعه سازی، به ویژه از طریق سیاست، از نمونه های تاثیرات منفی است. رواج این نوع شبهه ها و رسوخ این مفاهیم نادرست در عمق جان تحصیلکردگان و نخبگان یکی از مشکلات کنونی جهان اسلام است. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 سیر روشنفکری در ایران و غرب ✍🏼 قسمت بیستم ادامه بحث عملکرد ننگین و خشونت بار کلیسا... 🔰 جرج سارتون متخصّص و قهرمان معروف۳ تاریخ علم، در کتاب «شش بال علم» بحثی تحت عنوان «جادوگری» بازکرده است و نشان می‌دهد که کلیسا به ‌نام مبارزه با جادوگری چه جنایاتی مرتکب شده است. جرج سارتون از کتابی به نام «چکش ساحران» نام می‌برد که توسط دو نفر کشیش دومینیکی به اشاره پاپ اینوست هشتم (۱۴۸۴ تا ۱۴۹۲ م) نوشته شد و در حقیقت دستورالعمل تفتیش عقاید متّهمان به زندقه و جادوگری بود. «نیکولارمی» بازرس عقیده لورن، مسبب سوزاندن نهصد جادوگر در آتش ظرف مدت ۱۵ سال (۹۰ ـ ۱۵۷۵ م) شد. وی مرد باوجدانی بود! و در آخر عمر از آن جهت که از کشتن چند کودک چشم پوشیده بود، خود را گناهکار احساس می‌کرد، مگر کسی حق دارد از کشتن بچه افعی خودداری کند؟ اسقف «ترز پتر بینزفلد» فرمان مرگ ۶ هزار و ۵۰۰ نفر را صادر کرده بود. 🔻زمینه حمله به کلیسا و نهادهای دینی در ابتدا از طرف فیلسوفان و دانشمندان علوم جدید از قرن پانزدهم با اکتشافات آنها فراهم شد. کپرنیک نظریه کلیسایی مرکزیت زمین در کائنات و چرخش خورشید به دور آن را که بر اساس فیزیک بطلمیوسی پذیرفته شده بود و اینکه ستارگان عالم در هفت طبقه و فلک قرار دارند را رد کرد. کپلر در ادامه، دایره ای نبودن مسیر گردش ستارگان را کشف و گالیله مطالعات آنها را گسترش داد. اثبات این نظریه ها به همراه کشف نیروی جاذبه توسط نیوتن عملا نشان داد که فقط کلیسا قادر به فهم حقایق نیست و برخی حقایق کلیسایی اشتباه می باشند. 🔸واکنش کلیسا در قبال چالش جدید علمای طبیعی، شدید و غیر واقعی بود. به گونه ای که با نامقدس خواندن علوم خارج از کلیسا و تکفیر دانشمندان و مبتکران جدید، آنها را در دادگاههای تفتیش عقاید محاکمه نمودند. دراین سال‌های سیاه، گالیله به‌ خاطر افکار علمی اش تا یک قدمی مرگ رفت. در سال ۱۶۴۷ م گابریل داسالو، پزشک آزاداندیش نیز به سرنوشت گالیله دچار شد، امّا به‌وسیله حامی خود، از شرّ محکمه تفتیش عقاید، مصون ماند، او معتقد بود که: «مسیح خدا نبود؛ بلکه پسر یوسف نجّار بود». 🔹در نیمه قرن نوزدهم، وقتی قانونی در مورد حقّ دخالت کلیسا در امر آموزش فرانسه مطرح گردید، در جریان مذاکرات، ویکتور هوگو طیّ خطابه‌ای، پیشینه ننگین کلیسا را چنین مطرح کرد: «کلیسا بود که پرینلی را به‌خاطر این سخن که: «ستارگان از جای خود نمی‌افتند»، با ضربات شلاق مجروح کرد، کامپالانا را به‌خاطر آنکه از وجود دنیاهای بی‌شمار دم زده بود، به جرم دخالت در اسرار آفرینش، ۲۷ بار به زندان و شکنجه محکوم کرده، گالیله را به‌خاطر اعتقادش به گردش زمین به زندان افکند، کریستف ‌کلمب را به‌خاطر کشف سرزمینی که درتورات ذکر نشده بود، زندانی می‌کند، پاسکال را به‌ نام مبانی مذهب، مونتنی را به‌ نام مبانی اخلاقی و مولیر را به‌ نام مبانی مذهب و اخلاق تکفیر می‌کند. هرکس قانون هیات آسمانی را کشف می کرد، گناهکارش می خواندید. هرکس ستاره ی تازه ای می یافت، کافرش می خواندید». ادامه دارد 🆔 @Jarianshenasi