eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3.1هزار دنبال‌کننده
844 عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت ششم 🔰 ادامه تقسیم مارکس از جامعه بشری ♦️جامعه‌ی فئودالی در این دوره ارباب و رعیت بوجود آمد (دهقان روی زمین کار می‌کرد). بعد از مدتی عده‌ای از افراد کیسه‌ای را به پشت خود یا اسب خود می‌انداختند و به دنبال آنچه که ندارند و مبادله با آنچه که زیاد دارند به این طرف و آنطرف می‌رفتند و به این ترتیب پیله‌وری و تجارت اختراع شد (پول هم همین موقع اختراع شد). در نتیجه وسایل و ابزارهایی برای راحتی مبادله مانند چرخ و گاری و... اختراع شد و مراکزی بوجود آمد که تجارت و مبادله در آنجا صورت می‌گرفت که کم کم با وسعتی که پیدا کردند تبدیل به شهر شدند و تشکیلات شهری روز به روز برای زندگی راحت و جمع‌آوری ثروت و اعمال قدرت مناسب‌تر می‌شد تا آنجا که علاوه بر بازرگانان و صنعت‌گران – صاحبان اراضی و املاک هم رو به سوی شهرها می‌آوردند و از طرف دیگر با توسعه‌ی وسائل کشاورزی مانند تراکتور و.... دیگر احتیاجی نبود که مثلا ۱۰ نفر روی یک زمین کار کنند یک نفر بهتر و سریع‌تر از آنان می‌توانست کاری را انجام دهد. در نتیجه عده‌ای بی‌کار شدند و هجوم به سوی شهرها بردند و پیشه‌وری (آهنگری) را آغاز کردند در نتیجه جامعه تبدیل به سرمایه‌داری (بورژوازی) شد. 🔹جامعه‌ی سرمایه‌داری با وقوع انقلاب صنعتی که به پیدایش ماشین بخار و نخ‌ریسی انجامید باعث رونق شهر و توسعه و تسلط صنایع ماشینی و کارخانجات بزرگ شد _در برابر به جای کارگاه‌های کوچک با تعداد کمی کارگر_ تعداد زیادی کارگر استخدام می‌کرد و مزد می‌پرداخت و صنعت بیش از گذشته احتیاج به کارگر داشت. چون کالاها را بهتر و ارزان‌تر از قدیم می‌ساختند_ پیشه‌وران را از بین بردند و باعث شدند که میلیون‌ها کارگر کارخانه‌های بزرگ گردهم آیند 🔸مارکس در اینجا بحثی را با عنوان «ارزش اضافی» مطرح می‌کند و به توضیح آن می‌پردازد: ۱. کارفرما مدت کار را افزایش می‌دهد بدون افزایش حقوق. مثلا: کارگر به جای ۸ ساعت ۱۰ یا۱۲ ساعت کار می‌کند و این سود کار اضافی را کارفرما با عدم پرداخت دستمزد حقیقی یا عدم افزایش دستمزد از آن خود می‌کند. ۲. سرمایه‌دار کالایی را که کارگر روی آن کارکرده در بازار گران‌تر و یا چند برابر قیمتی که برای آن خرج کرده_می‌فروشد که. مارکس آن را حق غصب شده کارگر می‌داند و باعث افزایش سرمایه‌ی کارفرما (سرمایه‌دار) می‌شود و در نتیجه این فشار و بی‌عدالتی_ کارگران را از خود بیگانه و شئی‌گونه می‌کند. ♦️با رشد ابزار تولید (صنعتی شدن) یک نفر می‌توانست کار ۱۰ نفر را بهتر و بیشتر انجام دهد پس تولید زیاد می‌شود و در نتیجه عده بیکار و بی‌پول می‌شوند و مصرف کم می‌شود و در نتیجه قیمت‌ها کاهش پیدا می‌کند و سرمایه‌داران کوچک خود به خود از بین می‌روند (ورشکسته می‌شوند) و تنها سرمایه‌داران بزرگ می‌مانند که ناچارند بازارهای خارجی را برای کالاهای‌شان در دست بگیرند که مرحله‌ی امپریالیسم (آخرین مرحله‌ی سرمایه‌داران) است. با پر شدن بازارهای خارجی نظام سرمایه‌داری دچار تزلزل می‌شود. این اتفاق همراه با خود آگاهی رسیدن کارگران نسبت به وضع جامعه و آنچه بین آنان و سرمایه‌داران بوده است منجر به اعتراض و انقلاب کارگران می‌شود و نظام سرمایه‌داری سقوط پیدا می‌کند. مارکس این آگاهی کارگران صنعتی (پرولتاریا) و انقلاب را جبری (یعنی در فرایند تاریخ اجتناب‌ناپذیر و حتمی می‌دانست ولی معتقد بود که انقلاب را باید با تحریکات و اقدامات سیاسی تقویت و رهبری کرد تا سریع‌تر به وقوع بپیوندد). ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۱ 🔰 ویژگی های مشترک میان فیلسوفان اگزیستانسیالیسم به رغم اختلافات متعددی که در میان فلاسفه ی اگزیستانسیالیست به چشم می خورد، چند ویژگی، تقریبا در سخن تمام یا اکثر ایشان وجود دارد که به طور گذرا، به آنها اشاره می کنیم: ♦️۱) اگزیستانسیالیست ها نوعا به گرایش تاریخی و پیشینه ی فکری توجه ندارند. آنان معتقدند هر فیلسوفی باید تفکر فلسفی را از خودش شروع کند و هیچ التفاتی به فلاسفه قبلی نداشته باشد؛ و اگر گاهی در مسئله ای به آرای فلاسفه ی قبلی باز می گردد، صرفا برای ارائه عیوب و نواقص موجود در آن است. نه برای گرفتن تایید از آنها یا توافق با صاحبان آن آراء. از این رو، در پاره ای نوشته ها، اگزیستانسیالیسم را فلسفه ی عصیان و شورش برضد فلسفه های پیشین معرفی کرده اند. 🔹۲) فلاسفه ی اگزیستانسیالیست معتقدند که باید به امور باطنی پرداخت، نه به حوادث خارجی. فلسفه ی حقیقی آن است که روشن کند چرا انسان از عدالت خوشش می آید و از ظلم ناخشنود است؟ چرا در ذهن بعضی از انسان ها وسوسه ی خودکشی خطور می کند؟ ناامیدی، اضطراب، عشق و ایمان چیستند؟ منشاء آنها چیست؟ و پرسش هایی از این دست. 🔸۳) از آنجا که فلاسفه ی اگزیستانسیالیست اهتمام زیادی به امور باطنی انسان دارند، روش اثبات مسائل مورد نظرشان مبتنی بر استدلال عقلی محض نیست؛ آن گونه که از فلسفه های سنتی انتظار می رود برای هر مسئله ای یک یا چند برهان عقلی اقامه کنند. روش این فلاسفه مبتنی بر شهود و مراجعه به تاملات درونی است. ♦️۴) بیان فلاسفه ی اگزیستانسیالیست، با روش متعارف در بین دیگر فیلسوفان متفاوت است. عموم اگزیستانسیالیست ها از ادبیات و هنر بسیار بهره می برند و مطالب خویش را در قالب داستان و نمایشنامه عرضه می کنند. برای نمونه به کتاب «ترس و لرز» کی یرکگارد و«تهوع» سارتر توجه کنید. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part09_خاطرات مستر همفر.mp3
7.32M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت نهم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده :
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت هفتم 🔰پیش‌بینی‌های مارکس ♦️۱. در کشورهایی که به نهایت صنعتی رسیده‌اند این انقلاب یکباره و در یک زمان نزدیک اتفاق خواهد افتاد مانند: انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا. ۲. در این مرحله کارگران با انقلابی که علیه سرمایه‌داری انجام داده‌اند دولتی مقتدر روی کار می‌آید تا از این انقلاب و دستاوردهای آن در مقابل دشمنان خارجی و داخلی محافظت کند. طبقه‌ سرمایه‌داری از بین می‌رود و مالکیت خصوصی ابزار تولید به دست دولت موقت سوسیالیستی می‌رسد (کارخانه‌ها، مزارع، زمین و جنگل و...) . ۳. از بین بردن پول و بانک که وسیله‌ای برای استثمار است. ۴. بعد از انقلاب صنعتی کردن شدید جامعه به رهبری دولت سوسیالیستی و به کمک کارگران برای وفور نعمت اتفاق می‌افتد که از ویژگی‌های یک جامعه‌ سوسیالیستی است. 🔹بعد از جامعه‌ سوسیالیستی نوبت به مرحله‌ جامعه‌ کمونیستی می‌رسد که در آن اتفاقات زیر رخ میدهد: ۱. تحلیل قوای دولت (مردم در این مرحله به چنان رشد و آگاهی رسیده‌اند که بدون نیاز به خشونت قواعد زندگی را رعایت کنند) اصول عشق و فداکاری برقرار خواهد شد. ۲. لغو تخصص که موجب تقسیم کار و بردگی می‌شود. ۳. بین المللی شدن کامل و عالم گیرشدن کمونیسم (جهانی شدن آن). با جذب کارگران و اتحاد آنها بر علیه سرمایه‌داران. 🔸و به دنبال آن یکسری عوامل فرعی نیز تغییر می‌کند از جمله: ۱. محو خانواده که اولین هسته‌ مالکیت است و عاملی برای انتقال ارث از پدر به فرزند می‌باشد. ۲. با از بین رفتن خانواده زن را هم که در خانواده اسیر و برده مرد است، از اسارت رهایی و با کار کردن در کارخانه‌ها با مردها برابر می‌شود؟! و مراقبت از فرزندان به عهده‌ جامعه می‌باشد (مهد کودک‌ها و...). ۳. تحلیل خود به خودی دین و رهایی از آن پس از سرکوب آن در دوران سوسیالیسم، عموم مردم از حالت از خود بی‌گانگی بیرون می‌آیند و به قدرت و توانایی خود در جامعه پی می‌برند و در نتیجه همه آزاد و برابر و در رفاه زندگی می کنند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
🔰 نواب مرا مجذوب خودش کرد یادی از در بیان مقام معظم رهبری ♦️من شاید پانزده یا شانزده سالم بود که مرحوم «نوّاب صفوی» به مشهد آمد. مرحوم نواب صفوی برای من، خیلی جاذبه داشت و به کّلی مرا مجذوب خودش کرد. هر کسی هم که آن وقت در حدود سنین ما بود، مجذوب نوّاب صفوی می شد؛ از بس این آدم، پُرشور و بااخلاص، پر از صدق و صفا و ضمناً شجاع و صریح و گویا بود. من می توانم بگویم که آن‌جا به طور جدّی به مسائل مبارزاتی و به آنچه که به آن مبارزه سیاسی می گوییم، علاقه‌مند شدم. 🔹البته قبل از آن، چیزهایی میدانستم. زمان نوجوانىِ ما با اوقات «مصدّق» مصادف بود. من یادم است در سال ۱۳۲۹ وقتی که مصدّق تازه روی کار آمده بود و مرحوم «آیةالله کاشانی» با او همکاری می کردند - مرحوم آیةالله کاشانی نقش زیادی در توجّه مردم به شعارهای سیاسی دکتر مصدّق داشتند - لذا کسانی را به شهرهای مختلف می فرستادند که برای مردم سخنرانی کنند و حرف بزنند. از جمله در مشهد، سخنرانانی می آمدند. من دو نفر از آن سخنرانان و سخنرانی هایشان را کاملاً یادم است. آن‌جا با مسائل مصدّق آشنا شدیم و بعد، مصدّق سقوط کرد. 🔸در سال ۱۳۳۲ که قضیه ۲۸ مرداد پیشامد کرد، من کاملاً در جریان سقوط مصدّق و حوادث آن روز بودم؛ یعنی من خوب یادم است که اوباش و اراذل، در مجامع حزبی که به دولت دکتر مصدّق ارتباط داشتند، ریخته بودند و آن‌جاها را غارت میکردند. این مناظر، کاملاً جلوِ چشمم است! بنابراین من مقوله‌های سیاسی را کاملاً می شناختم و دیده بودم؛ لیکن به مبارزه سیاسی به معنای حقیقی، از زمان آمدن مرحوم نوّاب علاقه‌مند شدم. بعد از آن‌که مرحوم نوّاب از مشهد رفت، زیاد طول نکشید که شهید شد. شهادت او هم غوغایی در دلهای جوانانی که او را دیده و شناخته بودند، به وجود آورده بود. در حقیقت سوابق کار مبارزاتی ما به این دوران برمی گردد؛ یعنی به سالهای ۱۳۳۳ و ۳۴ به بعد. (۱۴بهمن ۷۶/ دیدار و گفتگوی صمیمانه با جوانان) @rozaneebefarda 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۲ 🔰 مضامین مشترک در میان اگزیستانسیالیست ها چنانچه پیشتر گفته شد تنها عاملی که چه بسا بتواند همه ی فلاسفه و اندیشمندان اگزیستانسیالیست را، به رغم اختلافات بسیاری که از جهات مختلف با هم دارند، زیر عنوان اگزیستانسیالیست جمع کند، مضامین و مطالبی است که آنان به گونه ای در سخنانشان آورده اند؛ گرچه در تفسیر، تحلیل و توضیح آن مضامین، هنوز هم اختلاف نظر دارند. ♦️تفرد انسانی اگزیستانسیالیست ها معتقدند نظام های فلسفی، همه ی امور، از جمله انسان را در چهارچوب و مقولات خاصی می گنجانند. به تعبیر دیگر، همه ی امور را با دید«کلی» و «ماهوی» می نگرند. این نوع نگرش، از این جهت دچار اشکال است که در آن، فرد فدا می شود؛ یعنی از فرد، حتی به منزله ی فردی از یک ماهیت کلی بحث نمی شود. در نظر فلاسفه ی اگزیستانسیالیست، نباید فردانیت انسان، در هیچ امری مضمحل شود. اینان برای تفرد انسانی اهمیت ویژه ای قائل اند. حفظ تفرد انسانی، افزون بر جنبه ی نظری و فلسفی اش، جنبه ی عملی نیز دارد. اگر انسان فردیت خود را کنار گذارد و آن گونه رفتار کند که دیگران می کنند یا صنف و طبقه ی او اقتضاء دارد، در حقیقت، شخص و شخصیت انسانی خود را در وجود دیگران مضمحل کرده است. آنچه فلاسفه ی اگزیستانسیالیست بدان سفارش می کنند، این است که انسان باید تا حد ممکن به گونه ای عمل کند که مقتضای طبع اوست، نه اینکه کارهای ما به گونه ای باشند که توقع و انتظار دیگران برآورده شود. خلاصه اینکه تاکید اگزیستانسیالیست ها بر فردیت، هم برای نفی نظام های سنتی فلسفی است در بعد نظری، وهم برای نفی توده ای شدن انسان است در بعد عملی. ادامه دارد... 🔹درون ماندگاری اگزیستانسیالیست ها معتقدند هر فرد انسانی درون ماندگار است؛ یعنی در خود می ماند و هیچ گاه بر دیگران ظاهر نمی شود. هیچ کس نمی تواند فرد دیگری را بر ملا کند. دیگران به «نمود» شخص دیگر واقف می شوند و از «بود» او کاملا بی خبرند. در اینجا اگزیستانسیالیسم به پدیدارشناسی نزدیک می شود. مسائلی همچون حب و بغض و امور نفسانی ما به پدیدار اشیاء تعلق دارد، نه به امور واقعی. پس از این جهت نیز انسان از نمود اشیاء که در درون خودش محقق است، فراتر نمی رود و در درون خویش باقی می ماند. 🔸گزاف بودن جهان اگزیستانسیالیست ها معتقدند هیچ دلیلی برای« بودن» جهان وجود ندارد. جهان هست، چون هست. همچنین برای چگونگی جهان نیز اقامه ی دلیل لازم نیست. این عقیده مورد قبول اگزیستانسیالیست های الهی، مانند «گابریل مارسل» نیز هست؛ زیرا اینان نیز، وجود واجب الوجود را توجیه کننده ی این دو پرسش نمی دانند. البته این گزاف بودن در نظر اگزیستانسیالیست ها مطلوب است؛ زیرا معتقدند اگر برای«بودن» و «اینگونه بودن» جهان علتی در کار می بود، اختیار از دست انسان گرفته می شد؛ و ازآنجا که اختیار بالاترین ارزش را دارد، این پوچی و گزاف بودن مطلوب خواهد بود؛ هرچند همین پوچی برای انسان ها حیرت آور و اضطراب آفرین است؛ زیرا ما نمی دانیم چه چیز ضامن بقای این جهان است. و در نتیجه هر لحظه احتمال می دهیم جهان به پایان برسد و همین امر، موجب «دلهره ی وجود» می شود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
Part10_خاطرات مستر همفر.mp3
7.93M
🔰🔰 🎙عنوان : "خاطرات مستر همفر"(جاسوس انگلستان در کشورهای اسلامی) 🔺 قسمت دهم 👈 تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی 🎤گوینده : 📕 پایان کتاب
📚 بررسی جریانات مارکسیستی ✍🏼 قسمت هشتم 🔰 واقعیت‌های جامعه مارکسیستی اما آنچه که در واقعیت اتفاق افتاد: شعار کمونیست‌ها: (از هر کس به‌اندازه امکاناتش و به هر کس به‌اندازه‌ی نیازش). با این شعار توانستند توده‌ مردم را فریب دهند و دولت موقتی را که بعد از تزار در روسیه روی کار امده بود را کنار بزنند. در واقع این انقلاب در کشوری رخ داد که بر خلاف پیش‌بینی مارکس صنعتی نبود بلکه کشوری در شرایط نیمه فئودالی قرار داشت بود و همچنین چین نیز دارای همین ویژگی (دهقانی) بود. ♦️۱. این انقلابات در کشورهایی رخ داد که دوران فئودالی را پشت سر می‌گذاشتند. ۲. در جامعه‌ سوسیالیستی درست است که طبقه از بین رفت ولی طبقه‌ جدیدی بوجود آمد بنام طبقه‌ پرولتاریا که نماینده آن حزب کمونیست بود که وحشیانه‌ترین سرکوب و دیکتاتوری را انجام می‌داد. ۳. اختلاف کارگر ساده و ماهر از بین نرفت چون این عین بی‌عدالتی است. 🔹۴. مالکیت خصوصی از بین رفت ولی در دست قدرتی برتر از سرمایه‌دار قرار گرفت یعنی در دست دولت. ۵. ابتدا پول از بین رفت و واحد روزشمار کار بنام ترود بوجود آمد ولی چون بسیار ابتدایی و ساده بود و جوابگوی جامعه نبود دوباره پول روی کار آمد و بانک هم برای انتشار اسکناس روی کار آمد و در نتیجه‌ آن برقراری آزادی بازرگانی بوجود آمد. ۶. دولت نه تنها از بین نرفت بلکه بر عکس کشورهای سرمایه‌داری روز به روز قوی‌تر شد. 🔸۷. در مورد خانواده با افزایش بچه‌های رها شده و فساد و فحشا و اینکه بیش از نیمی از ازدواج‌ها منجر به طلاق شد به همین علت در سال ۱۹۴۹ محدودیت‌هایی را برای طلاق وضع کردند و مردم را تشویق به تشکیل خانواده کرده و آن را مایه افتخار دانستند. ۸. در زمینه وحدت جهانی با سیاست‌های غلط رهبران کشورهای کمونیستی تابع شوروی یکی پس از دیگری مستقل شدند مانند: یوگوسلاوی –مجارستان- چین و.... . ۹. مورد آخر اینکه مردم و کارگران نه تنها آگاهی به دست نیاوردند و از خود بیگانگی بیرون نیامدند بلکه بر اثر اطاعت مطلق و بی‌چون و چرا از دستورات حزب کمونیست در وضعی بدتر از دوران قبل و حتی کلیسا قرار گرفتند چون که حزب هر گونه تجسس و فکر را ممنوع می‌کرد. (قلعه‌ حیوانات نمونه‌ای اعتراض‌آمیز به این وضعیت تداعی شده در‌ اندیشه مارکسیست‌هاست). ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۳ 🔰 ادامه بحث مضامین مشترک... ♦️آزادی و انتخاب یکی از موضوع هایی که در آثار فلاسفه ی اگزیستانسیالیسم فراوان، درباره آن بحث و بررسی شده، مسئله ی آزادی است. هرقدر انسان آزادانه تر عمل کند، تفردش محفوظ تر است. آزادی ای که فلاسفه ی اگزیستانسیالیست بیشترین ارزش را برایش قائل اند، غیر از مفهوم سیاسی و عرفی آن است. اینان معتقدند انسان هر آنچه را بخواهد، میتواند. خلاقیت، راز آزادی است. انسان در حقیقت می تواند چیزی دیوسیرت یا خیر و زیبا و مفید بیافریند. 🔹موقعیت های مرزی اگزیستانسیالیست ها معتقد، ما انسان ها، در شرایط عادی و یکنواخت زندگی، بعضی زوایا و ویژگی های خویش را نمی شناسیم یا بد می شناسیم. مثلا اگر از خیلی ها پرسیده شود که آیا حسود هستید یا نه، پاسخ آنها منفی است، یا اگر از آنها بپرسیم شجاع هستید یا نه، پاسخ آنها مثبت است. همین اشخاص وقتی در موقعیت خاصی قرار می گیرند، برای خودشان معلوم می شود که مثلا حسودند یا شجاع نیستند. در موقعیت های استثنایی است که گوهر انسان و واقعیت درونی اش آشکار می شود. البته همهی فلاسفه ی اگزیستانسیالیست، در تعیین حدود و اوضاع مرزی ای که مورد بحث ماست، اتفاق نظر ندارند. 🔸ارتباط با انسان ها از امور کانون توجه عموم فلاسفه اگزیستانسیالیست، مسئله ارتباط انسان با انسان های دیگر است. آنان معتقدند هر فرد انسانی، در کنار سایر انسان ها هویت می یابد. یعنی چنین نیست که یک انسان بتواند، به صورت انفرادی عمل کند. تا انسان در جامعه نباشد، «فرد» نیست و «فردیت» ندارد. مشخصات فردی هرکس در جامعه بر می خیزد. برای شناخت خود هم، باید با دیگران ارتباط داشت. گویا دیگران آیینه اند، و هرکسی خود را در آن آیینه می بیند. اگر از اجتماع بیرون باشیم، حتی ضعف ها و قوتهای خودمان برایمان نامعلوم می مانند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت نهم 🔰خلاصه بحث و نتیجه گیری: ♦️مارکسیسم یکی از ایدئولوژی‌های غرب مدرن است که بر پایه آمیزه ماتریالیسم دیالکتیک با ماده گرایی جدلی با سوسیالیسم رادیکال بنا شده است. مارکسیسم بر پایه اعتقاد به نظریه پیشرفت به ارائه یک تئوری در خصوص چگونگی تحول زندگی اجتماعی- تاریخی جوامع بشری و قوانین حاکم بر آن می‌پردازد. مارکسیسم به عنوان یک ایدئولوژی درقلمرو اقتصاد به برقراری اقتصاد سوسیالیستی والغای مالکیت خصوصی معتقد است و در حوزه سیاسی قائل به حاکمیت دیکتاتوری پرولتاریا تحت رهبری حزب کمونیست و بر اساس ایدئولوژی مارکسیسم است. 🔹شاید بتوان مهمترین ویژگی‌های مارکسیسم در تفسیر رایج لنینیستی آن را اینگونه فهرست کرد: ۱. اعتقاد به ماتریالیسم به لحاظ هستی شناسی. ۲. اعتقاد به نسبی انگاری در حوزه معرفت شناسی واخلاق. ۳. اعتقاد به حاکمیت قوانین دیالکتیکی بر طبیعت، جامعه و تفکر انسانی ۴. اعتقاد به هدف دار بودن تاریخ و سیر آن به سوی یک غایت مشخص وازپیش تعیین شده یعنی تحقق جامعه بی طبقه کمونیستی. ۵. اعتقاد به اصالت عامل اقتصاد به عنوان موتور محرک اصلی تاریخ. ۶. اعتقاد به اینکه دولت، تجسم اراده طبقات حاکم است ودر همه ادوار تاریخ به استثناء جامعه کمون اولیه، دولت و طبقات اجتماعی متخاصم وجود داشته و دارند و با ظهور انقلاب کارگری و برقراری حاکمیت دولت سوسیالیستی (دیکتاتوری پرولتاریا) فاز اول کمونیسم که سوسیالسم است تحقق یابد و پس از طی یک دوره تکاملی از دل جامعه سوسیالیستی که مبتنی بر حکومت طبقه کارگر است جامعه کمونیستی پدید می‌آید که فاقد دولت و تضاد طبقاتی و مالکیت خصوصی است. 🔸طبق تئوری مارکسیسمی جوامع بشری تقریبا از مراحل تاریخی‌ای شامل: کمون اولیه، جامعه برده داری، جامعه فئودالی، جامعه سرمایه داری عبور کرده و به سوسیالیسم و فاز برتر آن کمونیسم می‌رسند. مارکسیسم، هم ادعای آن دارد که ایدئولوژی طبقه کارگر به عنوان انقلابی‌ ترین طبقه جامعه است و هم مدعی است که علم شناخت قوانین حاکم بر جامعه واندیشه انسانی است و بدینسان خود را به عنوان امری قطعی و یقینی مطرح می‌کند؛ حال آنکه این یقین گرایی به هیچ روی با روش شناسی و معرفت شناسی نسبی انگارانه آن سازگاری ندارد. ♦️مارکسیسم مخالف نظام سرمایه داری لیبرال است و خواهان الغای مالکیت خصوصی و برقراری اقتصاد با برنامه دولتی سوسیالیستی است. مارکسیسم اگر چه داعیه انقلابی گری علیه جامعه سرمایه داری دارد، اما به دلیل ماهیت مدرنیستی و اومانیستی که دارد، صورت سوسیالیسم مدرن را جانشین لیبرالیسم مدرن می‌کند و راه حل آن به هیچ روی خارج از مرز‌های مدرنیته را در نمی‌نوردد ولذا حقیقتا انقلابی نیست و اگر چه لیبرال – سرمایه داری را نفی می‌کند، نهایتاً به اثبات صورتی دیگر از مدرنیته و اومانیسم می‌پردازد. 🔹مارکسیسم یک ایدئولوژی بشرانگارانه و الحادی است که معتقد به حاکمیت قوانین برخاسته از عقل نفسانیت مدار بشر مدرن است منتها مارکسیسم به اصالت اراده معطوف به قدرت جمعی معتقد است درحالی که لیبرالیسم به اصالت حاکمیت اراده نفس فردی بشر باور دارد. مارکسیسم اگر چه شعار عدالت و نفی استثمار سر می‌دهد، اما در واقع با تأکید و خود بنیادی نفسانی بشر موج استثمار و از خود بیگانگی سرمایه سالارانه- منتها در شکل سرمایه داری دولتی به جای سرمایه داری خصوصی است. 🔸ایدئولوژی مارکسیستی پس از مرگ مارکس تغییرات زیادی را تجربه کرد و زیر شاخه‌هایی مثل مارکسیسم لنینیسم، مارکسیسم مائوئیسم، مارکسیسم نو ومارکسیسم تجدید نظر طلب در آن پدید آمد. مارکسیسم لنینیسم به دلیل در دست داشتن قدرت سیاسی در شوروی واروپای شرقی برای دهه‌ها به عنوان تفسیر غالب و اصلی مارکسیسم مطرح می‌شد. 🆔 @Jarianshenasi
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۶۴ 🔰اگزیستانسیالیست ها و مسائل اخلاقی و ارزشی اگزیستانسیالیست ها قواعد اخلاقی را که متضمن دستورهای کلی اند، نادرست می دانند. چون، اگر انسانها بخواهند خود را با این قواعد تطبیق دهند، در واقع، از آزادی خویش چشم پوشیده اند، در حالی که آزادی، مهم ترین ارزش انسان است. درفلسفه وجودی، قوانین و قواعد، تحمیل های بیرونی شمرده می شوند، و موجود انسانی را به زور در قالبی از پیش تعیین شده جای می دهند؛ و از این رو، او را از تحقق بخشیدن به خود اصیل و فریدش باز می دارند. ♦️بدین ترتیب، فلسفه ی وجودی به تشویق ان چیزی متمایل است که معمولا «اخلاق موقعیت» می نامند. مراد از اخلاق موقعیت این است که اصول، قوانین، دستورها و قواعد اخلاقی ای نداریم که به طور عام برای هرکسی معتبر باشد. هر موقعیت و شرایطی را باید خود شخص، به طور عینی و شخصی بررسی کند تا بفهمد در این موقعیت چه کاری درست است. معلوم است که هر موقعیت خاص، امری شخصی و تکرار ناشدنی است. بسیاری از فیلسوفانی که از اخلاق موضعی (موقعیت) دفاع می کنند، از کی یرکگارد و تا حدی از نیچه، الهام گرفته اند. 🔹ارزش های والا از دیدگاه اگزیستانسیالیست ها، آزادی، خلاقیت وعشق اند که آنها را می توان در تفرد یا «خود بودن» خلاصه کرد. انسان ها در مقام دستیابی به ارزش های اخلاقی مرسوم و سنتی، ارزش های سه گانه ی بالا را فدا می کنند. یعنی هرکسی پیش خود می اندیشد که چه عنوان و محمولی بر او منطبق است و رفتارش را مطابق با آن عنوان تنظیم می کند. 🔸از آنجائیکه اگزیستانسیالیستها ارزش های سنتی اخلاقی را نمی پذیرند، گاهی در نوشته ها و سخنان مخالفان، به نیهیلیسم یا پوچ گرایی متهم می شوند. لیکن باید گفت گرچه آنان ارزش های سنتی را نمی پذیرند، ارزش های دیگری را به جای آن ارزشهای سنتی می نشانند. پس نباید آنها را پوچ انگار دانست. اما اگزیستانسیالیسم مروج نوعی ناامیدی است و بر آن است که به هیچ وجه، زندگی رضامندانه امکان ندارد. آنان از این عدم تحصیل رضامندی، به « سرشت سوگناک زندگی» تغییر می کنند. به این طرز فکر، «فلسفه یاس» می گویند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
📚 بررسی جریانهای مارکسیستی ✍🏼 قسمت دهم 🔰 نگاهی به انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه انقلاب اکتبر که انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر، اکتبر سرخ، قیام اکتبر و انقلاب بلشویکی نیز خوانده می‌شود، فصل مهمی در تاریخ روسیه و دومین و آخرین حرکت بزرگ از انقلاب این کشور بود که سبب‌ساز به‌قدرت رسیدن حزب بلشویک در روسیه و برپایی نظام شورایی شد. این انقلاب جنبشی اعتراضی ضدامپراتوری روسیه بود که در سال ۱۹۱۷ رخ داد و نهایتا به سرنگونی حکومت تزارها و برپایی اتحاد جماهیر شوروی انجامید. مبانی این انقلاب برپایه صلح-نان-زمین استوار، و شعار آن داس، چکش و ستاره بود ♦️ انقلاب روسیه فصل مهمی از تاریخ روسیه است که در پی خودکامگی تزار، تنگدستی مردم و پیامد‌های مداخله‌ی روسیه در جنگ جهانی اول به وقوع پیوست و نهایتا به سقوط واپسین تزار روس انجامید. این انقلاب یکی از جنجالی‌ترین رویداد‌های سیاسی قرن بیستم قلمداد می‌شود؛ انقلاب خشونت‌آمیزی که به دودمان رومانوف‌ها و قرن‌ها سلطه‌‌گری تزارها پایان داد. در پی انقلاب روسیه، که در دو گام (نخست در ماه فوریه و سپس ماه اکتبر) رخ داد، بلشویک‌ها به رهبری ولادیمیر لنین که یک انقلابی چپ‌گرا بود، به قدرت رسیدند و حکومت تزار را نابود ساختند. بعدها بلشویک‌ها نام خود را به حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی تغییر دادند. 🔹این انقلاب در دو مرحله صورت گرفت: نخست انقلاب فوریه ۱۹۱۷ رخ داد. در این انقلاب پس از یک‌سری اعتصابات، تظاهرات و درگیری‌ها، نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه از سلطنت خلع شد و یک دولت موقت به قدرت رسید. دولت موقت زیر نظر گئورگی لووف و الکساندر کرنسکی تشکیل شد. اکثر اعضای دولت موقت، از شاخه منشویک (اقلیت) حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بودند. 🔸دومین مرحله، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بود. انقلاب اکتبر، تحت نظارت حزب بلشویک(اکثریت)  شاخه رادیکال از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه و به رهبری ولادیمیر لنین به پیش رفت و طی یک یورش نظامی همه‌جانبه به کاخ زمستانی سن پترزبورگ و سایر اماکن مهم، قدرت را از دولت موقت گرفت. در این انقلاب افراد بسیار کمی کشته شدند. در طول این انقلاب درشهرهای اصلی روسیه همانند مسکو و سن پترزبورگ رویدادهای تاریخی برجسته‌ای رخ داد. انقلاب در مناطق روستایی و رعیتی نیز پا به پای مناطق شهری در حال پیشروی بود و دهقانان زمین‌ها را تصرف کرده و در حال بازتوزیع آن در میان خود بودند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi