eitaa logo
جریان شناسی فکری، فرهنگی، سیاسی
3.1هزار دنبال‌کننده
844 عکس
1.2هزار ویدیو
1 فایل
این کانال بمنظور آشنایی و تبیین جریانات فکری، فرهنگی، سیاسی ویژه کادرهای فعالین دانشگاه و مربیان مساجد راه اندازی گردیده است. ارتباط با ادمین : https://eitaa.com/Srfm50
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۲۸ 🔰 میرزا آقاخان کرمانی میرزاعبدالحسین خان، مشهور به «میرزا آقاخان کرمانى» ظاهرا در سال ۱۲۷۰ ق در خانواده‌‏اى سرشناس و صاحب نام و اهل علم و عرفان در قصبه «مشیز» از بلوک «بردسیر» کرمان متولد شد. پدرش از ملّاکان بود و به سلسله متصوّفه «اهل حق» تعلّق داشت. جدّه پدرى‏‌اش، دختر قاضى تهمتن از بزرگان دین زردشتى بود که به اسلام درآمده بود. جدّ مادرى میرزا آقاخان، میرزا محمدتقى معروف به «مظفرشاه کرمانى» ابتدا جزء فقها بود، ولى بعد به «تصوف» گرایید و از پیروان مشتاقعلى شاه گردید. چنان‏که پیداست، آثار و رگه‏‌هاى انحراف دینى در گرایش‏‌هاى صوفیانه اجداد میرزا آقاخان کاملاً مشهودند؛ او پرورش یافته خانواده‏ اى است که مبتلا به افراط و تندروى در امور دینى بودند. ♦️میرزا آقاخان تحصیلات اصلى خود را در کرمان گذراند و در زمینه ادبیات فارسى، عربى، تاریخ اسلام، ملل و نحل، فقه و اصول، حدیث، ریاضیات و منطق، حکمت و عرفان و طبّ سنّتى آموزش‏‌هایى دیده بود. استادان وى در حکمت و طبیعیات حاجى آقا صادق، از شاگردان حاج ملّاهادى سبزوارى بود و استادش در عرفان و تاریخ فلسفه و حکمتِ ملاّصدرا و حکمتِ شیخ احمد احسائى، حاجى سیدجواد شیرازى معروف به «کربلایى» بوده است. تحصیلات و آشنایى آقاخان با علوم دینى به مراتب بیش از اقران روشن‏فکر زمانش بود؛ زیرا هیچ‏یک از منوّرالفکرانى که پیش‏تر به آن‏ها اشاره شد، به اندازه او تحصیلات مدرسى دینى نداشته و اساسا برخى از آن‏ها از معارف ابتدایى اسلام و قرآن بی بهره بودند. ولى تحصیلات علوم دینى موجب نجات او نگردید. شاید یکى از علل آن همان رگه‏‌هاى افراط و تفریطى بود که از اجدادش به او به ارث رسیده بود و عامل مهم دیگر برخى از استادان وى بوده‏ اند؛ زیرا طبق توصیفى که میرزا آقاخان از استاد اعتقادات خود مى‏‌کند، او از هویّت دینى ثابتى برخوردار نبود و به نوعى مصالحه و مسامحه در تعامل با ادیان و فرق دیگر قایل بود و به جاى آن‏که قایل به اسلام فقاهتى باشد، با همه ادیان و هرگونه اعتقادى کنار می آمد. به گونه‏ اى که میرزا آقاخان او را چنین وصف می کند: «از بس در حق ابناى بشر یکسان خیرخواهى مى‏‌کرد، هیچ‏کس نمى‏‌دانست از کدامین ملت است... ارباب دهریه و طبیعى و زندقه و الحاد و قائلین به اباحه و اشتراک را داناترین مردم و صاحب حس نورانى مى‏‌دانست... سخنان هر فرقه‏‌اى را از عالم شیخى گرفته تا صوفى نعمت‏ اللهى و مبلّغ بابى مى‌‏شنید و نسبت به اصحاب همه ادیان صمیمى بود.» طبق توصیف میرزا آقاخان از استادش، معلوم مى‌‏شود وى هیچ اصل ثابت و لایتغیّرى در دین نداشته و به نوعى لاقیدى عقیدتى مبتلا شده بود، تا جایى که بهایى‏‌ها او را فردى «منافق و مزدور و دهرى مذهب شمرده و معتقد بودند پایش به هیچ جا بند نیست.» 🔹میرزا علاوه بر علوم دینى با زبان‏‌هاى فرانسوى و اندکى هم انگلیسى آشنایى داشت و همین امر دریچه تماس او را با فرهنگ و تمدّن غرب گشود. میرزا آقاخان تا حدود سى سالگى در کرمان زندگى کرد و مشغول تحصیل و تدریس و تألیف بود. در سن ۲۵ سالگى به تقلید از گلستان سعدى، نگارش کتاب رضوان را آغاز کرد. پس از مرگ پدر، تقریبا به سال ۱۳۰۱ ق به اصفهان رفت و در آن‏جا جایگاه علمى رفیعى پیدا کرد و مورد عنایت ظلّ السلطان، حاکم سفّاک قاجار، قرارگرفت و یکى از مقامات دیوانى به وى واگذار شد، ولى در اثر اختلاف با ظلّ السلطان به سال ۱۳۰۳ ق رهسپار تهران گردید. در تهران از دست حکمران کرمان شکایت کرد. متعاقبا حاکم کرمان نیز از دولت خواست او را دستگیر کنند. ریشه اختلاف آن‏ها با یکدیگر در مورد مسائل دیوانى بود؛ چون میرزا آقاخان در زمان اقامتش در کرمان با حاکم کرمان همکارى دیوانى داشت. سرانجام، امین‏‌السلطان با دستگیرى میرزا آقاخان موافقت نکرد و او پس از مدتى در همان سال ۱۳۰۳ ق به اسلامبول رفت. 🔸پس از یکى دو ماه اقامت در اسلامبول، براى ملاقات با یحیى صبح ازل، رئیس فرقه أزلیه، به قبرس رفت و با دختر صبح ازل ازدواج کرد. و سپس از آن‏جا به شام رفت و پس از مدتى به اسلامبول بازگشت و تا سال ۱۳۱۳ ق در آن‏جا زندگى کرد. از دوستان بسیار صمیمى و دیرینه میرزا آقاخان چهره منحرفى به نام شیخ احمد روحى بود که شاید همین امر عامل دیگرى در انحراف او به شمار مى‌‏آید. میرزا آقاخان نزد پدر شیخ احمد، آخوند ملاّجعفر، درس خوانده بود، به علاوه شیخ احمد از هم‌درسان او در کرمان به شمار مى‏‌آمد؛ چنان‏که پس از خروج میرزا آقاخان از کرمان، شیخ احمد هم از کرمان خارج شد و همراه میرزا آقاخان به تهران و اسلامبول و سرانجام، قبرس رفت و در قبرس باهم با دو دختر یحیى صبح ازل ازدواج کردند. آن دو از یک مرام و مسلک پیروى مى‌‏کردند و سرانجام، در تبریز در کنار هم به قتل رسیدند. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۳) ♨️ به حاشیه رفتن عدالت اجتماعی در دولت هاشمی 🔶 پس از بیان مقدمه‌ای در مورد سیاست‌های کلی اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی در دو یادداشت گذشته، به تفصیل به بررسی سیاست‌های اقتصادی- لیبرالی او و دولتش پرداخته می‌شود. ⛔️ پس از انتخاب در سال ۱۳۶۸ دولت او اولويت خود را اجراي برنامه به منظـور بازسازي كشور و پيشبرد توسعه اقتصادي با تاكيد بر اولويت دادن رشد اقتصادي ذكر كرد. ⛔️ دولت جديد، به منظور اجرایی كردن قانون برنامه توسعه، برنامه جديدی در سازمان برنامه و بودجه به نام «برنامه تعديل اقتصادي» تدوين كرد كه در بسياری از موارد برنامه پنج ساله مصوب مجلس تحت الشعاع جهت گيری‌های اين برنامه جديد و غير مصوب (برنامه تعديل اقتصادی) قرار گرفت. ⛔️ در«برنامه تعديل اقتصادی» حركت به سوی رشد و رونق اقتصادی از طريق ، محور اصلی بود و در اين راستا بر استراتژی خصوصی‌سازی شركت‌های دولتی و سياست آزادسازی ارز و از طرفی تسهيل صادرات و واردات تاكيد داشت. ⛔️ هدف اصلی اين برنامه آن بود كه با سرمايه گذاری دولت در زمينه بازسازی خسارت‌های جنگ تحميلی و بهره‌برداری حداكثری از ظرفيت‌های موجود، روندهای منفی اقتصادی حاكم را به نفع ايجاد رشد اقتصادی در كشور تغيير دهد و بستر تداوم رشد در آينده را فراهم كند. ⛔️ بر اين اساس در سالهای ۶۸ تا ۷۶ دولت بر اساس دال مركزی سازندگی و توسعه اقتصادی تنها به رشد اقتصادی و بازسازی خرابی‌ها می‌انديشيد و می‌توان گفت در اين دوران به حاشیه رفت! ادامه دارد... @antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب وایران ✍🏼 قسمت ۱۲۹ 🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی... راه‏کارهاى دین‏ زدایى الف. ارائه دین‏ شناسى تاریخى (ترویج دین طبیعى): میرزا آقاخان مانند ملکم خان و آخوندزاده نه تنها تشیّع، بلکه اساسا هیچ دین و آئینى را قبول نداشت. او معتقد بود ادیان الهى ساخته و پرداخته ذهن بشر هستند؛ انسان‏هاى گذشته در اثر جهل و نادانى از فرایند شکل‏ گیرى تحولّات و رخدادهاى هستى دچار وحشت و اضطراب مى‏‌شدند. از این‏‌رو، براى فرو نشاندن بیم خویش، موجودى نامرئى را به عنوان عامل پیدایش حوادث ترسناک و وحشت‏زا در نظر مى‏‌گرفتند و به درگاه او خشوع و تضرّع مى‏‌کردند تا خشم او را فرو بنشانند و خشنودى‏اش را جلب کنند. وى مى‏‌نویسد: "... ریشه معتقدات دینى ترس و بیم بود نسبت به مظاهر طبیعى و ندانستن چگونگى آن‏ها. این خود طبیعى است که جهل و نادانى در طبیعت مولّد و مؤسس و مؤید و مقوّى ترس و هراس است و آدمى به هرچه نادان‏تر است، ترسش از آن بیش‏تر... خوف انسانى از مظاهر وحشت‏زاى طبیعى، نخست تصور دیو را در ذهن او به وجود آورد و هر سختى و بدبختى را اثر بی مهرى آن می دانست. پس به نیایش و پرستش دیو پرداخت و در برابر آن عجز و لایه مى‏‌کرد. همین‏جا بود که براى جلب محبت و استرحام دیوان، عصور عبادت پیدا شد. معتکف شدن در مُغاره‏‌ها و نخوردن غذا و ننوشیدن آب از جمله عبادات شد." ♦️وى با این مقدمات، زمینه انکار هر موجود ماورایى و قدرت غیبى را فراهم آورده، ریشه عبادات و نماز و روزه را در ذهن خواننده مى‏‌خشکاند. سپس به سراغ اعتقاد به ملائکه و فرشتگان مى‏‌رود، مى‏‌گوید: «همین که پندار آدمى ترقّى کرد، درصدد دفع هرچه موحش برآمد و تصور اعتقاد به پرى و فرشته به وجود آمده، انسان به پریان روى آورد و برانداختن دشمنان خود، یعنى دیوان، را از آنان خواست. در این مرحله، ترس از دیوان کاسته شد و پرستش پریان و فرشتگان جارى گشت و در ذهن آدمى بیم و امید هر دو وجود داشت. براى خشنودى خاطر پریان، محفل جشن و سرور فراهم نمود.» 🔹سپس براى صحّت نظریه خود به اساطیر و پندارهاى آیین‏‌هاى موهوم یونان و مصر و ایران و هند باستان تمسّک جست و سرانجام، آن را بر کتب آسمانى تطبیق کرد. وى مى‏‌نویسد: «سبقت دیوان را بر پریان و فرشتگان از این‏جا مى‏‌دانیم که در میتولوژى یونان و آیین مصریان و ایرانیان و هندوان، همه جا آمده است که در یک عصر، کره زمین در زیر پنجه و قهر دیوان بود و همین معنى در کتاب‏هاى دینى آسمانى منعکس است و شیطان را معلم ملائکه مى‏‌دانند. سرانجام، آدمى به کمک و قوّت فرشتگان بیخ و بن دیوان را از زمین برکند. افسانه تهمورث دیوبند و دیگر داستان‏‌هاى همسان آن حکایت از همین تصور ذهنى مى‏‌کند.» 🔸روشن‏فکرانى همچون میرزا آقاخان، به پیروى از روشن‏فکران عصر نوزایى اروپا، دینى را قبول داشتند که آموزه‏‌هاى آن با عقل و حس قابل درک باشد، و از آن‏‌رو که از منظر آن‏ها امورى همچون ملائکه و فرشتگان و شیطان از راه عقل و حس قابل اثبات نبودند، سعى مى‏‌کردند با تبیین تاریخى شکل‏ گیرى اعتقادات دینى، آن را به موهومات و بافته‌‏هاى جاهلانه ذهن انسان‏‌هاى بدوى و متحجّر مبدّل نمایند، تا از این رهگذر، ایمان مردم نسبت به دین سست گردد و زمینه براى نیل به جامعه مدنى، یعنى جامعه مترقّى و متمدّن، فراهم آید. از منظر آن‏‌ها، نخستین شرط ترّقى و تعالى اروپا، گریز از مسیحیت بوده است؛ از این‏‌رو، براى رشد ایران نیز ابتدا باید بنیان تعهدات مذهبى را سست کرد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۴) 🔴 وامدار سازمان‌های غربی 💢 هاشمی رفسنجانی برای موفقیت در بازسازی اقتصاد ایران، سیاست تنش زدائی در عرصه بین‌الملل و اصلاح اقتصادی در عرصه داخل را اتخاذ کرد. 💢 در شرایط پس از جنگ، دولت سعی کرد تا سیاست‌های اقتصادی خود را با سیاست‌های اقتصادی دنیا هماهنگ نماید چرا که شرایط را برای تلفیق اقتصاد ایران در نظام جهانی مناسب می‌دید. 💢 بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، اجرای فرمول‌های اقتصادی دیکته شده خود را از شرایط پرداخت وام و سرمایه‌گذاری در ایران، اعلام کرد. 💢 دولت هاشمی نیز، در راستای فرمول‌های دیکته شده بانک جهانی و صندوق بین‌الملل پول، سیاست‌های خصوصی‌سازی، شناورکردن قیمت ارز، تشویق صادرات غیر نفتی، تشویق سرمایه‌گذاری خارجی و بهره‌گیری از شوک‌های اقتصادی نظیر برداشتن کنترل از روی قیمت‌ها و کاهش سریع یارانه‌ها و... را در جهت تلفیق هرچه بیشتر اقتصاد کشور در جامعه جهانی، اعمال کرد. 💢 این در حالی است که رهبر انقلاب بارها مخالفت خود را با استقراض از سازمانه های پولی بین المللی و اجرای سیاست های لیبرالی آنان در داخل کشور اعلام کردند: ✅ «در طول سالهای گذشته، در دولت های مختلف، چندبار می خواستند از بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول، وام بگیرند، بنده نگذاشتم؛ ... اینکه ما از بیگانه طلب بکنیم و متعهّدِ در مقابل بیگانه بشویم، این خطای بزرگی است؛ باید اقتصاد درون‌زا باشد». ادامه دارد... https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکران در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۳۰ 🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی... وى براى وهمى جلوه دادن اعتقاد به خداوند، ابتدا اعتقاد به ربّ‏ النوع‏ هاى ساخته و پرداخته بشر را مطرح نمود؛ پس از بیان چگونگى شکل‏ گیرى پرستش ربّ‏‌النوع‏‌ها، همه ادیان، حتى دعوت پیامبران را دعوتى موهوم خواند و پیامبران را مخترعان دین و انسان‏هاى دین‏ آور معرفى کرد! «خلاصه این‏که همه پرستش‏هاى مردم راجع مى‏‌گردید به «پرستش اوهام و افکار» و هیچ‏کدام از آن معتقدات به صورت ارادى و اختیارى حاصل نگردیدند، بلکه به طور لایشعر ظهور یافت. چون آن اوهام‏ پرستى مخرّب هستى و زندگانى و معاش آدمى شد، پیغمبران برخاستند و ادیان تازه‏ اى آوردند و آن دین‏ آوران را، که فطرت‏هاى تابناک بودند، باید «لسان دعوت طبیعت» خواند. این داعیان طبیعت در میان هر قوم ظهور یافتند و بر حسب اقتضاى آن عصر، و احوال آن ملت سخن گفتند.» ♦️استفاده از تعابیرى همچون «لسان دعوت طبیعت» یا «داعیان طبیعت» کاملاً مبیّن این حقیقت است که آقاخان پیامبران را تنها روشن‏فکرانى می دانست که طبیعت عصر و زمان خود را درک نمودند و اعتقاداتى موافق با طبع انسان عصر خویش ارائه نمودند؛ اعتقاداتى که هیچ‏گونه اصل و ریشه واقعى و ماورایى ندارند تا صحّت و سقم آن‏ها با توجه به واقعیت‏هاى غیبى ارزیابى گردند. از منظر میرزا آقاخان، ادیان الهى ساخته و پرداخته انسان‏هاى روشن ضمیرى است که با مقتضاى زمان همخوانى دارد. وى در این‏باره مى‏‌نویسد: «حکمت تمام ادیان، قانون خلقت و ایجابات طبیعت است که در هر عصر و هر قوم، آنچه از براى اصلاح احوال ایشان لازم است، به عرصه ابداع و اختراع مى‏‌آورد.» 🔹پیامبر خواندن برخى از صاحبان علم و ادب همچون مولوى و حافظ توسط برخى از روشن‏فکران امروز، در حقیقت همان طرح میرزا آقاخان براى ساختگى جلوه دادن ادیان و طبیعى و بشرى انگاشتن اعتقادات دینى است که به صورت وارونه بیان مى‏‌شود؛ یعنى میرزا آقاخان پیامبران را به مخترعانِ دین و روشن‏فکرانِ مولّد اندیشه تشبیه مى‏‌کرد، ولى امروزه برخى از روشن‏فکران صاحبان آثار فرهنگى بزرگ را به پیامبر تشبیه مى‏‌کنند که نتیجه هر دو قداست ‏زدایى از پیامبران و انکار وحى و دین آسمانى، و زوال‌‏پذیر شمردن تعالیم انبیاست. چرا که وقتى پذیرفتیم نبى در حقیقت یک انسان روشن ضمیر است که نیاز انسان عصر خویش را درک کرده، به مقتضاى نیاز او به او خوراک فکرى و اعتقادى می دهد، بالطبع باید بپذیریم در صورت تغییر شرایط و گذر زمان دوشادوش تبدّل ادبیات و فرهنگ، اعتقادات دینى نیز باید تغییر کند؛ باید روشن‏فکر دیگرى به عنوان پیامبر ظهور نماید، آموزه‏ هاى پیام‏ آور پیشین را نسخ کرده، و دین جدیدى تدوین نماید. 🔸از این‌‏رو، روشن‏فکران دین گریز همواره با روایاتى که دال بر تغییرناپذیر بودن و ثبات احکام اسلام می باشد مخالفت می کرده‏ اند؛ از جمله یکى از منوّرالفکران صدر مشروطه در مقاله‏‌اى که در روزنامه اختر به چاپ رسید، چنین مى‌‏نویسد: «تا چند از «حلال محمد صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏ آله حلال الى یوم القیامه و حرام محمد حرام الى یوم القیامه» بحث و تحقیق کنید؟ بلى، حلال آن سرور حلال و حرامش حرام، ولى در آن عهد و عصر بود که اختر اقبال دینش از برج سعادت و اوج استقامت رخ می نمود و نیز قوّت و شوکت آئینش پرتوافکن به تمامى جهان بود. و اما در چنین عصر و زمان، که مشاهد و محسوس هر دانا و نادان است که آیین اسلام را نجم غرور و اقبال دم به دم رو به انحطاط و زوال است، وضع روزگار اقتضا ندارد که دیگر پیروى چنین آیین بى‏‌رونق و رواجى کنند؛ چرا که به حکم تجربت پیران آزموده کار، پیروان چنین عادت و آیین را انجامِ روزگار به هزاران رنج و محنت و ذلّ و مهانت خواهد کشید.» ♦️این جملات کاملاً نشان مى‌‏دهند که از منظر این گروه از منوّرالفکران، تعالیم اسلام مانند آداب و رسوم فردى و اجتماعى محصول یک قرارداد و پذیرش اجتماعى هستند و هیچ‏گونه واقعیتى ماوراى محتواى قرارداد ندارند که بتوان صحّت و سقم و حقّانیت آن‏ها را با محک واقعى ارزیابى نمود. از این‌‏رو، همان‏گونه که آداب و رسوم اخلاقى در اقوام و ازمان متحوّل مى‌‏شوند، برخى به احترام مهمان از جا برخاسته، برخى دیگر کلاه از سر مى‏‌گیرند، ادیان هم به مرور زمان و یا در مکان‏‌هاى گوناگون تغییر مى‏‌یابند؛ مثلاً، حجاب و قصاص در یک زمان و یا در میان یک قوم مطلوب و در زمان و مکان دیگر نامطلوب خواهند بود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۵) 🔴 هاشمی و اجرای سیاست تعدیل اقتصادی ❇️ سیاست تعدیل اقتصادی از سوی دو نهاد اصلی اقتصادی غرب یعنی صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به کشورهای در حال توسعه دیکته می‌شود. ❇️ شرط این دو بازوی اقتصادی غرب برای دادن وام اقتصادی به کشورها، اجرای تمام و کمال بندهای این سیاست است. ❇️ این سیاست، یک نسخه عمومی و همگانی بود که بدون توجه به نوع اقتصاد کشورها به آن‌ها پیشنهاد و تحمیل می‌شد. این نسخه برای همه کشورها یکسان بود. ❇️ نکته جالب آنکه تفاوت‌های ساختاری ملت‌ها از جمله نوع فرهنگ، اعتقادات مذهبی، نوع سیستم سیاسی، آمادگی نظام اقتصادی کشور مورد نظر، میزان اعتماد مردم به دولت برای اجرای این برنامه، همگی نادیده گرفته می‌شد و کوچک‌ترین عدول از بندهای سیاست تعدیل با واکنش شدید صندوق پول و بانک جهانی مواجه می‌شد. ❇️ سیاست تعدیل اقتصادی دارای مؤلفه‌های تندی همانند سیاست‌های شوک درمانی برای افزایش و واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی، کاهش یکباره ارزش پول ملی در لوای حمایت از صادرات، خروج یکباره دولت از اقتصاد، خصوصی‌سازی گسترده و واگذاری بسیاری از نهادهای دولتی در پوشش کاهش هزینه دولت و اصطلاحاً چابک‌سازی دولت است. ❇️ دولت اول تمام و کمال این اقدامات را در کشور به اجرا در آورد و زمینه‌ساز شورش‌های مهمی در دولت دوم خود شد. ادامه دارد... @antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۳۱ 🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی... از منظر این دست روشن‏فکران، اگر رشد اقتصادى و توسعه مدنى کشور نیاز به ترویج صنعت توریسم همراه با گسترش بى‏‌حجابى و یا استقراض از دول استعمارگر و یا بانک‏دارى همراه با ربا و برقرارى روابط دوستانه با مستکبران عالم داشته باشد، الزاما باید آن را پذیرفت؛ چرا که در فلسفه حیات، ارزشى متعالى‌‏تر از نیل به تمدن و ترقّى مادى وجود ندارد. بنابراین، چشم‏‌پوشى از تنعمّات دنیوى به سبب پاس‏دارى از ارزش‏‌هاى دینى، امرى پوچ و بیهوده است. ♦️ب. ستایش از دیانت و مدنیت ایران باستان: از دیگر شیوه‏‌هاى آقاخان براى مبارزه با اسلام، تعریف و تمجید از اوضاع اجتماعى و پادشاهان ایران باستان و بازگرداندن همه مشکلات و نابسامانی هاى کشور به ورود اسلام و مسلمانان فاتح به ایران است. وى در سخنانش از کوروش و داریوش و هخامنشیان و ساسانیان حمایت کرده، عصر ساسانى را عصر اقتدار و رشد دولت و ملت معرفى مى‌‏کند و قوانین ادارى و اجتماعى و علم و صنعت ساسانى را مى‏‌ستاید، حتى دین ساسانیان را دینى موافق با پیشرفت و تمدن مى‏‌شمارد. وی مى‏‌گوید: «با تأسیس دولت ساسانى، تاریخ ایران روشنى مخصوصى یافت و قدرت ملت و حکومت و کیش، همه خادم و رهسپر مقصد واحد طبیعى ترقّى گردیدند. آیین مملکت‏دارى و قوانین مدنى وسعت یافت... دانش و فن و صنایع و هنر پیشرفت شایان کرد، فلاحت و تجارت رونق خاص گرفت و کشور آبادانى یافت و نیز مردم ایران در آداب مدنیّت و اخلاق ستوده و فضیلت و بزرگوارى ممتاز بودند. همچنین در عالم دیانت، «قانون زند» استوارترین آیین‏هاى ازمنه سابقه بود و مدارس بر «پروگره و نظام و ترقّى» قرار داشت.» 🔹وى در کنار این همه تمجید ناروا از ایران باستان، وقتى به ایران اسلامى مى‏‌رسد، صرفا به خاطر کینه‏‌اى که از اسلام دارد و آن را سدّ راه گسترش فرهنگ مبتذل غرب در ایران مى‏‌بیند، چنین مى‏‌گوید: هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایران را که دست مى‏‌زنیم، ریشه او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازیان است! میرزا آقاخان، میرزا فتحعلى آخوندزاده و برخى روشن‏فکران امروز در حالى فکر مرتجعانه احیاى ایران باستان را دنبال مى‏‌کنند که غالب مورّخان ایران باستان از آن دوران به زشتى و تاریکى یاد کرده‏ اند و اساسا یکى از علل موفقیت فاتحان مسلمان بر آن‏ها را نارضایتى مردم از اوضاع سیاسى اجتماعى جامعه‏ شان دانسته‌‏اند. آن‏ها در حالى دین و موبدان عصر ساسانى را عامل ترقّى و تعالى معرفى می کنند که مورّخان آن‏ها را عامل رکود و فساد شمرده‌‏اند. سعید نفیسى در این‏باره مى‏‌نویسد: «در تمام این دوره، پادشاهان همه دست نشانده موبد موبدان بودند و هر یک از ایشان که فرمانبردار نبود، دچار مخالفت موبدان مى‌‏شد و او را بدنام مى‏‌کردند؛ چنان‏که یزدگرد دوم، که با «ترسایان» بدرفتارى نکرد و به دستور موبدان به کشتار ایشان تن در نداد، او را «بزه‏کار» و «بزهگر» نامیدند و همین کلمه است که تازیان «اثیم» ترجمه کردند و وى پس از هشت سال پادشاهى، ناچار شد مانند پدران خود با ترسایان ایران بدرفتارى کند.» 🔸کریستین سن روحانیت ساسانى را به تعصّب و تمامیت‏ خواهى متصّف نموده، مى‏‌گوید: «روحانیون زردشتى بسیار متعصّب بودند و هیچ دیانتى را در داخل کشور تجویز نمی کردند، لیکن این تعصّب بیش‏تر مبتنى بر علل سیاسى بود. دین زردشت دیانت تبلیغى نبود و رؤساى آن داعیه نجات و رستگارى کلیه ابناى بشر را نداشتند. اما در داخل کشور مدعى تسلط تام و مطلق بودند.» و یا نفیسى مى‏‌نویسد: «از کریتر، موبد موبدان زمان شاپور اول، که پس از او نیز مدتى بر سر کار بوده، سه کتیبه... باقى است و جزئیات اقداماتى را که به «زور شمشیر» براى انتشار دین زردشت در نواحى مختلف به کار برده است، بیان می کند.» این در حالى است که فاتحان مسلمان هرگز ایرانیان را ملزم به پذیرش دین اسلام نکردند؛ بلکه آن‏ها را در پذیرش اسلام و پرداختن جزیه در صورت باقى ماندن بر ادیان خویش مخیّر مى‏‌کردند. آن‏ها نه تنها پیروان سایر ادیان را نمی کشتند، بلکه آنان را در پذیرش دین آزاد مى‌‏گذاردند. ولى روشن‏فکران خودباخته غربى ادیان و روحانیان باستانى را بر اسلام اصیل و علماى اسلامى ترجیح مى‏‌دهند؛ چرا که آن‏ها اهل معامله و مصالحه بودند و در برابر دنیا، از باورهاى خود دست مى‏‌کشیدند. ولى روحانیت شیعه و مکتب تشیّع اهل مصالحه با دنیاگرایان و غرب‏زدگان و مستکبران نیست.ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۶) 💢 هاشمی و سوء استفاده از تریبون نماز جمعه 🔶 سال ۱۳۶۹ را می‌توان سال ورود و اجرای سیاست تعدیل در اقتصاد ایران دانست. این در حالی بودکه در سال ۱۳۶۸ و همزمان با استقرار دولت اول هاشمی رفسنجانی، برنامه اول پنج ساله توسعه تدوین شد و همه قوا از جمله دولت موظف بودند این برنامه را که نوعی سند بالادستی نظام محسوب می‌شد اجرا کنند. 🔶 اما با ورود کارشناسان صندوق بین المللی پول و دیدار با تکنوکرات‌هایی همانند محمدحسین عادلی، نوربخش، روغنی زنجانی، مسعود نیلی، محمدعلی نجفی و... برنامه پنج ساله رسماً کنار گذاشته شد و بسته تعدیل ساختاری جایگزین آن شد. 🔶 قبل از اجرای رسمی برنامه تعدیل و با توجه به پیش بینی تبعات سنگین اجرای آن، نیاز بود که برای خاموش کردن و مرعوب نمودن منتقدین احتمالی این برنامه، نظام را حامی این سیاست معرفی کنند. 🔶 به همین دلیل هاشمی رفسنجانی که بنا به عادت دیرین خود برای شکستن تابوها از تریبون نماز جمعه استفاده می‌کرد این بار نیز از همین طریق زنگ آغاز این سیاست را به صدا در آورد. 🔶 او از همین تریبون با خطبه معروف به دانشگاه آزاد، توانست طرح ایجاد یک دانشگاه پولی! را خواسته نظام معرفی کند و به همین روش نیز با تاکید بر نیاز شدید کشور به سرمایه‌گذاری خارجی و بیان محسنات رابطه با نهادهای اقتصادی چون صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و البته انتقاد از انزواگرایی، مسیر اجرای تعدیل را هموار کند. ادامه دارد... ✍ https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۳۲ 🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی... ج. تمجید از حقوق زن در ایران باستان: میرزا آقاخان با مقایسه وضع زنان در ایران باستان و ایران اسلامى، تلاش مى‏‌کند احکام زن در اسلام را ناعادلانه و موجب محجوریت و محدودیت آنان جلوه دهد و از این رهگذر، آن‏ها را وادار به گریز از شریعت کند. وى براى دفاع از حقوق زن بر دو نکته حجاب و تعدد زوجات در اسلام انگشت نهاده وضعیت زن در ایران پیش از اسلام را مى‌‏ستاید و معتقد است: زنان در ایران باستان از آزادى بیش‏ترى برخوردار بودند و در تمامى صحنه‏‌ها غیر از حاکمیت و فرمان‏دهى مانند مردان حضور داشتند. مى‏‌گوید: «از آن بدتر حجاب بی مروّت زنان است. در ایران باستان، زنان با مردان شریک زندگانى بودند، باهم مراوده داشتند و در سفر و حضر با هم سوار مى‏‌شدند و به جز در امر حکومت و فرمان‏دهى، از حقوق دیگر بهره‏‌مند بودند. حال هزار سال است زنان ایران... در زیر پرده حجاب... مستور و در خانه‌‏ها محجور و مهجور گشته‏‌اند.» ♦️سپس به قانون تعدّد زوجات مى‌‏تازد و آن را با روابط نامشروع زن و مرد مقایسه نموده، عامل سست شدن پیوند زناشویى مى‌‏شمارد، مى‏‌گوید: «قانون تعدّد زوجات، لذت زن و شوهرى را به نفاق و کینه‏ ورزى مبدّل ساخته و مایه فقر و پریشانى خانواده‏‌ها گردیده است و همان فقر و بیچارگى فحشا را ترویج کرده و امراض مسرى و مهلک را نشر داده و مردمى را به روز سیاه نشانده است.» حسّاسیت میرزا آقاخان بر روى حجاب امرى طبیعى است؛ زیرا حجاب نقش مؤثرى در عفّت دینى جامعه داشته، راه نفوذ ابتذال غربى را مسدود می کند. از این‏رو، افرادى همچون میرزا آقاخان، که در پى ترویج فرهنگ غرب در ایران بوده‏ اند، از آن ناراحت هستند. ولى انتقاد او از تعدّد زوجات چیزى جز یک بهانه‏ جویى غیر طبیعى نیست؛ چرا که تعدد زوجات در عصر ساسانى به گونه تبعیض‏ آمیز و زشتى جریان‏ داشت‏ وحقوق‏ زن به شدت در آن عصر تضییع‏ مى‏‌شد. ولى میرزا آقاخان این فرازهاى تاریخ ایران‏ باستان را نادیده گرفته است. 🔹کریستین سن اوضاع اجتماعى و حقوق زن در عصر ساسانى را بر اساس احکام و قوانین زند و اوستا چنین توصیف مى‌‏کند: «اصل تعدّد زوجات اساس تشکیل خانواده به شمار مى‌‏رفت. در عمل، عده زنانى که مرد مى‏‌توانست داشته باشد، به نسبت استطاعت او بود»؛ یعنى حد و مرز خاصى نداشت، در حالى که در اسلام هر مرد نمی تواند بیش از چهار زن دائم بگیرد. نکته جالب توجه این‏که آن‏ها بین زنان از روز نخست تبعیض قایل شده، از میان زنان یکى را به عنوان «سوگلى» یا «پادشاه زن» یا «زن ممتاز» و از او پایین‏‌تر را «زن خدمت‏کار» مى‌‏نامیدند. در حالیکه یکى از شروط اولیه و مهم اسلام براى تعدد زوجات، برخورد عادلانه و یکسان میان آنان است. 🔸در نظام اجتماعى و خانوادگى ساسانى، زن سوگلى و زنان خدمت‏کار از حقوق متفاوتى برخوردار بودند؛ براى نمونه، شوهر مکلّف بود مادام‏ العمر زن ممتاز و سوگلى را نگه‏دارى کرده، نان او را تأمین کند، ولى نسبت به سایر زنان چنین تکلیفى براى او درج نشده است. و یا زنانى که عنوان «چاکرزن» داشتند، فقط فرزندان ذکورشان در خانواده پدرى نگه‏دارى مى‌‏شدند، و این نشان مى‌‏داد که آن‏ها بر خلاف آنچه میرزا آقاخان مبلّغ آن است، مانند دوران جاهلیت عرب، پسران را بر دختران ترجیح مى‏‌دادند و دختران را در خانه نمى‏‌پذیرفتند. آنان مرزهاى تعدّد زوجات را گسترش داده، با محارم خویش نیز ازدواج مى‌‏کردند. کریستین سن مى‌‏گوید: «در میان آن‏ها ازدواج با اقارب به هیچ وجه زنا محسوب نمی شده، بلکه عمل ثوابى بوده که از لحاظ دینى اجرى عظیم داشته است.»این‏ها نشان می دهند ازدواج با محارم کاملاً مورد تأیید ادیان و روحانیانشان بوده و عرف و شرع ایران باستان، آن را تأیید مى‏کرده است. برخى معتقدند: احتمالاً قول هیون تسیانگ چینى در اوایل قرن هفتم میلادى (اوایل ظهور اسلام) که می گوید ازدواج ایرانیان عصر او بسیار آشفته است، ناظر به همین رسم باشد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۷) ✡️ نورچشم هاشمی، مرد کلیدی تعدیل سازی ♨️ در دولت ، حضور تندروترین اشخاص و اتخاذ افراطی‌ترین سیاست‌های تعدیلی در اقتصاد کشور مشاهده می‌شود. ♨️ همچنین، مخرب‌ترین برنامه‌های اقتصادی که آثار آن هنوز هم در سطح جامعه مشاهده می‌شود، در همین دولت اجرایی شد که علاوه بر آثار مستقیم اقتصادی چون تورم دو رقمی، بیکاری گسترده، استقراض بی سابقه،آثار غیر مستقیمی چون اباحه گری در فرهنگ، ترویج اشرافی گری، افزایش جرم و جنایت؛ رواج دلالی و سوداگری هم گریبان جامعه را گرفت. ♨️ مرحوم را می‌توان مغز اقتصادی کابینه‌های هاشمی دانست. نوربخش که دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه کالیفرنیا گرفته بود، به شدن معتقد به آموزه‌های اقتصادی غرب بود. ♨️ وی در دولت اول هاشمی وزیر امور اقتصادی و در دولت دوم نیز رئیس کل بانک مرکزی بود و نقش فراوانی در اجرایی کردن بند بند سیاست‌های تعدیل داشت. ♨️ اعتقاد و علاقه شخص هاشمی رفسنجانی به مرحوم نوربخش تا اندازه‌ای بود که پس از آنکه مجلس پنجم با توجه به سابقه اقتصادی نوربخش به وی برای وزارت امور اقتصادی دولت پنجم رأی نداد، به فاصله فقط چند دقیقه به عنوان مشاور اقتصادی رئیس جمهور و سپس رئیس کل بانک مرکزی انتخاب شد. ♨️ نوربخش بعدها اعتراف کرد که دولت سازندگی هیچ برنامه و تئوری اقتصادی مشخصی غیر از برنامه تعدیل نداشت و به برنامه‌های دیکته شده صندوق بین‌المللی پول، به مثابه راه نجات اقتصاد می‌نگریستند! ادامه دارد... https://eitaa.com/antisecular_ir
📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۱۳۳ 🔰 ادامه میرزا آقاخان کرمانی... در عصر ساسانى، شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهرش حق نداشت در اموال خویش تصرف کند... هرگاه شوهرى به زن خود می گفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستى، زن بدین وسیله از شوهر خود طرد نمى‏‌شد، ولى اجازه مى‌‏یافت به عنوان «زن خدمت‏کار» (چاکر زن) شوهر دیگرى اختیار کند... فرزندانى که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش مى‏‌زایید، از آن شوهر اولش بود؛ یعنى زن تحت تبعیّت شوهر اول باقى مى‏‌ماند. شوهر حق داشت در صورت احتیاج بدون رضایت همسر خویش یگانه زن خود را یا یکى از زنانش را (حتى زن ممتاز خود را) به مرد دیگرى، بسپارد (عاریه بدهد) تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند. در این صورت، شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانى که در این ازدواج متولد مى‏‌شدند، متعلّق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب مى‏‌شدند. ♦️همان‏گونه که ملاحظه مى‏‌کنید در نظام اجتماعى و حقوق مدنى ساسانیان، زنان بسان یک کالا و ابزار تولید، برده‏‌وار مورد اجحاف قرار مى‌‏گرفتند و با کم‏ترین بها، بیش‏ترین استفاده از آن‏ها صورت مى‌‏گرفت، حتى حقّ دخل و تصرف در اموال خویش را نداشتند. اما روشن‏فکران دین گریز صدر مشروطه به دلیل شیفتگى در برابر غرب و عشق به رسیدن به تمدّن مادى اروپا، از همه این ظلم‏ها و بی عدالتى‌‏هاى ایران باستان چشم‏‌ پوشى کرده، براى از بین بردن اعتقادات اسلامى ملت، آن‏ها را دعوت به بازگشت به نظام اعتقادى جاهلى ساسانى مى‏‌کردند؛ تا از رهگذر ترویج ایرانی‌گرى و زنده کردن تعصبّات ملّى‌‏گرایانه، تعهّدات دینى مردم را سست کنند و به خیال خود، بستر نوزایى را در ایران فراهم نمایند. 🔹از این‌‏رو، میرزا آقاخان از مسلمانان فاتح ایران سخت بدگویى کرده، هرگونه نسبت ناروا را نثار آنان می کند و می گوید: «یک مشت تازى لخت و برهنه، وحشى و گرسنه... بر کاروان هستى تو تاختند. دانشوران جهان معتقدند که ایران قافله تمدنى بود که ناگاه گرفتار ایلغار تازیان گردید و سرمایه و کالایشان را ربودند. و ریشه ایرانی گرى و بیخ درخت بزرگوارى و کیانی‌گرى را از خاک ایران برکندند و بر باد دادند.» از نظر آقاخان کرمانى، فتح ایران به دست مسلمانان عرب نه تنها هیچ خیر و صلاحى براى ایران به بار نیاورد، بلکه عامل رکود، جمود و فقر فرهنگى و اقتصادى شد و ایران و ایرانى را از اوج عزّت به حضیض ذلّت کشانید، گرچه از توضیحات گذشته تا حدّى برخى چشمه‏‌هاى وضع اسفبار ایرانیان در عهد باستان روشن گردید، ولى براى پى بردن به نادرستى این دیدگاه مى‏‌توان به کتاب ارزشمند و محققانه شهید مطهرى در مورد خدمات متقابل اسلام و ایران مراجعه کرد. اما مدعاى او در این‏که دانشوران جهان با وى همرأى مى‌‏باشند، دست کم بر اساس آنچه در آثار دانشمندان و محققان منصف معاصر مشاهده مى‏‌شود، کاملاً خلاف واقع مى‏‌باشد. 🔸براى نمونه، دکتر معین در کتاب مزدیسنا و ادب پارسى، ورود اسلام به ایران را موجب غناى زبان فارسى و پیدایش آثار گران‏بهایى همچون بوستان و گلستان سعدى، و دیوان حافظ و نگاشته‌‏هاى ادبى ناصر خسرو و سایران مى‏‌داند و معتقد است: بسیارى از علوم و معارف ناشناخته، که دست‏رسى ایرانیان به آن‏ها بسیار دشوار بود، پس از ورود اسلام به ایران، از طریق برگردان ترجمه‏‌هاى عربى آن‏ها به زبان فارسى در دسترس ایرانى‏‌ها قرار گرفتند. وى مى‌‏گوید: «اسلام... آیینى نو، داراى محاسن و اصول و قوانین منظّم آورده و انتشار اسلام در ایران روح تازه و ایمان قوی تر دمید که دو مایه مطلوب نیز بر اثر آن به این دیار آمد: یکى زبان بسیار غنى و پرمایه و وسیع یعنى عربى...، دیگرى علوم و معارف و تمدن بسیار عالى.» ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi
(۸) ⛔️ عادلی،جاده صاف کن تعدیل 💢 دکتر که تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه‌های آمریکا گذرانده است از موسسان و بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی است که به همراه افرادی چون جهانگیری، ترکان،کرباسچی و زنگنه نقش موثری در کمیته اقتصادی حزب کارگزاران بر عهده داشت. 💢 نفوذ عادلی در دستگاه کارگزارن سازندگی تا حدی بود که توانست در ۳۶ سالگی به ریاست کل بانک مرکزی برسد. 💢 دوران حضور عادلی در رأس بانک مرکزی، دورانی بود که، بانک مرکزی دولت، میلیاردها دلار از کشورهای غربی و نهادهای پولی استقراض کرد و با تزریق آن به اقتصاد کشور، تورم ۵۰ درصدی ایجاد شد،که البته علاوه بر تورم، قسمت عمده ای از بدهی دولت‌های هفتم تا یازدهم مربوط به همین دوره است. 💢 عادلی به عنوان جاده صاف کن برای عقد توافق با طرف‌های عمدتاً غربی، شناخته می‌شود، به نحوی که در دولت نیز مسئول پروژه گازی و نفتی ایران با تحادیه اروپا بود و بسیاری از قراردادهای غیر شفاف در زمینه انرژی در همین زمان بسته شد. 💢 نقش اصلی عادلی در سیاست ، تأمین مالی اجرای این طرح با تمام ابزارهای بانک مرکزی از جمله چاپ پول؛ استقراض از کشورهای خارجی ،جلب سرمایه گذاران خارجی و... بود. 💢 عادلی اعتقاد دارد که تنها دلیل عدم موفقیت کامل سیاست‌های تعدیل، عدم ایستادگی کامل هاشمی رفسنجانی در برابر فشارها! بوده است . ادامه دارد... https://eitaa.com/antisecular_ir