🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوسوم
ازاتاقکهاومدیمبیرون
سیدتانشستگفت
منفرداصبحبرایتحویلجوابآزمایشمیرم
وظهرهمنوبتدکترمیگیرم
مشکلینداره؟
باتاییدهمهکهمواجهشد
یکلبخندمسممانهایرویلبشنشست
فرداشعباسمنو رسوند
سیدوعباستویمطبکنارهمنشستنوشروع
بهحرفزدنکردن..
نوبتماکهشدعباسهمبلندشدکهبیادداخل
سیددستشورویسینهیعباسگذاشتوگفت
بشینمنهستم،بلاییسرشنمیاد
-آخه
-بشینعباس..
دکتربرگهروگرفتدستش
قبلازاینکهبازکنهگفت
انشاللههرچیکهپیشمیادخیره
-بعدازیکممعطلی،لبخندیزدوگفتمبارکه😄..
گریهامگرفتورفتمبیرون
عباستامنودیدپاشدوگفت:خیرباشه؟
-سیدگفت:چطوریبرادرزنعزیزم😂؟
عباسوسیدهموبقلکردن
وریز ریزمیخدیدن
سوارماشینکهشدیم
عباسبههمهزنگزد
بهمامانمبهبابامبهزنش
تاریخعقدمشخصبود
فقطموندهبودجوابآزمایش
کهجوابهممثبتبودالحمدلله
دیگهوقتشبودبهمهدیهزنگبزنم😅..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوچهارم
خودموتوآینهنگاهکردم
چادرمورویسرمگذاشتمو
کشیدمشرویصورتم
زیرلبگفتم
آخهخداراضیمیشه
بااینآرایشباشیونامحرمهمباشه؟
یهقربةالیاللهیگفتموچادرروپایینترکشیدم
مادرماومد..
نرگسبیامهمونااومدن
عاقدهمپشتدره
محمدهمآمادس
توموندیفقط..
چادرموازسرمزدمبالاو
بغضمترکید
وتویبغلمادرمشروعبهگریهکردم
مادرمباصدایبغضآلودیگفت
خوشبختشیدخترنازم
کوچولویمامان،کیبزرگشدیتو؟
زهراخانمسریعخودشورسوند
بابانمیخوریمشاینشکلاتو
بزاریدبیادمردممنتظرن
محمددارهقندتودلشآبمیشهدیگه..
چادرمرورویسرمکشیدم
کنارصندلیایستادم
محمدهماومد
نشستموقرآنودستهگلروداددستم
باورمنمیشد..
من..سید..
مهدیهومعصومهوشیدا
بالاسرمقندمیسابیدن
محمدنشست
دلمهریریخت
بعدازروزآزمایش
دیگهباحاشحرفنزدهبودم
تکیهدادمبهصندلی..
-نرگسخانم،حالتونخوبه؟
-اولینباربوداسممومیگفت
حسغریبیداشتم..
تاحالااسممواززبونشنشنیدهبودم
مهدیه،پریدوگفت:
طبیعیه،نگراننباشیدسید!
سیدلبخندیزدوگفت:
توکلبرخدا
عاقدبعدازکسباجازهازبابام
شروعبهسوالپرسیدنازمنکرد
بارسوملبواکردم:
درمحضرخدا،وباکسباجازهازامامزمان
وبزرگترهابهویژهپدرومادرم
بله..
تابهخودماومدم
یهانگشترتویدستم
مزهیعسلتویحلقم
دستگلتویمشتم
سوارماشینشدیمو
دیدممحمددارهصحبتمیکنهباچندنفر
ومیگهنمیخوادکسیباهامونتویماشینباشه
دقتنکردمکهطرفمقابلشکیان
ولیحدسمیزدمحتمایکیشونعباسباشه
بیخیالهمچی
خیرهیروبرومبودم
محمدپریدتوماشین
-خانمخوشکلمچطوره؟
-صورتموبرگردوندمسمتش
واززیرچادرنگاهشکردم
یکمرفتجلوتر
توییهکوچهیتاریکپارککرد
داستاموگرفت
وگفتنمیخوایحرفیبزنیعزیزدلِسید؟
-چادرموازصورتمبرداشت
ببینمت..
ناراحتی؟
میترسی؟
بهم بگو..
نکنهتوشوکی!!😅
-بفضمترکید
وگفتمهیچکدوم
دلتنگم فقط
-سرموروسینهشچسبوندوگفت
نبینمدلتنگباشی
توهنوزممالخانوادتی
-دستمورویشونهشگذاشتموگریهکردم
-یکممکثکردوگفت
نهمنصرفشدمتومالخودخودمی😁😂😂
-خندمگرفت
ونتونستمخودموکنترلکنم
-بچهنشودیگه،ببینمحلقَتو..
اونجادیدمتوعینیخی،منمخجالتکشیدم
بگمعکسبگیریم..
دستاتوبده،یادگارییهچیزیداشتهباشیم😅
-تاحالااینجورراحتندیدهبودمش..
-دستگلروازمگرفتوگفت
شنیدمدخترامیگن،اگراینوتوسردختریبکوبی
بختشوامیشه..
تاخواستمجواببدم
دستگلروکوبیدتوسرم
-دادزدمعهههمنکهبختمواعهه
مبخوایببندیش؟؟😐😂😂
-عهههپسزبونمداری😂😂
-🙄
یکدفعهصدایزنگگوشیمحمدبلندشد..
زهرابود
داشتغرمیزدکهکجاییم..
محمدبهشگفت،توراهممیامالان
زهرانفسیکشیدوگفت
برایهمینکاراستکهیههمراهتوی
ماشینعروسودامادمیاد🙄
محمدخندهیبلندیکردوگفت:
دارممیام😂😂واستارتزد
چادرمرورویصورتمکشیدموگفتم
-محمد!!
-جانمحمد..
-چرانزاشتیباهامونهمراهبیاد؟
-اخهعینیهموشملوسکوچولو
توخودتبودی..
بایدیختوامیشددیگه😅..
-منخیلیدوستدارممحمد
ازهموناولبهدلمنشستهبودی..
باورمنمیشدکه..
-حرفموقطعکردوگفت
منعاشقتبودمنرگس
شرطعشقهمرسواییه
رسواشدم،رسواشدمپیشزهرا😅
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوپنجم
مولودیبزارم؟
-ارهاره
-playing...
-سرگرمرانندگیکهدیدمش
دستمورودندهگذاشتم..
موقعپیچاومددستشورو
دندهبزارهدستمنبود
یهلحظهنگاهمکردویکدفعهلبخندزد
دستموفشاردادوگفت
تویهنعمتاللهیبرایمنهستی
منمیخوامامشبروبهشکرانهیوجودتو
عبادتکنم
هنوزدستاموگرفتهبود
-یکدفعهپریدوگفت
توهمشیطونیاکلک😜😂😂
-زیرچادرخندهایکردم
-آخهمنچرابایدازدیدنتمحرومباشم
حوریهیمن😅
بخداچشمهمهیمرداروکورمیکنم
تاتوسرتوبالابگیریوراحتباشی
چقدرخوشممیادقبلازاینکه
رگغیرتمنبادکنه
توخودتحیاداری(:
عاشقاینسبکزندگیِ
زهراییتمحوریهیسید
-میدونیخیلیخوشحالمازاینکه
عاشقپسرحضرتزهراشدم
وحضرتزهراقبولکردکهعروسشباشم
منازتممنونممحمدکهسیدشدی😅..
-😊😌
-میتونمیهدرخواستداشتهباشمازت؟
-بلهبگوجانم
-بعدازمراسمبریمشهدایهویزه،میشه؟🙂
-وایهنوزنیومده،خواهشاشروعشد😶😂
-😅😅
-باشهقبول🙂..
خونهیپدریسیدرفتیم
مهمونااونجابودن
فقطعقدخونهیمابود
بعدازهدیههاواحوالپرسیو..
شام دادن
تاساعتدوشبفامیلاینزدیکموندهبودن
محمدهمهروگذاشتهبودو
رفتهبودعبادت🙂..
منمنشستهبودمکنارخانما
حرفمیزدن
گاهینصیحتمیکردن..
دعاهایعجیبغریبهمبینشزیادبود😅
همهکهرفتن
رفتمتواتاقپیشمحمد
تسبیحتویدستشوگذاشتزمین
میخوایبریم؟
-آره،میشه
-یهنگاهیبهساعتشکردوگفت
بپوش..
سویچروبرداشتوسجادشوجمعکرد
سوارکهشدمگفت
-چیزینمیخوای؟
غذاخوردی
-منسیرم،شماچیزیخوردی؟
-آرهخوردم
میگمکنکورنزدیکههااا
چیکارمیخوایبکنی؟
-شوهرداری😂
-عه..
خیلخبباشه
-نهههراستشیهچیزاییخوندم
اگهامسالکنکوربدمامکانشهستکه
چیزیکهمیخوامدربیام
-چیمیخوای؟
-فرهنگیان😅
سکوتعجیبیکرد
-ناراضیای؟
-چرامیخوایکارکنی؟
-اگرشمانخوایکارنمیکنم
مهم نیست
-نمیخوامبهخاطرمنازعلاقتبگذری
-نهاصلااینجورنیست
جاییتودلمبرایعلاقههایدیگهنیست
همشوگرفتیآقا🤷🏻♀..
-کلک😂😂
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
این جمعه کـاش بشنوم از سوی آسمان
شاعر! دعای عهـد تو تاثیر کرده استــ
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقعمهساداتـ 🌱
🔵#صدقه_معاملهای_با_خدا
💕امیرالمومنین علی علیهالسلام:
🌎هر گاه تهيدست شديد با صدقه دادن، با خدا تجارت كنيد.
💥إِذَا أَمْلَقْتُمْ، فَتَاجِرُوا اللَّهَ بِالصَّدَقَةِ.
☀️#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوششم
ازماشینکهپیادهشدم
همجاتاریکیمطلقبود..
خیلیوحشتناکبود
محمدچراغقوهیگوشیشروروشنکردو
گرفتروصورتم
چشماموجمعکردم
-غلطکردم
اینجاچراانقدرترسناکه😐💔
-خببگوبرایچیماروکشوندیتااینجا؟
-چوننذرکردم
روزعقدمبیامسرمزارشهیدعلیحاتمی
-چطور؟
-مسئولکمیتهازدواجه😅
همهازشحاجتمیگیرن
منمیکماهپیشرفتمهویزه
حاجتخواستم..
شددیگه😂..
-هرچقدربیشترپیشتمیمونم
بیشتربهفضولیاتپیمیبرم
پسمنتوروازاینشهیددارم،آره؟😂
-بله
دستموگرفتورفتیمسمتمزارشهدا
چراغگرفترویتکتکمزارهاتاپیداشکنیم..
-حالاچهاعمالینذرکردی؟
-زیارتعاشوراویکصفحهقرآن
-خوبهختمکلقرآننگرفتی😅
عههاینجاست!
دستموروقبرگذاشتمونشستم
-محمدشمامیخونی؟
-بلهمیخونم😊..
-تمامدعارومحوبودم
تلفظهایغلیظشنشوندهندهی
گذروندندورههایتخصصیتجویدبود
-محمد !! شما..
-هیچینگو،نمیخوامالاندرموردش
حرفبزنم..
-چرا؟
-دیگه..
یهمهرازجیبشدرآوردوایستاد
میخوامنمازشکربخونم🙂
ازمنمکیفممهردرآوردموپشتشایستادم
تااذانصبحباهاشبودم
نمازشبرواونجاخوندیم
دعایعهدمزمزمهکنانبامحمدبود
میگنشباولعروسیدعاهامیگیره
ایستادم کنارش..
دستامونوگذاشتیمروسرمون
ومحمددعایالهیعظمالبلاءمیخوندومن
زمزمه میکردم
دعاکهتمامشد
ایستادیموسطمحوطهو
یهفاتحهخوندیمودراومدیم..
-محمدگشنمه..
-هوممنم
بنظرتزهراصبحانهمیاره؟
-خداکنه
-سرموچسبوندمبهصندلیوخوابیدم
چشاموکهواکردم
محمدتوماشیننبود
رسیدهبودیمشهر
جلویکسریمغازهپارککردهبود..
یکمکهگذشت،پیداششد
بایهکیسهپر
-بهساعتخواب😁
نمیدونمتوچجوریهستی
ولیمنسرموبزارمروبالشتدیگه
بیدار نمیشم
گشنههمکههستم
نمیتونستممنتظرزهراباشم😅
-حالاچیهست؟
-افتخاربازکردنشباشما🙂..
-اوووچهتنوعی😍
دستتطلا،الهیبریکربلا
-واینرگس،بدونشمامنجایینمیرمکه
-الهیبریمکربلا😄
بیابخوریمتابریمخونهقشنگبخوابیم..
محمدرفتدرروبازکرد
منمپشتسرش..
زهرایهواومدجلومون..
کجابودید؟
سریعگفتم
-منخوابممیاد
وسریعجیمشدم
آستینمحمدروهمگرفتموکشیدم
رفتمتواتاقوتختخوابیدم
واسهاذانظهر،محمدبیدارمکرد
-بیدارشو،حوریهجان😅..
اذانه..
-چراانقدراذانزودمیگه..
-بلندشو،شیطونروسینتخوابیده
سهبارسورهناسبخونتابتونیبلندشی
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوهفتم
عصرراهیمسجدشدیم
محمدیهجعبهشیرینیبهدست
رفتسمتواحدبرادران
ومنمرفتمسمتواحدخواهران..
یکیکبچههاروبغلگرفتم
همششوخیوسربهسرگذاشتنمنبود😐
همشحرفعروسخانمعروسخانم
رویزبوناشونبود:/
عکسالعملمنمشدهبود
یهلبخندریزومحجوب..
هیمیگفتنعروسخانمچراحرفنمیزنی
خجالتیشدیا😂..
سیدتهدیدتکرده؟😂
-والاانقدرشماحرفواسهگفتندارید
منترجیحمیدمشنوندهباشمفعلا..
زهراکهرسیدگفت
بــــــهببینکیاینجاست😁..
بیاکارتدارم..
فضولیهمهگلکرد
چیکار؟؟؟
یهکاریکهبهشمامربوطنمیشه😂..
کیفموبرداشتموازدفترمسجدرفتمبیرون
یهبرگهداددستم
-اینوبخون
-اینچیه؟چراچروکه
-بازشکنمیفهمی😄..
حتمارگغیرتشوهرتبادکردهبوده😂
https://eitaa.com/Hiam32/10386
بسمالله الرحمن الرحیم
چطوریممد؟
اینوچندروزقبلازاعزامنوشتم
نمیدونمچندروزیحالمبدبود
حتیحوصلهیتوروهمنداشتم
خووللش
الانکهایننامهرومیخونیمننیستم
وبهملکوتاعلاپیوستم
گریهنکنیاباحوریههاخوشمیگذره
محمدجونمتوحوریهنمیخوای؟:/
داداشاوضاعتخیلیبیریخته
مندارممیبینمت..
یکیرومیخوایسروسامونتبده
اینچهوضعشه؟
میدونم هرجا میری پرتت میکنن بیرون
بچه حزب اللهی
پیامبر اکرم صلوات الله علیه میفرماید
النکاح سنتی
این رو هم خودم روز عقد یاد گرفتم
البته روز عقد که نه ...
آنقدر فیلم روز عقدمو از روی شوق مرتب دیدم
حتی یادگرفتم برای دیگران خطبه عقد بخونم😂
خب داش بسیجی ژون این رسمش نبود!
دختر چه شکلی میخوای ؟
میخوای تو خیابون برات فرق باز کنه یا رو بگیره؟
آقامنکهمیدونمدلتکجاست😌..
سیدبروسراغشدیگه
مِنمِننکن..
یادتباشهکهمنقولدادمتوروبهشبرسونم!
خانمقاسمیبهترینگزینهبرایتوعهه
شانستروامتحانکن
نترسداداش
منپشتتمیمونم
عقولوقلوبانسانهادستخداست
خودتوبسپاربخدا
میشه..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوهشتم
هشتسالبعد
ریحانه..بیامامان🙂
دستایکوچولوشوگرفتم
مامانمنکاردارمباشه؟
بابا یکمدیگهمیرسه
دخترمبزرگشده
مراقبداداشاشهستمگهنه؟
من روحا روباخودممیبرم
شمامراقبمحمدطاهاومحمدیاسینباش
عزیزم،دخترمدیگهخانمشده
مثلیهدختربزرگبرایداداشاشمادریمیکنه😌
بغلشکردم
ریحانهیخوشکلمامان😌🌸
زنگزدمبهمحمدتابازمیادآوریکنم
کهمندارممیرموخودشوبهبچههابرسونه
-توراهمحوریهجان😁
-دلمشورمیزنهمحمدسریعتربیالطفا
-تا۱۰۰بشماریرسیدم😂
-وااامگهمنبچهمگولممیزنی؟😶
-نهباورکنرسیدم،تا۱۰۰بشمار😂..
-باشهمنتظرما
-خیالتتخت😌🖐🏻
-راستیمحمدمحمد!!
-جانم؟
-منروحارومیبرمباخودم
-دخملباباروکجامیبری؟
-عه😐یهدخملدیگهبراتتوخونهگذاشتم😂
-منروحارومیخوام🤨
-دوقلوهاخوابناومدیخونه
جُنگشادیبپانکنیا🙄😁
-قولنمیدم،یاعلی😂🖐🏻
پیادهراهافتادمسمتخونهزهرا
تویراهبیغبوقهایمحمد دَمار ازروزگارمدرآورد
-محمدآبرومروبردی😢😂
-ببینمعسلبابارو😄🌸
-روحا به باباسلامکن..
-بچهرومیبرم
-نمیشه😐
-چرامیشه
-نخیر
-بزورمیبرمشا!!
-نمیتونی،دادمیزنمدزززد،وایبچم😌😂
-عههلامصبِجیغجیغو
شناسناممبامنیست
وگرنهمیدزدیدمت😂
-بروبهبچههاتبرس
ریحانه تنهاست..
-میرسونمتخونهزهرا
بهطهورایعروسخانمهمسلامبرسون😂
-چشم😅
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتونهم
قراربودطهوراباپسرعموشازدواجکنه
سنهردوشونکمبود
طهوراپونزدهسالس
وپسرعموشبیستساله..
-ببینمتعروسخانممم😁
-سلامزندایی😌🌸
-علیکسلااام
زهراااا
پسراکجانپس؟؟
-بامسجدرفتنفوتبال..
-طهوراحاضری؟
-الانچادرموسرممیکنم
ازبازارکهبرگشتیم
طهوراخریدارویکییکینشونزهراداد
تاسهماه دیگه باید
وسایلموردنیازشروتهیهمیکرد
یهواشکتوچشمایزهراحلقهزد
بلندشدوسمتاتاقرفت
گونهیطهوراروبوسکردموسمتزهرارفتم
-زهراگریهچرا؟
یادروزعروسیخودتبیوفت
کهچقدرذوق داشتی😂..
نزنتوذوقاینبچهدیگه😐😅
بجایگریهدعاکنبراش
عاقبتبخیربشه
خوشبختبشه
طهوراناراحتمیشهتورواینجوریمیبینه
دوستداره
بهغریبهکهنمیدی
پسربرادرشوهرته،میشناسیش
عینبچهخودشوندوستشدارن
براشکمنمیزارن
هنوزمدخترتومیمونه
نمیفرستیشکهدیگهبرنگرده
خونشمتوهمینکوچهپسکوچههامیاد🙂
انقدربابچههاشمیشینهوردلتتا
خودتازخونهبندازیشبیرون😅..
چادرموسرمکردم
منمیرمزهرا
جلواینبچهگریهنکندلشمیگیره
گناهداره
خداحافظ😊🖐🏻
روحاروبغلگرفتمورفتمخونه
واردحیاطکهشدم
طبقمعمولصدایبچههاوباباشون
خونهروگذاشتهبودروهوا
درروبایکضربهبازکردم
-محممممممممد😐
-همهعینجنزدههاپریدنو
هرچیدمدستشونبودرومرتبکردن
نشستمروزمینوزدمزیرگریه:/
اخهههنگاچیکارکردینخونهرووو
دلمخوشهباباشونوگذاشتمپیششون
محمدکهسرشوبردهبودتویلاکخودشو
ریزریزمیخندیدووسایلروجمعمیکرد
حتیزحمتنکشیدهبودقباشودربیاره
عمامهشهموارفتهبود
بایدازاولبستهمیشد:/
ریحانهکنارملیوانِآبقندروهممیزد
محمداومدنزدیکم
روحاروازمگرفتوچهارزانونشستجلوم
بچهروگذاشتجفتشوگفت
آخآخنگاالماسارو
حیفنیستدارنحروممیشن
اگرمیدونستماینجوریمیخوایگریهکنی
قبلازاومدنتروضهامامحسینمیخوندم
لااقلاشکاتبرایامامحسینجاریبشن😉😁
-لبخندیزدموسعیکردمجمعشکنم
محمدوقتیمنواینجوریدید
عباشوکهکنارشافتادهبودبرداشت
وباهاشافتادبهجونم
زیرعباشدستوپامیزدمومیگفتم
محممممممدبخدااگرولمنکنیبدمیبینی
-فعلاکهمالخودمیحرفنزن😌😂😂
-محمممدمیکشمممممت
اگررعباسبفهمه
+ولم کرد
یه نفسعمیقکشیدموروسریمروصافکردم
لیوانابقندروازریحانهگرفتم
ویهقُلُپازشخوردم
بقیهلیوانروپرتکردمرومحمد
دادزد:هی،ازعیدیکماهمنیستکهگذشته
میخوایفرشاروبازمبدیقالیشویی
یهنگاهبهساعتکردم
-ساعتیازدهه
فکرنمیکنمکاریداشتهباشی
بابچههابروقالیروبشور
مثل اینکه ریحانهاینبار
سلیقهبهخرجداده،رنگغذاهمریختهتو
ابقند😂
فرشاهمسفیده
لکهبمونهنمیرهها
آفرینبهشما،بریدبشوریدش😌😂😂
-چشمملکهیمن😂
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
#رمان🌵📿
#عاشقانه⛓♥️
-رمانحوریهیسید
#پارت_هفتادم
نشستم روبهروی تلویزیون
تیزر تبلیغاتی حوزه علمیه قم بود
بعدازازدواجدیگهفرصتادامهتحصیل
پیدا نکردم
الانفرصتخوبیبود(:
غرقفکربودمکهمحمدوبچههااومدن
-خستهههههنباشید😊😉
-سلامتباشیدخااانممم😁
-براتون میوه بیارمنوشجانکنید؟
-دستتطلا😌
نشستمکنارشوبراشمیوهپوستکندم
تایِآستینخیسشوبازمیکرد
یهقاچمیوهبهشتعارفکردم
وگفتممحمدددد
-جاندلم😅
-میخوامدرسبخونم..
ابروهاشودادبالاوگفت
بهبه😂
-میخوامبرمحوزه
-حوزهیکجا؟
-قم
-قمممممم؟
-اهم،خبشماهمبرایگرفتنسطحسه
بیا بریم
-بایدپُرسوجوکنم
ولیخوبشدکهبهاینفکرافتادی😁
طبقمعمول
بچههاروخوابوندیم
محمدرفتوضوبگیره
منمسجادههاروانداختم
محمدایستادجلو
ولییکممکثکرد
پشتبهقبله،روبهرویِمننشست
نرگس،یهچیزی!
-بله؟
-بایدهمینماهبریمقم
-چرا😶😂؟
-آخهآزمونشهمینماهه!!
-چییی؟وای
-همچیرواینهفتهجورمیکنمکهبریم
اثباباثاثیهیخونهروهمینامشبجمعکن
بهاینزودیاخونهرومیدماجاره
واونجاباپولاجارهیاینخونه
یهخونهاجارهمیکنیم
-ماتمبُرد،الحقکهاینمردهمهیکاراشون
سَرسَریه
محمدایستاد
تکبیرگفتونمازشوشروعکرد
سریعبهخودماومدموپشتشبهنمازایستادم..
شبتماموسایلیروکهخیلینیازیبهشوننداشتم
جمعکردم..
بعدازنمازصبحهمعینجنازه
افتادمروتختوتااذانظهرخوابیدم:/
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد