eitaa logo
🍁🍂جَــزْرِ تــَـنـْـھــاٰیــے🍂🍁
9.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
769 ویدیو
2 فایل
وقتی تو ساحل زندگی،جَزر بیاد سراغت،یهو تنهای تنهامیشی! نویسنده رمانها:فاطمه صداقت✍️ 🚫کپی🚫 راه ناتمام💖 عروسک پشت پرده(چاپ شده)🔦 حس خفته💍 دورهمی(چاپ شده)💑 شامار💟 کوچه پشتی🌿 تیرا🧩 راحله🌷 📌جمعه ها تعطیلیم📌 تبلیغ @TabPaeez ادمین @HappyFlower
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و روزبخیر به دوشنبه خوش آمدید🌿🌸🌿
بفرمایید218 نسیم وااای😰⬇️
بفرمایید219 و باز هم محیا😭⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و وقت بخیر سه شنبه آمد عزیزان خوش باشید و مهربان😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بفرمایید221 دوشنبه های اول هر ماه🙄⬇️⬇️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام جزریهای مهربون😍 ✨۲۴ ذی الحجّةالحرام، فرخنده سالروز عید بزرگ مباهله و نزول آیات شریفه تطهیر و ولایت، سند اثبات حقانیت تشیّع علوی، مبارک باد. 🌹
بفرمایید222 یه خبرهایی تو راهه🙈🤭⬇️
👌آنکه از بخت خود گلایه کند به ملکوت نعمت در نمی آید. زنی را می شناسم که توانگری کوچکترین شناختی نداشت.عوض اینکه لباسهای نو بخرد، لباسهای کهنه اش را رفو می کرد. محتاط بود مبادا ولخرجی کند. مدام به شوهرش گوشزد می کرد که اسراف نکند. یکروز می گفت: هرگز چیزی را که استطاعت خریدنش را نداشته باشم نمی خواهم. از آنجا که استطاعت چندانی نداشت، چیزی زیادی هم نداشت. اما یکباره دنیای او در هم ریخت. چون شوهرش خسته از خرده گیریها و اندیشه های محدود او، به تنگ آمد و او را ترک کرد. زن، دلسرد و ناامید، روزها را به شب می رساند تا اینکه یک روز کتابی در باره مابعدالطبیعه به دستش افتاد که از نفوذ کلام و قدرت اندیشه سخن می گفت. زن تازه فهمید که با طرز تفکر نادرست خود آن همه تجربه ناخوشایند را به زندگی خود فراخوانده است. از ته دل به اشتباهات خود خندید. بر آن شد که از خطاهای گذشته سود بجوید. و عزم خود را جزم کرد تا قانون فراوانی و توانگری را به اثبات برساند. 🌺🍃فقط به خدا توکل کرد و برای کامبیابی و کامرانی، چشم امید خود را به او دوخت. 👌دیگر کلمه ای درباره کمبود و محدودیت و تنگدستی بر زبان نیاورد. کوشید تا مدام خود را دولتمند احساس کند و ثروتمند به نظر آورد. دوستان قدیمی او دیگر نمی توانستند او را بشناسند. با جهشی عظیم به راه فراوانی افتاده بود. ثروتی که در سراسر عمرش ندیده بود به سوی او سرازیر شد. 🌺🍃درها و دروازه هایی غیرمنتظره گشوده می شدند و راه ها و چاره هایی حیرت انگیز بر سر راهش قرارد می گرفت و در کاری که کوچترین آموزشی برای آن ندیده بود بسیار موفق شد و خود را بر زمین.معجزه یافت. ❤️🍃 راستی چه شده بود؟_ کیفیت کلمات و اندیشه های خود را عوض کرده بود. دِل خود را به خدا سپرده بود و در همه کارهایش به خدا کرده بود. بارها در آخرین لحظه به خواسته اش رسید. حاجتی نداشت که بی پاسخ مانده باشد. چون مدام گودالهای خود را حفر می کرد و بی وقفه سپاس می گزارد. از کتاب چهار اثر از ترجمه:گیتی خوشدل 🌹نیم نگاه🌹 Join @khorshidebineshan