eitaa logo
منتظران مضطر
255 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
138 فایل
🌺اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیکَ الفَرَج...🌺 🌺مَتی تَرانا و نَراک؟🌺 🌼کپی = با ذکر صلوات🌼 ⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خب میخوایم درباره‌ زمان متولد شدنشون باهم حرف بزنیم(صحنه ای شگفت انگیز😍)❤️
حکیمه خواهر امام رضا (دختر امام موسی بن جعفر) می فرمودند: وقتی زمان ولادت امام جواد نزدیک شد ، امام رضا مرا با همسرش‌خیزران(مادر امام جواد) و یک نفر قابله داخل یک اتاق قرار داد و در اتاق را بست. وقتی نیمه شب فرا رسید ناگهان اتاق تاریک گشت و ما ناراحت و متحیر شدیم😔 که در آن تاریکی و چنین موقعیتی حساس چه کنیم؟! در همین اضطراب به سر میبردیم که ناگهان درد زایمان خیزران شروع شد؛
و اندکی بعد وجود نورانی و مبارک حضرت ابو جعفر ، از مادر تولد یافت😍 و از روشنایی ظهورش تمام اتاق روشن گشت💛 تا آنکه صبح شد و پدر بزرگوارش(امام رضا) با لبخندی او را در آغوش گرفت و فرمود: ای حکیمه! سعی کن که همیشه کنارش باشی🤝
حکیمه در ادامه این حکایت این چنین میگوید: وقتی روز سوم مولود فرا رسید؛ آن نوزاد چشم های خود را به سوی آسمان بلند نمود و سپس نگاهی به راست و چپ کرد و زبان باز کرد و گفت: اَشْهَدَ أنْ لآ إِلهَ إلاّ الله ، وَحدُه لا شَريكَ لَه ، و أنَّ محمّدا عَبده و رَسوله . و زماني که شهادت بر یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد (ص) داد تعجب کردم و در همان حالت از جای خود برخاستم و نزد امام رضا علیه السلام رفتم و ماجرا را برایشان توضیح دادم و ایشان لبخندی زدند و فرمودند : چیز های معجزه آسا و حیرت انگیز بیشتری را هم مشاهده خواهی کرد❤️
خب حالا یه مداحی زیبا به مناسبت شهادت مولایمان گوش کنید تا یک ماجرای زیبای دیگر برایتان تعریف کنم💛 👇👇
مداحی آنلاین - سوزد از زهر ز پا تا به سرم یازهرا - محمود کریمی.mp3
1.94M
🔳 (ع) 🌴سوزد از زهر ز پا تا به سرم یازهرا 🌴آب شد از اثر آن جگرم یازهرا 🎤 @Jazzaaabbb
👇آگاهی امام جواد(ع) از درون افراد👇
محمد ابن علی هاشمی( یکی از مخالفان ولایت) می گوید: بامداد روزی که امام جواد با دختر مامون ازدواج کرده بود به خدمتش رسیدم در حالی که دارویی خورده بودم و تشنه بودم و من اولین کسی بودم که هنگام صبح به خانه ایشان آمده بودم و نمیخواستم طلب کنم امام به چهره من نگاه کرد و فرمود: به گمانم تشنه ای..! جواب دادم: آری... فرمود : ای غلام برای ما آب آشامیدنی بیاور. من با خودم گفتم : اکنون آب مسموم می آورد از این جهت اندوهگین و ناراحت شدم غلام آمد و آب آورد. امام به چهره من تبسمی زد و گفت غلام آب را به من بده‌. آن را گرفت و نوشید تا من بدانم که آب مسموم نیست. سپس به من داد و من آن را آشامیدم و بار دیگر تشنه شدم و کراهت داشتم طلب آب کنم و باز هم به من فرمود: باز هم تشنه شدی...؟! جواب دادم: بله... و غلام بار در آب اورد و با خودم گفتم اینبار دیگر آب مسموم است و باز هم امام آب را از غلام گرفت و با تبسمی نوشید تا من بدانم که آب مسموم نیست و باقیمانده آب را نوشیدم. محمد در ادامه میگوید: با دیدن این قضیه باور کردم که عقیده شعیان درباره او صحیح است و او از راز دل مردم و اسرار نهانی باخبر است. @Jazzaaabbb
▪️ز سوز غم پر پروانہ مے سوخت ▪️ز داغ لالہ اے گلخانه مے سوخت ▪️ز آواے "جواد" آن جان زهرا ▪️نهال گلشن جانانہ مے سوخت 🏴 (ع) تسلیت باد. @Jazzaaabbb
شخصی به نام حسین مکاری میگوید : در بغداد نزد امام جواد(ع)رفتم در آن زمان امام بدلیل ازدواج با ام‌فصل،دختر مامون، در رفاه و آسایش به سر میبرد. وقتی وصیت امام را دیدم با خودم گفتم این مرد هرگز دیگر به وطنش (مدینه) باز نمیگردد امام مدتی سر پایین انداخت و با چهره ای برافروخته فرمودند: ای حسین! خوردن نان جو و نمک در کنار حرم رسول‌الله (مدینه) بسیار نزد من محبوبتر از این وضعیتی است که اکنون دارم. منبع: بحارالانوار، ج۵۰،ص۴۸،ح۲۵ @Jazzaaabbb
Untitled 3.mp3
13.55M
﴾..🖤🏴..﴿ 🎙 شب‌شہادت‌غࢪیب‌ڪاظمین... دآره‌میآد‌بوے‌محࢪم‌حُسین🥀 زیـاࢪت‌امآم‌رضآ میمونہ‌خاطࢪه‌اش‌بہ‌جا... ورودۍ‌باب‌اݪجوآد💔 @Jazzaaabbb