eitaa logo
جبهه روایت قدس
171 دنبال‌کننده
166 عکس
36 ویدیو
0 فایل
جنگ جنگ روایت‌هاست، و در جبهه‌ی روایت قدس است که جنگ حقیقی شناخته می‌شود. این جبهه فراتر از جنگ و به وسعت تاریخ اثرگذار است. برای ارسال مطالب ارزشمندتان و ارتباط با ادمین کانال به آیدی زیر👇 مراجعه نمایید: @ghabehasht
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 آیا برای روایت این روزهای غزه، الزاماً باید در قدس حضور داشت و بی‌واسطه شاهد وقایع بود؟ چه چیز ما را به ورطه‌ی انفعال می‌کشاند؟ اگر جنگ امروز را، نه جنگ ابزارآلات نظامی، که جنگ روایت‌ها بدانیم، بجاست که از شان روایت و نقش روایتگران در این نبرد پرسش کنیم. بسیار دیده‌ایم در عمر یک ماه و چند روزه‌ی این حماسه‌ی عظیم؛ که برخی از صاحب‌نظران حوزه‌ی روایت، آنانی که به محیط‌های آموزشی خو گرفته‌اند و در پیچ‌وخم دالان‌ پژوهش‌های دانشگاهی مو سفید کرده‌اند، در مواجهه با اتفاقات امروز غزه، با ارائه‌ی توجیهاتی دست از کنشگری کشیده و عقب نشسته‌اند. اگر بگوییم رسانه‌زدگی عامل انفعال برخی از دغدغه‌مندان حوزه روایت بوده است، گزافه نیست. بی‌اعتمادی به رسانه‌ها و تصویری که از حماسه‌ی غزه مخابره می‌کنند، مسبب ایجاد این تصور شده است که:《تا دوربین به دست در متن وقایع غزه حاضر نباشیم، استحقاق روایت آن را نداریم و با پرداختن به آن، تنها نشخوارگر خوراک رسانه‌ای دیگران خواهیم بود》. اما این تصور تا چه اندازه بر مبنایی از حقیقت استوار است؟ آیا این گزاره، منتج از فهم صحیحی نسبت به ماهیت روایت است؟ باید توجه داشته باشیم که روایت، با گزارش تفاوتی ماهوی دارد و به پرداختن به سطح و رویه‌ی اتفاقات اکتفا نمی‌کند. همانگونه که بعد از گذشت هزاروچهارصد سال، ابناء ابوالبشر بدون آنکه فرصتوحضور مستقیم در میدان داشته باشند، به روایت حماسه‌ی عظیم حسینی می‌پردازند، و هربار به عمقی تازه از آن می‌رسند، به روایت حماسه‌ی عظیم این‌روزهای غزه‌ هم می‌توان پرداخت.و مگر نه این است که اساساً حماسه‌ی این روزهای غزه، ماحصل روایت همان حماسه‌ی عظیم عاشورا است؟ آیا می‌توان گفت آوینی راوی فتح‌ هشت ساله‌ی دفاع مقدس شد چون با دوربینش در میدان حضور داشت و اگر هم‌نسل ما بود و این روزها زیست می‌کرد بُعد مکان دست و پایش را می‌بست و به یک 《یالیتنا کنا معکم》خشک وخالی، خطاب به مردم غزه اکتفا می‌کرد؟ آیا با این نگاه واقعیت‌زده‌ی منفعل، اساساً امکان بروز و سربلندکردن آوینی‌های دیگر گرفته نمی‌شود؟ با عنایت به این تفاسیر، می‌توان گفت روایت حقیقت، امری ورای مکان و زمان، نفوذکننده به اعماق و ابطان وقایع، و منعطف است، که خود فارغ از اراده‌ها، راوی را برمی‌گزیند و در زبان او جاری می‌گردد. به قلم: خانم املائی 🗓 ۲۱ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
جبهه روایت قدس
🔺️بخشی از جلسه چهارم روایت قدس 🔸روایت پدیده‌ای اعتباری 🗓 ٣ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
📌جنگ، جنگ روایت‌هاست/ ۳ نسبت روایت با پدیده‌ها و ماهیت اشیا چیست؟ می‌توانیم با یک نگاهی بگوییم که روایت یک پدیده اعتباری است. مک‌کی می‌گوید واقعیت‌هایی در خارج هستند و حقیقت دیدگاه ما نسبت به واقعیت‌هاست. اگر به این شکل سوبژکتیو نگاه کنیم روایت یک امر شاعرانه پوچ می‌شود که هیچ نسبتی با نفس الامر حقیقت ندارد. شهید آوینی در روایت‌ فتح مدام با این نگاه مقابله می‌کند. می‌گوید من این بچه‌ها (رزمنده‌ها) را می‌شناسم. یعنی آن‌چه که تصویر دارد نشان می‌دهد ظاهر قضیه است و اصل قضیه چیز دیگریست و آوینی با کلامش از باطن امر پرده‌برداری می‌کند. نه این‌که حرف‌های شاعرانه و توصیف شخصی خودش را بگوید بلکه می‌رود به سمت باطن این آدم‌ها و اتفاقی که دارد آن‌جا می‌افتد. برای خیلی‌ها توصیف روایت فتح اینطور است که شهید آوینی یک آدم نابغه و نخبه‌ای است که به شدت کلام شاعرانه‌ای دارد و این کلام شاعرانه آمده است روی تصاویر و این‌ها را شاعرانه کرده است. توجه نمی‌شود که این روایت دارد از ظاهر می‌رود جلوتر و اجازه می‌دهد که ما حس دیگری داشته باشیم و این‌جاست که آن روایت چیزی می‌شود عظیم‌تر از خود آن وقایع. دیگر پوچ نیست، توصیف شاعرانه‌ای در قالب یک متن نیست بلکه وجود شناوری است که هنوز در دل تاریخ با ما حرف می‌زند؛ هنوز زنده است و حتی زنده‌کننده آدم‌هایی است که به جبهه می‌روند. اصلاً روایت فتح می‌بینند که عزمشان برای رفتن استوارتر می‌شود و می‌روند. این رفتن به سمت حقیقت را به قول شهید آوینی پدیده‌‌ای ایجاد می‌کند به نام آیینگی. جلوگیری می‌کند از این‌که ته دره بیفتیم. آینه خیلی مهم است؛ حتی مهم‌تر از خود ‌جاده است. یعنی اگر جاده نباشد آدم دور می‌زند و برمی‌گردد اما اگر آینه نباشد آدم‌های زیادی را به هلاکت می‌اندازد. اهمیت این آینه خیلی بیشتر از جاده است برای حرکت آدم‌ها. این اهمیت روایت است که امری اعتباری به نظر می‌رسد در مقابل آن واقعیت‌ها. واقعیت‌ها در نگاه محسوس معمولا بیشتر به چشم ما می‌آیند. مثلا طرف می‌گوید من اینجا نشسته‌ام چه می‌کنم؟! باید بروم غزه بجنگم دیگر! یا مثلاً انتقاد می‌شود از اینکه یک عده فقط شعار می‌دهند و می‌روند. این قبول؛ اگر شعار به مثابه فعلی باشد که در جز انجام می‌شود و در گفتمان زندگی روزمره صرفاً دارد آتش درون ما را می‌خواباند؛ این «ضد روایت» است. ولی این را بدانیم که روایت ذاتاً خیلی مهم‌تر از حضور در جبهه است. جور دیگر بگوییم: «برجستگی انقلاب اسلامی به چیست؟ برجستگی اسلام به چیست؟ به سلاح است یا تبیینی که سلاح‌ها را می‌اندازد؟ اصلاً دین ما دین چیست انقلاب ما انقلاب چیست؟» انقلاب ما انقلاب بلندگوهاست تا انقلاب سلاح‌ها و یوزی‌ها. صبر و تبیین چیزی است که ما از شهید صیاد یاد گرفته‌ایم و این‌جاست که کار شهید آوینی خیلی اثرگذارتر از یک لشکر می‌شود. حتی این جبهه از یک جنگ فراتر می‌رود و به وسعت یک تاریخ، تاثیرگذار است. در جبهه روایت قدس جنگ حقیقی شناخته می‌شود. @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
تفاوت سحر و معجزه در تکنیک.mp3
7.9M
🔸️تفاوت سحر و معجزه، تفاوت اسرائیل و حماس و دیدن این تفاوت در مواجه با تکنیک 🗓۱۴ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
📌جنگ، جنگ روایت‌هاست/ ۴ کمی به این پرسش فکر کنیم:«اسرائیل چیست؟» اسرائیل ظهور دید آمریکایی است در جهان. اما:«دید آمریکایی چیست؟» دید آمریکایی فیلم وسترن است. وجود اسرائیل روایت است؛ یک فیلم وسترن است. نه اینکه «مثل» فیلم وسترن؛ بلکه خود فیلم وسترن است. روایتی از جهان باعث می‌شود که فیلم وسترن ساخته شود. اسرائیل یک فیلم وسترن آمریکایی است با این تفاوت که ابهت فیلم وسترن آمریکایی در تکامل زبان سینما و در گفت‌وگو با مردم کم‌کم ریخته می‌شود. از «جویندگان» می‌رسد به «چه کسی لیبرتی والانس را کشت»؛ و بعد می‌رسد به «رقصنده با گرگ‌ها» و ابهت وسترن ریخته می‌شود. اما چرا؟ چون «زبان» است و زبان، در تعامل با مردم شکل می‌گیرد. اما حماقت سیاستمداران چیزی نیست که در زبان شکل بگیرد، یک طرفه و ایدئولوژیک ادامه پیدا می‌کند و کار به جایی می‌رسد که این رژیم با تاریخ همراه نمی‌شود، مثل فیلم‌های دهه ۳۰ و ۴۰ وسترن می‌ماند و به همین دلیل هم نابودشدنی است، چون متعلق به این تاریخ نیست و این تاریخ این سرطان را می‌بلعد انشاالله. می‌بینید چقدر روایت، قضیه را عوض می‌کند؟ اسرائیل یک فیلم هالیوودیست که زمانش دیگر گذشته است. این روایت؛ روایت منحط شده است، این روایت تمام‌شده است.
رهبر حکیم انقلاب می‌فرمایند "اسرائیل ۲۵ سال آینده را نمی‌بیند" از چنین دیدی می‌آید.
این دیگر متعلق به الان نیست. گذشت آن زمان که بشود همینطور بچه کشت و بگویی همین است که هست. «این کار را باید کرد، می‌کنم و آتش‌بس را هم نمی‌پذیرم!» زمان این قلدربازی‌ها گذشته؛ آنقدر گذشته که دیگر همه علیه‌اش صحبت می‌کنند. @jebhe_revayate_Quds🇵🇸
جبهه روایت قدس
🔺️بخشی از جلسه چهارم روایت قدس 🔸روایت‌فتح، زبان جنگ ما 🗓 ٣ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
📌 جنگ، جنگ روایت‌هاست/ ۵ «حضور» به این معناست که در لحظه حرف‌هایی می‌زنیم که شاید حتی مال خودمان هم نیست.
این‌جاست که زبان به سخن می‌آید از «درد» و این‌جاست که روایت فتح دیدن دارد.
یعنی ما در گفت‌وگو با روایت فتح، امروز به حرف می‌آییم و این جایگاه مهم روایت فتح به عنوان زبان سینماست. جایگاه روایت فتح جایگاه یک فیلم نیست که حالا این را ببینیم در کنارش هم یک چیز دیگر از قدس ببینیم. روایت فتح زبان جنگ امروز ماست و امروز از هر روز دیگری مستندهای روایت فتح گویاتر است. امروز کسی نیست که این مستندها را ببیند و در گوشش چیزی زمزمه نشود و احساس نکند که کاری باید بکند. این‌ها فرع بر آن حضور است. یعنی حضوری در مستندها هست که وقتی ما جلوی آن قرار می‌گیریم انگار می‌رویم آنجا و دوباره اینجا حاضر می‌شویم. اینجاست که روایت فتح اساس مسیر جبهه روایت قدس است. @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
سلسله جلسات روایت قدس 🔸تماشای مستند‌های روایت فتح و متن خوانی کتب شهید آوینی 🔸️گفتگو و تلاش در جهت روایت رویداد طوفان الاقصی با زبان هنر 🔺️"جلسه ششم" ⏰️زمان:پنج شنبه ۲۵ آبان ماه بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌مکان: خیابان بزرگمهر، چهارراه نورباران، کوچه شهرستانی، کوچه شهید سعید احمدی، ساختمان آستانه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
خواهی آمد..! و زیتون های فلـسـطـیـن دوباره سر سبز و خرّم خواهند شد... و خفاش های خون آشام صهیونیست در خاک مَذِلَّت خواهند نشست... نقّاش: فاطمه دهقانی 🗓 ۳ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
جبهه روایت قدس
#روایت_قدس 🔸️تفاوت سحر و معجزه، تفاوت اسرائیل و حماس و دیدن این تفاوت در مواجه با تکنیک 🗓۱۴ آبان م
📌جنگ، جنگ روایت هاست./ ۶ نسبت گام‌هایی که شهید آوینی در سینما گذاشته است به کار امثال دیزنی، مثل نسبت حماس است به اسرائیل؛ مثل معجزه است نسبت به سحر؛ مثل موسی است نسبت به ساحران. جای فکر دارد که این تفاوت در چیست؟ اسرائیل چه می‌کند؟ حماس چه می‌کند؟ بر خلاف اسرائیل که برنامه‌ای صد ساله دارد از الآن تا آینده و خیلی به ابزارهایش، به گنبد آهنین و... می نازد؛ طوفان‌الاقصی اتفاق می‌افتد در حالی‌که حتی نزدیک‌ترین همراهان حماس هم از آن خبر ندارند. اسرائیل ابزارهایش را مقدس می‌داند و نگاهش بشدت فنی است. مثل ساحران که تمام تلاششان را می‌کنند که ابزارهایشان را به خدمت بگیرند و مخاطبشان را فریب بدهند. برخلاف موسی که خدا به او می‌گوید عصایت را بینداز. موسی دنبال آتش می‌گردد، یک دفعه می‌بیند که به رسالت رسید. خدا به او می‌گوید عصایت را بیانداز، دستت را زیر لباست ببر، دربیاور ببین چه می‌شود. و موسی یک‌دفعه می‌بیند که صاحب تکنیک است. عصای حضرت موسی، تکنیک حضرت موسی است. تکنیک به معنای راهی که اجازه پیامبری به او می‌دهد. توانمندش می‌کند برای اینکه با فرعون مقابله کند.درقابل فرعون برای مقابله با موسی برنامه‌ریزی می کند. موسی امیدش به خداست. منتظر است که خدا اتفاقی رقم بزند. ادبیات سحر و معجزه اساسا دونوع ادبیات متفاوت است. با انقلاب اسلامی و پس از آن، وارد نوع جدیدی از مواجهه با پدیده‌ها شدیم که مثل نسبت عصای موسی با سحر ساحران است. در جهانی که همه چیزش بر اساس سحر ساحران بود، روال معکوسی پیش‌گرفته شد و نسبت شهید آوینی با سینما چنین چیزی است. مثل نسبت روایت فتح با فیلم‌هایی که تمام فنون را برای تسخیر مخاطب به خدمت می‌گیرند. شهید آوینی رها، کار خودش را می‌کند. ادعای تسلط هم ندارد. جست‌وجو می‌کند و نتیجه را منتقل می‌کند. «بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیک».
رزمنده‌ای است که می‌آید سراغ سینمای مستند. ممکن است این قضیه برای ما از غزه شروع شود، که می‌شود.
فرض کنید می‌خواهیم برای فلسطین کاری انجام دهیم، می‌آییم سمت ابزارها، یک دفعه می‌بینیم این ابزار برایمان جذاب است، یک دفعه می بینیم ابزار را یاد گرفتیم، یک دفعه می بینیم کاری با آن کردیم! زمان، زمان این تحول است! ادبیات اسرائیلی که فکر تمام نظام‌های انیمیشن و فیلم‌سازی مبتنی بر آن نگاه است؛ مبتنی بر برنامه‌ریزی و ابزارهای خوب و تخصص است. زبانی که حماس دارد در آن زندگی می‌کند و اجازه جنگیدن پیدا می‌کند، چیزی است که از انقلاب آمده است. باید ببینیم می‌توانیم همانجوری که حماس موشک می‌سازد فیلم و انیمیشن بسازیم؟ روال‌های مرسوم را کنار بزنیم، و از راهی پیش برویم که تکیه‌اش بر باور و جست و جو از طریق ابزار است. همان کاری که شهید آوینی می کند: تلاش برای شناخت اتفاقی که در دفاع مقدس رخ می‌دهد؛ از دریچه تکنیک. روش آوینی اشراقی است. دقیقا مثل حضرت موسی. یعنی من نمی‌نشینم طراحی کنم، تمرین کنم، بعد کاری را انجام بدهم. عصا را می‌اندازم، یک دفعه خودش می‌شود. برای مثال، جبران می کنم همین‌گونه بود. فیلمنامه درباره عملیات بدر بود. حین گشتن دنبال عوامل کار، به هر کسی بر می خوردیم، یک شهید در عملیات بدر داشت. این‌جاست که احساس می‌کنی شهدا شما را کشیده‌اند و گذاشته‌اند اینجا. ما نبودیم که این کار را می‌کردیم، دیگری ما را کشید. در این نگاه به نتیجه رسیدن برایمان مهم نیست. «جنگ ما جنگ این روایت است». روایت فتح، روایتی است که در آن ابزار مرده و وسیله انتقال پیام نیستند و این معنایی مقدس در ذهن ما نیست. روی زمین می بینیم که شد! می‌بینیم که تلاشمان در حدی نبود که نتیجه‌اش این طور بشود، ولی شد. با روایت قدس باید به این تفاوت‌ها فکر کرد. این پدیده است که اجازه می دهد عصای موسی بشود اژدها! @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
🔸️گردهمایی و اجتماع مردمی برای فلسطین 🔸️همزمان با سراسر کشور 🗓شنبه ۲۷ آبان ماه ⏰️ ساعت ۱۵ 🌉 پل بزرگمهر @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
روایت قدس_جلسه ششم.mp3
15.25M
🔻جلسه ششم 📆 ۲۵ آبان ماه 🎙گفت‌وگو با محوریت مستند روایت فتح، قسمت عروج 🔸️روایت، التیام درد بازماندگان 🔸️فکرکردن به چگونگی تصویر ‌کردن شهادت 🔸️بازتاب تصاویر عملیات‌های حماس و غزه، و تاثیر فرم تصویر برداری در روایت 🔸️انس با مرگ و شهادت (کربلا) آمادگی برای حرکت و رفتن به قدس @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تزيين السماء بزينة الكواكب، إيجاد السماوات والأرض من عدم، تعاقب اللّيل والنّهار، رفْع السّماء بلا عمد ونجومٌ كانت سببًا في هداية النّاس في ظلمات البر والبحر، كلّها آيات تدعو إلى الإستغراق في التفكّر في عظيم صنع الله وإنارة القلب بذكره سبحانه حتّى ترشد صاحب هذا القلب إلى الربّ المعبود وحده سبحانه. (صحراء النقب -فلسطين) آراستن آسمان به زيور ستارگان، آفرينش آسمانها و زمين از هيچ، پياپي شب و روز، برافراشتن آسمان بدون ستون و ستارگان كه دليل هدايت مردم در ظلمت خشكي و دريا بوده است. همه آیاتی که دعوت به تدبر در کار بزرگ خدا و نورانی کردن دل با یاد او می کند، سبحان اوست تا صاحب این دل را هدایت کند. (صحرای نقف - فلسطین) @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸
جبهه روایت قدس
تزيين السماء بزينة الكواكب، إيجاد السماوات والأرض من عدم، تعاقب اللّيل والنّهار، رفْع السّماء بلا عم
تو چیستی ای شب دل‌انگیز؟ تو را چه شده که این چنین بی‌تاب و بی‌قرار گشته‌ای؟ سنگینی چه سری در نهانت این چنین قلبت را شعله‌ور ساخته؟ در جست‌وجوی چه کاری آخر؟ ای شب... حامل چه سخن و رازی برای ما هستی؟ تو را چه شده که گویی درهای آسمان را گشوده‌اند و راه زمین به آسمان این چنین هموار و کوتاه گشته؟ چه شده که امشب شهادت نامه‌ی عشاق امضا می‌شود؟ زیر لب چه زمزمه‌ای داری؟ در این برهوت تاریکی تو را چه شده که این چنین می‌درخشی؟ شب عاشورایی دگر برپا شده؟ و یا چون شب قدری که اهالی زمین و آسمان قرآن به سر دست به دعا شده‌اند؟ ای شب رازآمیز چه تقدیری برای ما مقدر شده که این چنین غرا ندای الرحیل به گوش می‌رسد؟ آیا این صدای نفخ صوریست که جان‌های مرده و بی روح ما را زنده می‌کند؟ یا صدای هل من ناصر ینصرنی ست که در گوش زمان طنین‌انداز گشته؟ ای شب... چه باک سهمگین بتاز... که زمانی که تو آرام گیری جهان دیگری برپا خواهد شد والیل اذا سجی ای شب... سوگند که ما می‌دانیم پرودگارمان ما را رها نکرده و تو نویدبخش طلوع فجری در این برهوت... تو نه تاریک که عین نوری... راهگشا و خط شکن بکن ای صبح طلوع که فردا چشم انتظار ماست... 🗓 ۶ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸