یَا مَنْ لا یُعْبَدُ إِلّا هُوَ
ای آن که جز او پرستیده نشود ..
لبیک بندهام، لبیک!
جبرائیل میشنید که چگونه به بندهاش
مشتاقانه پاسخ میدهد؛ گشت در عالم و
کسی را در حال عبادتی آنچنانی که مستحق
چنین لبیکی باشد نیافت!
پرسید از خداوند و در ناباوری دید که
بت پرستی، صنمی را در پیش روی خود
میپرستد!
جبرئیل گفت: یا رب! او که تو را نمیخواند!
او بتی بی جان را میپرستد، او مشرک است!
و معبودِ ما جوابی میدهد که عرق شرم بر
جبین مینشاند و دل را آکنده از مهرش
میکند و وادار به سرافکندگی که چگونه
توانستم خلاف میل او عمل کنم و خم به
ابرو نیاورم!
حق فرمود: «او نمیداند خدایش کیست،
منکه میدانم خدایِ او هستم»
او بنده را خوب میشناسد، هرچه در عالم
هست او را میپرستد، چه بدانند و چه ندانند
اوست تنها و یکتا پروردگارِ عالم ..
#آخـداقربونتبرم
#دعای_جوشن_کبیر
یَا جَابِرُ
ای شکسته بند ..
درد که زیاد میشود، ریشه که میزند
عمیق که میشود، حاذقترین پزشکان
هم جوابت میکنند!
اما این ماجرا در فانوس خدا معادل ندارد
اسمی گذاشته روی خودش
تا از هیچ دردی نه شرم کنی، نه بترسی!
اسمی گذاشته روی خودش تا عظیمترین
شکستگیهایت که هیچ طبیبی درمانش
را نمیداند، برداری و نیمه شبی، لیلة القدری
به دست بگیری و در خانهاش را بکوبی!
بکوب، وا میکند
حتماً بکوب، رخ نشان میدهد
بکوب، پشت در کسی ایستاده که
شکسته بند استخوانهای خُرد شده است!
پشت در کسی ایستاده که به شکستهها
زودتر نوبت میدهد، بکوب!
#آخـداقربونتبرم
#دعای_جوشن_کبیر
یَا رَبَّ الْبَرَارِی وَالْبِحَارِ
ای پرودگار خشکیها و دریاها ..
تنها در دریایِ گناه دست و پا میزنیم
دریایی که نه قایقی دارد و نه ساحلی
و امید به خشکی، برای نجات نیست
و تنها امید، تویی!
الهی، بیم آن دارم که تا مرگ راهی نیابم
و در همان دریای سیاهِ بی ساحل غرق شوم!
الهی، بالحسینِ، بالحسینِ، بالحسین
کشتی نجاتَش را نصیبم کن
که از گرمای جانسوزِ عذابت در هراسم ..
#آخـداقربونتبرم
#دعای_جوشن_کبیر
یَا قاضِيَ الْحَقِّ
ای حاکم بر حقّ ..
آن زمان که زمین به خود میلرزد
و کوهها متلاشی میشوند و زمین
اسرار خود را فاش میسازد و
انسان هراسان و سراسیمه و شتابان
نمیداند به کجا برود و پناه از که جوید،
ماییم و نامهی اعمال!
او داوری میکند با عدل و انصاف؛
او دادِ مظلوم میستاند
و بر تن ظالم داغ مینهد!
الهی، در روز حساب یاریمان کن
که سرِستیز با تو نداشتهایم!
سُبْحَانَكَ يَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ ..
#آخـداقربونتبرم
#دعای_جوشن_کبیر
یَا رَفِیقُ
ای همراه ..
خدا با هر اسمی یکی از صفات
خودش را هویدا میکند، مثلاً
با رئوف مهربانیاش، با ستار عیب پوشیاش
با غفور بخشندگیاش، با کریم بزرگواریاش
با شفیق دلسوزی و خیرخواهیاش
اما از بین آنهمه اسماء الحسنی
بیشتر از همه اسمِ رفیقَش به من میچسبد!
فکر میکنم رفیق، جامع همه اسمهای خداست؛
آخر کسی تا همهی این خصلتهای نیکو
را یک جا نداشته باشد که نمیشود
اسمش را گذاشت رفیــق!
خـدا ختم رفیـقهای عالم است ..
#آخـداقربونتبرم
#دعای_جوشن_کبیر
یَا دافِعُ
ای دور کننده ..
خواندم: یَا دافِعُ
یادم آمد
رسمِ دیرینهی تو را
در تمام بن بستهایی که
بلا احاطهام کرده بود؛
و تو، یک تنه دافعشان بودی ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا دَائِمُ
ای پاینده ..
حالِ روح آدمیزاد تا زمانی خوش است
که اتصالش به منبعِ وجودش؛ دائمی باشد!
برای گلدان روحِ آدمیزاد
همه جا سایهای تاریک است
غیر از همان طاقچهای که نام
" اللّٰه " را بر دیوارش کوبیدهاند ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا مَنْ کِتَابُهُ مُحْکَمٌ
ای که کتابش محکم است ..
قرآن را که تمام میکنی، تازه میرسی
به آیات پناه، تازه میرسی به ترس،
ترسِ مغلوب شدن در برابر
« مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ »
قرآن را که تمام میکنی، تازه میفهمی
باید برگردی و دوباره شروع کنی!
سوره ناس سوره آخر قرآن است
که هراسان تو را به سوره اول برمیگرداند
همان سورهای که با رحمان آغاز میشود
« بِسْم اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ
أَلْحَمْدُلِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمینَ
أَلرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ... »
و این قرآن آغوش محکمی دارد که
جایَش روی طاقچه نیست؛
قرآن پناه محکمیست که تمام سال از
هجمههای وسواسِ خنّاس نجاتت میدهد!
دور بزن و این ختمِ نجات بخش را از سر بگیر..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ
ای که نامهایش پاکیزه است ..
رفاقت با اسمهای خدا
از زبان آغاز میشود و
بعد به قلب سرایت میکند!
به قلب که رسید
دیگر میشود تکهای از تو
میشود دارایی تو
میشود خودِ تو ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ
ای راهنمای گمراهان ..
تنها از یک "قلبِ بیمار" گم کردن ردِ پای تو
انتظار میرود؛ بیماری دلم یک سو و
گم کردنهای مکرر تو از سوی دیگر
تمام حجم دلم را به درد آلوده کرده است!
سنگین شدهام دلبرم،
اصلاً دیگر دلی برایم نمانده که تو دلبرش باشی
و این سنگینی، شرحِ حال دل بیماریست
که چشمانش تو را از خاطر بردهاند!
تا چشمانم به خودم میافتد
به چشم برهم زدنی، تو را گم میکنم
و تازه میفهمم که فاصله من تا تو
فقط همین یک قدم است
خودِ خودِ خودم!
پا روی خودم که بگذارم
بی پرده تو را در آغوش خواهم کشید ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا غَیور
ای غیرتمند ..
دلبری داری غیور که غیرتش بر نمیتابد
دلت هر جایی شود، غیرتش بر نمیتابد
در آغوش او قد بکشی و بالغ که شدی
اهل زمین بیایند و هوش از سرِ قلبت ببرند!
غیرتش بر نمیتابد نام و نان و مقام چنان
مشغولت سازد که روزها و ماهها و سالها
بگذرد و سراغی از دلبرت نگیری!
دور که میشوی، گریزان که میشوی
یادش که نمیکنی، دیگر چشمانش برق نمیزند
ملائکش را پیات میفرستد، ردّ فلان بندهام
را بگیرید دلم برایش تنگ شده و تو آنقدر
سرگرم خویش و دلبرهای دروغین دنیایی،
که نه صدای پای ملائک را میشنوی
و نه نشانههای گاه و بیگاهش را میبینی!
و باز همین دلبرِ غیور پای غیرتش میایستد
و برای آمدنت انتظار میکشد ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨
یَا کَامِلُ
ای بی نقص ..
ماجرای یک تیر و دو نشان است
ماجرایِ مهمانی رمضان!
هم عطشِ دلتنگی رفع میشود
و هم ملاقات، به ایجادِ تکامل و
به خلقِ یک اثر در عالم میانجامد!
و تمام ضعفِ میهمان در کمالِ میزبان
حل خواهد شد، اگر میهمان خود را با
اعتماد در آغوشِ پروردگارِ کاملاش رها کند ..
#آخـداقربونتبرم💞
#دعای_جوشن_کبیر✨