eitaa logo
جهاد تبیین
141 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
65 فایل
#ارکان_جهاد_تبیین #واجب_قطعی_فوری_عینی 📑|فعالیت کانال تبیین مباحث سیاسی تحلیل مسائل روز انتشار بالینک
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و قبولی طاعات و عبادات در نزد حق تعالی و حاجت روایی و تسلیت شهادت امام علی ع : متن زیر ارزش صدها بار دیدن و خواندن و نشر رو داره مخصوصا در این ایام که متعلق است به امیرالمومنین علی بن ابیطالب عليه السلام. بسم الله الرحمن الرحیم براى امير المومنين علی عليه السلام نامه‏ اى از معاويه رسيد حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة‏ المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :‏ اى‏ على ! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين‏ : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى‏ اكنون مهياى جنگ باش " حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت: از طرف عبدالله تو به رياست‏ مى نازى و من به بندگى خداوند. من آماده جنگ‏ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان کس هستم که پدربزرگ و عمو و داییت را کُشته ام " سپس نامه را مهر و امضاء کرد و از یارانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه‏ اين نامه را به شام ببرد ؟ كسى جواب نداد دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طِرِمّاح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على‏ جان! من حاضرم‏. حضرت ضمن اينكه او را از متن‏ تند نامه آگاه كرد ، فرمود : طِرِمّاح ! به شام كه‏ رفتى مواظب آبروى على باش‏ طرماح گفت : سمعاً و طاعة‏ً آنگاه نامه را گرفت وبوسیدو روی چشمهایش گذاشت و بسوى شام حركت كرد معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن‏ يكى از یاران على را به او رساند معاويه‏ فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد طِرِمّاح وقتى‏ وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء به همه آنها با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساندودرکنار معاویه روی صندلی همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيزروی صندلی لم داد و پاهايش را دراز كرد اطرافيان معاويه‏ به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا او پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى‏ بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل‏ كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم‏ پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه‏ به خدمت كه آمده اى ؟ طرماح گفت : از طرف خليفه‏ برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه‏ الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى‏ دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان‏ معاويه ناراحت از اينكه‏ سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين تربیت شده درمکتب على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم ، طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه‏ السلام را ببوسم و به تو بدهم‏ معاويه گفت : نامه‏ را به عمرو عاص بده‏ طرماح گفت : اميرى كه ظالم‏ است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى‏ چون او نميدهم‏ معاويه گفت : نامه را به يزيد بده‏ طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم‏ چه رسد به بچه اش‏ معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟ طرماح گفت : همانكه گفتم‏ بالاخره معاويه بلندشدودستهایش رادرازکردونامه‏ را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش‏ را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان‏ است‏ مهياى نبرد باش " طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم‏: ستارگان وماه تازمانی ستاره وماه هستندکه ازخورشیدخبری نباشد على عليه‏ السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت‏ سپس خواست برود كه معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو " طرماح گفت من دستهایم راکوتاه کرده ام که زبانم وپاهایم درازست و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش‏ گرفت‏ معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم‏ تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه‏ يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من‏ طرفدارى كند عمرو عاص گفت : بخدا اگر على به‏ شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم ‏ ( الأختصاص ص ١٣٨) 👏👏👏👏👏 اگر لذت بردی حتماصلوات هدیه کن به امیرعوالم هستی علی بن ابیطالب علیه السلام وشاگردش طِرِمّاح 🌸💞 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷
24.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 چند دقیقه ذکر مصیبت مولا ...
922.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ دشمن به‌دنبال بی‌اثر کردن است! 🚩 امیرالمومنین علی(ع) را اول بی‌اثر کردند، بعد فرق مبارک‌شان را شکافت‌ند... 🔻توطئه وحشتناک دشمن در کمین انقلاب و کشور! 👆 https://eitaa.com/joinchat/3071213621Cb5c37cbcf2
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری بسیار زیبا و دیدنی این کلیپ مربوط به دانش آموزانی هست که در روز هفتم شهدای حرم در حرم امام رضا علیه السلام به روحانیون گل تقدیم می کنند....... جای تقدیر داره از مسئولین این مدرسه جزاک ا... خیرا
سلام، طاعات قبول لطفا این متن زیبا را بخواید، اگر عالی بود شما هم منتشر کنید. روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی آمدند، در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر، ابوبکر را نشان دادند، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت: نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍️ ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه مسلمین چند سوال بپرسیم، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات ما را پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍️ ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی، پس سوالاتت را بپرس. ✍️ راهب سه سوالش را مطرح کرد: ۱) ما هو الشئ الذی لیس لله؟ چه چیزاست که از آن خدا نیست؟ ۲) ما هو شئ لیس عندالله؟ چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟ ۳) ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ آن چیست که خدا آنرا نمیداند؟ پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ✍️ راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد، ابوبکر گفت: ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم. ✍️ سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی علیه السلام رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودشان را به آنجا برسانند. پس امام علی علیه السلام بهمراه پسرانشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ✍️ ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از او بپرس! راهب رو به امام علی علیه السلام کرده و پرسید نامت چیست؟ ایشان فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است. پس راهب گفت، نسبتت با نبی صلی الله علیه وآله چیست؟ ✍️ امام فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍️ امام علی علیه السلام پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 آنچه خدا ندارد، زن و فرزند است. 🔹 آنچه نزد خدا نیست، ظلم است 🔹 و آنچه خدا نمیداند، شریک و همتا برای خود است پس راهب با شنیدن این پاسخها، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️ به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است، پس براستی تو خلیفه بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی علیه السلام تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام را نشر دهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او استغفار می کنند منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی. یاعلی مدد
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅سخنان زیبای مرحوم آیت الله العظمی آقامجتبی تهرانی در مسجد جامع بازار تهران