فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جای مامان شون خالیه 😅😂😍
چه کیفی هم می کنن.🙄😅
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌مداد تراش قرن بیستم😍
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
«هر سه دقیقه 50 ریال، زنگ زدن به مادر مفتی»😍👏🏻👏🏻
#جینگیلی_های_دیروز
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
📨 :دختربچه کاپشن صورتی با گوشواره قلبی، سلام ما رو به پسربچه سه ساله پیرهن قرمز شهید شده در سال ۱۳۵۹ برسون!😢
#جینگیلی_های_دیروز
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرن آدما،از اونا فقط خاطره هاشون به جا می مونه😢
#رسول_نجفیان
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
#پیتربرمزارحاجقاسم
#پیتر_بر_مزار_حاج_قاسم
#تارا_طاهری
شبیه یک توپ بود. توپی که زیر لباس گل گلی مامان روز به روز بزرگتر میشد.
مامان هروقت می خواست از جا بلند شود، دو دستش را میگذاشت روی زمین.
وقتی راه می رفت، دستش را میزد به کمر.
بابا میگفت، میشود همبازیات.
مامان میگفت، میشود پشت و پناهات.
باورش برایم سخت بود، یک توپ قلقلیو این همه توانایی؟!
من فقط دلم میخواست بیاید دنیا، تا مامان دوباره بغلمکند و هی نگوید خودت را به من نچسبان، بچه را کشتی.
مامان می گفت:« اسمش را میگذاریم طاها»
بابا میگفت:« محمد.»
به هر دویشان گفتم:« اگه اسمش پیتر نباشه، همون بهتر که دنیا نیاد همبازی هم نخواستم»
قهر می کردم و میرفتم توی اتاق. مادر بزرگ می آمد سراغم و نازم را میکشید.
می گفت:« هر بچهای اسم خودشو از آسمون میاره، اِسما رو فرشته ها انتخاب میکنن. پیتر هم که به دنیا بیاد، هر اسمی قسمتش باشه همون میشه»
یکروز صبح که بیدارشدم.
توی تلویزیون یک نوار سیاه بود.
مامان صورتش قرمزو چشمهاش خیس بود. بابا چسبیده بود به تلویزیونو حرف نمیزد.
فهمیدم آن آقای مهربان شهید شده است. همان که هر وقت تلویزیون عکسش را نشان می داد،خیالم راحت می شد.
شبها که می ترسیدم، مامان میبوسیدم ومی گفت:«راحت بخواب. از هیچی نترستا حاجی هست، دیوا هیچ غلطی نمی تونن بکنن»
شب می خواستیم شام بخوریم، صدای شکستن بشقاب آمدو داد مامان بلند شد.
بابا بردش بیمارستان.
فردایش پیتر به دنیا آمد. خاله و عمه آمدند. مادر بزرگ توی خانه بوی اسپند راه انداخت.
مامان به خاله گفت از نوشیدنی خودش برای من هم بیاورد. نوشیدنی تلخ و بدمزه ای بود.
پیتر همیشه بوی همان را میداد. بوی زیره و رازیانه.
از مامان پرسیدم:« توپ قلقلی چه طوری به دنیا اومد؟»
مامان به جای پیتر با زبان بچگانه خواند:
«...به خود دادم یک تکان،
مثل رستم پهلوان،
تخم خود را شکستم،
یکباره بیرون جستم.»
یک روز وقتی بابا از بیرون آمد، شناسنامهی سبزی توی دستش بود، خندید و گفت:«اینم شناسنامه. اسمشو گذاشتم، قاسم»
قاسم کوچولو تند شیر میخوردو بزرگ میشد. اما من دوستش نداشتم.
چهار دست و پا می رفتو کتاب و دفترهایم را پاره می کرد.
هر وقت دلم می گرفت و میگفتم مامان بغلم بخواب، جواب میداد:«قاسم گرمائیه، پتو رو از روخودش کنار میزنه، سرما می خوره، باید بغلش باشمو حواسم جمع باشه»
وقتی بزرگتر شد. ماشین و لباسهایش را چپاند توی اتاق من.
داد می کشیدم:«مامان کاش اینو نمی آوردی. کاش تک فرزند مونده بودم. مثل فاطیما»
حسرتم شده بود تک فرزندی.
....
قاسم آمد توی اتاقم. سرش داد کشیدم :«وقتی میای تو، درو پشت سرت ببند»
دررا بست.
نشست کنارم. کمی مربا دور دهانش ماسیده بود:« شبکه پویا میگه امروز روز مادره. »
خودکار را گذاشتم وسط کتابم.
بی حوصله گفتم:«خب؟»
گفت:« یه نقاشی کشیدم»
دست دراز کردم طرفش:«ببینم»
کاغذی که پشتش پنهان کرده بود، را آورد جلو:«برام می نویسی مامان روزت مبارک؟»
خواستم بنویسم. مداد را از دستم گرفت:«نه یادم بده خودم بنویسم»
برگه را گرفتم طرفش:«برو بینم. سه سال دیگه صبر کن. میری مدرسه خودت یاد می گیری»
پوزخند زدم:«در ضمن این گلی که کشیدی چرا قرمز زدی؟ مامان از گل صورتی خوشش میاد» صورتش سفید شد.
با بغض گفت:«آجی مداد صورتی ندارم. میدی بهم؟»
کاغذ را پرت کردم روی زمین:«برو ببینم. می خوای باز مثل اون یکیا ببری اینقدر بتراشی که تموم شه؟ نخیر صورتی ندارمممم.»
صدای بابا از توی هال آمد:«بچه ها امروزسالگرد حاج قاسمه، میاید بریم مزار؟»
صدایم را بلند کردم:«من که باید ریاضی کار کنم»
قاسم بپر بپر کرد:«آخ جون من میام» دوید طرف در.
صدا زدم؟« پیتر»
رو برگرداندو نگاهم کرد:«من قاسمم»
چشمکی زدم:«قاسم، تا بیای نقاشیت رو رنگ می زنم »
خندید،آمد طرفم. دست کرد توی جیبش، شکلاتی با زرورق نارنجی گرفت طرفم: «آجی الان دیرم شده. وقتی بیام برا خودت گل صورتی می کشم»
لپش را کشیدم:«باشه»
.......
همه جمع شده اند توی خانهی ما.
چند شب است خودم را مچاله میکنم زیر پتو. اینقدر می لرزمو گریه میکنم تا خوابم می برد. نقاشی و شکلات قاسم راگذاشته ام کنار رختخوابم. با دنیا عوضشان نمیکنم.
حالادیگر اتاقم مال خودم شده. اما چه فایده!
از همان روزی که مزار حاج قاسم را انتحاری زدند، تک فرزند شده ام، مثل فاطیما.
مامان همیشه می گفت:«قاسم گرمائیه»
طفلک داداشم، چقدر از گرما بدش می آمد.
بمیرم داداشی که حتما توی آن حادثه خیلی گرمت شد!
چه می گویم؟...گرم؟!. قاسم سوخت.😭
نویسنده: تارا طاهری ۱۲ ساله
https://eitaa.com/hamiian
به امید تولد قاسم های دیگر
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
🌷 شهید حیدر رضایی
🌷 تولد اسفند ۱۳۴۴ قم
🌷 شهادت ۱۹ دی ۱۳۵۶ قم
🌷 سن موقع شهادت ۱۲ سال
🌷 نخستین شهید دانش آموز نوجوان کشور
✍ فرازهایی از زندگی نامه این شهید عزیز
🔹 حیدر در فعالیتهای انقلابی حضوری پرشور داشت. نسبت به همسالان خود دارای جثهای ریز و کوچک بود، اما همچنان که او را حیدر نامیده بودند گفتهها و رجزهای بزرگی از دهانش برمی خواست که در بین بستگان و دوستانش معروف بود.
🔸 وقتی مقاله توهین آمیز علیه امام (ره) که در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۵۶ منتشر شد، حیدر به صفوف مردم معترضی که پشت سر روحانیت قیام کرده و به سمت بیت آیت الله نوری همدانی در خیابان صفاییه حرکت میکردند، پیوست.
🔹 هنگامی که راهپیمایی مردم به چهارراه شهدا رسید، حیدر رضایی در حال شعار دادن همراه دیگر مردم بود که ناگهان بر اثر شلیک مستقیم مأموران شاه خائن، به شهادت رسید.
🔸 کتاب اولین برف، شرح داستانی زندگی این نوجوان شهید از زبان خواهرش می باشد.
🤲 مشمول دعای شهدا باشید
🦋 هدیه به ارواح طیبه شهدا، امام شهدا و این شهید عزیز، صلوات🌷
#شهید_نوجوان
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افتخارم این است که زن هستم،همسر هستم و از همه بهتر،یک مادر مهربان هستم👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻
#مادران_موفق
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
🔵«دختر کاپشن صورتی» در حسینیه امام خمینی(ره)
🔹اثر جدید «حسن روحالامین» از ریحانه سلطانینژاد دخترک ۱۸ ماههای که همراه با مادر و ۶ نفر دیگر از اعضای خانوادهاش در حادثه تروریستی مسیر گلزار شهدای کرمان به شهادت رسید.
🔹این اثر برای اولین بار در حسینیه امام خمینی(ره) نمایش داده شد.
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
حدیث روز🌷
💢 اعتدال در پرداختن به خانواده
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🔹 بيشترين دل مشغولى خود را به خانواده و فرزندان (و تأمين زندگى آنها) اختصاص مده، زيرا اگر آنها از دوستان خدا باشند خدا دوستان خود را تنها نمى گذارد و اگر از دشمنان خدا هستند چرا همّ خود را صرف دشمنان خدا مى كنى؟!
✍️ بعيد نيست مخاطب امام علی عليه السلام فردى باشد كه پيوسته به دنبال گردآورى مال و ثروت و تأمين زندگى امروز و فرداى فرزندان خود بوده و به وظايف ديگر خويش اهميتى نمى داده است، لذا امام عليه السلام با این تقسیم او را از اين كار باز مى دارد و به او توصيه مى كند كه بيش از حد در اين راه تلاش مكن و به فكر خويشتن و زندگى سراى ديگر نيز باش.
📚 حکمت 352، نهج البلاغه
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنظرم از این جوجه ها هر یکی دوسال بیان خونه هامون،عمرا پیر بشیم،عمرا غیبت کنیم عمرا عمرا عمرا کارایی انجام بدیم که بیهوده باشه
کارایی هم که برای بچه انجام میدیم،جزء عباداتمون محسوب میشه😍
http://eitaa.com/bano_sadeghy
👶🏻جینگیلی ها 👶🏻👇
https://eitaa.com/joinchat/855638179C7cd8548bee