فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_فرمانده
تصویر هوایی از حماسه لبنانیها در نسخه عربی #سلام_فرمانده در شهر صور
🎥اجرای سرود عاهدناك امام زماني، در استادیوم باستانی رومی شهر صور در جنوب لبنان
شما فقط میبینید عده زیادی نوجوان و جوان لبنانی در استادیوم تجمع کرده و سرود میخوانند.
اما از هوای شرجی آنجا خبر ندارید. در دمای ۲۹ درجه و رطوبت ۸۰٪ نزدیک ساحل، نیم ساعت زیر این آفتاب ماندن خصوصا برای محجبهها بسیار سخت است.
#حماسه_مردم_لبنان
#بسیار_زیبا😍
❤️@KASHKOOLMAAREFAT❤️
#شهیدانه🥀
کونیکو یامامورا مادر ژاپنی
"شهید محمد بابایی" درگذشت
خانم سبا بابایی تنها مادر شهید ژاپنی
دفاعمقدس بعد مسلمانشدن تمام توان
خود را صرف تربیت فرزندان خود کرد.
محمّد در سال ۱۳۶۲ در سن ۱۹ سالگی و
در حالی که در کنـکور رشته ی مهندسی
پذیرفته شده بود در عملیات والفجر یک
به فیض شهادت رسید.
#شادی_روحشان_صلوات
🥀@KASHKOOLMAAREFAT🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے
#شهیدانه🥀
✨ چشماتو شبیه شب معراج کشیدن ...
❤️ #حاج_قاسم
🌙#شبتون_شهدایی🥀🌙
🌙@KASHKOOLMAAREFAT🌙
💐#سلام_امام_زمانم(عج)
دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی
تمام داروندارم فدای حضرت مهدی
اگر دیده براهی بخوان دعای فرج را
ظهور او را برساند خدای حضرت مهدی
💚#اَللهُمَ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفـَرَج💚
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
❤️@KASHKOOLMAAREFAT❤️
#روز_شمار_غدیر
🌸 15 روز تا عید سعید غدیر خم
🍀پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🔸علِیٌّ قَسِيمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ.
🔸 علی علیهالسّلام تقسیمکنندۀ بهشت و جهنّم است
📚 أمالی (شیخ صدوق)، ص 89
#عکس_نوشته
#امیر_المومنین_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر
💚@KASHKOOLMAAREFAT💚
▫️ ﷽
#حکایت
ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بار #خندیدم،
یک بار #گریه_کردم
ویک بار #ترسیدم.
"خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورا در کنار کفاشی یافتم که به کفاش میگفت: کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش را گرفتم..
"گریه ام" زمانی بود که به من دستور داده شد جان زنی را بگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که در حال زایمان بود.... منتظر ماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم.. دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.
"ترسم" زمانی بود که خداوند به من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری از اتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشتر می شد و زمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خدا وند فرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟...
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجود من، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..
#داستانک
#داستان_خواندنی
🍃🌸@KASHKOOLMAAREFAT🌸🍃