⚡️ #نکته_تربیتی
🔶 چرا بچه هام با هم دعوا میکنن؟
#دعوا #بخش_اول
🔸 طبیعیه
اول از همه لازمه بدونیم اینم یه مرحله از فرایند رشد بچه هاست و اگه آگاهی لازم رو در مواجهه باهاش داشته باشیم میگذره.
🔸 همیشه بد نیست
برخلاف تصور عموم، دعوای بچه باعث میشه مهارت هایی مثل گوش دادن، مدیریت خشم و حل مسئله رو یاد بگیرن و بهترین راه یادگیری تجربه کردنشه.
🔸 از بیکاریه
گاهی بچه ها مدت زیادی تو خونه کنار همدیگه هستن و فقط چون حوصله شون سر رفته، سر به سر هم میزارن پس لازمه براشون برنامه داشته باشیم.
🔸 تکرار رفتارمونه
حواسمون باشه برای جلوگیری از دعوا و درگیری بچه ها، با داد زدن و خشونت رفتار اشتباه اونا رو تکرار نکنيم.
➖➖➖➖
کهکشانی شو👈
@Kahkshanishoo
⚡️ #نکته_تربیتی
🔶 موقع دعوای بچه ها چیکار کنم؟
#دعوا #بخش_دوم #بخش_پایانی
🔸 تا جایی که امکان داره دخالت نمی کنیم و اجازه میدیم بچه ها خودشون مشکل رو حل کنن.
ولی اگه دعوا بالا گرفت و به آسیب رسوندن و حرف زشت رسید:
1️⃣ از هر کدام جداگانه میخوایم که ماجرا رو تعریف کنه.
🗣️ من میخوام تکلیفم رو انجام بدم ولی سارا صدا درمیاره.....
🗣️ اتاق خودمه من اول اومدم تو اتاق و داشتم شعر می خوندم.....
2️⃣ قضاوت نمی کنیم و طرف کسی رو نمیگیریم.
🗣️ که این طور پس تو میخوای درس بخونی و سارا دوست داره شعر بخونه...
3️⃣ راه حل رو به خودشون می سپاریم.
🗣️ حالا به نظرتون چیکار کنید بهتره؟
🗣️ اصلا من میرم تو اتاق کناری تکلیفم رو انجام میدم.
🗣️ دیگه لازم نکرده، میرم بیرون تلویزیون ببینم.
4️⃣و یا در سنین پائین حواس بچه را پرت می کنیم.
🗣️ سارا جان تا داداش تکالیفش رو انجام بده میای با هم یه کشتی درست کنیم؟می دونی جای کاغذ رنگی ها کجاست؟
➖➖➖➖
کهکشانی شو👈
@Kahkshanishoo
داستان صوتی " چکمه" اثر هوشنگ مرادی کرمانی
با اجرای #احسان_حیدری
تولید کانال کتابخانه صوتی
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
#داستان_کوتاه
➖➖➖➖
کهکشانی شو👈
@Kahkshanishoo
🌿🌺﷽🌿🌺
می خوام کمتر نگران باشم ولی چطور؟
🦋راه نخست اصلاح فکر
فکرمون رو درست کنیم. هی فکر نکنید اگه فلان اتفاق بد بیفته. شک و تردید رو از خودتون دور کنید.
وقتی پا میشید از خواب به خودتون بگید همه چیزایی که نیاز دارید رو دارید.
یک سری جملات مثبت بنویسید و هر صبح یکیشون رو تکرار کنید.
رابطه تون با نگرانی رو عوض کنید
وقنی نگرانی میاد سراغتون فکرتون روی کارتون متمرکز کنید.
من قراره سخنرانی کنم و نگرانی اومده سراغم. به نگرانی فکر نمی کنم به حرفام فکر می کنم.
بعضی ها هم فکر می کنن تا نگران نباشن موفق نمیشن ولی این فکر غلطه.
به جای توجه به نگرانی توجه کنید به اون کار یا حرفی که کاملا در کنترل شماست.
در عمل چه کنیم
اون کاری که نگرانمون می کنه و ازش فرار می کنیم رو انجام بدیم. بریم وسطش. شاید اول از نگرانی های کوچک تر شروع کنیم.
به بدن مون اهمیت بدیم
اگر بدن سالم و سرحال نباشه رفع نگرانی سخت میشه. غذای خوب و سبزیجات بیشتر بخوریم. کم ولی خوب بخوابیم. حداقل هفتهای یک جلسه ورزش کنیم.
به لحاظ ذهنی چه کنیم
همه ما به سکوت نیاز داریم.
هر روز بریم یه جای خلوت با موبایل خاموش و مدتی ساکت باشیم
شاید با یک چای شاید با چند نفس عمیق و به پرنده ها به برگها نگاه کنیم.
قطعی نبودن همه چیز رو بپذیریم
نگرانی وقتی شروع میشه که می خوایم همه چیز اون جور پیش بره که ما میگیم و ما می خواهیم.
قبول کنیم که دنیا و آدما اصلا قابل پیش بینی نیستن. این یه واقعیته.
اگر نخواهیم همه چیز مطابق نظر و خواست ما باشه، و قلبمون رو برای همه چیز، حتی اتفاقات غیرمنتظره باز کنیم خیلی راحت میشیم.
با همه اینها نگرانی ناگهانی تموم نمی شه باید زیاد این کارها رو تمرین کنیم تا نگرانی کم کم ضعیف بشه.
و پیشنهاد آخر:
بیشتر بخندیم.
بیشتر شکرگزاری کنیم.
و بیشتر با خدا ارتباط بگیریم.
این کارهای ساده نگرانی رو خیلی عالی شکست میده
#رهایی_از_افکار_منفی_و_استرس
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
➖➖➖➖
کهکشانی شو👈
@Kahkshanishoo
📌خانم از پیرمردِ دستفروش می پرسد:
_این دستمال ها دونه ای چنده؟
فروشنده پاسخ می دهد: هر کدوم دو هزار تومن خانم.
خانم می گوید:
_من شش تا برمی دارم و ده هزار تومن می دم یا نمی خرم و می رم.
فروشنده پاسخ می دهد:
_اشکالی نداره خانم. با این که سودی برام نداره ولی این می تونه شروع خوبی برای من باشه چون امروز حتی یه دونه دستمال هم نفروخته ام و برای زنده ماندن به پولِ این ها نیاز دارم._
خانم، دستمال ها رو را با قیمتِ دلخواهِ خودش می خرد و با احساسِ برنده شدن، سوارِ ماشینِ شیکِ خود می شود و با دوستش به رستورانی شیک می رود.
او و دوستش آن چه را که می خواستند سفارش می دهند. آن ها فقط کمی از غذای خود را می خورند و مقدار زیادی از آن را باقی میگذارند .
صورتحساب را که ۳۵۰ هزار تومان بود ۴۰۰ هزار تومان حساب می کنند و به صاحبِ رستورانِ شیک می گویند که بقیه اش را به عنوانِ انعام نگه دارد...
این داستان ممکن است برای صاحبِ رستورانِ شیک، کاملاً عادی به نظر برسد ، اما برای پیرمردِ فروشنده بسیار ناعادلانه است...
سوالی که مطرح می شود این است:
چرا همیشه هنگامِ خرید از نیازمندان، باید نشان دهیم که قدرت داریم؟ و چرا ما نسبت به کسانی که حتی نیازی به سخاوتِ ما ندارند #سخاوتمند هستیم؟
یک بار مطلبی را در جایی خواندم که می گفت:
پدری از افرادِ فقیر، با قیمتِ بالا، اجناس می خرید، هرچند به وسایلِ احتیاج نداشت. گاهی اوقات هزینه ی بیشتری برای آن ها پرداخت می کرد. پسرش شگفت زده از او می پرسد:
"چرا این کار را می کنی بابا؟
👈 پدر پاسخ می دهد:
این خیریه ای است که در عزت پیچیده شده است، پسر.
➖➖➖➖
کهکشانی شو👈
@Kahkshanishoo